بالاخره منافقین برگ روز مبادای خود را رو کردند و با حضور سرکرده شان در پای تلفن تلاش کردند تا پیروزی «قاطع و تاریخی»! خود را رنگ و روی دیگری ببخشند.
شرایط استیصال و درماندگی در اردوگاه منافقین به حدی رسیده است که آخرین پس انداز روز مبادای منافقین – حضور مسعود رجوی پای تلفن – هم توسط سرکردگان این فرقه خرج شد تا منافقین برای روز مبادای رؤیاهایشان (حرکت به سمت ایران با حضور رهبر فسیل شده شان مسعود) دیگر حتی یک پول سیاه هم نداشته باشند.
اما چرا سرکردگان این فرقه که بازگرداندن 36 عضو زندانی این گروهک به اشرف را یک پیروزی بزرگ بر همه چیز و همه کس! می دانند حاضر شدند این آخرین پس انداز رؤیاهایشان را هم خرج کنند؟
حقیقت این است که جدا از تمام خیال پردازی هایی که منافقین برای آزادی و رها شدن این 36 مجرم در ذهن خود پرداخته اند، آن چه که شدیداً به باور خود منافقین هم رسیده، آبکی بودن مواردی است که از نظر منافقین پیروزی محسوب می شود.
دو-سه سالی هست که پیروزی های درخشان منافقین خیلی زودتر از زمان برنامه ریزی شده رنگ می بازد و از یاد اسیران این فرقه می رود. پیروزی هایی همچون اعلام حمایت های میلیونی که در چند نوع و مدل به بازار اردوگاه اشرف عرضه شد و داد و فریادهای مواجب بگیران این فرقه که با خالی شدن جیب هایشان شدت نعره هایشان در حمایت از منافقین فروکش کرد و اعلام اسامی سازمان ها و گروه های حقوق بشری که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود نیز نتوانست دوامی بیاورد و خیلی زودتر از آن که گمانش می رفت رنگ باخت و سران این فرقه چند رنگ و نفاق را به فکر وا داشت که چاشنی پیروزی بزرگ جدیدشان را طعمی خاص ببخشند که حداقل یکی-دو هفته بیشتر دوام و رنگ داشته باشد. اما حقیقت آن است که حتی اگر مسعود هم بیاید، این فرقه را یارای تعادل و زیستن در عراق نیست. اسیران این فرقه سال هاست که قافیه را باخته اند و با این بزک ها و خیمه شب بازی ها از شدت یأس و افسردگی آن ها کاسته نمی شود.