دکتر رضا اختیاری امیری پژوهشگر مهمان مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و مرکز پژوهش علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دکترای روابط بینالملل از دانشگاه پوترای مالزی دارد و استاد دانشگاه در رشتههای حقوق و علوم سیاسی است. از ایشان دو کتاب به زبان انگلیسی به چاپ رسیده است: همکاریهای اقتصادی و امنیتی ایران و عربستان از سال 1991 تا 2001 (2014) و امور سیاسی و اجتماعی ایران در دوران جدید (2011). متن پیشِرو مصاحبه اختصاصی بنیاد هابیلیان با دکتر اختیاری درباره گرایش به خشونت در رفتارهای سیاسی عربستان سعودی و تنشهای اخیر در روابط میان عربستان و ایالات متحده است که در معرض دید مخاطبان قرار می گیرد.
بهنظر میرسد عربستان سعودی در غیاب و ضعف قدرتهای بزرگ منطقهای جهان عرب یعنی مثلث مصر، عراق و سوریه که در سالها و دهههای گذشته پرچمداری جهان عرب را در دست داشتند، کوشیده است تا با استفاده از ابزار پول و ظرفیت وجود حرمین شریفین این پرچمداری را از آن خود کند و تاکنون نیز توانسته است بخش بزرگی از حکومتهای جهان عرب و کشورهای کوچک مسلمان را با خود همراه سازد. آیا عربستان مقومهای حقیقی برای پرچمداری در منطقه یا جهان اسلام را در اختیار دارد؟
واقعیت مسلم آن است اگر چه عربستان تلاش نموده است تا از ابزار پول و ظرفیت وجود حرمین شریفین برای رهبری جهان اسلام بهرهبرداری نماید؛ اما فقدان ظرفیتهای تاریخی و تمدنی، محدودیتهای ژئوپلیتیکی، نداشتن رهبران کاریزماتیک مانند ناصر، سیاستهای منطقهای غیرواقعبینانه مانند حمله به یمن و نزدیکی به رژیم صهیونیستی اسرائیل، دشمن دیرینه مردمان جهان اسلام، منجر به آن شده که این کشور تنها قادر باشد عمدتاً با تطمیع و فشار، نظر رهبران و حاکمان سایر کشورهای عرب را به خود جلب نماید. درحالیکه که سیاستهای رهبران عربستان در میان شهروندان جهان اسلام طرفداران بسیار اندکی دارد.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، روابط ریاض و واشنگتن در دوران ملک سلمان بر خلاف پادشاه سابق با چالشهای جدی مواجه شده است. آنها انتقادات اوباما از عربستان سعودی در نشریه آتلانتیک، مسئله تصویب حق شکایت شهروندان آمریکایی از عربستان برای حوادث یازده سپتامبر و نیز اظهارات نسبتاً تند برخی از مقامات آمریکایی علیه عربستان را ادلهای بر بحرانیشدن روابط این دو کشور، قلمداد میکنند. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟ بهنظر شما، آیا واشنگتن بهدنبال زدن تیر خلاص به سعودیهاست؟ آیا دارایی و اوراق مالی سعودی در آمریکا، مانعی برای واشنگتن جهت زدن این تیر خلاص است یا خیر؟
روابط عربستان سعودی و واشنگتن را باید روابطی استراتژیک ارزیابی کرد که مبتنی بر نیازهای متقابل است. عربستان تأمینکننده نیاز انرژی آمریکا و غرب میباشد و در مقابل نیز آمریکا تأمینکننده نیاز امنیتی عربستان. لذا، اینگونه اظهارات اوباما، که پیشتر در دوران بوش و حاکمیت جمهوریخواهان نیز مطرح شده بود، تنها اظهاراتی جهت کنترل و محدود نمودن فعالیتهای غیرعقلانی عربستان در محیط پیرامونی و جهانی میباشد که گاهاً صدای سیاستمداران آمریکایی را نیز در آورده است. مانند حمایت مالی و ایدئولوژیکی از تروریستها در غرب.
علاوه بر وابستگی نفتی جهان غرب و آمریکا به نفت عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، عربهای این منطقه سرمایهگذاریهای انبوهی را در کشورهای غربی نظیر آمریکا انجام دادهاند که خروج به یکباره آنها تهدیدی برای آمریکا محسوب میگردد و میتواند اقتصاد این کشور را با چالش جدی مواجه سازد؛ بنابراین، نیت و هدف کنونی آمریکاییها و متحدان اروپایی، حفظ وضع موجود منطقه است. بر همین اساس است که مشاهده میکنیم علیرغم شعار اشاعه دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و ... هیچ یک از این شعارها در منطقه تحقق نیافته و آمریکا در عمل، اصرار بر محقق نمودن آن ها ندارد.
در عرصه منطقهای، عربستان همه تلاش خود را برای تأثیرگذاری مستقیم در تحولات سوریه، عراق، یمن، مصر و... انجام داد تا مانع از افزایش نفوذ ایران در این مناطق شود. سعودیها در این جنگی که با ایران به راه انداختهاند تا کجا میتوانند پیشروی کنند؟
قطعاً یکی از راهبردهای اصلی نخبگان سیاسی آل سعود در منطقه مقابله با افزایش نفوذ و عمق استراتژیک ایران در منطقه است. جنگهای مختلف در منطقه مانند سوریه، یمن و عراق را تا حدود زیادی میتوان جنگی نیابتی بین قدرتهای منطقهای یعنی ایران و عربستان بر شمرد که متعاقباً فضای آنارشیک و منطق هابزی را که مبتنی بر خصومت است، باز تولید میکند. با این وجود، با توجه به توانمندیها و ظرفیتهای داخلی و خارجی ایران نسبت به عربستان، بهویژه در صحنه میدانی، بعید بهنظر میرسد این کشور توان رقابت با ایران را در طولانی مدت داشته باشد. مصداق شکستهای عربستان را میتوان در عراق و سوریه و حتی یمن مشاهده نمود.
دولتمردان سعودی را تا چه اندازه در تصمیمگیریها اسیر عالمان وهابی این کشور و تحت تأثیر آنها می دانید؟ گفته می شود محمد بن سلمان فرزند پادشاه در سند چشم انداز این کشور، افقی ترسیم کرده که باب میل عالمان وهابی نیست؟ آیا سیاسیون نسل جدید توان رهایی از این باورها را خواهند داشت یا این مواضع را نمایشی برای تطهیر چهره خشن و در مظان اتهام سعودی ها قلمداد می کنید؟
در رابطه با میزان نفوذ وهابیت در دربار آل سعود، باید به این واقعیت تاریخی اشاره کرد که عربستان امروزی حاصل پیوند محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود ( جد آل سعود) می باشد. در حقیقت، آل سعود مشروعیت داخلی و سیاسی خود را تا حدود زیادی از وهابیت کسب می کند. اما این به معنای تاثیرگذاری صرفاً داخلی این مذهب جعلی و استعماری نیست. وهابیت دارای مؤلفه هایی مانند شیعه ستیزی، تفرقه افکنی بین مسلمان، تعصب شدید مذهبی، رد عقل گرایی و همچنین حمایت از اقتدارگرایی و... است که این مؤلفه ها و عناصر هریک می توانند تأثیرات مهمی در صورت بندی سیاست خارجی عربستان داشته باشند. علاوه براین، باید این نکته را مدنظر قرار داد که طبقه روحانیت وهابی در ساختار قدرت عربستان در رده دوم بعد از خاندان سلطنتی قرار می گیرد که این موضوع خود حاکی از جایگاه برجسته و حائز اهمیت عالمان وهابی در این کشور است.
جنابعالی تأثیر مؤلفه وهابیت و خشونت موجود در آن را با تصمیمات متهورانه سران سعودی چقدر میدانید؟ آیا وهابیت به تنهایی عاملی برای رفتارهای تند و خشن ریاض در سال های اخیر منطقه بوده است یا خیر؟
همان طور که پیشتر اشاره گردید، وهابیت به دلیل مختصات خاص خود بویژه تکفیر کردن، می تواند منبع خشونت عربستان به شمار آید. در همین ارتباط، وهابیون بر اساس ایدئولوژی خود، همه افرادی را که از حوزه اعتقادی آنها خارج باشند کافر قلمداد کرده و مبارزه با آنها را برای خود جایز می دانند. اما این ایدئولوژی تنها منبع خشونت های اخیر عربستان نیست. در حقیقت، با افزایش نفوذ ایران در منطقه بویژه از زمان سرنگونی صدام حسین در سال 2003، عربستان خود را بازنده رقابت های ژئوپلیتیکی منطقه دانسته و تلاش دارد با ماجراجویی های نظامی مختلف و اعمال خشونت در منطقه شکست ژئوپلتیکی خود را به نوعی جبران نماید.
تحولات نظامی منطقه در لیبی وعراق و سوریه نشان می دهد داعش اکنون برای حفظ وضعیت سابق خود با مشکلات بسیار جدی مواجه است. اقدامات سعودی ها را در این مرحله چگونه ارزیابی می کنید؟ پیش بینی شما از افق رفتار سعودی ها در صورت نابودی داعش چیست؟
قدر مسلم، گروه تروریستی داعش در آینده نزدیک با همکاری ایران و کشورهای سوریه و عراق و با حمایت قدرت فرامنطقه ای روسیه متلاشی خواهد شد و نهایتا شکست خواهد خورد. اما آنچه که مبین است این موضوع است که تا جایی که ممکن باشد سعودی ها تلاش خواهند نمود تا با حمایت از این قبیل گروه ها بتوانند به اهداف ژئوپلیتیکی خود از جمله مبارزه با نفوذ ایران بهره برداری نمایند.
با این وجود، در صورت نابودی داعش، بعید به نظر می رسد با توجه به خصومت نخبگان جدید سعودی با ایران، آنها از تلاش های گوناگون جهت مقابله با ایران صرف نظر نمایند. حل مسائل فیمابین تهران و ریاض نیازمند همکاری اضلاع مثلث ایران، عربستان، غرب، بهویژه آمریکا، است. با توجه به این که رفتار آمریکا در قبال ایران و منطقه یک رفتار دوگانه و گاهاً مبهم است، می توان انتظار داشت سعودی ها کماکان از ابزار های دیگر پس از سرنگونی داعش برای برخورد و مقابله با ایران استفاده کنند؛ نظیر تلاش برای نزدیکی و همکاری با دشمن منطقهای ایران یعنی رژیم صهیونیستی.