ابهام شرعی در عملیات انتحاری
خبرگزاری فارس
عملیات انتحاری در افغانستان از آنچنان تنوع و شیوههای عملی برخوردار شده است که اگر برای کنترل آن فکری نشود به جای جهاد با کفار به جنگ فرقهای در درون مسلمانان منتهی خواهد شد.
عبدالرسول سیاف، یکی از رهبران جهادی در افغانستان عملیات انتحاری را خلاف شرع اعلام کرده است.بهدلیل جایگاه «سیاف» بهعنوان یک روحانی برجسته اهل سنت در افغانستان و بهدلیل جایگاهش در میان مجاهدین سابق و نیز نزدیکیاش با دولت حامد کرزای وی در جایگاهی قرار دارد که هرگونه اظهارنظر وی میتواند مورد توجه قرار گیرد.
با این حال واقعیت این است که درباره عملیات انتحاری دو برداشت متضاد وجود دارد. علمای مذهبی متمایل به دولت مرکزی افغانستان جهاد و عملیات انتحاری را دو مقوله جدا از هم تصور میکنند و به شرایط سنتی و تاریخی ضرورت جهاد نظر دارند و این در حالی است که علمای متمایل به طالبان و رهبران روحانی طالبان تلقی متفاوتتری از جهاد دارند و عملیات انتحاری را عملیاتی استشهادی و وسیلهای مؤثر برای پیشبرد اهدافشان ارزیابی میکنند.
اما مشکل در همین حد محدود نیست، واقعیتهای مهمتر در عالم اهل سنت شکل گرفتهاند که جهاد، شرایط توسل به جهاد و منابع صادرکننده فتوای جهاد را متأثر کردهاند. در برداشت سنتی از امر جهاد و شیوههای عمل به آن دستکم دو شرط اصلی وجود دارد:
۱. جهاد صرفاً علیه کفار موضوعیت و جواز شرعی دارد؛
۲. جهاد بهوسیله اجتماع علمای طراز اول میتواند صادر شود.
در این نگاه سنتی روشها حائز اهمیت هستند و جهادگر نمیتواند خارج از ضوابط اسلامی به بهانه جهاد، اعمالی خلاف مصالح اسلامی انجام دهد. بنابراین از هر شیوهای نمیتوان در جهاد بهره گرفت، اما از دیدگاه دوم که القاعده مطرح کرد و طالبان چه در افغانستان و چه در پاکستان از آن استفاده میکنند، مفهوم جهاد گسترش یافته است و صدور فتوای جهاد از دست علمای طراز اول خارج شده است.
در نگاه القاعده یک فرمانده مجاهد ولو آنکه روحانی نباشد، بهدلیل نقش مستقیمش در امر جهاد میتواند فتوای جهاد بدهد. ایمن الظواهری یک پزشک است و اسامه بنلادن تحصیلات دانشگاهی در رشته مهندسی داشت، هر دو خود را در موقعیتی میدیدند که فتوای جهاد بدهند. شیوه جهاد را نیز آنها تشخیص میدهند و عملیات انتحاری اساساً بخشی از شیوه رایج در سازمان القاعده است. حرکت دومی که نتیجه بلافصل مفهوم گسترده جهاد است، خارج کردن آن از انحصار جنگ و جهاد با کفار است. در نگاه القاعده و طالبان مسلمانانی که همکار کفار به حساب آیند مشمول جهاد و عملیات انتحاری خواهند بود.
با این حال ابهامی که در عملیات انتحاری به لحاظ شرعی وجود دارد همچنان پابرجاست. زنان و کودکان مسلمان که هیچ نوع همکاری با کفار ندارند با چه مجوز شرعی در عملیات انتحاری جان خود را از دست میدهند. طالبان و القاعده تاکنون در این باره سکوت کردهاند و ظاهراً با این توجیه که هدف زنان و کودکان نیستند ولی بهدلیل حضور اجتنابناپذیر آنها در مکانهایی که هدف جهادگران قرار میگیرند جانشان را از دست میدهند، عنوان میدارند که این بخشی از الزامات ناخواسته جنگ به حساب میآید و جهادگران و دستاندرکاران عملیات انتحاری تنها کاری که میتوانند بکنند احتیاطهای لازم است که غیرنظامیان کشته نشوند ولی اگر کشته شدند مجاهدین گناهی مرتکب نشدهاند.
چنین برداشتی از مفهوم جهاد و شیوههای بهکار گرفتهشده در آن قطعنظر از خطراتی که برای غیرنظامیان دارد، از این نظر که مجوز شرعی برای درونی کردن جهاد در میان مسلمانان بهدست میدهد بسیار خطرناک است و در بلندمدت فضای سوءاستفاده را در اختیار سازمانها و گروههایی قرار میدهد که ممکن است انگیزههای آنها صرفاً اسلامی نباشد ولی پوشش اسلامی داشته باشد.
چنانکه گروههای فرقهگرا در شبهقاره هند از همین موضوع سوءاستفاده میکنند و هر کس و یا جریانی را که در راستای اهداف و منافع خود ندانند به راحتی در ردیف کفار قرار میدهند و کشتن آنها را جایز میدانند. گذشته از این، عملیات انتحاری در افغانستان از آنچنان تنوع و شیوههای عملی برخوردار شده است که اگر برای کنترل آن فکری نشود به جای جهاد با کفار به جنگ فرقهای در درون مسلمانان منتهی خواهد شد.
ظاهراً مولوی عبدالرسول سیاف به خطرات چنین تحولی توجه دارد و فتوای خلاف شرع بودن توسل به عملیات انتحاری را صادر کرده است؛ نظری که خیلی دیگر از علمای طراز اول اهل سنت دارند و در مواردی بهصورت جمعی روی آن تأکید کردهاند اما تاکنون باعث جلوگیری از عملیات انتحاری نشده است. القاعده و طالبان موفق شدهاند عملیات انتحاری را عملیات استشهادی وانمود سازند و در جذب افراد مؤمن برای انجام اینگونه عملیات با کمبود نیرو مواجه نشدهاند.
این خود نشان میدهد که حوزه قدرت و نفوذ علمای مخالف عملیات انتحاری در افغانستان محدودتر از علمای طرفدار طالبان است که اینگونه عملیات را بخشی از جهاد ارزیابی میکنند. از طرف دیگر دستکم مورد اخیر عملیات انتحاری در یک محل ورزشی نوجوانان در کابل که عامل انتحاری یک نوجوان پانزده ساله از همکلاسان قربانیها بود و گمان میرود که باعث اعلامنظر غیرشرعی بودن عملیات انتحاری از طرف «سیاف» شد، مشکوک است. بدینمعنا که مواد منفجره در کیف این نوجوان کار گذاشته شده بود و قضاوت در این باره که او آگاهانه جذب طالبان شده باشد و یا بدون آنکه خود بداند دیگران مواد منفجره را در کیفش جاسازی کردهاند واقعاً دشوار است.
بنابراین اگر احتمال بیخبری این نوجوان از عملی که قرار است بهوسیله او انجام شود وجود داشته باشد سومین گام مهم در گسترش مفهوم جهاد برداشته شده است. بدینمعنا که دیگر لازم نیست عامل انتحاری خود آگاهانه دست به عملیات انتحاری بزند، کافی است او وسیله رسیدن به هدف باشد و پاداش اخروی عمل ناآگاهانه او همسان با مجاهدی است که آگاهانه عملیات استشهادی میکند.
چنین برداشت گستردهای از امر جهاد در افغانستان محدود باقی نخواهد ماند و دیر یا زود به سایر کشورهای اسلامی سرایت خواهد کرد. مگر آنکه تصور شود علمای طراز اول دنیای اسلام بهصورت هماهنگ مواضعی قاطع اتخاذ نمایند و هواداران گسترش مفهوم امر جهاد را در اقلیت قرار دهند و منزوی سازند. در غیر این صورت چهبسا که خود آنها قربانی توهماتی شوند که عامل انتحاری را در این جهان قهرمان و در آخرت صدرنشین بهشت تصور میکند.
پیرمحمد ملازهی/کارشناس شبه قاره
منبع :موسسه ابرار معاصر تهران