انقلاب ازدواج

خبر این است که سازمان مجاهدین تصمیم گرفته که با پیوند فامیلی و عشیره ای با اعراب سنی هم جوار قرارگاه اشرف ،پناهندگی و تابعیت عراق را برای نیروهایش به دست آورد!

این موضوع چند ماه است که مطرح می باشد و تا کنون چندین بار، از کانالهای مختلف اخبارش به خارج از تشکیلات مجاهدین راه یافته بود ، لیکن اخیراً یکی از اهالی استان دیاله که طی ماههای اخیر با سازمان مجاهدین همکاری داشته است ، جزئیات دقیقی از این مسئله را افشاء نمود و تصریح کرد که تعدادی از زنان و مردان عضو سازمان مجاهدین در شرف ازدواج با اهالی عراق هستند و در مذاکراتی که با برخی از بعثیون قدیم و اعراب ضد شیعه داشته اند ، این موضوع را به عنوان راه کار نهایی ماندن در عراق مورد تأکید قرار داده اند.

در همین رابطه مصاحبه ای داشتیم با یکی از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین که در روزهای پایانی سال گذشته به ایران آمد:

- ضمن تشکر ؛ اولین سئوالی که مطرح می شود این است که آیا با این اتفاق انسجام تشکیلاتی نیروها که سازمان حساسیت ویژه ای روی آن دارد ، از بین نمی رود ؟

- به نظرم و با توجه به آنچه از نزدیک شاهد آن بودم و شنیدم ؛ این موضوع به عنوان راه کار نهایی و برای ارائه به دولت عراق و یا هر کس دیگری که برای تعیین و تکلیف بر روی سازمان فشار بیاورد هست ،هدف این نیست که یک عده دختر و پسر را راهی خانه بخت کنند و به نظر می رسد خروج این افراد از اشرف هم پیش بینی نشده باشد ، بلکه یک تاکتیک جهت دریافت مدرک اقامت است ، ضمن این که باید تأکید کرد که به هر حال به شل شدن پایه های خفقان تشکیلاتی و تناقض هر چه بیشتر نیروها خواهد انجامید!

- ترکیب جنسیتی اعضای سازمان مجاهدین به چه صورت است ؟

- مردها حدود دو برابر ( کمی بیشتر) زنان هستند.

- آیا فکر می کنید عشایر عرب حاضر باشند ، دختران و بستگان مؤنث خود را به عقد مردان مجاهدین در آورند، در عین این که باید مطمئن بود که تقاضا برای ازدواج با زنان این گروه زیاد خواهد بود ؟

- مطمئناً سازمان نمی گذارد این امکان از بین برود ، هر شرطی که اعراب راضی به همکاری با سازمان داشته باشند را خواهد پذیرفت ، اما نکته اینجا است که ضمناً نمی گذارد نیرو هم از دست برود ، اصلاً این کار را برای بقای سازمان در عراق ( که البته مساوی با کل حیات سازمان است ) انجام می دهد ، لذا فکر می کنم مسئله مردان را به صورت صوری و با ازدواجهای غیابی با زنان بیوه و بی سرپرست که احتیاجات مادی دارند ، حل نماید . برای این کار هم کسانی هستند که چنین زنانی را راضی کنند و تعداد این زنان به سبب حاکمیت منحوس صدام و تبعات اشغال کم نیست ، اما چشم انداز هزینه های مالی آن البته زیاد خواهد بود. در همین رابطه بد نیست یک خاطره را بازگو کنم ، یکی از عراقی ها که خیلی با سازمان همکاری می کرد ، می آمد و افراد روابط نسبت به تعداد نفراتی که به قرارگاه آورده بود به وی پول می دادند و یا حتی از قبل تعیین می کردند که چه تعداد افراد را بیاورد ،متأسفانه انسانهای نیازمند که چنین کارهایی را متقبل می شوند.

- اما نکته اساسی تر این است که مگر چنین کاری یک خدشه جدی به ماجرای طلاقها که رجوی بر روی آن خیلی هم اصرار داشته است نیست ؟

- اصل مطلب اینجا است که این هم یک شگرد دیگر است که از خورجین رجوی درآمده است ، یک اتفاق طبیعی که بر اساس تمایل و اختیار انسانی باشد ، نیست . در یک دوره ازدواجهای اجباری تشکیلاتی بین نیروها مرسوم بود ، بطوری که برخی از زنان تا 4 بار ازدواج می کردند و یا با بالا و پایین رفتن رده ها تجدید فراش صورت می گرفت ، خیلی ها هم خوششان نمی آمد ، حتی به فاصله کمی از این که همسر یک نفر کشته می شد مجبور بود ازدواج کند ، اما به هر حال حرف ، حرف رجوی بود ، تا این که از سال 68 به تدریج تا سال هفتاد ، نیروها باید طلاق می گرفتند و بعد هم ماجرهایی که در پی آن بود ، مثل این که حتی به هم فکر هم نکنند و به پدرو مادر و فرزند هم فکر نکنند و بعد از آن هم که مطلقاً فکر کردن به هر نوع فضایی بیرون از چارچوب تشکیلات جزو معاصی به شمار می آمد ، منظورم این است که اتفاقی که هم اکنون در حال افتادن است چیزی نیست جز یک تاکتیک تشکیلاتی و سازمان به هیچوجه نمی گذارد نیرو جذب روابطی خارج از کادر خودش شود ، چون در آن صورت نیز نیرو را از دست خواهد داد .این تعریف دقیق این جمله است که رجوی می گوید انقلاب مریم بازگشت ناپذیر است ، زیرا به هر نحوی افراد پا به دنیای واقعی بگذارند ، از حصار سازمان خارج خواهند شد.

- اما از سوی دیگر چه ، قطعاً در طرفهای عراقی انتظاراتی ایجاد خواهد شد ، اینطور نیست ؟

- قطعاً هست . اما سازمان می کوشد همه ی این انتظارات را با پول پاسخ گوید ، ضمن این که به نظر من نمی تواند برای همه ی نیروهایش چنین امکانی را بوجود آورد. به هر حال در شرایط سخت تری که پیش رو دارد برنامه اش این است که کادرها و افرادی را که برایش اهمیت دارند به اروپا اعزام کند .

ظاهراً حکایت یهودی سرگردان دارد تکرار می شود و یا برخی از فرقه ها که از اجتماع طرد شدند و در گوشه ای از یک سرزمین اقامت گزیدند و با گذشت ایام خاک فراموشی بر روی آنها نشست و حتی نامی هم از آنها بر جای نمانده است .