در اوایل دهه 70 اوپک از آنچه که ما در اسرائیل مشغول انجامش بودیم ناخشنود بود. بنابراین فروش نفت به ما را قطع کرد. برخی از شما آن صفهای طولانی در پمپبنزینها را به یاد دارید و ما ترس یک رکود اقتصادی دیگر مانند رکود سال 1929 را داشتیم. به همین خاطر از طرف وزارت خزانهداری آمریکا نزد من و یک اقتصاددان دیگر آمدند و گفتند: ما نمیتوانیم بیش از این به اوپک اجازه دهیم که ما را تحت فشار قرار دهد. شما باید نقشهای طراحی کنید که این اتفاق دیگر نیفتد. ما میدانستیم که آن نقشه باید عربستان سعودی را دربربگیرد زیرا بیش از هر کشور دیگری نفت داشت و همچنین خاندان سلطنتی سعود فاسد بود و نیز فسادپذیر بود. نسخه کامل ماجرا در کتاب «اعترافات یک مزدور اقتصادی» توضیح داده شده اما خلاصه آنچه که ما انجام دادیم و با خاندان سعود به توافق رسیدیم این بود که آنها میبایست تمام درآمد حاصله از فروش نفت را به آمریکا برمیگرداندند به اسم سرمایهگذاری در اوراق بهادار دولتی آمریکا.
وزارت خزانهداری آمریکا سود حاصل از این سرمایهگذاریها را برداشت میکرد که پس از چند سال به چندین تریلیون دلار میرسید. وزارت خزانهداری با این سود شرکتهای آمریکایی را استخدام کرد تا عربستان را براساس الگوهای غرب شکل دهند. ساخت مجتمعهای پتروشیمی، کارخانههای آبشیرینکن، ایجاد شهرهایی تماماً در بیابان، مکدونالد و سایر چیزهایی که با فرهنگ غربی ما همسو میبود.
خاندان سعود همچنان پذیرفت که بهای نفت را به اندازهای نگه دارد که برای شرکتهای نفتی قابل قبول باشد. احتمالاً برای من و شما قابل قبول نیست اما برای شرکتهای نفتی قابل قبول است. این خیلی خیلی مهم است. آنها (سعودیها) پذیرفتند که هرگز نفت را در قبال چیز دیگری بجز دلار آمریکا معامله نکنند. این در اوایل دهه 70 اتفاق افتاد، درست بعد از اینکه ما معامله بر پایه طلا را رها کردیم چون ورشکست شده بودیم.
ما توانایی پرداخت بدهیهایمان به کشورهای اروپایی را بر مبنای طلا نداشتیم به همین خاطر نیکسون استاندارد طلا را حذف کرد. ما در موقعیتی گیر کرده بودیم که چرا حتی یک نفر در جهان باید از دلار آمریکا برای داد و ستد استفاده کند. خیلی زود ما نقشهای طراحی کردیم که دلار را معیار سنجش بهای نفت و داد و ستد آن قرار میداد. شما نمیتوانید در تمام جهان نفت بخرید در ازای چیزی بجز دلار آمریکا و این از نظر کورپروتاکرسی (سیستم اقتصادی سیاسی در کنترل کمپانیها) بسیار پر اهمیت است.
بخش مربوط به ما این بود که پذیرفتیم خاندان سعودی را در راس قدرت نگه داریم. این یک توافق شگفتانگیز بود. توافق تاریخساز قرن بود. توافق بسیار قدرتمندی که ما با عربستان سعودی بستیم. قراردادی که به گفته سازمان سیا برگشت منفی و عواقب ناخواستهای به همراه دارد مثلاً یکی از چیزهایی که بنلادن را خیلی عصبانی میکرد محاصره مکه و مدینه توسط مکدونالد و کارخانههای پتروشیمی و آبشیرینکن بود و همچنین مسلمانان زیادی را در تمام نقاط جهان عصبانی میکند و اینها برخی از برگشتهای منفی قرارداد بودند.
اما از نظر کلی، کورپروتاکرسی به این قرارداد بهعنوان یک موفقیت باورنکردنی مینگریست. من کار خودم را انجام داده بودم. ما متفکرین اقتصادی کار بزرگی را انجام دادیم. ما تصمیم گرفتیم که صدام حسین هم یک همچین قراردادی را بپذیرد. احتمالاً خیلی از شما میدانید که صدام برای مدت خیلی زیادی آدم ما (آمریکا) بود. ممکن است شما عبدالکریم قاسم را به یاد داشته باشید که در اوایل دهه 60 رئیسجمهور عراق بود. قاسم یک باور خیلی ویژه داشت: او میگفت که سود و منفعت نفت عراق باید برای مردم عراق باشد، چه ایده نو و تازهای. اما ما این را خیلی دوست نداشتیم.
عبدالکریم قاسم شروع کرد به مالیات گرفتن از شرکتهای نفتی به طور خاص شرکت نفت بریتانیا و چند شرکت آمریکایی و تهدید به ملی کردن شرکتهای نفتی ما کرد و ما تصمیم گرفتیم که او باید برود و سازمان سیا یک تیم آدمکشی حرفهای فرستاد به عراق.
آن تیم توسط یک مرد عراقی که هنوز به دبیرستان میرفت هدایت میشد. آنها خودروی قاسم را در خیابانی در بغداد گلوله باران کردند اما قاسم کشته نشد. سردسته تیم آدمکشی زخمی شد و به سوریه فرار کرد. نام او صدام حسین بود. او در آن زمان مامور سازمان سیا بود و برای ما آدمکشی میکرد و در این عملیات موفق نشد. اینها همه تاریخ هستند. من این داستانها را از خودم نمیسازم. سپس سازمان سیا مستقیم وارد شد و تصاویر کشته شدن قاسم در تلویزیون عراق پخش شد. آنها دایی صدام را در راس قدرت گذاشتند و صدام شد معاون ریاست جمهوری و مسئول امنیت کشور و درنهایت رئیسجمهور عراق شد. او آدم ما بود ما بسیاری تانک و سلاح و کارخانههای شیمیایی به او دادیم. ما میدانستیم که آن تجهیزات برای ساخت گاز خردل و دیگر سلاحهای شیمیایی علیه کردها و ایرانیها استفاده میشد. ما آگاه بودیم از این مساله، اما این چیزها را به آنها میفروختیم و در دهه 80 ما تصمیم گرفتیم که صدام حسین هم یک قراردادی مشابه قرارداد با عربستان سعودی را بپذیرد زیرا درنهایت چیزی که ما به دنبالش هستیم کنترل خاورمیانه و کنترل نفت خاورمیانه است.
برای آن دسته از شما که فکر میکنند هدف ایجاد اسرائیل، ساخت سرزمین مادری برای یهودیان است، شما به اندازه آنها فریب خوردهاید. شاید اندکی به این دلیل هم باشد اما هدف اصلی ساخت یک دژ و قلعه جایگزین است در مرکز خاورمیانه. اسرائیلیها دارند استفاده میشوند مانند ارتشهای باستان که کشتیها را در خط اول ارتش حرکت میدادند، آنها دژ هستند.
رهبران آنها این را میدانند اما بیشتر اسرائیلیها نمیدانند. آنها فکر میکنند که هدف ساخت سرزمین مادری آنها بوده این موقعیت بسیار بسیار غمانگیزی است و لبنانیها و فلسطینیها در مرکز این مساله هستند و عراق هم بخشی از آن است. ما باید به یاد داشته باشیم که نفت خاورمیانه توسط اروپا، چین و ژاپن استفاده میشود. اگر ما خاورمیانه و نفت را کنترل کنیم، در واقع بزرگترین رقبای خود یعنی ژاپن، چین و اروپا را کنترل میکنیم.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی