باقی مانده پهلوی همداستان با منافقین !

باید توجه داشت که مخالفان امروز ایران از جمله همین سلطنت طلبان (البته اگر بتوان رضا پهلوی را به عنوان نماینده سلطنت طلبان به شمار آورد) هیچ مایه و محتوایی ندارند که بر اساس آن صف آرایی کنند...ضمن اینکه به آینده هم امیدی ندارند وگرنه اینگونه دست به تجمیع اضداد نمی زدند. اگر آنها فقط 10% به موفقیت در آینده امید داشتند امروز دست به این خودکشی سیاسی نمی زدند

Pahlaviهرچند که رضا پهلوی - فرزند شاه مخلوع- است اما اگر قرار باشد در مورد او صحبت شود اول نیاز به معرفی دارد زیرا که باقی مانده پهلوی که سالهاست به دامان آمریکا خزیده، آنقدر در انزوا و بی توجهی قرار داشته که بسیاری در ایران او را نمی شناسند و البته در میان عده ای به «ربع پهلوی» مشهور است!

او کسی است که خود را وارث تاج و تخت سلطنت در ایران می داند و البته برای معرفی و اثبات این ادعا سعی بسیاری هم کرده است. به عنوان نمونه، در برهه ای از زمان منافعش را در گرفتن موضعی می دانست که بر علیه سلطنت پدرش در ایران بود و در مصاحبه با صدای آمریکا، براندازی نظام پهلوی و سرنگونی پدرش را حق ملت ایران دانست و او را به عنوان یک دیکتاتور، مستحق برخورد قاطع مردم ایران ارزیابی کرد. البته در ادامه، خود را نیز خواهان برقراری «نظامی دموکراتیک در ایران» معرفی نمود تا لگدی را که زیر کاسه و کوزه پدر مخلوعش زده بود به نفع خودش به ثمر برساند.

اما آن چه که واضح است، او هیچ گاه نتوانست در سالهای پس از انقلاب، خود را مطرح سازد و حتی به اپوزیسیون و مخالفان خارج از ایران، به عنوان کسی که وارث تاج و تخت و سلطنتی است،بقبولاند.

اظهار نظر منتقدانه،آن هم با این شدت و حدّت رضا پهلوی در مورد پدر مخلوعش، آخرین فعالیت او برای معرفی شدن در صحنه سیاسی نبوده و نیست و نامه اخیر رضا پهلوی به اوباما در خصوص حفاظت از اشرف، اردوگاه غصبی منافقین در عراق، جدید ترین تحرک او در این زمینه محسوب می گردد.

این «کودک بحبوحه انقلاب» که گویا رشدش به لحاظ سیاسی و وجاهت قانونی از همان سال سرنگونی پدرش متوقف شده به مانند کسی است که گویا منافقین را نمی شناسد و کاملاً بی پروا، از گروهی حمایت کرده که تبعات آن کم از خودکشی ندارد. باقی مانده سلطنت،در بخش هایی از نامه اش سعی کرده با رویکرد حقوق بشری، برای حفاظت از جان و آینده کودکان و خانواده های ساکن در اردوگاه اشرف زنهار دهد! در حالی که اگر فقط چند دقیقه از وقتش را به مطالعه در مورد منافقین و شناخت آنها اختصاص می داد و یکی از هزاران سند و گزارشی را که از اردوگاه اشرف توسط خود آمریکایی ها مبنی بر عدم وجود خانواده و کودک در این اردوگاه تنظیم شده بود را می دید اینگونه نمی گفت!

«سیاست های تروریستی این گروهک»، «نقض آشکار حقوق بشر در این اردوگاه» و هزاران مورد دیگر، که جایی در نامه نگاری او نداشت، به همین ترتیب است.

تلاش برای کسب شهرت برای کسی که خاطرات مردم ایران از او مربوط می شود به عکس های باقی مانده از دوران نوجوانی اش که در کنار پدر و مادرش گرفته است، امری عجیب نیست، اما در پس پرده این مطلب نکاتی است که خبر از ماهیت منزوی و منفور امروز مخالفان نظام ایران می دهد؛

همدستی؛ رمز زنده ماندن!

اما نکته نهفته در این درخواست، حکایت از ناتوانی و ذلتی است که اپوزیسیون ایران را فرا گرفته است. امروز نه تنها رضای پهلوی، که همه اپوزیسیون تلاش دارند به نوعی در مسیر اتحادی گام بردارند که شاید آن را اسبابی برای ابراز وجود و تولید ظرفیتی می دانند که باید 32 سال انزوا و ناکامی را در اهدافی دست نیافتنی جبران کند.

باید دید که دو جریان باقی مانده پهلوی و منافقین که سالهای پیش از انقلاب با یکدیگر مبارزه می کردند چگونه است که امروز از یکدیگر حمایت می کنند؟ آیا می توان پذیرفت که 32 سال گذشت زمان باعث شده تا دشمنی ها از میان برود و گذر زمان، خط فکری این دو جریان و تفکر را به هم اتصال بدهد؟!

شاید هم باید قبول کنیم که این دو هیچ گاه بر سر اصول و عقاید با یکدیگر در تضاد نبوده اند، چرا که می دانیم مبارزات منافقین در سالهای پیش از انقلاب با رژیم پهلوی و با ادعای «قطع ید استکبار» و سلطه امپریالیسم دروغی بیش نبوده، بلکه فقط انگیزه کسب قدرت، این تحرک را به جلو هدایت می کرده است و در شاهد این ادعا همین بس که انقلاب اسلامی با پشتوانه مردمی، هم سلطه هر گونه بیگانه را بی قید و شرط از کشور قطع کرد و هم اسلام را که مورد ادعای منافقین بود در ایران برپا ساخت. پس چرا همین جریان نفاق از همان ابتدا، به مقابله با این نظام پرداخت و امروز وقتی بررسی می کنیم می بینیم که بیشترین ترورها (ترور 12000 نفر) و خرابکاری های این گروهک در سالهای پس از انقلاب و بر علیه مردم عادی کوچه و بازار انجام گرفته است.

پهلوی نیز در آن زمان در تفکر حفظ قدرت بود و هر جریان مخالفی را فارغ از ماهیت و اهدافش سرکوب می کرد. و امروز نیز سلطنت طلبان به مانند دیگر جریانات معاند نظام به ماهیت همدستان خود اهمیت نمی دهند و فقط به دنبال این مسئله هستند که با برقراری اتحاد،ناکامی گذشته را به فراموشی بسپارند؛ «بهایی» یا «دموکرات بودن»،...«لائیک» یا حتی منافق بودن هیچ اهمیتی ندارد همه باید جمع شوند تا شاید حرکتی موثرتر از گذشته صورت پذیرد.

جمع اضداد؛ بیانگر ناامیدی از آینده

نکته دیگر اینکه امروز تبعات حمایت از منافقین که به پایان شوم خود بیش از پیش نزدیک شده اند برای همه مخالفان جمهوری اسلامی اظهر من الشمس است. ارتباط جنبش سبز با منافقین آخرین تحرک یک جریان معاند نظام در این زمینه بود که در واقع برای جریان فتنه یک خودکشی محسوب شد و بعد که متوجه شدند چه اشتباهی کرده اند نتوانستند سر و ته این قضیه را جمع کنند. اما اینکه بقیه چرا از بازخورد این تحرکات درس نمی گیرند موضوعی است که جای بحث دارد.

باید توجه داشت که مخالفان امروز ایران از جمله همین سلطنت طلبان (البته اگر بتوان رضا پهلوی را به عنوان نماینده سلطنت طلبان به شمار آورد) هیچ مایه و محتوایی ندارند که بر اساس آن صف آرایی کنند...ضمن اینکه به آینده هم امیدی ندارند وگرنه اینگونه دست به تجمیع اضداد نمی زدند. اگر آنها فقط 10% به موفقیت در آینده امید داشتند امروز دست به این خودکشی سیاسی نمی زدند. آنها حتی نگران از دست رفتن آبرو در منظر ملت ایران نیز نیستند زیرا می دانند که آبرویی وجود ندارد و اتفاقاً به خوبی از ماهیت منفور خود اطلاع دارند و به خوبی می دانند که این نوع موضع گیری هیچ واکنشی را در داخل کشور به وجود نمی آورد و این اتحاد فقط به منظور جلب توجه کشورهای غربی است که تامین کننده مالی این گونه تحرکات هستند.

و نکته آخر اینکه گمان می رود، این درخواست خود منافقین است که از باقی مانده پهلوی برای اظهار نظر در مورد پادگان اشرف بهره گیرند که خود بیانگر ماهیت منافق و خیانتکار این گروه است….


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31