خط نفاق از فتنه ۶۰ تا فتنه ۸۸
۲۹ سال پیش در چنین روزی ساعت ۷ و ۲۱ دقیقه هفتم تیرماه سال ۶۰ با یک انفجار سریع ۷۲ تن از بهترین شخصیتهای ارزنده انقلاب شامل اعضای هیأت دولت، نمایندگان مجلس و اعضای حزب جمهوری اسلامی و در رأس آنها شهید آیتالله دکتر بهشتی از این جهان پر کشیدند تا انقلاب نوپای اسلامی که طی دو سال و نیم از عمر خود با شهادت بسیاری از بزرگانش مواجه شده بود، اینبار با شهادت یکباره این انسانهای وارسته و کاردان با خلأهایی عظیم مواجه گردد.اینکه این حادثه در چه شرایطی رخ داد؟ فاعلان این جنایت چه جریاناتی بودند؟ تشابه فعالیت آنان با عوامل فتنه اخیر چیست؟ موضوعی است که در چند سطر ذیل بدان میپردازیم.
انتقام خونین از افشاگران نفاق
به دنبال اختلافافکنیهای بنیصدر و مواضع غلط و جانبدارانه وی از گروهکهای تروریستی منافقین، مجلس بالاخره تصمیم گرفت در یک اقدام انقلابی وی را از قاموس ریاست جمهوری حذف کند که با رأی نمایندگان به عدم کفایت سیاسی وی در ۳۰ خرداد این امر محقق شد. این رویداد مبارک سبب شد مجاهدین خلق آن روز سیاست دوگانه خود را کنار گذاشته و علناً مقابل نظام اسلامی قیام مسلحانه اعلام کند.
در شورش عصر ۳۰ خرداد ماه که سازمان فکر میکرد میتواند کار نظام را یکسره کند با تدبیر نظام و حضور خودجوش مردم، مجاهدین خلق دچار شکست سختی شدند اما این شکست نقطه پایان آنان نبود و گروهک مدافع اسلام ماتریالیستی سعی کرد تمامی افرادی که در افشای چهره نفاق آلود آنان نقش داشتند را حذف کند. بدینمنظور طرح ترور عوامل اصلی انقلاب ریخته شد و یک به یک این طرحها پیاده شد. در اولین هدف حضرت آیتالله خامنهای امام جمعه وقت تهران و نماینده امام در شورای عالی دفاع هدف قرار گرفت که با عنایت الهی این حرکت تروریستی منجر به شهادت ایشان نشد و معظمله با کسب مقام جانبازی همچون هدیهای الهی برای ادامه سکانداری انقلاب پس از امام باقی ماند.
هنوز مردم نگران حال امام جمعه محبوب خود بودند که خبر انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، ایران و جهان را تکان داد. حملهای که در آن شهید مظلوم بهشتی و ۷۲ یار وفادارش به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. حرکت گروهک نفاق با این حمله نیز متوقف نگردید و طرحهای آتی نیز بسیاری از ذخایر انقلاب از جمله شهیدان رجایی و باهنر، شهدای محراب و بسیاری دیگر را به شهادت رساندند تا هویت نفاق آلود خود را بیشتر در معرض دید عموم قرار دهند.
تخریب چهره شهید بهشتی در فضای فتنه
در فضای سالهای ۵۸، ۵۹ و ۶۰ آنقدر فضای تهمت و افترای عوامل نفاق علیه یاران امام و انقلاب سهمگین بود که حتی بسیاری از دلسوزان نظام نیز نسبت به خادمان انقلاب دچار تردید شده بودند. شعار معروف «بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی» نمونهای از خروار است که حتی مردم کوچه و بازار را نسبت به ایدئولوگ بزرگ انقلاب و مؤثرترین فرد در تصویب قانون اساسی مبتنی بر ولایت فقیه دچار شک و تردید ساخت.
این غبار عظیم تهمت و افترا وقتی کنار رفت که مردم پیام مهم امام را درباره این شخصیت شنیدند و اینکه «شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود».
چرا امام مصون ماند؟
حمله گروهک نفاق به یاران اصلی انقلاب و عدم تعرض آنان به علمدار نهضت یعنی حضرت امام(ره) نه به این خاطر بود که آنان امام را قبول داشتند و مشکل آنان امثال بهشتی و خامنهای و ... بودند، بلکه نوک پیکان حمله آنان سکاندار انقلاب در جماران بود، اما از آنجا که اولاً توان این کار را نداشتند و ثانیاً از واکنش تند مردم نگران بودند آخرین خیمه انقلاب از تعرض آنان مصون ماند وگرنه این افراد کسانی نبودند که برای رهبر قلبهای مردم ارزش و احترامی قائل باشند.
بازسازی غبار فتنه ۶۰ پس از سه دهه
انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و تحولات پس از آن بار دیگر فرصتی دست داد تا منافقین سال ۶۰ به همراه گروههایی که اکنون به آنان پیوسته بودند با موج سواری بر فضای فتنه، اغتشاشات و آشوب موردنظر خود برای در چالش قرار دادن نظام را پیگیری کنند. همان مواضع، همان اقدامات ساختارشکنانه بار دیگر تکرار شد تا اینبار بتوانند مأموریت ناکام مجاهدین خلق سال ۶۰ را با کمک ایادی غرب و شرق کامل کنند و ستون خیمه نظام را به پایین بکشند.
تطابق رفتاری منافقان سال ۶۰ و جریان امروزی نفاق
از اصلیترین شباهتهای مجاهدین خلق در سالهای اولیه انقلاب با جریان فتنه امروز این بود که هر دو گروه در تعداد هواداران خود دچار توهم و شیزوفرنی شدند. منافقان سال ۶۰ فکر کردند با یک فراخوان حامیان در ۳۰ خرداد کار نظام را یکسره میکنند و نفاق امروزی نیز در این توهم بود که با تجمعاتی چون ۲۵خرداد، ۱۳آبان، ۱۶آذر و روز قدس نظام تعادل خود را از دست خواهد داد و تسلیم آنان خواهد شد.
دومین شباهت این دو گروه سوار شدن بر غبار فتنه و سوءاستفاده از فضای شبهه بود. با هجمه تبلیغاتی که هر دو گروه طی چندماه ایجاد کردند توانستند برخی از افکار عمومی را به سوی خود جلب کنند و جایگاه برخی افراد و نهادها را در ذهن تودهها تخریب کنند. مجاهدین، حزب جمهوری اسلامی را در بیانیههای کذایی خود «یک حزب ورشکسته برای بورژوازی» دانسته، منافقین جدید نیز ارگانهای اصلی نظام را مقابل با رأی مردم نشان میدادند.
جریان نفاق سال ۶۰ پس از آنکه بنیصدر کاملاً از قامت سیاسی نظام حذف شد، برچهره نظام شمشیر کشید. نفاق امروزی نیز پس از ناکام شدن کاندیدای خود در انتخابات تمام سعی خود را برای چنگ کشیدن بهصورت نظام بهکار بست.
تقابل با ولیفقیه زمان نکته اشتراک دیگر این دو گروه است. گروهک منافقین بهرغم جنایت در گوشه و کنار کشور خواستار دیدار با امام بودند که ایشان فرمودند شما اسلحه خود را کنار بگذارید من خود به دیدار شما میآیم، گروهک نفاق امروز نیز با آنکه رهبر انقلاب بارها آنان را بهحضور پذیرفت و آنان را مورد تفقد قرار داد، اما نمکدان شکستند و تیغ خود را علیه نظام تیز کردند.
مظلومنمایی و کشتهسازی یکی دیگر از وجوه مشترک این دو جریان است. هر دو سعی داشتند با سناریوی کشتهسازی دروغین مردم را علیه حاکمیت قرار دهند و با مظلومیتنمایی برای خود کسب وجهه کنند که این سناریو با آگاهی مردم نقش برآب شد.
شکستن موانع و فاصلهها میان جریانهای درون و خارج نظام وجه مشترک دیگر این دو جریان است. اگر آن روز این جریان همگی گروههای ضدانقلاب را به یاری طلبید امروز نیز جریان نفاق تمامی گروههای زاویهدار با نظام به همراه رسانههای ضدنظام را کمک گرفت تا بتواند حرف خود را به کرسی بنشاند.
افشای ماهیت حقیقی این دوجریان شباهت دیگر رفتارهای این دو جریان است. اگر پس از ماجرای ۷تیر و ۸شهریور مردم به ماهیت واقعی جریان منافقین پی بردند، غروب روز عاشورای سال ۸۸ نیز قاطبه مردم ایران فهمیدند که هویت واقعی جریانی که با مصادره نام امام بر روی نظام خنجر میکشد چیست و چه طیفهایی از آن حمایت میکنند.