شهید وحید سرشار



شغل: عضو حزب‌جمهوری‌اسلامی
سن: ۱۸ سال
وضعیت تأهل: مجرد
محل شهادت: خیابان ولی‌عصر
تاریخ شهادت: ۵مهر۱۳۶۰
زندگی‌نامه

شهید وحید‌سرشار در سال ۱۳۴۲ در خانواده‌ای متدین و در دامان مادری متعهد و مؤمنه دیده به‌جهان گشود و تحت توجهات و تعلیمات والدینش فرزندی شایسته اسلام گردید‌. از کودکی به مبانی مذهبی و عبادی علاقه‌ای خاص داشت و شعائر مذهبی را محترم می‌داشت و پس از پایان تحصیلات ابتدایی و ورود به دبیرستان فعالیت های مذهبی‌سیاسی‌اش ابعاد تازه‌ای به خود گرفت‌.
وحید در دبیرستان با نوشتن مقالات و انشائات افشاگرانه به مبارزه با طاغوت زمان می‌پرداخت و پس از اوج‌گیری انقلاب‌شکوهمند‌اسلامی در صفوف مقدم این نهضت جا گرفت و در تظاهرات و راهپیمایی‌ها نقش چشم‌گیری ایفا می‌کرد.
پس از پیروزی انقلاب در زندان اوین به‌خدمت مشغول شد و حفاظت از ضد‌انقلابیون و عاملین کشتار امت مسلمان را بر‌عهده گرفت و پس از تشکیل حزب جمهوری‌اسلامی از اولین کسانی بود که به این حزب‌ الهی پیوست و با دیگر یاران صدیق امام همگام گردید .هم زمان به عضویت کیمته های انقلاب اسلامی نیز در‌آمد و همچنین در انجمن‌اسلامی دبیرستان جلال‌آل‌احمد فعالیت گسترده‌ای را آغاز نمود و علاوه بر رسیدگی به امور این انجمن با سایر انجمن‌ها نیز هماهنگی می‌کرد. در حزب جمهوری‌اسلامی وی از فعالین شاخه دانش‌آموزی بود و با دیگر یارانش منشأ اقدامات مؤثر فراوانی گردید.
با شروع جنگ تحمیلی، وحید داوطلبانه عازم جبهه‌های نبرد حق‌علیه‌باطل و دیار عاشقان گردید و مدتی در خط مقدم علیه کفار بعثی مبارزه نمود و پیروزمندانه به تهران بازگشت‌. پس از مراجعت به تهران فعالیت‌های سیاسی‌ مذهبی‌اش را با شوق و شدت بیشتری از سر‌گرفت و در مبارزه با منافقین و دیگر گروهک‌های ضد‌انقلابی همکاری نزدیکی را با دادستانی انقلاب‌اسلامی‌ تهران آغاز نمود. صداقت، ایمان و ایثار او سبب گشت تا مسئولیت امور دانش‌آموزی حزب جمهوری‌اسلامی بر‌عهده‌اش گذاشته شود‌.
از نظر اخلاقی‌، انسانی نمونه بود و با صوتی گیرا قرآن را تلاوت می‌کرد. به مادیات علاقه‌ای نداشت و گر چه وضع خانواده‌اش از لحاظ مادی خوب بود، لیکن او همواره می‌کوشید زندگی محقر و ساده‌ای را در پیش بگیرد. به مطالعه متون اسلامی علاقه داشت و به‌هنگام شهادت کتابخانه‌ای ارزشمند از خود به‌جا گذاشت که به حزب جمهوری‌اسلامی هدیه گردید.
شهادت‌نامه

وحید از ماهیت پلید منافقین به خوبی اطلاع داشت و قبل از شهادت با آنان مبارزه‌ای همه‌جانبه داشت. او در بلوای۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شاهد جنایت این‌ دار‌و‌دسته مزدور بود و از جانب آنها نیز برای ترور شناسایی شده بود.
در روز ۵ مهر۱۳۶۰ وحید به محض اطلاع از اغتشاش مسلحانه منافقین، به منظور خنثی‌سازی این دسیسه به اتفاق چند‌تن از یارانش به مقابله با مزدوران آمریکا می شتابد. تروریست‌ها که سرباز فداکار اسلام را به خوبی شناسایی کرده بودند، در اولین فرصت و در کمال ناجوان‌مردی وی را که مسلح نیز نبود، هدف گلوله قرار می‌دهند و پیکر پاکش را غرقه در خون می‌سازند و با پرتاب مواد منفجره وی را به شهادت می رسانند‌.
پزشکی‌قانونی علت شهادت برادر وحید‌سرشار را به‌شرح زیر گزارش کرده است‌:
«در معاینه پارگی عمیق و وسیع در کتف و سمت راست قفسه سینه در جلو و پشت دارد که دارای حاشیه سوخته می‌باشد و در اثر اصابت مواد منفجره ایجاد شده است‌. علت مرگ اصابت مواد منفجره و اسلحه گرم تعیین و پروانه دفن صادر شد‌.»
شهید وحید‌سرشار آن زمان که با پیکری گلگون بر زمین افتاده بود و آخرین لحظات زندگیش را می‌گذراند با خون خود شهادتین را بر آسفالت خیابان نوشت و میثاقی را که با خدای خویش بسته بود با خون خویش امضا کرد و تا آخرین دم حیات به عهد و پیمان مقدس خود وفادار باقی ماند‌. روحش قرین نعمات حق تعالی باد‌.

آغشته به خون شود چو پیراهن صبح گلگون چو تن شهید گردد تن صبح
خورشید به سر پنجه ایمان آید تا باز کند پنجره روشن صبح
عاملین ترور و اسناد جنایت:
افشین برادران قاسمی: فرمانده واحد تروریستی.
همراز شریعت پناهی: عضو واحد تروریستی.
مجید بهاء : عضو واحد تروریستی.
فیروز آرمانپور: عضو واحد تروریستی.
اظهارات افشین برادران قاسمی فرمانده واحد تروریستی منافقین و یکی از عاملین شهادت برادر وحید‌سرشار و برادر حسین‌امامی:
افراد واحد تروریستی: افشین برادران قاسمی ، همراز شریعت پناهی ، فیروز آرمان پور ، مجید بهاء
تاریخ و ساعت عملیات: ۵ مهر ۱۳۶۰،۱۰:۳۰ صبح.
... شیوه عملیات: «در اوایل درگیری (تظاهرات) مسلحانه ۵ مهر ۱۳۶۰ هنگام موضع‌گیری تروریست ها ، دو عضو حزب سوار موتور وسپا هنگام عبور توسط مجید بهاء متوقف شده و پس از مختصری مشاجره لفظی به رگبار بسته می‌شوند»
نتیجه عملیات: شهادت وحیدسرشار و حسین‌امامی از شاخه دانش‌آموزی حزب جمهوری‌اسلامی.
مزار شهید: بهشت زهرا ، قطعه ۲۴.

منبع: پیروان حق و باطل، انتشارات دادسرای انقلاب اسلامی تهران، چاپ اول، پاییز ۱۳۶۵، ج ۷.