اعترافات افشین برادران قاسمی فرمانده واحدهای تروریستی منافقین در روز ۵ مهر ۱۳۶۰



جزئیات کشتار مردم در روز ۵ مهر۱۳۶۰ و اهداف منافقین از این حرکت مذبوحانه به نقل از اعترافات افشین برادران قاسمی، فرمانده یکی از واحدهای تروریستی در آن روز:
در ادامه تظاهرات‌های مسلحانه، منافقین تدارک یک تظاهرات وسیع‌تر با نیرهای بیشتر را دیدند. در جلسه توجیهی با حضور فرمانده نیروهای عملیاتی غرب و مسئولین واحد تروریستی که قرار بود همراه نفرات در این تظارهات شرکت کنند، ضمن بررسی تدارکات و محل استقرار واحدها و نحوه عمل، هدف از تظاهرات (البته چنان‌چه روشن می‌کنم درگیری مسلحانه تعبیر درست‌تری است) براندازی نظام‌جمهوری‌اسلامی با خیال پوچ حرکت مردم در پی جرقه نیروهای منافقین بود.
ابتدا هم قرار بود در روز ۱ مهر انجام شود، لیکن به علت تظاهرات مردم و دانش‌آموزان به مناسبت بازگشایی مدارس به دنبال دعوت آیت‌الله منتظری، این برنامه شیطانی به ۵ مهر‌۱۳۶۰ ساعت ۱۰:۳۰ موکول شد.
من که جزء نیروهای منطقه غرب منافقین بودم و همچنین سایر واحدهای منطقه غرب در حوالی ولی‌عصر – طالقانی مستقر بودیم که البته درگیری به سایر مناطق آن حوالی کشانیده شد. نیروهای تشکیلاتی و محل استقرارشان تا جایی که مطلع هستم به‌قرار ذیل است (صفحه دو بازجویی)
البته نیروهای دیگری نیز بودند که من از نفرات و محل استقرار و جنایت‌شان مطلع نیستم. همچنین یادآوری می‌کنم تا جایی که مطلع هستم نظیر این برنامه در سه راه جمهوری، تقاطع حافظ و انقلاب، خیابان انقلاب از ولی‌عصر تا خیابان وصال، خیابان سپهبد قرنی، خیابان کریم‌خان‌زند و... انجام شد.
حالا بر اساس کروکی ذیل منطقه جنایت همراه افراد تشکیلاتی حوالی طالقانی– ولی‌عصر را بیان می‌کنم: برای هر واحد عملیاتی از خود شماره‌ای گذاشته‌ام تا محل استقرار بهتر تفهیم شود، تعدادی واحد مسلح که بیان نکردم، ساعتی قبل عملیات دستگیر شدند. همچنین علاوه بر واحدهای عملیاتی مسلح، حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر به عنوان تظاهر‌کننده مسلح به سلاح سرد، کوکتل، سراهی در نقش مردم شرکت داشتند:
حسن سرخوش؛ فرید شاهی؛ پروین پرتوی؛ مهدی هاشمی؛ افشین برادران‌قاسمی؛ مجید حشمتی‌خواه؛ رحمان سیاحی؛‌ فرزانه مهدی‌زاده؛‌ محمد صادقی؛ مجید بهاءقدیرکلانترمحمد؛ مژگان نیکبخت؛ همراز شریعتپناهی؛ زهرا احمدی‌زاده؛ مجید صفایی؛ سوسن نیکبخت فیروزآرمان‌پور؛ طاهره اسکندرزاده.
سایر نفرات شرکت‌کننده مسلح که من می‌شناسم: مجتبی مجاهدپور؛ حسن نام‌بخش؛ یک نفر عضو حزب دموکرات کردستان. هر واحد عملیاتی یک ماشین سرقتی، برای هر نفر یک عدد ژ-۳، ۵۰۰ فشنگ داشت و تعدادی نیز مسلح به کلت و نارنجک بودند و مسئول تیم هم یک قرص سیانور برای خودکشی داشت.
اکنون جریانات واقع در درگیری را در رابطه با واحد عملیاتی تحت مسئولیت خودم، همچنین سایر واحدهای مسلح تا جایی که خود مطلعم بیان می کنم:
در خیابان طالقانی حدود ۵۰ متری خیابان حافظ که دو واحد مسلح بودند، درگیر بودند پس از وارد شدن به خیابان با تیراندازی هوایی و شعار به طرفداری از منافقین و شورای مقاومت خارج از کشور با فرار و پناه بردن مردم به ساختمان‌ها مواجه شدند. (حالی که بنا بر ذهنیت نفرات تشکیلاتی مردم باید به همراهی از آنان برخاسته و آنان را روی سر‌و‌دست بلند می‌کردند !!)
لذا در پشت اندک ماشین‌های باقی‌مانده و سایر موانع طبیعی به‌قصد درگیری با نیروهای مردمی‌انقلاب (پاسداران، کمیته، بسیج) سنگرگیری نمودند. در حین این جریانات پاسداری به نام محمد‌رضا عادل با موتور چهار‌سیلندر توسط افشین برادران‌قاسمی و همراز شریعت‌پناهی متوقف می‌شود.
افشین (خودم) به قصد بازرسی جلو می‌رود و طی بازرسی از وی یک عدد سلاح کمری به دست می‌آورد. پاسدار یاد شده به موعظه و نصیحت آنان پرداخته و ضمن این که می گوید رهبران شما در دامن امپریالیسم آمریکا ارتزاق می‌شوند و سوی آنان خود فرار کرده و شما را جلو انداخته اند. لکن با و جود نصایح آن پاسدار، افشین (خودم) به سمت سینه وی رگبار می‌گشاید و شخص دیگری تیر‌خلاص به سر وی می‌زند. مانند این جنایت کمی پایین‌تر توسط مجید بهاء انجام می‌شود که طی آن وحید سرشار و حسین امامی سوار بر یک موتور وسپا به شهادت می‌رسند.
در درون یک ساختمان که حالت بانک مانند داشت یکی از مردم عادی فرید شاهین که از ناحیه پا مجروح بوده گرفته بود و رحمن سیاحی به او اخطار می‌کند که او را رها کند که آن برادر شجاعانه جواب می‌دهد، تو را هم دستگیر می‌کنم !! اما وی که مسلح نبود، توسط رحمن سیاحی به شهادت می‌رسد.
یک نفر هم که هویت وی برایم معلوم نیست قصد آتش زدن اتوبوس شرکت واحد را می‌کند و با داد‌و‌فریاد و پرخاش لفظی مسافرین را پیاده کرده، لکن خودش قبل از آتش زدن اتوبوس به هلاکت می‌رسد.
در ادامه درگیری منافقین به‌سمت هر محلی که مردم و پاسداران بودند تیراندازی می‌کردند، مثلاً آمبولانسی که آژیر‌کشان به مست ما می‌آمد به سمتش شلیک کردیم، یا ساخمان محل اسکان جنگ‌زدگان توسط ما به گلوله بسته شد و ادامه درگیری به صورت رد‌و‌بدل گلوله بین ما و پاسداران ادامه داشت تا جایی که همه ما یا معدوم یا مجروح و یا دستگیر شدیم.
خود من هم پس از تمام شدن تیرم مجروح شدم و به یک خانه در کوچه روبروی محل استقرارم پناه بردم، لیکن توسط نیروهای انقلاب دستگیر و به بیمارستان منتقل شدم. جالب بود که وقتی مرا از خانه به بیمارستان می‌بردند، همان مردمی که قرار بود به نام آنان و برای آنان و به خیال واهی دفاع از آنان تظاهرات به‌پا‌کنیم، با شعار «مرگ بر منافق» ذهنیت باطل من را بر‌هم‌ریختند و معلوم شد «حمایت مردمی» تنها شعاری است در خانه‌های تیمی برای نیروهای کاذب به تروریست‌ها دادند.
سایر جریانات در آن حوالی که می‌دانم این است که در خیابان بندرانزلی و کوچه نبش سینما رادیوسیتی تعدادی دختر و پسر مسلح درگیری‌هایی به‌وجود آوردند و تعدادی را احتمالا ً شهید یا مجروح نمودند. همچنین در یک ساختمان روبروی سینما رادیوسیتی تیم حسن سرخوش مستقر بودند که از آنجا با نارنجک و ژ-۳ به جان مردم افتادند در خیابان ولی‌عصر نیز تعدادی اتوبوس به آتش کشیده شده بود.
نتیجه مجموع این جنابت هم شکست دیگری برای جبهه متحد ضد انقلاب بود.
منبع: پیروان حق و باطل، انتشارات دادسرای انقلاب اسلامی تهران، چاپ اول، پاییز ۱۳۶۵، ج ۷.