با گفته های قاضی حداد معاون امنيت دادسراي عمومي و انقلاب تهران در خصوص ارتباط برخی از بازداشت شدگان مراسم تدفین شهدا با منافقین و اینکه بازداشتشدگان مراسم بازرگان و تدفين شهدا از جانب منافقين هدايت ميشدند ، ابعاد دیگری از تلاش منافقین برای نفوذ در میان جریان های فکری و تلاش برای به انحراف کشیدن جریان های دانشجویی آشکار شد . اینکه اين افراد قصد داشتند با توجه به انتخابات در سطح دانشگاه دست به اقداماتي بزنند و جو دانشگاه را در آستانه انتخابات متشنج کنند خیلی زود برای همه آشکار شد و مشخص گردید که منافقین تا چه حد درصدد مطرح کردن خود می باشند .
معاون امنیت دادسرای عمومی و انقلاب تهران همچنین اعلام کرد که تعدادي از اين افراد به طور مستقيم با گروهك منافقين ارتباط داشته و تعدادي نيز به صورت مستقيم ارتباط نداشتند ولي ميدانستند كه اين خط و خطوط از كجا ميآيد. اين افراد قصد داشتند با توجه به انتخابات آتي در سطح دانشگاه دست به اقداماتي بزنند كه الحمدالله با دستگيري و به دست آمدن اطلاعات جلوي اين اقدامات گرفته شد.
منافقین در این مساله تنها با نفوذ در تعداد انگشت شماری از دانشجویان قصد آن را داشتند تا بدعت جدیدی در سنت مورد وثوق و تایید مردم و دانشجویان – تدفین شهدا در مراکز علمی و آموزشی – ایجاد کنند . در سال های گذشته مراسم تدفین شهدای گمنام در دانشگاه ها و مراکز آموزشی به قوت خود برگزار و همواره مورد استقبال نیز واقع می شده که آخرین آن نیز در پنجم اسفند ماه سال گذشته در دانشگاه اميركبير تهران، دانشگاه دولتي كاشان و بخش كمال الملك از توابع كاشان، شهرستان پل ذهاب واقع در استان كرمانشاه، دانشگاه آزاد اسلامي شوشتر و دانشگاه شهيد باهنر كرمان برگزار شد و هیچگونه مخالفتی هم در بر نداشت .
گفته های یاسر رحمانی عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه شیراز با خبرگزاری فارس در این مورد خواندنی است : " وقتي وارد انجمن اسلامي شدم چند نفري با من تماس گرفته و خودشان را به عنوان خبرنگاران و فعالان دانشجويي معرفي كردند، در صورتي كه با راديو منافقين ارتباط داشتند. ... من شخص خاصي را نميشناختم كه از آنها سوال كنم كه چرا صداي من را در جريان آشوب روز دانشجو از تلويزيون منافقين پخش كرديد و من نفهميدم چه كسي شماره تماس من را به طيف علامه دفتر تحكيم وحدت داده است. ... بنده دو الي سه روز بعد از اين جريان توسط اطلاعيهاي كه از سوي تشكل دانشجويي دانشگاه شيراز صادرشد و در آن آمده بود كه منافقين چنين اقدامي را انجام دادند، جريان را فهميدم و بعد از آنكه پيگيري كردم متوجه شدم كه عين صحبتهاي من با آن فردي كه خودش را فعال دانشجويي معرفي كرده بود در تلويزيون گروه تروريستي منافقين پخش شد. ... مجددبا من تماس گرفتند ولي با اعتراض شديد من روبرو شدند. من خطاب به آنها گفتم كه شما كاري غيراخلاقي كرديد ولي در جواب به من پاسخ دادند كه شما اشتباه ميكنيد و همه چيز را انكار كردند. ... خواستهاي كه از من در زمان تحصنها داشتند، خبررساني بود، چرا كه ميخواستند اولين كساني باشند كه اين خبر را بهطور زنده مخابره ميكنند. ... خودشان سايتي را به نام آژانس ايران خبر ايجاد كردند، اين سايت كه طرفداران مجاهدين خلق را شامل ميشد، هر ماه وجوهاتي را به صورت ثابت ارسال ميكردند به شرط آنكه به عنوان خبرنگار براي آنها فعاليت كنم، تماسهايي هم كه با من ميگرفتند از تلفنهاي مختلف كشور آلمان صورت ميگرفت و خودشان تماس گيرنده را به من معرفي ميكردند. ... من پولي نگرفتم، از ديگران هم بياطلاع هستم ولي گويا برخي از اعضاي انجمن سابق دانشگاه شيراز كه عضو طيف علامه بودند، پولي گرفته بودند . ... از موارد و اطلاعیه هایی که آنها منتشر می کردند خيلي از اين كارها بدون هماهنگي با ما صورت ميگرفت، البته اين كار غيراخلاقي بود ولي آنها اين كارها را انجام ميدادند. ما از تعداد زيادي از اين بيانيهها و امضاها بيخبر بوديم و اكثر اين بيانيهها بدون اطلاع ما امضاء ميشد . "
با مشخص شدن این موضوع که آژانس ایران خبر همان آژانس کذایی منافقین برای شکار افراد ساده لوح جهت خبررسانی و جاسوسی غیر مستقیم برای منافقین بوده است به یاد پرونده منافقین و خبرنگاران می افتیم که چندی پیش برای اولین بار توسط هابیلیان بر ملا شد و از جانب نیروهای وابسته به منافقین تهدیدات فراوانی را برای کانون هابیلیان به دنبال داشت. اما همانگونه که اشاره شد روش های مزورانه منافقین تنها به این موارد بر نمی گردد و آنها برای پیاده سازی مطامع و خواسته های پلید خود تلاش می کنند از هر گروه و جمعیتی سوء استفاده کنند که یکی از آن موارد سوء استفاده ، در مورد خبرنگاران بوده است که شاید در مثالی گویا بتوان به ابعاد ملموس تری از آن اشاره نمود .در مورد خبرنگاران می توان به گفتگوی هابیلیان با یکی از خبرنگاران مشهدی اشاره کرد : " منافقین یک ماه تمام و از طریق ایمیل های پیاپی از من خواستند با آنها همکاری کنم و با ارسال اخبار جهت دار و گزارش های مغرضانه به آنها کمک کنم تا چهره سیاهی از درون ایران برای آنها ترسیم کنم تا آنها با استناد به این اخبار و گزارش ها اطلاعات نادرستی به سازمان های حقوق بشری ارائه دهند . ... او برای آنکه اعتماد من را بیش از پیش جلب کند اعلام کرد مخارج ارسال هرمورد خبر یا گزارش یا فایل و نامه های مربوط به آنها را نیز به من پرداخت می کنند ضمن آنکه من می بایست هر 24 ساعت یک بار ایمیلم را چک می کردم و آنها نیز هر دو ساعت ایمیل من را کنترل می کردند اما شرطشان این بود که هر مساله یا رویدادی را نهایتا سه ساعت پس از وقوع برای آنها ارسال کنم و تا 24 ساعت بعد نیز آن را در اختیار هیچ رسانه ای قرار ندهم.
وی در مورد زمینه های اخبار مورد نیاز اعلام شده توسط عامل منافقین بیان کرد : "خبر فعالیت های صنفی ، اعتراض اقشار گوناگون برای دریافت حقوق ، نقص حقوق بشر ، فجایع و معضلات اجتماعی ، اعتیاد ، گرانی ، یا فایل صوتی و گزارش خبری از کودکان خیابانی و یا گزارش تصویری در مورد معضلات اجتماعی از مواردی بود که واسطه ارتباطی آنها از من درخواست همکاری داشت" .
مسعود درمورد حق الزحمه ای که قرار بود دریافت کند گفت : "قرار بود برای هر خبر تجمع اعتراضی 3 هزار تومان ، مخابره هر خبر نقض حقوق بشر 3 هزار تومان ، حق الزحمه هر صفحه A4 از فجایع اجتماعی 2 هزار تومان ، هر فایل صوتی 3 هزار تومان ، هر فایل تصویری فجایع 10 هزار تومان و هر فایل تصویری اعدام خیابانی ، حمله و هجوم به جمع آوری دیش ها یا ضرب و شتم مردم 50 هزار تومان به حساب من واریز کنند . ... از همان ابتدا به پیام هایشان مشکوک بودم و با کمی تحقیق متوجه شدم آنها نظیر این درخواست را از دیگر خبرنگاران نیز داشته اند و من می بایست نقش یک جاسوس را برای گروهی بازی می کردم که مردم کشورم به شدت از آنها نفرت داشتند . "
با مقایسه میان این دو روش – اغفال دانشجویان و خبرنگاران – و روش منافقین در اغفال شرکت های تبلیغاتی – که این مورد هم توسط هابیلیان افشا گردید – به خوبی می توان به تحلیل و کالبد شکافی افکار و اندیشه منافقین پی برد . منافقین حتی برای پیاده سازی اهداف تبلیغاتی خود با توجه به اینکه در ایران هیچ نیروی عاقل و گوش به فرمانی ندارند نیز شیوه های فریبکارانه زیادی را امتحان می کنند . یکی از افراد فریب خورده منافقین در یک شرکت تبلیغاتی که مدتی بازیچه دست منافقین قرار گرفته بود می گوید : " او به من گفت : من در سوييس دانشجو هستم. خواهرم چند سال قبل در يک تصادف رانندگي، فوت کرده. ما ميخواهيم براي سالگرد او، در سطح شهر مثلا دور و بر حرم امام رضا، بلوار وکيل آباد و يا خيابان آبکوه عکس و پوستر بزنيد و خرما برايش خيرات کنيد. البته پوسترها را در سر کوچهها بچسبانيد به طوري که اسم آن مشخص باشد و عکس بگيريد و براي من بفرستيد، مادر من الان در حال احتضار است، دارد ميميرد و اينها را ميبيند و خوشحال ميشود. ... پس از تاييد و آماده سازي، روز ۲۷ يا ۲۸ ديماه بود که همکاران ما به پارک کوه سنگي مشهد مراجعه کردند و قصد اجراي کار را داشتند. همان روز صبح ايشان به من زنگ زدند و خواستند سريعتر فيلمها را بگيرم و برايشان بفرستم. آمدم شرکت، ديدم که شرکت حالت درستي ندارد، مدير عامل ما هم نيست. همکاران نميدانستند چه اتفاقي افتاده. نيروهايي که رفته بودند پارک کوه سنگي دستگير شده بودند و از نيروي انتظامي زنگ زده بودند که مديرعامل ما هم برود.
من را هم خواستند. رفتم و به من هم تفهيم اتهام شد. جرممان اين بود که به عنوان هوادار سازمان، فعاليت سياسي انجام ميدهيم. انکار کرديم اما به ما يکسري اسناد نشان دادند که نتوانستيم خودمان را تبرئه کنيم. "
اما پس از توضیح در این مورد ، در رویکردی مجدد به مسائل دانشجویان باید به این مساله اشاره نمود که سابق بر این نیز منافقین سوء استفاده های زیادی از نام و عنوان دانشجویان خارجی انجام داده بود .
سال گذشته منافقین برای آنکه تجمع تروریستی خود در پاریس را پربارتر کنند اقدام به فریب دانشجویان لهستانی کرده بودند و از آنها خواسته بودند در قبال گردش و تفریح رایگان در پاریس، در یک تجمع آنها برای دفاع از حقوق زنان در ایران! شرکت کنند . البته در آن زمان بسیاری از دانشجویان لهستانی نمی دانستند که در تجمع یک گروه تروریستی شرکت می کنند .
منافقین علاوه بر آنکه در هنگام ناآگاهی طعمه های خود ، از آنها سوءاستفاده و بهره برداری زیادی انجام می دهند ، بعد از گرفتار شدن افرادی که مورد اغفال قرار گرفته اند نیز بدون آنکه اهمیتی برای این قضیه قائل باشند، باز هم به سوءاستفاده های تبلیغاتی خود ادامه می دهند و به قولی، از جنازه میت هم استفاده تبلیغاتی می کنند . البته در این روش معمولا علاوه بر کلاه برداری های مادی ، به همان قول و قرارهای خود نیز پایبند نمی مانند .