سخنرانیهای شهید بهشتی ۱۰


هدایت و عدالت دو بعد حرکت

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و صلوه و السلام علی جمیع انبیائه و رسله و علی سیدنا و مولانا خاتم النبیین ابالقاسم محمد .و علی ابن امه و حسیه من بعد مولانا علی امیر المومنین و علی الائمه الهداه من اهل لبیته و الخیره من آله و صحبه و السلام علینا و علی عبادالله الصالحین

فرا رسیدن روز ولادت پربرکت امام دوازدهم، ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف را به همه شما و همه، ملت شریف ایران تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم رهروانی در خور امامت آن امام، این سلاله پاک از دودمان پیغمبر، و آن الگوی اسلام باشیم و او که نایب الامامهای هر زمان با معیار مکارم، فضائل و ارزشهای عالیه او سنجیده می‌شوند، تا بتوانند نایب او باشند و چه خوش زمان ما، که می‌توانیم به نیت آن همه مکرمت که در آن امام نهان جستجو می‌کنیم و آرزو داریم اگر نه صد در صد ولی با درصدی بالا بر نایب آشکارش متجلی ببینیم. موضوع بحث هدایت و عدالت در نوبت و نقش انبیاء و پیامبران است،لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الجیب فیه بعث شدید و منافع الناس و لیعلم الله من ینصره و رسوله بالغیب» ما رسولانمان را، پیامبرانمان را با بینات با چیزهایی که روشن و روشنگراست فرستادیم، تا راه را برای شما روشن کند، و با آنها کتاب و میزان فرستادیم، کتاب، نوشته ای که بماند و خوانده شود و قرآن مجموعه خواندنی باشد و میزان، وسیله سنجش معیار، چیزی که با آن بشود حق را از باطل تشخیص داد و ارزشها را اندازه گیری کرد تا مردم قسم و تفهیم صحیح آنچه خداوند برای بهروزی انسان ها آفریده است را به وجود آورند و بر پا دارند .آهن فرستادیم که با آن می‌شود برخوردهای سخت به وجود آورد وسیله ای برای برخوردهای قهرمانانه قهرآلود باشد. رای مردم سودها دارد و همه اینها، برای آن است که معلوم شود چه کسانی هستند که خدا و پیامبرانش را براساس ایمان به وحی و غیب، یاری می‌کنند آیات فراوانی در زمینه بعثت انبیاء هست، اما این یک آیه به تنهایی موضوع بحث را با روشنی بیان کرده است .

ما پیامبرانمان را با بینات فرستادیم، پیامبر که می‌آید نقش اولش این است که روشنگر است و هدایت می‌کند، نشان می‌دهد، اندیشه ها را هدایت می‌کند، پرسشها را پاسخ می‌دهد، ابهام زدایی می‌کند، بیان می‌کند آن نقطه های تاریک و مبهم که به صورت عقده ها و گروه ها مانع آن می‌شود که توی انسان بیاندیشی سالم انتخاب کنی و سالم تصمیم بگیری و آگاهانه تصمیم بگیری، این نقطه های کور را برای تو می‌گشاییم و این مواضع مبهم را برای تو روشن می‌کنیم، بین یعنی روشن و آشکار و خدا با پیغمبران می‌فرستد، چیزهایی را که به این روشنی و روشنگری کمک می‌کند، هر پیغمبری که می‌آید با خودش ابزار روشنگری برای آن مردم، در آن زمانی و در آن مکان می‌آورد، بینات می‌تواند معجزات انبیاء باشد می‌تواند کلمات انبیاء باشد، می‌تواند عمل انبیاء باشد، انبیاء و ائمه اینها حجج خدا هستند، بار الها خودت را به من بشناسان، صحبتت را به من بشناسان، نییت را به من بشناسان که اگر به من نشناسانی، من حجت و دلیل قاطع تو را نشناسم، انبیاء حجت خدا هستند، آیت خدا هستند، نشانه خدا هستند، با اندیشه هایشان، با تعالیم شان و با عمل و سنت و شیوه زندگیشان آنچه به نام سیره و سنت برای ما مانده است، انبیاء با بینات می‌آیند، با چیزهایی می‌آیند که وقتی بر آدم عرضه می‌کنند، دل آدم جان آدم و مغز آدم روشن می‌شود، و با انبیاء کتاب می‌فرستیم و میزان، نه تنهابینات وسیله هدایت هستند، کتابی را هم که خداوند می‌فرستد، برای هدایت می‌فرستد، میزانی را هم که می‌فرستد، ابزار هدایت است که می‌فرستد.انسان در انتخاب راه زندگی و پیمودن راه زندگی به هدایت، راهنمایی و رهبری احتیاج فراوان دارد.هدایت دو مرحله دارد، یکی مرحله راهنمایی و نشان دادن راه و دیگری مرحله رهبری یعنی رهرو را با خود در صراط مستقیم بردن .معلم به انسان می‌آموزد، مربی انسان را در مسیر می‌برد، مرشد می‌آموزد، به انسان راه را نشان می‌دهد، اما پیر راه، انسان را با خود در راه می‌برد و به همراه خود به سوی آنچه هست می‌کشاند، و در زندگی اجتماعی رهبر، راههای سعادتمند زیستن را ترسیم می‌کند و انگیزه های به راه افتادن در این راه را، در انسان برمی‌انگیزد و اوج می‌دهد تا انسانها بدانند راه سعادتمند زیستن چیست و در این راه بیافتند و حرکت کنند .انبیاء هم نبی اند و هادی، هم امامند و رهبر .البته، معمولا درباره انبیاء گفته می‌شود که انبیاء سه دسته اند; یک دسته آنهایی که وحی می‌گیرند تا خود راه را بیابند و بروند بی آنکه مسوول رساندن پیام وحی به دیگران باشند این به عنوان یک تقسیم گفته می‌شود.گاهی هم اصرار می‌شود که ما از این گونه انبیاء در تاریخ داشته ایم، در فرق میان نبی و رسول عده ای از صاحب نظران همین طور گفته اند و می‌گویند، رسول کسی است که پیام را می‌گیرد تا ببرد به دیگران برساند، ولی نبی یعنی آدمی‌که خودش خبر می‌شود، نبی از نباء است یعنی کسی که خبر می‌گیرد و رسول یعنی کسی که رسالت دارد و پیام را به دیگران باید برساند .این صرفاً گفته شده است نمی‌خواهم فعلا وارد این بحث پیچیده شوم اما اجمالا عرض می‌کنم که با زحمت می‌توان اثبات کرد که بر صراط وحی و نبوت، ما نبیی داشته باشیم که هیچ مسئولیت رسالت نداشته باشد، فکر می‌کنم نتوانیم از نظر تاریخی به راستی یک چنین انبیایی را شناسایی کنیم، ولی به هر حال نبی و رسول حداکثر کارشان این است که پیام خدا را بگیرند و به مردم برسانند، ولی امام کارش بیش از این است، امام کسی است که جلوی مردم حرکت می‌کند و به مردم می‌گوید: با من بیایید، نه اینکه اینجا می‌نشیند و راه را به مردم نشان بدهد و بگوید بروید .مام معمولا می‌گوید به همراه من بیایید، نه اینکه « بروید» یعنی من اینجا هستم آن هم راه، شما بروید، این معمولا در شاءن امام نیست، امام کسی است که در جلوی رهروان خود راه را می‌پیماید و به راستی امامت، حد اعلاء و شکل متعالی هدایت است.انبیاء از این نظر صحیح است که دو گونه بوده اند; برخی انبیایی که توفیق امامت را پیدا کردند و گروهی که نتوانستند رهروانی را به وجود بیاورند تا دنبال آنها حرکت کنند.انبیایی بوده اند که نهضتهای گرمشان در دلهای سرد زمانشان اثر چندانی نگذاشته است.اینها صرفاً راه را نشان داده اند، اما حرکت کردن و پیشاپیش دیگران حرکت کردن یعنی رهروانی ساخته شوند و به دنبال رهبر به حرکت درآیند.در انبیاء نقش امامت مهم است.قرآن از ابراهیم خلیل نقل می‌کند که بار الها، من را برای این مردم، امام و رهبر قرار ده، و خداوند می‌گوید، آری ای ابراهیم ما تو را امام قرار می‌دهیم، و ابراهیم بعد می‌گوید، خداوندا از ذریه و نسل من هم می‌توانند امام باشند، آن وقت پاسخ این است که اگر انسانهایی درست و حسابی باشند، اگر اهل ستم و تجاوز نباشند، اگر خود ساخته باشند و خودشان را بسازند، بله، آنها هم می‌توانند امام باشند و رهبر باشند، و امام و رهبر، در منطق اسلام و منطق قرآن خود پیشاپیش جمعیت حرکت می‌کند، امام جماعت به نماز می‌ایستد، کجا؟ در پیشاپیش نمازگذاران نمازگذاران هر کلمه ای، هرسخنی، هر آیه ای، هر ذکری و هر حرکتی و هر کاری و هر عملی از اعمال نماز را به همراه و به جامی‌آورند و امام کسی است که در عین آن که پیشاپیش مردم حرکت می‌کند، در عین حال در جمع مردم حرکت می‌کند، انسان هم پیشاپیش مردم حرکت کند، هم در جمع مردم حرکت کند، چطور، آنجا که پای ره گشودن، خطر به جان خریدن، سد شکستن است جلو می‌افتد، و وقتی که همه به حرکت می‌آیند و می‌بیند که سیل خروشان رهروان به سوی آرمان پویا شده و با قدرت و توان بالا و آلایش می‌تواند سدها را بشکند، دیگر آنجا اصراری نیست جلو باشد، دیگر آنجا در جمع است، فردی از جمع و پیغمبر درمیان یارانش، چگونه در یک حلقه، و با یارانش می‌نشست، چگونه در وسط یک جمع حرکت می‌کرد، اگر کسی او را با سیما، نمی‌شناخت از جای نشستن و از جای حرکت کردنش نمی‌توانست بشناسد، یکی بود از همه، این است آن جلوه زیبای امامت که باید به وجود آوریم برادران و خواهران حرفهایی که تا دو سال قبل می‌زدیم نسیه بود، از یک سال و نیم به این طرف باید نقد، از نقد سخن بگوییم، آن روز می‌گفتیم باید چنین بشود، تا چنین نتیجه ای به دست آید.امروز می‌گوییم چنین شده است، نتایج مطلوب تا چقدر به دست آمده است؟ امروز، روزی است که سخن ما و عمل ما و آنچه می‌گوییم و آنچه می‌کنیم، باید تحقق آن آرمان باشد .من می‌پذیرم، شما هم بپذیرید که این آرمان متعالی یک روزه و یک ماهه و یک ساله تحقق پیدا نمی‌کند، زمان لازم دارد، ما نمی‌توانیم یک جریان سازنده را در یک آن، بوجود آوریم اگر جریان هست خود به خود زمان می‌خواهد، ولی این زمان، باید هر قدر کوتاهتر وحرکت باید هر قدر نافذتر و سازنده تر باشد، سرعت و شتاب در حرکت سازنده نظام اسلامی ضرورت دارد.من با صراحت می‌گویم، در این شانزده ماهه و در کاری که الان داریم نقص بسیار است، هیچ هم نمی‌خواهم بگویم، هیچ یک از ما هیچگونه کوتاهی و تقصیر نداشته است، ولی با صداقت و شجاعت وصراحت می‌گویم، که جهت حرکت را گم نکرده ایم، به سوی آنچه می‌طلبیدیم، تلاش کرده ایم و حرکت کرده ایم، آیا شتاب مطلوب را حرکت داشته یا نه، جای سوال است، باید این جواب را جمع بندیهای نه ما، جمع بندیهای شما و جمع بندیهای نقادانه بی غرض اما آگاه و تیزبین و آشنا به سختیها و دشواریهای حرکت نشان دهد، اما آنچه در آن تردید ندارم این است که جمع و خط اصلی حرکت را گم نکرده ایم و بار الها از تو می‌خواهیم که ما را همچنان هدایت کنی و از توفیق هدایت بهره مند داری که این صراط مستقیمت را در میان صراطها و سبیلها و راههای انحرافی گم نکنیم، انبیاء امامانی هستند که هم پیشاپیش جمع حرکت می‌کنند و هم در جمع حرکت می‌کنند و همه کسانی که در نظام جمهوری اسلامی به شکلی از اشکال در نقش امامت ظاهر می‌شوند باید در جمع بمانند و در جمع حرکت کنند، هیچ کس حق ندارد در هیچ مقام، در هیچ سمت و به هیچ عنوان، از جامعه جدا شود.یک اصل عالی در امامت هست.

این را برایتان بیان کنم وقتی صحبت امامت و رهبری می‌شود، مسائلی را پیش می‌کشند، مواضعی را مطرح می‌کنند، امامت و امامی‌را ترسیم می‌کنند و آرزو می‌کنند که گویی آن امام در فاصله زیاد و خیلی، خیلی جلوتر از امت قرار گرفته و با سرعت و شتابی بیش از امت هم حرکت می‌کند، خوب یک چنین امامی و یک چنین امتی وقتی با هم حرکت کنند روز به روز فاصله امام و امت بیشتر می‌شود، تا جایی که یک روزی امت اصلا امامش را نمی‌بیند تا از امامت او بهره مند بشود، امام از نظر بینش، از نظرمنش و رفتار می‌تواند صدها برابر از امت، خود ساخته تر و متکامل تر باشد ولی از نظر جایی که قرارمی‌گیرد، حق ندارد، موضع او و قرارگاه او آن قدر از امت جلوتر باشد که میان او و امت یک فاصله پرنشدنی همواره وجود داشته باشد، زیرا چنین امامی‌خود به خود نقشی در راهبری امت نخواهد داشت امام باید فاصله پیشتازیش در مقام عینیت با امت آن قدر باشد که امت او را با تمام ویژگیها بتواند ببیند و به او اقتدا کند « علی و ان لکل ماءموم امام یقتدی« به باید امام در حالی باشد که ماءموم بتواند به او اقتدا کند، بتواند به او برسد، این است که مولا در همان سخن می‌فرماید: امام شما چنین و چنان است، من می‌دانم شما این جور نمی‌توانید باشید و « لاکن اینونی بورع و الجتهاد« کسانی که فکر می‌کنند افراد یا گروههایی می‌توانند در بخش امامت جامعه قرار بگیرند که آن قدر، پیشتاز و پیشگام و پیشرو باشند که اصلا ملت موضع آنها را نمی‌تواند بشناسد و بیابد و درک کند، اینها معلوم می‌شود، اگر واقعاً هم آن قدر پیشتاز و پیشگام و پیشرو هستند معلوم می‌شود که اصلا امامت را آنطور که باید، درک نکرده اند.پیامبران در عین آن که در نزدیک ترین مقام و منزلت به کمال مطلق هستی و خدای متعال قرار دارند آن قدر مردمی‌هستند و آن قدر در برابر مردم جلوه عادی دارند که مردم روز به روز آنها را بیشتر از خودشان و با خودشان می‌یابد، زبانشان زبان مردم است، اندیشه ها و تصوراتشان اندیشه ها و تصوراتی مردمی‌است.بخش عمل و رفتارشان عمل و رفتاری است که با مردم است و مردم آن را به خوبی می‌یابند و می‌بینند او می‌تواند الگو و اسوه باشد « و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه الحسنه « انبیاء در بعد هدایت هم هادی هستند و راه را نشان می‌دهند و هم امام هستند و راه برند و مردم را به دنبال خویش می‌کشانند و می‌برند.با زور و تحمیل که نمی‌شود کسی را هدایت کرد و نمی‌شود بر مردم امامت کرد، بلکه کشش وجاذبه ای دارند، که آن کشش و جاذبه این انسانها به همراه آنها می‌کشاند، پیغمبر اسوه است اما اسوه یک مغناطیس نیرومند که می‌تواند براده ها را به همراه خود بکشاند و حتی به آنها خاصیت مغناطیسی بدهد، در مقام هدایت و امامت و در مقام عدالت، البته طبیعی است که این بحثها جای گسترش و تفسیر دارد ولی قرار است، بحثی کوتاه با یک جمع بندی روشن داشته باشم و اما در مقام عدالت، انبیاء، پیام آوران عدل و قسط هستند، از مردم می‌خواهند « که کونوا قوامین بالقسط « باید شما کسانی باشید که بر پا دارید، قسط و عدل را سر پا نگه دارید، همه جور قسط و عدل را، عدل اخلاقی و عدل فرهنگی، که زیربنا هستند، به وجود آورید.قلبت باید و قلبم باید، معتدل باشد تا بتوانم مدعی باشم که در راه انبیاء هستم، اخلاق و معیارها، باید معیارهای صحیح سالم الهی و انسانی باشد تا بتوانم بگویم در راه انبیاء هستم، آنهایی که دائماً دروغ می‌گویند، دروغهای تاکتیکی، دائماً دروغ می‌بندند و تهمت می‌زنند، دروغ بستن و تهمت زدن تاکتیکی و دائماً و تزویر دارند و جهل و تزویرهای تاکتیکی اینها از راه عدل انبیاء منحرفند، انبیاء بر پا دارندگان عدل هستند و عدل در درجه اول، عدل خود انسان است عدل اخلاق، عدل فرهنگ، عدل معرفت، عدل ایمان، عدل در عمل، مهم است، انبیاء عادل سازند; انسانهای عادل می‌سازند و به دنبال آن و در طی آن و به عنوان نتیجه آن و به عنوان عاملی که با این عدل اخلاقی تأثیر و تأثر و عمل و عکس العمل و سازندگی و خودساختگی متقابل دارد و کار دهی و کارپذیری متقابل دارد عدل اجتماعی، در همه ابعادش، عدل سیاسی و عدل اقتصادی است، در جامعه ای که انبیاء می‌سازند، عدل اخلاقی و معنوی از عدل اقتصادی و عدل اجتماعی و سیاسی نمی‌تواند جدا باشد وبالعکس.جمهوری اسلامی‌ما، مادام که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی| و اجتماعی نشود این بعد از رسالت انبیاء را تحقق نداده است ما باید به سوی عدل اقتصادی و عدل اجتماعی و عدل سیاسی جلو برویم باید به جایی برسیم که در جامعه، ضعیفی در زیر فشار قویی قرار نگیرد و اگر خدایی نکرده قرار گرفت به سرعت از زیر فشار رهانیده شود.مسئولیت همه ما در ایجاد عدل، عدل اجتماعی و عدل اقتصادی بسیار سنگین و تحقق بخشیدن به آن بسیار دشوار است اما شدنی است تلاش کنیم تحقق پیدا خواهد کرد، ما پیامبران را فرستادیم با « بینات « و با آنها کتاب و میزان و معیارها و ارزشهای جداکننده حق از باطل، زشت از زیبا فرستادیم تا مردم در پرتو این روشنگری و این هدایت بتوانند عدالت را به وجود آورند.انبیاء پیام آوران عدل هستند، امروز در جامعه فعلی ما آثار عدل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی در حد مطلوب نیست.خوب حالا که احساس می‌کنید نابسامانی ها هست تبعیض ها هست، بی عدالتی ها هست می‌شود بفرمایید شما چه کار خواهید کرد، شروع می‌کنید فقط نق زدن که بابا ما پول دادیم به عدالت برسیم پس کو عدالت، غر زدن که این چه جمهوری اسلامی‌است، خدایی نکرده دلسرد شدن و به ناامیدی و ضعف روی آوردن که ای بابا، آرزو و آرزوها داشتیم که فکر می‌کردیم با این جمهوری اسلامی تحقق پیدا کند، این که نشد، یا شروع می‌کنیم با چشم بازتر و اندیشه بازتر به همه جوانب کار، نگریستن و با هم همکاری بیشتر کردن و با محکم تر شدن کمربندها و آماده کردن بیشتر خودمان، این راه طولانی، سنگلاخ، پرنشیب و فراز انقلاب را با قاطعیت هرچه بیشتر پیمودن کدام ها اینگونه هستند نازک نارنجی هایی که تنبلند، آدمهایی هستند که هر کار می‌کنند و فراوان انتظار دارند، کسانی هستند که ساده اندیش و سطحی نگرند، کسانی هستند که فکر می‌کردند در ۲۲بهمن ۵۷، مبارزه ما به پیروزی رسید و تمام شد و حالا زمان میوه چیدن است و وقت « من « شدن است، بابا سال ها کشتیم، حالا موقع درو است آری جانم حالا زمان درو هست، اما درو چندین برابر سالهای کشت ممکن است طول بکشد، درو می‌کنیم، درو شروع شده، ولی طولانی است، زحمت می‌خواهد، خلاقیت می‌خواهد، حرکت و فداکاری می‌خواهد، نه دروی آسان بی زحمت، برای این کشاورزهای عزیز ما آنهایی که با دست باید درو کنند و بعد باید باطه کنند و باید به جایی که خرمن کوبی هست ببرند و آنجا بکوبند و باد دهند و گندم را از کاه جدا کنند و بعد گندم ها را به منزل ببرند و آنجا آسیاب کنند و آرد کنند و خود، نان بپزند و بخورند.مدت لازم برای بهرمند شدن از آنچه کشته اند، از مدت کشتن چندان کوتاه تر نیست.زحمت در ایام بهره برداری و برداشت محصول از زحمت در ایام کشتن اگر بیشتر نباشد، چندان هم کمتر نیست.زحمت کشیدید، تلاشتان به ثمر رسید، کاشتید و درو آغاز شد، درو از ۲۲ بهمن ۵۷، آغاز شده است، اما زمان دروی شما ده سال یا بیشتر طول خواهد کشید آیا برای یک دروی ده ساله پرکار و پرزحمت آماده اید؟

آن هم درو کردنی که دشمنان خرمن سوز، از چپ و راست از زمین و آسمان در کمین برداشت محصول مان نشسته اند، آن وقت دیگر درو مشکل تر است، آن وقت باید برای درو کردن حضور و آمادگی بیشتری در صحنه داشت، باز در این زمینه با صداقت و صراحت به شما عرض می‌کنم تا این لحظه که درخدمت شما هستم، حرکت به سوی عدالت و در خط عدالت قرار دارد، از خط منحرف نشده است، اما مواظب باشید، مواظب باشید نیروهای زیادی هستند که می‌خواهند آن را از خط منحرف کنند.بعضی سوال می‌کنند فلانی، یعنی همین حالا که هنوز سرمایه داران، پیشه وران و بازرگانان روز به روز از طریق بالا بردن نرخ نیازمندیهای مردم و گران کردن، سود بیشتری می‌برند، یعنی باز هم در خط عدالت قرار داریم، بله جانم، در خط عدالت قرار داریم، خط عدالت یک خط مستقیم نیست، یک خط منکسر است خط پیشرفت انقلاب، یک خط مستقیم نیست، یک خط شکسته است، اگر ما در سمت پیشرفت قرارگرفته باشیم، ولو خط شکسته باشد، باید آن را بپیماییم، کوه رفته ای، کوه پیمایی رفته ای، جایی که هنوز نرفته باشی از آن دامنه که روشن است بالا می‌روی، دامنه پیداست، خیلی ناپیدا ندارد، اما گاهی پیش می‌آید آدم نمی‌بیند کسی می‌رود بالاتر به آنجا که صخره ها هستند، از اینجا خیال می‌کند که به آنجا که برسد همین قدم آنجا و یک صعود به آنجا خیلی است، ولی وقتی حرکت می‌کنی، به آن صخره اول می‌رسی بالای صخره می‌روی، عجب پشت این صخره، یک گودالی هست باید پنج، شش متر پایین رفت، دوباره بالا آمد، کوهنوردی پرتوان و مصمم لازم است که آنجا رسیدی پشیمان نشوی بگویی ای بابا اگر قرار باشد همین طور تا قله، هی پایین رفت و بالا آمد، ما این کوهنوردی را نخواستیم این جوری عمل می‌کنیم، یا مصمم هستیم می‌گوییم عیبی ندارد، من به سمت بالا حرکت بکنم، ده متر پایین بروم، دوباره از آنجا بالا می‌آییم و پنج متر پایین بروم، باز بالا می‌آیم این طبیعت خط تصاعدی و تکاملی حرکت های کمال یافته است خط کمال یاب انقلاب اسلامی‌باید در جهت تکامل باشد، در آن خط حرکت کنیم، مصمم بمانیم همانند ما که در آن دوران تاریک پرنشیب و فراز تن به نشیب و فرازها دادیم و خسته و دلسرد و مأیوس نشدیم تا به صخره بالای نخستین این صعود رسیدیم و توانستیم با نیروی ایمان و عمل و هماهنگی و همبستگی مان طاغوت و طاغوتیان را سرکوب کنیم در ادامه و تداوم این راه هم همان روحیه را داریم ما نه خسته می‌شویم و نه دلسرد می‌شویم و نه از این جست و خیزها می‌ترسیم و نگران می‌شویم ما همچنان افتان و خیزان تند یا دوان دوان، به سوی موفقیت نهایی به یاری خدا با هم دیگر، به جلو خواهیم رفت
گاهی واقعاًچیزهایی که پیش می‌آید خیلی ناراحت کننده است، وقتی در طی چند جلسه تبادل نظر وسیع و گسترده و در وقت فراوان موفق شدیم که نقطه نظرهای مسئولان فعلی را هماهنگ کنیم و زمینه ای به وجود آوریم که همه برطبق اتحاد و براساس روشن کردن و هدایت و یافتن و تنظیم کردن نقطه نظرهای مشترک مواضع تداوم حرکت را با مسئولیت این مسئولان نزدیک کنیم، هماهنگ کنیم، بنویسیم، امضاء کنیم و خوشحال باشیم که دشمن حتی تحت عنوان اختلاف در دید و اختلاف درسلیقه دیگر نمی‌تواند در صف ما رخنه کند و جدایی بیافکند، ما مصمم هستیم، حاکم هستیم، آخر مگرنه جامعه ما به سوی جامعه عدالت و عدل و قسط انبیاء و قسط قرآن و قسط اسلام شتابان روان می‌باشد، آخر مگر نه مردم باید برای تحمل تلخی ها و مشکلات و سختی های این دوره های اول سازندگی، تاب و توان و هوشی داشته باشند، هیچ چیز از شما مردم پنهان نداریم، من حتی گفتگوهای سیاسی را هم در سخنرانی‌ها مطرح می‌کنم.اگر یک جلسه‌ای سفیری، نخست وزیری، صدر اعظمی، رجل سیاسی بیاید با من صحبتی بکند، در همان جلسه بعدی معمولا مطرح می‌کنم، ما چیزی از مردم پنهان نداریم، مسائل داخلی‌مان را هم پنهان نمی‌کنیم. اصلا به همین دلیل که ما با صراحت، اختلاف دیدگاهامان را در جامعه مطرح می‌کنیم، دشمنان می‌توانند .اختلاف دیدها را به راحتی به عنوان جنگ قدرت غالب بدانند و مردم را نگران کنند اگر ما سیاست بازانی بودیم که می‌توانستیم اینها را پنهان نگه داریم که، مردم دچار این دلهره ها نمی‌شدند.اما روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و رسانه‌های گروهی، عموماً، متعهد باشند که مسائل را طوری بیان کنند که مردم آن را همان طور که هست بفهمند، بزرگنمایی نکنند و بعد اگر مسئله ایست که حتی گفتن خود آن هم، ممکن است، دلهره‌های نابجا بوجود آورد، درباره آن توضیح بدهند چون مردم ما به توضیح و روشنگری نیازمندند و بینات می‌خواهند، چقدر خوشحالم که امروز که با شما دارم سخن می‌گویم، در آستانه فعال شدن نهادهای مدیریت جامعه هستیم، نهادهایی که قانون اساسی مصوب شما ملت، آنها را تصویب کرده و رای شما ملت آنجا را بوجود آورده است، ملت ما در کنار همه این دلهره‌ها و نگرانی‌ها، می‌تواند آرامش داشته باشد. خوشحالیم که جمهوری اسلامیمان، با نمایندگان منتخب‌مان و رییس جمهور منتخب‌مان، با مسئولان دیگری که مستقیم یا غیرمستقیم منتخب ملت هستند، براساس قانون اساسی‌مان و روی خط و مرزی که این قانون اساسی ترسیم کرده، حرکت خواهند کرد و ما ملت نیز، براساس قانون اساسی و براساس دعوت قرآن کریم، ناظر بر اعمال خواهیم بود و بعد خدای متعال در ورا و فوق همه ما، ناظر بر همه خواهد بود که « والله من ورائهم فهی « ما باید براساس همین معیارهای مقرر در قانون اساسی با هدایت و توفیق الهی این کار را بکنیم، ما در جلسه‌ای تصمیمات تازه‌ای گرفتیم؛ تصمیم گرفتیم که خودمان مراقبت کنیم، دوستان نزدیک به ما مراقبت کنند و نگذاریم بی‌جهت، این ملت با ایمان که خداوند، سکینه ایمان را، بر او ارزانی داشته است، و امام اطمینان آفرین را برای او نگه داشته است، بی‌جهت دچار دلهره‌های جدید شوند و امیدوارم در این راه به یاری خداوند موفق باشیم ما وقتی که عدالت مکتبی داریم، وقتی که معیارهای مکتبی برای عدل داریم، وقتی که این مکتب همه خطوط و مرزها را برای ما روشن کرده است می‌توانیم، تلاش کنیم که یا اتحاد یا وحدت یا لااقل هماهنگی براساس مکتب در میان خودمان به وجود آوریم، می‌توانیم این کار را بکنیم، آنها که بی مکتبند، آنها که بی معیارند، آنها باید هر روز بترسند و بلرزند که، گیرم امروز نشستیم با هم چنین میثاقی بستیم، ضامن او شویم، کسی که مکتب دارد، وقتی میثاق می‌بندد میثاقش، میثاقی است مکتبی و ضامن او ایمان و التزم خود او به مکتب است اگر در جمهوری اسلامی ما عناصری که چنین انگیزه درونی و معنوی بر آنها قوت نداشته باشدمنتخب مردم گردند، یا منتخب امام گردند، و اگر خدایی نکرده، ملت ما دید یا امام یا امت دیدند در یک انتخاب، اشتباه کرده اند باز هم مکتب فرا راه ماست، راهنمای ما و رهگشای ما و مشگل گشای ما وگره گشای ماست، مکتب به ما می‌گوید، ما رودرواسی نداریم، ما با همه مسائل ساده یا پیچیده صریح وبدون رودرواسی برخورد می‌کنیم و این اخلاق اسلامی‌ماست، حتماً تلخ است، به یک یار دیرین که پانزده سال، بیست سال هست با او آشنا هستم، پرخاش کنم، که برادر اینجا منحرف شدی، چه می‌کنی ؟اما این پرخاش در عین تلخی شیرین هم هست، هرگز نگذارید رابطه ها، صداقتها و ضابطه ها را به خطربیاندازد، زندگی عادلانه، عدالت اجتماعی، عدالت اخلاقی، عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی وعدالت معنوی در جامعه ما تنها و تنها براساس حاکمیت ضابطه ها و صداقتها، به وجود می‌آید و نه براساس رفاقتها و رودرواسی ها. رفاقتها و رودرواسی هایی که از معیار صداقتها و ضابطه ها و ارزشهای پذیرفته شده اسلام منحرف باشند اینها برای جمهوری اسلامی ما خطرناک و خطرآفرینند، و باید ازصحنه مسئولیتهای جامعه ما به کناری روند، امیدوارم الگو و نمونه‌ای ارزنده از جامعه ایده آلی که مهدی موعود ولی عصر، امام دوازدهم، امام زمان سلام الله علیه، در آینده ای که برای ما زمانش روشن نیست برای بشریت وارد خواهد شد باشد و این همیشه ورد زبان من بوده در عالم تبلیغ و به خصوص درسال هایی که به دعوت مراجع تقلید در آلمان مسئولیت مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده گرفته بودم و چند سالی که آنجا بودم با جوانهای عزیزمان بودیم و سازمانهایی را ساماندهی می‌کردیم، به نیروهایمان و حرکت اسلامی دانشجویی‌مان را قوی می‌کردیم که دیگر، گرگان آنجا نتوانند در کمین دانشجویان پاکدلی بنشینند، که از ایران و کشورهای دیگر اسلامی برای تحصیل به آنجا می‌آمدند. در آنجا مکرر این را مطرح می‌کردم، که هیچ تبلیغی برای اسلام به اندازه ساختن یک جامعه کوچک نمونه اسلامی‌، نمی‌تواند نافذ و مووثر و باشد امروز تبلیغ ما هم، باید در خدمت ساختن جامعه نمونه قرار گیردو جزیی از این برنامه سخنرانی مان، فیلم نشان دادنمان، هنر و تئاترمان، نمایشمان و همه چیزمان، بایدابزارهای تبلیغ برای ساختن جامعه نمونه باشند.