مقدمه
منبع:
ماهنامه راهنما(مطالعات بینالمللی تروریسم)
در روز ۱۹ بهمن۱۳۶۰، خانه تیمی اصلی منافقین توسط نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شناسایی گردید و در عملیاتی موفق، مرکزیت سازمان متلاشی شد.
در پی شدتیافتن عملیاتهای تروریستی گروهک منافقین در هدفقراردادن مسئولین نظام جمهوری اسلامی و مردم عادی در کوچه و خیابان، دستگاههای امنیتی نظام با انجام کارهای اطلاعاتی و امنیتی و با کمک مردم توانستند مخفیگاهها و خانههای تیمی منافقین را شناسایی و در موقع مقتضی بهترین ضربه را به آنها وارد کنند. یکی از مسئولان وقت درباره انجام این عملیات چنین توضیح میدهد: «خانه تیمی موسی خیابانی نیز همزمان با بقیه اماکن مورد نظر مراقبت شد و از همان ابتدا هویت ساکنان آن مشخص گردید. از طریق تردد افراد مستقر خانه (که ۱۷ نفر بودند) مراکز و انبارکها و نیروهای دیگر آنها شناسایی شد که بعداً بهطور هماهنگ و همزمان ضربه خوردند. در مورد خانه مرکزیت یک مشکل تاکتیکی وجود داشت، سعی شد هنگامی ضربه وارد شود که حداکثر تعداد نفرات در آنجا مستقر باشند که بهعلت درگیری و تبادل تیراندازی بسیار شدید، هر ۲۰ نفر کشته شدند.»
در یکی از مهمترین این عملیاتها علیه منافقین که بهحق باید آن را ضربه بزرگ نامید، نیروهای دادستانی و کمیته انقلاب موفق شدند یکی از این خانههای تیمی که متعلق به خانواده فرزانهسا بود و سران منافقین در آن جمع بودند، در منطقه زعفرانیه تهران شناسایی و طی عملیاتی همه آنها را معدوم نمایند. این عملیات در بامداد روز دوشنبه ۱۹بهمن سال۶۰، اتفاق افتاد و منافقین که پس از اتمامحجت نیروهای امنیتی بدونتوجه به موقعیت خود، اقدام به گشودن آتش نمودند، با حمله برقآسای نیروهای دادستانی و کمیته، بهمحاصره درآمده و طی چندین ساعت تبادل آتش کشته شدند. از جمله معروفترین معدومین نفاق در این خانه میتوان به اشرف ربیعی(همسر اول مسعود رجوی) و موسی خیابانی اشاره کرد که به همراه با ۱۸تن از دیگر سرکردگان و کادرهای برجسته گروهک نفاق از بین رفتند. این ۱۸ تن عبارت بودند از:
آذر رضایی همسر موسی خیابانی، محمد مقدم و همسرش مهشید فرزانهسا، عباسعلی جابرزاده و همسرش ثریا سنماری، تهمینه رحیمنژاد و همسرش طه میرصادقی، فاطمه نجاریان و همسرش شاهرخ شمیم، ناهید رأفتی و همسرش حسن مهدوی، محمد معینی، کاظم مرتضوی، خسرو رحیمی، مهناز کلانتری، حسن پورقاضی، سعید سعیدپور و حسین بخشافر.
یکی از پاسداران شرکتکننده در عملیات کشف این خانه تیمی منافقین، درباره نحوه انجام عملیات در خاطرات خود میگوید: «بیست و یک نفر [۲۰ نفر] از افراد کادر مرکزی و رده بالای سازمان، منجمله موسی خیابانی فرد شماره دو سازمان منافقین، در این خانه که به قول خودشان دارای هفت حلقه حفاظتی بود، سکونت داشتند. ما حدود پانزده نفر بودیم که در دهه فجر سال ۶۰ ؛ در روز ۱۹ بهمن ماه، با رمز یا ابوالفضل ادرکنی، این عملیات را شروع کردیم. در اواسط درگیری بودیم که دیدیم که دو بچه گریهکنان در میان رگبار گلولهها، وحشتزده به اینطرف و آنطرف میدویدند و فریاد میزدند. علیرغم بیتوجهی منافقین به این بچهها، ما آتش را قطع کردیم و برادر شهیدمان سیدابوالقاسم دهنوی، با شجاعت و دلیریی که داشت، بهمحض شنیدن صدای بچهها، آرامآرام خودش را به بچهها رساند تا آنها را از مهلکه نجات بدهد. در مدت زمانی خیلیکوتاه؛ سردسته منافقین در حین فرار با یک دستگاه اتومبیل زرهی (ضدگلوله) که از طرف بنیصدر به اینها هدیه داده شده بود، مورد اصابت قرار گرفت و بهجهنم فرستاده شد و طومار غائله بهاصطلاح مقاومت مدافعان خلق، بهدست توانای پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در هم پیچیده شد.»
واقعیت این است که با کشتهشدن موسی خیابانی نفر دوم سازمان و اشرف ربیعی همسر اول مسعود رجوی، بههمراه عدهای از سران گروهک نفاق، تشکیلات سازمانی منافقین توان اجرایی خود را در انجام عملیات تروریستی در داخل کشور به میزان قابل توجهی از دست داد.
شهید سیداسدالله لاجوردی دادستان وقت کشور در بیان خاطرات خود از انجام این عملیات و نتایج و آثار آن در ایجاد امنیت در کشور سخن میگوید: «در دهه فجر، هنگامی که مردم مسلمان ایران، دهه انقلاب اسلامی خودشان را جشن میگرفتند، با اطلاعاتی که ما از مردم غیورمان بهدست آورده بودیم، پس از پیگیریهای، توانستیم کادر مرکزی سازمان منافقین را بهحمدالله، کشف کنیم و با همیاری مردم ایران بود که ما به خانه و لانه تیمی مرکزیت رسیدیم و در این هنگام بود که فرزندان غیور اسلام توانستند پس از یک مختصر پیگیری، خانه تیمی آنها را کشف کنند و کادر مرکزی سازمان، بهدست برادران کمیته و سپاه کشف و خنثی شد. این نتیجه عملیات تروریستی و ضداسلامی سازمان منافقین بود که این چنین انتقام خون شهدایی نظیر بهشتیها و باهنرها و رجاییها بهدست فرزندان غیور اسلام گرفته شد.»
ضربه استراتژیک و مهم ۱۹ بهمن که طی آن مسئول داخل کشور و نفر دوم سازمان کشته شد، سقوط تدریجی تشکیلات داخل کشور را در پی داشت. در سطح تشکیلات این ضربه موجب پارهشدن رشته ارتباط و اتصال بخشها با فرماندهی داخل کشور شد و در سطح سیاسی، قدرتمندی تشکیلات سازمان را برای قدرتهای حامی آن بهزیر سؤال برد؛ هواداران را بهانفعال واداشت، در سطح روانی هم مرکزیت و هم اعضا را در حالت تدافع محض و ترس از سرایت ضربه به بخشهای دیگر قرار داد. در سطح عمل نظامی، مجموعه عملیات تروریستی سازمان با بحران مواجه گردید و حفاظت کامل و اولویت برنامههای تأمینی و حفاظتی در دستور کار قرار گرفت.
این ضربه برای نهادهای ضدتروریست کشور که عمدتاً با اتکا به اطلاعات و پشتیبانی اقشار مختلف مردم و ایثارگری نیروهای وفادار انقلاب عمل میکردند، راهگشای ضربات بعدی به ماشین ترور این گروهک، بهویژه در اردیبهشت و خردادماه ۱۳۶۱ گردید.