اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(34)

Amolآیت الله گیلانی : سه راهی چطور ؟

سپرغمی : اصلاً ، هیچ وقت استفاده نکردم .

آیت الله گیلانی : دلیل انعطاف شما به طرف محله رضوانیه چه بود ؟

سپرغمی : اولاً ما محلی بودیم و بیشتر تمایل شان این بود که محلی ها داخل محله باشند تا بتوانند با مردم صحبت کنند و اگر مردم توضیحاتی می خواهند ، بدهند . این رفتن به محله جزو برنامه بود .

ثانیاً : وقتی که همان ساعت 3 – 2 بعد از نیمه شب ، تزلزلی پیش آمد و گفتند که ممکن است مردم نیایند ، یا کم بیایند ، عده ای گفتند که بایستی تبلیغ کرد . تصمیم بر این شد که به هر حال خودمان را از اطراف مقر سپاه بیرون بیاوریم و فقط در همین دو محله مستقر بشویم و ادامه بدهیم تا ببینیم در طول روز چه پیش می آید . یعنی هنوز این نظریه بود که ممکن است مردم بیایند ، اگر روز بشود مردم می آیند و قاعدتاً من که محلی بودم ، یکی از وظایفم در حمله به شهر کار در محله بود .

آیت الله گیلانی : بند هفتم " مسئول شناسائی حواشی جنگل جاده هراز و دهنه رودخانه هراز به دستور تشکیلات جنگل " بوده اید ؟

سپرغمی : حدود صد نفری که در جنگل بودند ، در حال شناسائی بودند ، یعنی یا در فکر غذا بودند یا در فکر شناسائی . مسئول شناسائی شخصی به نام محمود رودگریان بود . در عین حال همه در طول روز دائماً در حال شناسائی بودند : شناسائی نقاط مختلف جنگل ها ، تلارها (تلار آغل بزرگ) ، چشمه های آب ...

من یک روز مانده به حمله به آمل ، آمده بودم به شخصی به نام منصور قماشی که اهل آمل بود و شناسائی توسط او صورت می گرفت ، خبر برسانم که اینها می آیند ، ولی دهانه رودخانه هراز و ... مورد شناسائی من قرار نگرفت .

آیت الله گیلانی : در مورد ارتباط با گروهک های دیگر ، اولاً یک سری ارتباط با منافقین بوده ، آقای ریاحی هم در این ارتباطات مستقیماً دست داشتند . من خودم شاهد بودم که یک شب خانمی به نمایندگی از گروهک منافقین آمده بود ، با ایشان صحبت کردند .

یکی از گروهک هائی که در اطراف پراکنده بودند ، گروهی به اسم " مرزن کلا " بود ، اینها حدود 6 تا 8 نفر بودند که بین اینها عده ای منافق بودند و عده دیگری هم از اقلیت با جناح چپ اکثریت بودند که به این جریان ملحق شدند . دو سه نفر هم به صورت پراکنده آمده بودند ، از جمله یک پیکاری و یک نفر از طوفان .

آیت الله گیلانی : از ارتباط سران آنها با آقای ریاحی چه مقدار اطلاع دارید ؟

سپرغمی : دقیقاً اطلاعی ندارم که ایشان مستقیماً چه ارتباطی داشته ، ولی از آنجا که مسئول بودند ، قاعدتاً هر ارتباطی که کسان دیگر می گرفتند ، ایشان می بایست در جریان قرار می گرفت ، چون که یکی از مسئولین سیاسی بوده است . مسئول کل سیاسی " سید سیام زعیم " بود که دستگیر شده و در اوین زندانی است . یک مسئول دیگر هم داشتیم با نام احمد که اهل مازندران بود و چند بار با سران منافقین ارتباط گرفته بود و قاعدتاً آقای ریاحی و آقای زعیم در جریان این تماس ها قرار می گرفتند .

آیت الله گیلانی : بند هشتم " در اختیار گذاشتن منزل مسکونی پدری در آمل جهت استقرار قریب 100 تن از جنایت کاران جنگلی تا زمان شروع حمله که آنان یک روز و شب در آنجا به سر می بردند " درست است ؟

سپرغمی : بله ، اینها شب چهارم بهمن از جنگل راه افتاده بودند به این خیال که ساعت 9 تا 10 شب به شهر می رسند ، ولی ساعت حدود 3 بعد از نصف شب بود که هنوز وسط راه بودند و اگر با همین منوال می رفتند ، روز به شهر می رسیدند و مجبور می شدند درگیر بشوند . ناگریز بودند در جائی ، گاراژی ، خانه ای که در کنار شهر بوده ، موقتاً آن روز به سر ببرند . تنها خانه ای که نزدیک بود و خارج از شهر بود ، خانه خودم بود و من با اکراه قبول کردم و تقریباً حدود 12 ساعت آنجا ماندند .

آیت الله گیلانی : از بومیان آنجا که با شما همکاری کردند ، مثل اهالی مرزن کلا چند نفر بودند ؟

سپرغمی : مرزن کلائی ها هشت یا هفت نفر بودند . که اسامی آنها تا آنجا که یادم مانده به شرح زیر بودند : لطف الله مهدوی ، صادق موسوی ، فرامرز فرج پور ، عبداله موسوی ، عزت مهدوی ، حمید شیرزادی و برادر قنبر جعفری که در زندان است .

آیت الله گیلانی : در طول این مدت که این گروه پشت امامزاده عبدالله اطراق کرده بودند ، دستبردی به این آستانه مقدسه نزدند ؟

سپرغمی : نه ، به هیچ وجه ، همه گروهک ها حداقل در ظاهر این مسئله را رعایت می کنند و در عین حال با وجود مردم بومی آنجا ، عملاً قدرت این کار را نداشتند .

آیت الله گیلانی : شما می توانید نام افراد بومی را که تدارک چی شما بودند و برای شما غذا می آوردند ، بگوئید ؟

سپرغمی : یک سری همین محلی ها یعنی مرزن کلائی ها و اهالی اسکو محله بودند که به نوعی کمک می کردند . تمام گالش های آن منطقه هم به انواع و اقسام مختلف کمک می کردند ، در حد غذا دادن به یک گروه 20 – 10 نفری تا فروش پنیر ، شیر یا برنج .

در جنگل جریان از این قرار بود که گفتم چند نفر هم در خود آمل هوادار بودند و به نوعی کار می کردند و قاعدتاً در آن زمان عموماً در رابطه با جنگل کار می کردند که عده ای از آنها دستگیر شده اند .

آیت الله گیلانی : خوب بیان دیگری دارید ؟

سپرغمی : من در آمل خودم دیدم که " مردم چه به روزمان آوردند " . اما در اعلامیه کذائی که بعد از آن پخش شد ، چه دروغ ها که نگفتند و عملاً مسائل را 180 درجه بر عکس نشان داده بودند .

از حدود چند هزار جمعیت محله رضوانیه ، بیش از50 – 40 نفر ندیدم و اینها هم حمایت نمی کردند . همه سؤال داشتند و شعار می دادند و این که " توده ها حمایت کردند " و چیزهائی نظایر اینها ، به هیچ وجه صحت ندارد . من خودم توی محل بودم و آنچه من در محل دیدم غیر از این بود .

و علت اصلی این که من از این جریان منزجر شدم ، این حرکت مردم بود . در واقع اولین معلم من همین مردم آمل بودند که با قیام خودشان توانستند به من درس بدهند و همان طور که گزارش دادستانی روشن می کند ، در ماه بهمن دیگر این جریان را ول کردم . من خودم این را دیده بودم که مردم چه " حمایتی " کردند و واقعیت چه بود .

در " بیانیه قیام پنجم بهمن " ، راجع به درگیری ها می گوید : " آنهائی که مقاومت کرده بودند به آتش قهر سربداران نابود شدند و آنهائی که زنده و دستگیر شدند در دادگاه های انقلابی که رأی نهائی اش را مردم صادر می کردند ، به محاکمه کشیده شده و مجازات لازم را دیدند . از این دسته 22 نفر با رأی و تصمیم مردم به وسیله نیروهای ما اعدام گردیدند . "

حالا آن که اعلامیه را نوشته بیاید و توضیح بدهد ، مردم رأی دهنده برای این 22 نفر کجا  بودند ؟ آنها که آمده بودند حزب الله بودند . رأی و تصمیم مردم یک دروغ محض و آشکار است ، این یک نمونه از دروغ هاست .

نمونه دیگر : " درست یک ساعت پس از آغاز عملیات ما ، تمامی شهر آمل از آلودگی کثافات سپاهی و حزب اللهی پاکسازی شده بود . کوچه ها و خیابان های شهر شاهد شعف وصف ناپذیر مردمی بود که دیگر سنگینی خفه کننده ... را احساس نمی کردند . " اینها همه دروغ محض است .

آیت الله گیلانی : خوب " حقیقت اتحادیه کمونیست ها " بهتر از این نمی شود !

سپرغمی : مگر خودشان نمی دانند که مردم آنجا واقعیت را می دانند ؟ اینها را برای که می نویسند ؟ این چیزها را فقط یک مشت فریب خورده ، مثل نویسندگان اینها می توانند باور کنند .

آیت الله گیلانی : خوب ، دیگر فرمایشی ندارید ؟

سپرغمی : امیدوارم در فرصت مناسب تری مسائل را بهتر بیان کنم . آخرین کلام این است که من وقتی این وقایع را دیدم ، واقعاً از درون تغییر کردم و از آن ساعتی هم که دستگیر شدم ، سعی کردم تا حد امکان جبران کنم . در خاتمه در درجه اول از خداوند ، بعد ، از امام امت و همچنین از خانواده شهدای آمل انتظارم این است که توبه ام را بپذیرند . والسلام ، تکبیر

( تکبیر حضار )

یکی از اهالی آمل : سؤال من این است که همان شب ساعت 12 جلو بیمارستان 17 شهریور از یک ماشین 7 نفر به عنوان این که شما پاسدار هستید ، پائین آمدند و با شما دست دادند . شما سؤال کردید چه کاره اید ؟ بعد به یک نفر به نام جعفر هندوئی گفتید که به به ! شما آدم خیلی خوبی هستید و ما شما را احتیاج داریم ، ما اسم شما را داریم .

شما فقط 5 – 4  کلام حرف بزنید ... شما بایست در رأس کار باشید . ایشان گفتند که چه حرف بزنم ؟ گفتید : راجع به آقا (امام) توهین کنید . ایشان گفتند که می کنم . وقتی شما خوب خاطر جمع شدید ، رفتند آن کنار ایستادند و گفتند : لعنت بر شما ، لعنت بر شما ، لعنت بر آن کسی که شما مزدورش هستید . تا این را گفتند ، شما ایشان را به رگبار بستید . ایشان الله اکبر – الله اکبر گفتند و شما گلوله در دهانش زدید ... این را توضیح بدهید . در این جریان 5 نفر کشته شدند و دو نفر زخمی شدند .

سپرغمی : من در این واقعه نبودم و کسانی که بودند ، می توانند توضیح بدهند . ولی بعداً شنیدم که شخصی معروف به حسین ساروی که در آمل دستگیر و اعدام شد به همراه کاک اسماعیل در این جریان بود . اینها جلوی ماشین را می گیرند و آنها را پائین می کشند و به اصطلاح اعدام خیابانی می کنند ، اطلاعاتم در همین حد است .

آیت الله گیلانی : آقای جهانگیر احمدی ، شما از این ماجرا چه اطلاع دارید ؟

جهانگیر : من آنچه را که از بچه ها شنیدم می گویم . توی یک ماشین گشت 5 الی 7 نفر بودند که احتمالاً 3 – 2 نفر از آنها مسلح بودند . اینها را پایین می کشند و به عنوان این که " ما بچه های سپاهی هستیم ، برادران بیایید پایین " اینها می گویند : برادر ما از خودتان هستیم ، ما بچه های سپاه هستیم و تا لحظات آخر هم نمی توانستند جریان را باور کنند . فکر می کردند که بچه ها دارند شوخی می کنند .

ولی بعد از اینکه اینها شعار داده بودند : " الله اکبر ، خمینی رهبر " اینها را بسته بودند به رگبار . در این جریان حسین ساروی بود که اعدام شد و یوسف گرجی که او هم اعدام شد . به طور کلی در این جریان 5 نفر کشته شدند و دو نفر زخمی یا یک نفر زخمی و یک نفر سالم ماند .

آیت الله گیلانی : آقای سپرغمی همراه آنها بود ؟

جهانگیر احمدی : نه من خبر ندارم . اجازه می خواهم کمی از چیزهائی که نوشته ام بخوانم ، تا فرق مؤمن و کافر مشخص بشود . من خود جزو همین کافران بودم و با هیچ کلماتی نمی توانم خود را توجیه کنم و بگویم توبه کردم ، مرا ببخشید . فقط امیدوارم خدا مرا ببخشد و برای این دنیایم نیست که این حرف ها را می زنم .

همانطور که توضیح دادند ، کاک محمد و فردی به نام امین 4 – 3 نفر را که غیر مسلح بوده اند ، در 6 بهمن به اصطلاح " اعدام انقلابی " می کنند . حالا می خواهم درباره آن 3 شهیدی که در خیابان طالقانی کشته شدند ، توضیح بدهم که به چه وضع کشته شدند . آن دو نفر در مقابل سپاه یا بسیج بودند که فکر می کردند ما از سپاه هستیم .

یوسف گرجی را صدا زدند و یکی از آنها پرسید : برادر چه شده ؟ که آنها (بچه های ما) متوجه می شوند که برادران سپاهی دو نفر هستند . آنها ایست می دهند ، بچه های ما می گویند : برادر ، ما از خودتان هستیم ، ما سپاهی هستیم . بعد آنها را به رگبار می بندند .

می خواهم بگویم این 40 نفر که شهید شدند در این جریان ، به صورت ناجوانمردانه بوده و خودم هم گفتم که چه جوری کورکورانه به رگبار می بستیم ... اینها واقعیت است . اکثر این 40 نفر شبانه گیر افتادند و مثل افراد عادی رد می شدند که جلوشان را می گیرند و می پرسند تو کی هستی ؟ می گوید : برادر من حزب اللهی هستم ، بعد ...

برای اینکه فرق مؤمن و کافر روشن شود ، می خواستم درباره درگیری ها بگویم . مثلاً در درگیری زرکه ، این برادرانی که شهید شدند در حال سنگرکنی بودند که ما مخفیانه رفتیم و آنها را به رگبار بستیم که سه نفر شهید شدند و آن وقت خودمان را انقلابی می دانستیم و پشت سر این کارها سرود هم می خواندیم .

در درگیری گزنه سرا ، سه نفر از هلیکوپتر پیاده می شوند ، یک نفرشان می گوید : ما می دانیم شما اینجا هستید ، خودتان را تسلیم کنید ، بعد تا 10 شماره می شمارد ، کسی تسلیم نمی شود . یک رگبار می بندد . بچه ها جوابش را می دهند ، می خواهد موضع بگیرد ، که او را می زنند . در آن موقع برادران سپاه که 3 نفر بیشتر نبودند . ما 4 تا سلاح جا گذاشتیم و زحمت کشیده و انبار غذا را که از مواد غذائی دزدی تهیه کرده بودیم ، از ترسمان جا گذاشتیم ، حتی لباسها و کفش هایمان را نیز نتوانستیم با خودمان ببریم .

یک سؤال دیگر هم راجع به کمیته تهران دارم که حسین ریاحی باید توضیح بدهند . می گویند کمیته تهران یا کمیته ای که در بالاترین حد بوده ، کمیته 5 نفری بوده که سه نفر از آنها با قیام و یا کار جنگل مخالفت کرده بودند و فقط حسین ریاحی و سید سیامک زعیم موافق بودند که این دو نفر ، دو نفر دیگر را بیرون می کنند و نفر پنجم هم استعفا می دهد . آیا واقعیت امر بدین گونه بوده است ؟

آیت الله گیلانی : متشکر ، آقای احمدی ، اگر بعدها هم چیزی به ذهنت آمد می توانی بگوئی .

دادستان : حاج آقا ، اگر اجازه بدهید چند لحظه ای این آقای ریاحی و طلوعی پشت این میکروفون قرار بگیرند که ما از این سازمان در حضور خودشان جمع بندی کوچکی بکنیم . چون مارکسیست ها معمولاً طوری عمل می کنند که هر کجا مفتضح و مبتذل می شوند ، باز به عنوان سند تاریخی از اینها بهره می گیرند .

شما گروه سیاهکل را یادتان هست ولی حالا چون در زمان شاه بود ، ما نمی خواهیم آن را مطرح کنیم . اما به عقیده ما اینها این قدر پر رو هستند که از هر جنایتی به نفع خودشان بهره می گیرند .

من از این آقایان می خواهم خیلی صریح به عنوان دو کادر مرکزی ، حساب این سازمان را مشخص کنند و خیلی مختصر جواب بدهند ، آیا استراتژی به بن بست رسید یا نه ؟ ما این را برای ثبت در تاریخ می خواهیم تا این که وضع مارکسیست ها برای مردم روشن بشود .

شما می فرمودید که من به بن بست رسیده ام ، می خواهم این را به صراحت بیان کنید ، آیا از نظر ایدئولوژی به بن بست رسیده اید یا نه ؟ اگر نرسیده اید روزنه هائی را که هنوز وجود دارد ، در حضور مردم آمل و بینندگان سیمای جمهوری مشخص کنید . آن روزنه ها که ممکن است راهگشای طرز تفکر شما باشد ، کدام است ؟

ریاحی : هیچ روزنه ای نیست که من بخواهم توضیح بدهم .

دادستان : صد در صد از نظر عملی و فکری به بن بست رسیده اید ؟

ریاحی : روشن است که بله .

دادستان : شما آقای طلوعی ؟

طلوعی : بله ، صد در صد ، قبلاً هم عرض کردم .

دادستان : بله ، مقصود من همین بود که این در تاریخ ثبت شود که لااقل این حرکت مارکسیستی ، هم در تاریخ هم از نظر ایدئولوژی و هم از نظر استراتژی ، بحمدالله با بن بست مواجه شد .


اسناد اتحادیه کمونیست های ایران در واقعه آمل(۳۳)


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان