شهيد محمدعلي حاجيعليمحمدزرگر
شغل: کارمند
سن: ۳۶ سال
وضعیت تأهل: متأهل دارای دو فرزند
محل شهادت: خیابان طالقانی
تاریخ شهادت: ۵مهر۱۳۶۰
زندگینامه
در سال ۱۳۲۴ در خانوادهای مستضعف در جنوبشهر تهران بهدنیا آمد و در دامان پرمهر پدرومادری دلسوز پروزش یافت و از کودکی با تعالیم عالیه اسلام آشنا گشت. پدرش کارگر راهآهن بود و او پس از طی سنین نوجوانی به استخدام اداره حفاظت شرکت نفت درآمد.
آزاده بود و آزادگی را در مکتب سرور و سالارش اباعبدالله الحسین (ع) آموخته بود و لذا نمیتوانست زیربار زور برود، از همین رو نیز نتوانست ظلمها و اجحافهایی را که در شرکت نفت مشاهده میکرد تحمل کند و پس از درگیری با یکی از سرهنگان مزدور حفاظت، به دستور پسر خاله شاه معدوم به عنوان عنصر بیانضباط از شرکت نفت اخراج شد. پس از مدتی توانست بهعنوان بازبین موقت مجدداً در بخش دیگری از شرکت نفت استخدام شود و در آنجا نیز دست از فعالیتهای افشاگرانهاش برنداشت.
با مسجد پیوندی ناگسستنی داشت و در همه امورخیر پیش قدم بود. در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ از هر فرصتی برای پخش اعلامیههای امام و تکثیر مخفیانه آنها استفاده میکرد و در بهحرکت درآوردن کارکنان تأسیسات نازیآباد پیشقدم بود. در یکی از همین تظاهراتها قبل از همه تصویر بزرگی از امام را بهدست گرفت و با حالت خاصی در محوطه ایستاد و با نگاه خود همکارانش را به مبارزه دعوت کرد و پس از جمع شدن تدریجی کارکنان، به راهپیمایی در اعتراض به حضور ارتش در انبار شرکت نفت پرداخت و باعث شد تا مزدوران گارد آن منطقه را ترک کنند.
پس از پیروزی انقلاباسلامی در همه صحنهها حاضر بود. از جهادسازندگی تا کمکرسانی مستمر به جبههها در طول جنگ تحمیلی، پس از آن که یکی از مخازن جزیره خارک دچار حریق شد، اولین کسی که داوطلب اعزام به آن محل گردید او بود و توانست به اتفاق همکارانش در زیر بمباران مداوم هواپیماهای بعثی حریق فوق را اطفاء نماید.
بچههای خوب نازی آباد او را بهیاد دارند که هر روز صبح زود در مسجد سیدالشهداء حاضر میشد و به آنان تمرینات رزمی میداد و برایشان کلاسهای ایدئولوژی و اصول و احکام برپا میکرد. به همت او گروه سرودی از نوجوانان این مسجد تشکیل شد که بههنگام تسخیرلانهجاسوسی بارها با لباس متحدالشکل و با نظمی خاص سرودهای مذهبی و انقلابی اجرا نمودند.
از اعضاء فعال انجمناسلامی شرکت نفت بود و اکثر کلاسهای آموزشفنوننظامی این انجمن را اداره میکرد و علاوهبر آن در تأسیس کتابخانه انجمن نیز فعالیتی چشمگیر داشت. شهادت را فوزی عظیم میدانست و یک روز قبل از شهادتش به یکی از دوستانش گفت: «برادر من نه از شهادت واهمهای دارم و نه نگران زندگی زن و فرزندانم پس از شهادتم هستم، خدا بزرگ است.»
شهادتنامه
حدود ساعت۱۰ صبح روز ۵ مهر۱۳۶۰ منافقین در بلوای شومی که بهمنظور برهمزدن نظم جامعه به راه انداخته بودند، در حوالی خیابان آیتاللهطالقانی اتوبوسی را بهآتش کشیده و به عابرین بیگناه حملهور شده بودند.
شهید زرگر که در آن روز برای انجام کار اداری به اداره شرکت نفت رفته بود با مشاهده این صحنه با مشتهای گرهکرده به مقابله با منافقین جنایتکار میپردازد تا آنان را از ارتکاب این فجایع بازدارد. منافقین کوردل او را همچون شمار دیگری از امت حزبالله هدف گلوله قرار میدهند و این سرباز گمنام اسلام با پیکری غرقه به خون به لقاءالله میپیوندد.
پزشکیقانونی علت شهادت برادر زرگر را بهشرح زیر گزارش نموده است:
« ...در معاینه علائم زیر مشخص است: در معاینه جای ورود گلوله در سمت راست و عقب سر مشخص است که حدود ۶ میلیمتر قطر دارد و از سمت چپ سر خارج شده که قطر آن حدود ۴ سانتیمتر می باشد. علت مرگ اصابت گلوله تعیین و پروانه دفن صادر گردید... »
پیکر پاک شهید زرگر در میان انبوه جمعیت سوگوار از مقابل تأسیسات نفت نازیآباد تا مسجد سیدالشهداء در خیابان یادآوران تشییع شد و در گزار شهدای انقلاباسلامی، در کنار سایر شهیدان گلگون کفن اسلام به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش مستدام باد.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۹۷، شماره ۱ .
منبع:
پیروان حق و باطل، انتشارات دادسرای انقلاب اسلامی تهران، چاپ اول، پاییز ۱۳۶۵، ج ۷.