شهيد سعيد سلطاني



شغل: کارمند اداره راه‌آهن
سن: ۲۵ سال
وضعیت تأهل: متأهل
محل شهادت: خیابان ولی عصر
تاریخ شهادت: ۱۷مهر۱۳۶۰ (ترور ۵مهر۱۳۶۰)
زندگی‌نامه

شهید سعید‌سلطانی در بیستم مهر ماه ۱۳۳۵ در تهران دیده به جهان گشود‌. پس از تحصیلات ابتدایی وارد دبیرستان شد و به‌علت بیماری پدر و نیازهای خانواده مجبور گردید علاوه بر تحصیل به کار نیز بپردازد تا معاش خانواده تأمین شود و به همین دلیل در آهنگری به‌کار مشغول گردید‌. پس از مدتی در سازمان آب به کار موقت مشغول و شب‌ها به تحصیل ادامه می داد‌، تا آن که مشکلات زندگی مانع از ادامه تحصیلش گردید‌.
به مسجد و هیئت‌های عزاداری ارادتی خاص داشت و با درآمد مختصرش صندوق قرض الحسنه‌ای در هیئت دائر کرده بود و مخارج ایام عزاداری سیدالشهداء و کمک به خانواده‌های بی‌بضاعت را تأمین می‌کرد‌. در سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی فرا خوانده شد و از آنجایی که علاقه‌ای مفرط به اسلام و تعهدی خلل ناپذیر به اهداف انقلاب‌اسلامی داشت از هر فرصتی برای شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌های امت مسلمان شرکت می‌کرد‌.
به‌دنبال صدور فرمان امام مبنی بر ترک پادگان‌ها‌، از پادگان محل خدمت گریخت و با لباس مبدل به‌خانه بازگشت و از آن لحظه تمام وقت و نیروی خود را صرف پیروزی انقلاب‌شکوهمند‌اسلامی نمود‌. پس از پیروزی انقلاب بنا به دستور رهبر عزیز انقلاب مجدداً خود را به پادگان معرفی می‌کند و با گرفتن برگه پایان خدمت به فعالیت‌های گسترده سیاسی‌مذهبی رو می‌آورد و روزها با دایر‌کردن کلاس‌های عقیدتی‌سیاسی می‌پردازد و شب‌ها را به پاسداری می‌گذراند.
با شروع دسائس گروهک‌ها در کردستان داوطلب عازم آن منظقه می‌شود و حتی تا فرودگاه نیز می‌رود که به سبب کفایت نیرو موفق نمی‌گردد. سعید پس از گذشت مدتی در آزمون ورودی راه‌آهن جهت شغل لوکوموتیورانی قبول می‌شود و دوره آموزشی را آغاز می‌کند و برای اعزام به جبهه‌های نبرد حق‌علیه‌باطل نیز ثبت نام می‌نماید.
مؤمنی وارسته و مخلص بود و به حضور در نماز جمعه و دعای کمیل عشق می‌ورزید و قبل از شهادت با خانواده‌ای متدین وصلت کرد و قصد داشت زندگی زناشویی را آغاز کند که ندایی دیگر او را فرا خواند‌.
شهادت‌نامه

شهید‌ سلطانی صبح روز ۵ مهر پس از نماز عازم سازمان آب در بلوار کشاورز می‌گردد تا سابقه کار خود را بگیرد. با شروع بلوای تروریست‌های منافق و بلند شدن صدای تیراندازی‌، سعید با عجله خود را به محل درگیری می‌رساند تا آنچه از دستش بر می‌آید انجام دهد.در میان جمعیت متوجه پیرزنی می‌گردد که در تیر‌رس تروریست ها قرار داشت و می‌رفت تا به دست این کوردلان به شهادت برسد. سعید دست از جان می‌شوید و به کمک آن پیرزن می‌شتابد که در راه‌، هدف گلوله‌های مزدوران آمریکا قرار می‌گیرد‌.
گلوله سینه‌اش را می‌شکافد و موجب قطع نخاعش می‌گردد. امت حزب الله و اورژانس پیکر مجروح او را به بیمارستان ۸ شهریور می‌رسانند و پزشکان برای نجات جان او که از کمر به پایینش فلج شده بود می‌کوشند. اما معالجات مؤثر واقع نمی‌شود و او پس از ۹ روز در چهاردهم مهر ۱۳۶۰ جهان فانی را به سوی جهان باقی ترک می‌گوید‌.
پزشکی قانونی در گزارشی علت شهادت را چنین گزارش کرده است‌:
«از جسد معاینه به عمل آمده جوانی است به سن تقریبی ۲۵ ساله‌، لاغر اندام و بلند بالا در بدنش زخم بخیه شده زیر هر دو بغلش موجود است. در ناحیه سینه طرف راست زیر محل شکاف محل ... کوچک یا جای سوختگی موجود است و نیز در ناحیه سینه طرف چپ نیز لوله گذارده شده بود که لوله خارج گردیده است. محل سوراخ مسیر عبور گلوله است. اثر مسمومیت یا خفگی نداشت، علت فوت اصابت گلوله به سینه راست و احشاء قفسه سینه تعیین می‌گردد و جواز دفن به نام متوفی صادر شد.»
و بدین‌سان یکی دیگر از سربازان امام زمان‌(عج) جان خود را در راه هر چه زودتر رسیدن فرجش فدا نمود. او یک روز قبل از شهادتش به پدر و مادرش سفارش می‌کند که هیچ گونه کمکی را از جانب دولت برای مخارج بیمارستان نپذیرند و گفته بود: «چرا که دولت ما نوپاست و ما باید کمک خرج آن باشیم و نه این که از آن کمک مادی بگیریم.» و خود نیز عزیزترین و باارزش‌ترین سرمایه‌اش ، یعنی جانش را در راه حفظ آرمان‌های انقلاب فدا کرد.
مزار شهید : بهشت زهرا ، قعطه ۲۴ ، ردیف ۱۰۰ ، شماره ۸.

منبع: پیروان حق و باطل، انتشارات دادسرای انقلاب اسلامی تهران، چاپ اول، پاییز ۱۳۶۵، ج ۷.