برای این که اپوزیسیون جمهوری اسلامی شوید ، کافی است یک تلویزیون ماهواره ای اجاره کنید و چهار اصل طلایی زیر را بکار ببندید :
1- جمهوری اسلامی در حال سرنگونی است و همین امروز و یا فردا است که ، قیام ، انقلاب ، کودتا ، حمله نظامی آمریکا ، سیل و یا زلزله به کمک شما بیایند !
2- تمام مردم با شما هستند و منتظر اجرای فرامین شما می باشند.
3- آنهایی هم که به هر دلیلی به شما انتقاد دارند،را به عنوان مزدوران رژیم معرفی کنید که جمهوری اسلامی ، از ترس ناشی از اقدامات شما استخدام کرده است، تا بر علیه شما حرف بزنند.
4- در دوره های ماهیانه ،اقدام به جمع آوری پول کنید و مرتباً مخاطبانتان را تهدید کنید که اگر پول ندهند ، درب ِ تلویزیونتان تخته خواهد شد و بکوشید تا جایی که مکن است ، زیر آب سفارشات نبلیغاتی رقبایتان را به نفع خودتان بزنید!
حالا می توانید یک تلویزیون ماهواره ای شیک داشته باشید و 80% وقت برنامه تان را به فحش دادن به رقبایتان و جنگ و جدالهای درونی با مخاطبان تان اختصاص دهید، فحش بدهید ، ناسزا بگوئید ، تحریف کنید و بی سوادی خودتان را به نمایش بگذارید:
می توانید :
پول این مملکت را برداشته و بروید در انگلستان ، خودتان را در یک اتاق حبس کنید، عینک آفتابی بزنید و بگوئید که زده اید به سیم آخر، و 70 میلیون ایرانی را از رعد و برق و " تندر " بترسانید !!
دم از شکوه و شوکت شاهنشاهی بزنید و " انجمن پادشاهی " سه نفره راه بیندازید و کینه های تاریخی تان از اسلام که بساط فساد و استبداد ِ اساطیرتان را بر هم زد با فحاشی و اهانت به مقدسات ایرانیان بیرون بریزید ، تا اثبات کنید که حقیقتاً نظام پادشاهی و پادشاهان ، هدفی جز مبارزه با خدا و قرآن و اسلام نداشته اند! یادتان نرود ، اسم تلویزیون تان را " شما " بگذارید ، همانها که بنا است ، انتقام ارث پدرانتان را از آنان باز پس گیرید !
اگر هم این قدر جرأت نداشتید که مستقیم بر علیه اسلام حرف بزنید، می توانید:
رقاصی و آوازه خوانی را رها کنید و تحلیل گر امور سیاسی شوید ،سعی کنید بیوه پهلوی را نبش قبر کنید و دمی از بساط منقل جدا کنید و وعده سرنگونی جمهوری اسلامی را از زبانش بیرون بکشید. تمام زور خود را به کار برید که شاید رضا پهلوی کمی بخار کند و شاه شبکه شما شود. مردم را از حمله آمریکا بترسانید و بخاطر پیروزی بوش با دمتان گردو بشکنیدو از جلال و جبروت آمریکایی که نانتان می دهد داد سخن بدهید و مردم ایران را بیچاره و بدبخت بنامید ، آن وقت اسم تلویزیونتان را بنا به صلاح دید خانم بچه ها ، تلویزیون ملی ایرانیان بگذارید !
اگر خانم بچه ها ، بخاطر اطلاع از همه چیز شما را همراهی نکردند و عطایتان را به لقایتان بخشیدند می توانید :
در " آخرین لحظه " که از جانب طلبکاران ِ ساده لوح تان ، احساس خطر کردید ، فرار را بر قرار ترجیح دهید و با مبلغ ناچیز 50 میلیون تومان به خارج فرار کنید و آخرین لحظه را در " کانال یک " به نمایش بگذارید.
خبرهای داغ از 18 تیر بدهید و نشان مقامات جمهوری اسلامی را در دبی و سوریه بدهید که از ترس شما گریخته اند و حسرتهایتان را لحظه شماری کنید .
گاهی از سر بیکاری به منقلی های مفلوک پیله کنید و آنها را به عنوان لشگرسرنگون ساز ِ گارد ملی، سر کار بگذارید و دعا به جان مافیای بین الملل کنید که برای شما مخاطب می سازند.
با سودابه و تهمینه و فتانه دل و قلوه بدهید و با عواطف مخاطباتان بازی کنید و هر کجا کم آوردید ( هر کجا ) دست های پنهان جمهوری اسلامی را بهانه کنید !
شما از چیزی رنج می برید که فکر می کنید ، عدم ِ اتحاد اپوزیسیون است ، اما اگر به یک روانشناس ِ مجرب در همان لس آنجلس مراجعه کنید ، به شما اعلام خواهد کرد که از تفرقه بیرون و درونتان عذاب می کشید!
می توانید :
همچون فولاد زره و ننه دیو به مخاطبان مجازیتان در پالتاک ، هسته بفروشید و سوسول بازی در بیاورید.
ادعا کنید که شوخی ندارید ، اما پشیزی هم جدیت به خرج ندهید و ذهن ِ افلیج ِ هوادارنتان را با توالت عمومی های لس آنجلس اشتباهی بگیرید و چرت و پرت تحویلشان دهید.
شما هم هر جا که پشیزی دستتان رو شد، چند تا آی دی پالتاکی را جاسوس رژیم معرفی کنید و تمام ناکامی های زندگی تان را به گردن آنها بگذارید !
می توانید :
یک یار ِ دوقلو مثل خودتان پیدا کنید، از طریق وب کم ، داستان به جای تحلیل به خورد شنوندگانتان بدهید و قصه های رادیویی افاده کنید .طوری وانمود کنید که انگار مسئولین جمهوری اسلامی هر روز صبح که بیدار می شوند یک نسخه از گزارش فعالیتهای روز گذشته شان را جهت اطلاع به شما می دهند.
البته شما یاران رادیویی ، داستان سراهای خوبی خواهید شد ، اگر در صابونی که به شکمتان بخاطر حمله آمریکا به ایران زده اید ، زیاده از حد چربی حیوانی استفاده نشده باشد.
در فاصله ی پخش پیامهای بازرگانی ، دمی به پیک بزنید و یا لاسی با معشوقه های اینترنتی تان بزنید، تا انرژی بیشتری برای خیال پردازی هایتان پیدا کنید .
اگر این همه قدرت خیال پردازیتان خوب نبود ، می توانید :
معجونی هفت جوش و " رنگارنگ " تولید کنید و چهره ی خودتان را از شرمساری این که کفگیر اپوزیسیون به ته دیگ خورده است و مجبورید که مجانینی همچون هخا و اتابکی را منتر کنید ، نشان ندهید.
چاله میدونی صحبت کنید و به سبک اوباش ِ دروازه غار و نوچه های شعبان بی مخ ،از آن سر ِ دنیا و زیر بلیط جورج دبلیو ، برای جمهوری اسلامی خط و نشان بکشید .
وقتی خوب مخ ِ مخاطبان ِ شیزوفرنیکتان را زدید و سربزن گاه ، هواپیماهای چارترتان پنچر شد و ملاهان ماندند و شما رنگ ِ آسمان ایران را هم ندیدید ، آنگاه جنگ حیدر نعمتی راه بیندازید،با داور قهر کنید و هخا تی وی راه بیندازید.
آنگاه می توانید :
تقصیر ِ خالی بندی های خودتان را به گردن ِ مزدوران ملاهان بیندازید و این بار خالی را کمی حساب شده تر ببندید و اعتراف کنید که از همان قوطی رضا پهلوی در آمده و هم کاسه ی گنجی و فاطمی و همایون هستید .
این بار خالی کم رنگ ببندید و زمان ِ رفتن ملاهان را به جای 10 مهر ، 26 خرداد اعلام کنید!
یک نفر را استخدام کنید که اقلاً قیافه اش خنده دار نباشد و بتواند 5 دقیقه بدون لکنت زبان و توپوق زدن ، سر وته حرفهایش را جمع کند ، البته ایشان هم فراموش نکند که هر چی گند زدن در این تی وی یا آن تی وی هست، زیر سر ِ ملاهان است!!
ایدون باشید ، نمکدون باشید ، قندون باشید ، به شما می گویند ، یک رأس اصیل از نژاد اپوزیسیون که تمام ویژگیهای این تیره را دارا می باشید .
اگر استعداد هیچکدام از کاسبی ها را نداشتید ، یک دکان چهار نبش باز کنید و دلال همه ی شعب و تیره های اپوزیسیون بشوید:
"مردم" تی وی باز کنید ، این واژه اگر چشم تان نکنند برایتان نان و آب به همراه خواهد آورد.
از این که روزگاری یک شعر گفتید که ترانه خوانی با هزار مکافات توانسته است آن را بخواند ، خود را هنرمند بدانید . دروغ هم که حناق نیست در گلوی کسی گیر کند ، ادعا کنید تلویزیون شما حتی از برنامه کودک هم تماشاگر بیشتری دارد !! 10 میلیون ، 20 میلیون ، ...
از آنجا که خودتان ارضه و پول دار و دسته راه انداختن ندارید ، خودتان اپوزیسیون شوید و اراده ی خودتان را بر آشتی میان سگ و گربه بگذارید.
تلاش کنید که سلطنت طلب و مجاهد و کمونیست را کنار هم بنشانید ، 26 سال دیگر شاید ،موفق شوید، شاید هم نشوید که البته فرقی نمی کند ، شما دکان خودتان را باز کرده اید و از بقیه کم نیاوردید!
ار هم اینقدر از مخاطب واقعی و مردم واقعی می ترسید که حتی حاضر نیستید روز چند تلفن مستقیم را پاسخ دهید و بروید سیمای آزادی براه بیندازید:
آنگاه می توانید :
نام خودتان را مجاهد بگذارید ، برای خودتان رهبر و رئیس جمهور داشته باشید ، بچه های مردم را در بیابانهای عراق علّاف و زندانی کنید و به آنها ارتش آزادیبخش بگوئید.
از اتاق بغلی به استودیو زنگ بزنید و بگوئید تماس از کرج داریم !
به تمام عالم و آدم فحش بدهید و خودتان را دمکرات ترین گروه روی آسمان و زیر زمین قلمداد کنید.
وقتی به زور ِ بستن قرارداد با آمریکا مجبور به دست برداشتن از هفت تیر کشی و آموزش آدمکشی شدید ، رقص و آواز و قرتی بازی یاد بچه های مردم بدهید !
از آنجا که سرتان را مثل کبک زیر برف کردید ، گرایشات جنسی و سکسی سایر همکارانتان در تلویزیونهای دیگر ماهواره ای را به اسم انقلاب ایدئولوژیک و عملیات جاری ارضاء کنید و خیال کنید که با ادا در آوردن کسی به شما می گوید مسلمانید.
با تفسیر به رأی و دشمنی با شیعه و روحانیت نشان دهید که از اول هم فقط با اسلام مشکل داشتید و برای رسیدن به قدرت هم چون اربابتان صدام ، حاضرید دسته دسته شیعیان را قتل عام کنید .
راستی یادتان نرود که اسم تلویزیونتان را ملی بگذارید و تأکید کنید که وابسته نیستید و برنامه های فوق العاده تان را به پخش بست نشستن پشت درب پنتاگون برای حمله به ایران اختصاص دهید .
اگر حوصله ی این همه فیلم بازی کردن و دو رویی را نداشتید ، می توانید :
حزب کمونیست کارگری درست کنید ، مشکلتان را با اسلام با اعلام جنگ و فحاشی آشکار حل کنید.
تبلیغ سکس کنید و به اسم حمایت از کارگران از صبح تا شب ، پایین تنه ی زنان غربی را نشان دهید .
درخواست آزادی کورتاژ و هم جنس بازی را بدهید و به عنوان اولین قدم در دفاع از حقوق کارگران درخواست به رسمیت شناخته شدن حقوق زنان تن فروش را داشته باشید که باید زیر پوشش بیمه اجتماعی قرار گیرند.
نگران نباشید ؛
هر چه بیشتر " خودتان " را بیرون بریزید ، اپوزیسیون ترید .در مقابل آخوندهایی قرار گرفته اید که نه برای آمریکا تره خرد می کنند و نه به آزادی سکس اعتقادی دارند ، حرف اول و آخر را مسعود رجوی زد که گفت دعوای ما با رژیم بر سر زن است و برای پیروز شدن در این مبارزه ، زن دوستش را مثل تلویزیونشان ملی کرد.
