کشورهای ابرقدرت همواره برای اثبات و حفظ قدرت خود، هرگونه نافرمانی کشورهای دیگر را خطر پنداشته و همواره سعی بر ساقط نمودن دولتها داشته و دارند. این روش برای حفظ سیطرۀ همیشگی ابرقدرت بر تمام مناطق جهان بوده و از هر اقدامی فرونگذاشته و اقدامات خود را به شکل مستقیم و غیرمستقیم محقق کردهاند. دو یا سه دهه پیش و قبل از آن ابرقدرت برای اینکه مهره چینیهای خود را در کشورهای مختلف داشته باشد و بتواند بدینوسیله اهداف خود را به نتیجه رساند، از افراد داخلی کشورها استفاده میکرد و هر جا که منویاتش تحقق نمی یافت ایجاد ناامنی میکردند.
یکی از این راهها ترور افراد سرشناس و شاخص در کشورهای مختلف بود و معمولا اشخاصی هدف ترورهای کور قرار میگرفتند که امپریالیسم استقلال آنها را به رسمیت نمی شناخت و باور اینکه یک کشور میتواند در جهان عاری از خشونت مستقل باشد، وجود نداشت. در این راستا ترور شخصیتهای ملی و مذهبی در دستور کار ابرقدرت قرار میگرفت. ابرقدرتها با استفاده از افراد کشور مربوطه و سازمان دهی گروهکهای تروریستی اقدامات شوم خود را انجام میدادند. نمونههای آن را میتوانیم در شبه قاره هند و منطقۀ خاورمیانه مشاهده کرد. ترور شخصیتهای سیاسی در پاکستان نظیر خانم بی نظیر بوتو و یا ترور شخصیتهای ملی و مذهبی در افغانستان نظیر برهان الدین ربانی و احمدشاه مسعود از جمله آن است. اما نمونۀ بارز این مهم را میتوان بعد از انقلاب اسلامی در ایران مشاهده نمود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروهکهای سازمان دهی شده منافقین و افرادی بصورت مستقل که از قبل زیر نظر سازمانهای جاسوسی ابرقدرت بودند وضعیت ناامنی را ایجاد کرده و چون ساختار جمهوری اسلامی بر اساس اصول امریکایی و غربی نبود، تصمیم به حذف شخصیتهای مهم در جمهوری اسلامی ایران گرفته شد. از جمله ترورهای سیاسی ترور شهید مفتح در دانشگاه تهران و سپس ترور شهید مطهری بود. انفجار دفتر نخست وزیری که به شهادت شهیدان رجایی و باهنر انجامید. دیگر مورد انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی که به شهادت شهید بهشتی و هفتاد دوتن انجامید. ترور ائمه جمعه ( شهیدان محراب) در مراکز چند استان از جمله این اقدامات بود. ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنهای در مسجد ابوذر و ترور نافرجام مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از جمله ترورهای اوائل انقلاب بود. در همین راستا ترور برخی فرماندهان نظامی همچون شهید صیاد شیرازی و ترور برخی شخصیتهای معتمد و متدین نظیر شهید لاجوردی نیز در دستور کار بود. این روند هرگز از دستور کار خارج نشد و تا جائی رسید که دانشمندان هستهای ایرانی همچون شهید شهریاری، شهید احمدی روشن، شهید علیمحمدی و شهید رضایی را ترور کردند. بنابراین ترورهای سیاسی همواره در دستورکار دشمنان ایران بوده و هنوز هم ترور را یک راه موثر برای از میان بردن شخصیتها و مسلط شدن بر جمهوری اسلامی ایران میدانند.
اما از سوی دیگر دشمنان جمهوری اسلامی تنها به ترور سیاسی اکتفا نکرده و به ترور سیاستی نیز روی آوردند. ابرقدرت متوجه این بود که برخی افراد را نمی توانند به لحاظ فیزیکی ترور کند و یا ترور فیزیکی خیلی کارساز نیست، ترور سیاستی و تخریب شخصیتهای نظام را در دستور کار قرار داد. از این رو بصورت بسیار زیرکانه با نفوذ در اطرافیان شخصیتهای مهم در جهت تحقق اهداف خود برآمد. نمونه بارز این مهم واقعه دی ماه(عاشورا) سال88 بود. کشورهای ابرقدرت با فریب افراد و همچنین با نفوذ بر اطرافیان چهرههای شاخص دو مساله را در دستور کار داشتند. یکی تخریب بعضی چهرهها نظیر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که بدین واسطه هم ایشان را از چشم عموم بیاندازند و هم وجهۀ ایشان را تضعیف کنند و هم سخنان خود را از زبان ایشان بشنوند که با درایت وسیاست این سیاستمدار کهنه کار و پایبندی ایشان به نظام جمهوری اسلامی این امر محقق نشد و دشمنان نتوانستند به اهداف خود دست پیدا کنند. همچنین هدف دیگر علاوه بر نفوذ و تخریب چهرههای بزرگ انقلاب، براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بود که این نقشه نیز برهم خورد. بنابراین ترور سیاستی که در دستور کار قدرت مداران بوده تا بحال نتوانسته تحقق پیدا کند.
با این توصیف ترور سیاسی و ترور سیاستی بعنوان مکمل همدیگر در دستور کار امپریالیسم بوده و هنوز هم از این ترفندهای نابخردانه و غیربشردوستانه و سخیف بهره میجویند. بایستی به این نکته اشاره نمود که جمهوری اسلامی ایران با ترور شخصیتهای مهم خود هرگز زانو نزده بلکه بواسطۀ خون به ناحق ریخته شدۀ شهدا استوارتر به راه خود ادامه میدهد و ترور سیاستی هم تابحال نتوانسته چهرههای خدمتگذار به نظام جمهوری اسلامی را خدشه دار سازد.
هرچند روایت تروریستم سیاستی در همه جای جهان در حال بروز است. امروز این حربه را در کشور سوریه شاهد هستیم که ابرقدرتها علاوه بر حمایت محکم از داعش و ترویج ترور، به دنبال ترور سیاستی نیز هستند. در این راستا علاوه بر تخریب چهرۀ رئیس جمهور سوریه، در صدد بد نام کردن اسلام و مسلمانان هستند. در حال حاضر علاوه بر تروریسم سیاسی، تروریسم سیاستی گریبانگیر کشورهایی همچون پاکستان، میانمار، بحرین، افغانستان، عراق، لبنان و ترکیه نیز است. این قائله ختم شدنی نیست مگر در سایه اتحاد جهانی اسلامی بر علیه خودکامگیهای امپریالیسم و اتحاد جهانی بر علیه تروریسم سازمان یافته سیاسی و سیاستی که نا امنی روزافزون جهانی ناشی از همین پدیدۀ نامشروع است.