عنوان : هدف اول دشمن بود
من فکر می کنم عامل اصلی شهادت شهید بهشتی برخورد قاطع و جدی ایشان بامخالفین مکتب و نظام بود و خودشان هم این را می دانستند. امام هم به ایشان گفته بودند شما مواظب خودتان باشید و به مسئولان هم گفته بودند آقایان را حفاظت کنید ولی آقای بهشتی قبل از هر چیز خودشان به این کار اهمیت می دادند. نشانه اول برای دشمن آقای بهشتی بود چون اهل سازش و مسامحه با مخالفان نبودند.
عنوان : تأکید بر رعایت حفاظت خود
آقای بهشتی یک هفته قبل از شهادت از آقای مالکی که در حزب مسئول تشکیلات تهران بود پرسیده بودند شما در حزب چند نفر را دارید که قدرت و توان کارحفاظتی را داشته باشند هم برای حفاظت از حزب و هم از منزل من و منازل افراددیگری که لازم است حفاظت بشوند؟ که او هم جوابهایی داد. آقای بهشتی به اوتأکید کردند درجه دقتتان را در مسائل حفاظتی و امنیتی بالاتر ببرید که این نشان می داد بوی توطئه را استشمام می کردند. خودشان هم تفکر حفاظتی خوبی داشتندمثلاً برنامه مسیر روزانه خود را عوض می کردند و با کسانی که مسئولیتی در این باره داشتند صحبت هایی می کردند که انسان احساس می کرد دارد چیزهایی را به آنهاتذکر می دهد.
عنوان : جواب مرا با سکوت عمیق دادند
چند روز قبل از فاجعه هفتم تیر، شهید بهشتی را در دفتر سیاسی حزب تنها دیدم وبا توجه به جوّ شدید تروری که حاکم شده بود، خودم را به ایشان نزدیک کردم وپرسیدم حاج آقا در اسلام ترور هست یا نیست ؟ ایشان نگاهی به من کرد و درسکوت عمیقی فرو رفت . دوباره سؤال خود را مطرح کردم که باز هم سکوت کردندوقتی برای سومین بار سؤالم را با سکوت پاسخ دادند، ترجیح دادم موضوع راعوض کنم تا مبادا باعث دلخوری و رنجش ایشان شوم .
عنوان : وقت صبحانه بیایند
چهارم تیرماه ۱۳۶۰، از ایتالیا ـ واتیکان ـ به تهران آمدم . ضمن انجام دادن کارهای اداری ، به دیدار دوستان می رفتم . ساعت ۸ صبح روز ۶ تیرماه ، با آیت الله موسوی اردبیلی که دادستان کل بودند، قرار ملاقات داشتم .
ساعت ۳۰/۷ به محل دفتر ایشان رسیدم ... نیم ساعت به موعد مانده بود... درراهرو دادگستری ، قدم می زدم که متوجه شدم رفت و آمد به یکی از اتاقها آغاز شده است ! از شخصی که دم در ایستاده بود، پرسیدم : دفتر کیست ؟ پاسخ داد: آقای بهشتی ! فکر کردم ملاقاتی هم با ایشان داشته باشم اما می دانستم ایشان خیلی پای بند «مقررات » است و بدون تعیین وقت قبلی احتمال دارد نپذیرند لذا شاید در من اثری منفی بگذارد ولی آزمایش ضرری نداشت !، به نگهبان دم در گفتم : به حاج آقاسلام برسانید و بگویید فلانی بدون وقت قبلی اینجا آمده است . اگر وقت دارید به ملاقات شما بیاید!
نگهبان به درون اتاِ رفت و برگشت و گفت : حاج آقا سلام رساندند و فرمودند:من ساعت ۸ با قضات جلسه رسمی دارم ، و ۲۰ دقیقه وقت برای صرف صبحانه است ، اگر جسارت نیست ، تشریف بیاورند. بلافاصله وارد شدم . طبق همیشه خونگرم ، خندان ، گشاده رو از حقیر استقبال کرد و عذرخواهی از اینکه در وقت صبحانه ، مرا پذیرفته است ! صبحانه آوردند؛ مقداری نان سنگک ، مختصری پنیر ویک استکان چای . گفتم : صبحانه حضرتعالی همین است ؟ خندید و گفت : مگر قراربود چیز دیگری باشد؟ همان طلبگی است و بعد به شوخی و خنده فرمودند: ما که سفیر نیستیم آقای خسروشاهی !
چگونگی وضع سفارت واتیکان را که «زیرصفر» قرار داشت ، بیان داشتم ، همراه با لبخندی گفت : زیر صفر دیگر چگونه می شود؟ گفتم : یخ می زند! باز خندید وافزود: خدا را شکر که شما را سرد نکرده است . بعد مکثی کرد و گفت : شب بیاییدجلسه حزب ، یکی از معاونین وزارتخانه شما به آنجا خواهد آمد. قبل از جلسه یابعد، مشکل آنجا را مطرح می کنیم و حل می شود. زودرنج نباشید. کار جمعی مشکلات زیادی دارد و راه علاج هم صبر و بردباری است . شما هم که الحمدلله صبور هستید.
گفتم : شب معذورم چون تازه آمده ام و می ترسم خستگی نگذارد تا آخر جلسه بمانم و مشکلی حل نشود.
در همان حال که «صبحانه » می خورد، به معاونت مالی وزارت خارجه زنگ زد وگفت : آقای خسروشاهی اینجا تشریف دارند. به شوخی می گویند بودجه تبلیغی سفارت ، ماهیانه فقط هزار تومان است ، چرا این جوری ؟ در اروپا با هزار تومان نمی شود یک برگ در هزار نسخه چاپ کرد!
پاسخ معاون چنین بود: نخیر شوخی نیست ، آن سفارت چون فعالیتی نداشته ،لذا بودجه ای هم ندارد. شهید بهشتی تلفنی دستور داد هر طور آقای خسروشاهی صلاح می دانند، اقدام کنید. ایشان که نرفته اند آنجا فقط عنوان سفیر داشته باشند،امکانات کار با تشخیص و پیشنهاد خود ایشان ، باید فراهم شود. بعد فهمیدم طرف صحبت ایشان ، آقای حسین صادقی ، معاونت وزارتخانه بود. ساعت ۸ بود، دو سه نفر از قضات وارد شدند. من بلافاصله اجازه گرفتم و بیرون آمدم .
عنوان : حاکمیت ضابطه ها
بگذارید رفاقت ها و رابطه ها هرگز نتواند صداقت ها و ضابطه ها را به خطر بیندازدکه زندگی عادلانه و عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و عدالت معنوی درجامعه ما تنها و تنها براساس حاکمیت ضابطه ها و صداقت ها به وجود می آید و نه براساس رفاقتها و رودربایستی ها. رفاقتها و رودربایستی ها که از معیار صداقت ها وضابطه ها و ارزشهای پذیرفته شده اسلام منحرف باشند، برای جمهوری اسلامی ماخطرناک و خطر آفرینند و باید از صحنه مسئولیتهای جامعه ما به کنار روند.
عنوان : آفت زندگی
من باید با صراحت عرض کنم یکی از آفت های زندگی اجتماعی ما رواج دعوت زبانی و اخیراً قلمی و کساد بازار دعوت عملی است .
به شما دوستان توصیه می کنم اگر می خواهید در مسیر زندگی از صراط مستقیم نلغزید انسانهایی باشید اصولی و دارای اصول مشخص ، اصولی که به آنها ایمان داشته باشید و تنها در این صورت است که می توانید از خطر سقوط مصون باشید.
عنوان : انفاِ واجب
من پیشنهاد کردم که براساس یک انفاِ لازم ، یک انفاِ واجب یا یک برنامه ریزی کاری انجام شود چرا که این انفاِها در آن زمان واجب بود، از آیات قرآن می فهمیم در آن زمان هر کسی که داشت واجب بود که به آن کسی که ندارد کمک کند عیناًامروز هم هست به خصوص در رابطه با پیروزی انقلاب این مسئله واجب و مؤکدترمی شود. توصیه من این بود که بیاییم یک برنامه پی بریزیم و آنهایی که دارند آن چیزهایی را که می شود به دیگران که ندارند بدهند تا محرومان فوراً احساس کنندکه از محرومیت درآمدند و با استناد به آیات قرآن در زمینه انفاِ و انفاِ واجب و بااستناد به آنچه از سیره پیغمبر(ص ) می فهمیم لازم است یک حرکت به این صورت در جمهوری اسلامی به وجود بیاید متناسب با ضرورت و نیاز این مقطع از پیروزی انقلاب ما.
عنوان : راه حل فوری حل محرومیت
من در یکی از سخنرانی هایم که در کانون توحید داشتم یک مسئله را مطرح کردم وآن این است همان طور که در موقع پیروزی اسلام و در سال اول و دومی که پیغمبر(ص ) به مدینه آمده بود وضع انقلاب اسلامی ایجاب می کرد آنهایی که داشتند نسبت به آنهایی که نداشتند یک رابطه برادرانه ای برقرار بکنند و طوری بشود که فوراً قبل از اینکه نوبت به اجرای قوانین برسد که تنظیم قوانین و اجرای آن زمان می خواهد یعنی قبل از اینکه معطل تنظیم این قوانین شویم فوراً بیاییم و آن امکاناتی از زندگی را که می شود به دیگران بدهیم اینها را مردم بیایند واقعاً با یک شیوه صحیحی به همه بدهند به طوری که این مردم محروم گودنشین ، این مردم محروم زاغه نشین ، این مردم محروم روستانشین حس کنند که خیلی زود وضعشان یک قدری بهتر شده است .
عنوان : عدل اقتصادی
جمهوری اسلامی ما، مادامی که موفق به ایجاد عدل اقتصادی و عدل سیاسی واجتماعی نشود این بعد از رسالت انبیاء را تحقق نداده است . ما باید به سوی عدل اقتصادی و اجتماعی جلو برویم . ما تا به جایی نرسیم که در جامعه ضعیفی زیرفشار قوی قرار نگیرد و اگر خدای نکرده قرار گرفت به سرعت از زیر فشار او رهانیده شود، جامعه مان ، جامعه اسلامی نشده است .
عنوان : نظام عدل اسلامی
مکرر از من می پرسند نظرتان درباره فلان گروه و فلان شخص چیست ؟ پاسخ من این است که باید در جمهوری اسلامی ما یک نظام اسلامی خالص موفق ، پیروز ونیرومند به وجود بیاید که در این جریان بسیاری از کسانی که امروز آنها را رد می کنیدو نمی پسندید قرار بگیرند و ساخته بشوند و به صورت رهپویان و روندگان راهی درآیند که آنها را عاشقانه دوست داشته باشیم و اصلاً تا جامعه ما به چنین وضعی درنیاید انقلاب ما در مسیر راستینش قرار نگرفته است .
عنوان : اندیشه بیکران
بهتر این است که به جای محدود شدن در حصار تنگ افکار ناسیونالیستی وملیت گرایی به سرتاسر جهان و همه انسانها از کران تا کران هستی بیندیشیم .
عنوان : آرامش و انقلاب
وای بر آن انقلاب و انقلابی که در بامداد پیروزی بخواهد به محیط آرام وآسایش دهنده انقلاب پیروز شده دل ببندد و با شهادت و مبارزه و پیکار خداحافظی کند، وای بر آن انقلاب و انقلابی .
عنوان : هشدار
ای برادر مسلمان و ای خواهر مسلمان ، به یاد داشته باش هر زیر و بمی پیش بیاید،هر دشواری و صعوبتی سر راهت قرار بگیرد، مهم نیست . یادت نرود که اسلام می خواست من و تو به هر حال در راه دفاع از حق یا حداقل در راه دفاع از خود وناموس و سرزمینمان ، مردمی نترس و سرباز و جانباز باشیم و به یاری خدا جامعه مااین ارزش متعالی را تا پیروزی انقلاب بر استبداد و استکبار جهانی ادامه خواهدداد، انشاءالله.
عنوان : رمز بقای انقلاب
انقلاب برای تداومش احتیاج به حفظ حدود الهی دارد. بنابراین بهترین حراست ازانقلاب حفاظت مستمر از هویت مکتبی آن است که بر تمامی خواسته های ما بایدبرتری داشته باشد. مأموریت نورانی پر فروغ متعالی اسلامی مان را حتی با پیروزی معامله نمی کنیم
عنوان : فرهنگ صدِ
ما باید فرهنگ سیاسی مان ، فرهنگ صدِ و راستی و درستی و مردم دوستی وعدالت دوستی و خدادوستی باشد.
فرهنگ اجتماعی مان باید فرهنگ عفت ، پاکدامنی ، درستی ، راستی ، تواضع ،فروتنی و مردم دوستی باشد.
عنوان : نقش فرهنگیان
فرهنگیان متعهد و مسئول وظیفه دارند فرهنگ سیاسی انقلاب را متعالی کنند،زنگارها و رسوبات به جای مانده از استعمارگران شیاد در طول سالیان دراز حاکمیت شب و طاغوت بر این کشور را بزدایند و با سوهان تعقل و تدبر توأم با فقه غنی حوزه های علمیه آن زنگارها و رسوبات را بسایند و سعی کنند خوب و دقیق عمل کنند تا به فرهنگ سیاسی انقلاب که عبارت است از مجموعه ای از قوانین انسان سازاسلام جلوه حقیقی بدهند، چون جلای یک قانون اجرای دقیق و خوب آن است .
عنوان : بهای بهشت
برادر من و خواهر من اگر بخواهیم این نعمت الهی و این عزت خداداد استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی ، این سرفرازی دنیا و آخرت را حفظ کنیم ، باید همه مان برای پرداخت بهای سنگین آن هم آماده باشیم که بهشت را به بها بدهند و به بهانه ندهند. بهشت عزت ، بهشت سعادت ، بهشت حاکمیت اسلام را بهای سنگین بایدپرداخت کرد. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون
عنوان : نجات محرومان
آنچه امروز در جامعه ما دیده می شود یعنی اینکه یک عده بسیار ثروتمند، یک عده بسیار زیادی خیلی فقیر و یک عده ای هم با متوسط درآمد در جامعه ما وجود دارد،این دقیقاً برخلاف مبانی اسلام در زمینه اقتصاد و در زمینه نجات محرومان است .به این وضع نامطلوب یعنی بودن یک اقلیت بسیار ثروتمند درکنار یک اکثریت بسیار محروم در نظام جمهوری اسلامی ما باید توجه شود و علاج گردد.
عنوان : اختلاف طبقاتی
تا زنده ام تحمل نخواهم کرد نظامی را که در آن انسانهای بسیار کم درآمد در کنارانسانهای پردرآمد زندگی کنند. من این را تحمل نخواهم کرد. اسلام هم این را نمی پسندد.
عنوان : ایجاد اطمینان در مردم
به نظر من اگر ما کوشش کنیم که مسائل را به روشنی برای مردم بگوییم و مسائلی راهم که روی آن اختلاف نظر هست در جمع خود مسئولان به روشنی روی آن بحث کنند و حل بشود، این مسئله کمکی خواهد بود به اینکه مردم احساس اطمینان بیشتر کنند.
عنوان : امید به آینده
من صریحاً عرض می کنم به آینده امیدوار و خوشبین هستم و می دانم مادام که درراه خدا هستیم خداوند نعمتش را از ما نخواهد گرفت .
عنوان : رابطه مردم و روحانیت
رابطه روحانی و مردم مثل رابطه ماهی می ماند و آب . روحانی با مردم و در مردم زنده است ، بدون مردم نمی تواند رسالتش را ایفا کند.
عنوان : خطر دشمنان بیدار
من به عنوان یک فرد در جامعه ، هرگز ساعتی را حس نکرده ام و ساعتی رانگذرانده ام که در آن آرام نشسته باشم و بگویم خوب ، کارها بحمدالله تمام شد.آشنایی با تاریخ اسلام ، آشنایی با تاریخ انقلابهای دنیا برای همه ما، این مسئله راروشن می کند که دشمنان حق و عدل و دشمنان انسانی که همان دشمنان اسلامیت هستند، اینها آرام نخواهند گرفت
عنوان : تخصص و مکتب تخصص بها دارد ولی بهای درجه دو. بهای درجه یک و بخش اصلی را می دهیم به مکتب .
عنوان : هماهنگی در برنامه ریزی اصل اختلاف نظر امری است طبیعی ، ولی در یک انقلاب و در یک نظام صحیح ،روش آن است که مسئولان جامعه از هماهنگی در برنامه ریزی برخوردار باشند.خیلی هماهنگ فکر و عمل کنند و راجع به بروز اختلاف نظرها در جامعه ، سلیقه من این است که مسئولان بر مبنای قانون اساسی عمل کنند و نظریاتشان را هماهنگ کنند.
عنوان : نوجوانها
همه ما سعی کنیم با این نوجوانهای عزیز پیوند نزدیک داشته باشیم . کمی از آنهادور ماندن ، و به حساسیت و ظرافت روح آنها کم توجهی کردن ، آنها را در میدان ودر صحنه و در دسترس کار دشمن قرار می دهد. حیف است از این نیروهای عزیزپاک پُرتوان که دست دشمن بیفتند.
عنوان : نسل جوان
بدانید وظیفه یک یک ما این است که روی نسل جوان و نوجوان حساسیت همیشگی مان را داشته باشیم . دشمن درصدد شکار کردن اینهاست . دشمن درصددگول زدن و فریب دادن اینهاست . دشمن می خواهد از دل پاک اینها سوءاستفاده بکند.
عنوان : رابطه دولت و ملت
ما می خواهیم دیگر دولت و ملت دوگانگی و جدایی نداشته باشند و این راهش این است که راههای پیوند میان دولت و ملت کشف شود و این پیوندها تقویت بشود.غیر از این راهی ندارد.
عنوان : تکیه به ملت
خطری که ما را تهدید می کند این است که خدای نکرده در جامعه ما این طرز تفکرسیاسی رشد کند که باید برای پیروزی و جلوگیری از هر خطر به نوعی به دیگران تکیه کنیم و با قدرتهای بیگانه معامله کنیم . ما همواره معتقد بوده ایم تنها عامل پیروزی انقلاب این بوده و خواهد بود که ما باید تنها به نیروی لایزال ملت وامکانات فراوان خداداد و گنجینه های باارزش سرزمینمان تکیه کنیم و به بیگانگان اتکایی نداشته باشیم و من مطمئن هستم اگر این رویه را ادامه دهیم و به این اصل وفادار بمانیم هیچ مشکل لاینحلی بر سر راه پیروزی انقلاب نخواهیم داشت .
عنوان : ای نوجوانان
سخنی هم با شما نوجوانان و جوانانی که این کلام را می شنوید دارم : ای عزیزان اسلام و عزیزان امت اسلام ، آگاه باشید که بسیاری از ما، از جمله خود من بهترین سالهای زندگیم را بیش از هر کس صرف شما کردیم . الا´ن هم بیش از هر چیز دوست داریم در جمع شما باشیم و با شما به سخن بنشینیم و با شما همرزم و هم تلاش نزدیک باشیم . ما با شما همرزم هستیم ، اما کمی سنگرهایمان با یکدیگر جدا شده است یعنی مسئولیت های تازه آمده و سنگرهای تازه ای را برعهده ما گذاشته است ولی عزیزان بدانید قلب ما و دل ما و سراسر وجود ما، مالامال عشق و علاقه به هدایت نسل جوان انقلابی مان است . جوانانی که در خط پاک و اصیل اسلام و درخط امام هستند.
عنوان : نصرت خدا
ما ایمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را، درست کنیم و بااسلام منطبق کنیم ، این راداشته باشیم ، یاری خداوند تضمین شده است ، و «لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین ». در این صورت دست خدا همراه همه ملت ما خواهد بود ودر هر مشکلی که بر سر راه انقلاب پیش بیاید چیره خواهیم شد.
عنوان : منزلت اجتماعی
حادثه و رویدادها موجهایی به وجود می آورند اما منزلت اجتماعی هر کس ازمجموع بینش و منش و عملکرد او مایه می گیرد.
عنوان : اهل نصیحت مستقیم نبود
آقای بهشتی اهل نصیحت مستقیم نبود که مثلاً از ایشان خواسته شود کسی رانصیحت کند یا رهنمودی بدهد بلکه روش ایشان به گونه ای بود که بر دیگران تأثیرگذار بود و پیام عملی برای مخاطب داشت . می توان گفت حدیث کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم (مردم را از طریق به غیر زبان خود به حق و حقیقت دعوت کنید) در همه وجود و سکنات و رفتار و حالات ایشان مشهود بود. یعنی در عمل ادب ، وقار و نظم را به انسان یاد می داد. مثلاً در برخوردها خیلی خونگرم بود ووقتی با کسی دست می داد دستش را به زودی پس نمی کشید.
عنوان : توازن ایجاد کنید
توجه به تشکیلات و کار تشکیلاتی یکی از توصیه های شهید بهشتی در دوران مبارزه بود. وقتی برای ارائه گزارش وضعیت دانشگاهها خدمت ایشان می رسیدیم می گفتند شما وقتی در مبارزات خود پیروز و موفق می شوید که تشکل داشته باشید. توصیه دیگر ایشان این بود که مبارزه نباید باعث شود شما از تحصیل خودباز بمانید بلکه باید بین این دو توازن ایجاد کنید.
عنوان : با رفتارتان آدم بد را اصلاح کنید
از توصیه هایی که من از آقای بهشتی شنیدم این بود که آدم خوب نیاز زیادی به اصلاح ندارد. اگر شما توانستید با رفتار خوبتان آدم بدی را اصلاح کنید کار بزرگی راانجام داده اید.
من شهادت می دهم ایشان با دشمنان و مخالفان خودش هم رفتار خوب وپسندیده ای داشت .
عنوان : به نماز اهمیت بدهید
یک بار نزد آقای دکتر بهشتی رفتم و به ایشان گفتم یک جمله یادگاری از خودتان برای من بفرمایید. ایشان فرمودند به نماز بسیار اهمیت بدهید و نمازتان را در اول وقت بخوانید.
عنوان : اصلاح رابطه با خدا
از توصیه هایی که از شهید بهشتی به یاد من مانده این است که اگر کسی رابطه بین خود و خدا را اصلاح کند خدا رابطه بین او و مردم را اصلاح می کند.
عنوان : باید روشنگری کرد
وقتی انجمن ضد بهائیت در اصفهان فعال شد و شروع به عضوگیری کرد نظر برخی از مبارزان این بود که با توجه به عدم حساسیتی که رژیم شاه در مورد فعالیت اعضای این انجمن دارد در آن عضو بشوند و فعالیت مبارزاتی خود را با پوشش این انجمن ادامه بدهند. وقتی در این مورد با شهید بهشتی مشورت کردند ایشان با این شرط موافقت کردند که این افراد داخل تشکیلات آنها شوند و رنگ تشکیلاتشان رابگیرند و فکرشان عوض نشود شرط دیگری هم که گذاشتند روشنگری بود. ایشان می گفتند در داخل انجمن می توان نیروهای مستعد را شناسایی کرد و آنها را روشن کرد. آقای بهشتی حتی افراد مبارز را تشویق می کرد وارد انجمن شوند و جوانهای مستعد انجمن را شناسایی کنند و تا جایی که امکان دارد نسبت به مسائل مبارزه باآنها روشنگری بشود
عنوان : باید به سراغ ریشه ها برویم
آقای بهشتی تصمیم گرفته بود گروههای مختلف اسلامی را در سطح اصفهان منسجم و هماهنگ کند. به من مأموریت دادند با توجه به شناختی که از اعضا ورهبران انجمن حجتیه در اصفهان داشتم با آنها صحبت و نتیجه را به ایشان گزارش کنم . وقتی پیام آقای بهشتی را به آنها رساندم دو سه جلسه با هم داشتند و بعد گفتندما به این نتیجه رسیده ایم همکاری با ایشان اصلاً به صلاح ما نیست چون ایشان فردی سیاسی است و ساواک روی فعالیتهای او حساس است و اگر ما در مسیرکارهای انقلابی بیاییم ساواک روی ما هم حساس می شود و کارهای ما را تعطیل می کند. من گفتم هدف آقای بهشتی انسجام فکری گروههاست نه فعالیتهای سیاسی . ولی جواب دادند نه ، ما خبر داریم که آقای بهشتی هسته اصلی مجاهدین خلق را اداره می کنند و رهبر سازمان مجاهدین خلق هستند و ما یکی از تعهدهایی که در این تشکیلات ضدبهایی به ساواک داده ایم این است که فعالیت سیاسی نکنیم . نتیجه را خدمت آقای بهشتی گزارش کردم و گفتم متأسفانه این آقایان جواب منفی به شما دادند. ناراحت شد و گفت من تعجب می کنم این آقایان واقعاً فکرمی کنند این کارهایی که دارند می کنند سرانجامی دارد؟ ما نمی گوییم مبارزه بابهائیت نباید باشد اما واقعاً نهایت کار و مبارزه تا همین جاست ؟ کجا دارند این آقایان می روند؟ اگر مملکت دست بهایی هاست ما باید به سراغ ریشه های اینهابرویم . بعد گفتند شما اینها را توجیه بکنید. عرض کردم توجیه نمی شوند. به من وآقای پرورش گفتند پس به هر صورت است ارتباطتان را با آنها حفظ بکنید چون شنیده ام جوانان خوب و متدینی در میان آنها هستند.
عنوان : به آقای بهشتی حملاتی می کردند هر چند اعضای انجمن حجتیه در اصفهان از راهنمایی ها و مساعدتهای آقای بهشتی بخصوص در ایامی که ایشان در هامبورگ آلمان بودند استفاده می کردند امابه وی حملاتی هم داشتند. مثلاً آقای بهشتی از هامبورگ طی نامه ای به سران انجمن نوشت شنیده ام مؤسسه آلمانی کریستوفر در اصفهان خردسالان نابینای اصفهانی را تحت پوشش قرار می دهد و آنها را بیدین یا مسیحی می کند. بعدپیشنهاد کرده بود راه مقابله منطقی با این موسسه آن است که کار مشابهی دراصفهان صورت پذیرد و لذا با پیشنهاد ایشان موسسه خیریه ابابصیر تأسیس شد که درست در همان مسیر اما علمی تر و مذهبی تر کار می کرد. آقای بهشتی وقتی ازآلمان به ایران می آمد در جلسات این مؤسسه شرکت می کرد و مساعدتهای مالی هم به این مؤسسه می کرد.
عنوان : از ایشان تکریم کرد برادرم شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد علاقه خاصی به شهید بهشتی داشت ودر سال ۴۹ که آقای بهشتی از آلمان به مشهد مشرف شدند برای ایشان در کانون بحث انتقاد دینی مشهد جلسه سخنرانی ترتیب داد و در جلوی جمعیت بسیار ازایشان تکریم کرد. قبل از آقای بهشتی سخنانی درباره شخصیت او ایراد کردند که تعبیر مجتهد مسلم آگاه و با بینش بالا، یکی از عبارات ایشان بود. پس از شهادت آقای بهشتی هم که در صحن مطهر حضرت امام مجلس باشکوهی گذاشته شدایشان در آن مراسم در تقدیر از آقای بهشتی سخنان مهمی مطرح کردند.
عنوان : اندرزگو از چه گوارا متعالی تر بود جمعه قبل از شهادت پدرم که ایشان در یکشنبه پس از آن به شهادت رسید، با پدرم در مورد کتابی که درباره خاطرات جنگهای بولیوی از چه گوارا خوانده بودم صحبت می کردم . از ایشان پرسیدم این کتاب را خوانده ای ؟ گفت نه ولی با کارهای چه گواراآشنا هستیم و ما در انقلاب خودمان هم آدمهایی این گونه و بلکه متعالی تر داشته ایم .پرسیدم مثلاً چه کسانی ؟ گفتند شهید اندرزگو و بعد خاطراتی از خودشان را درباره ایشان و دیگران بیان کردند که خیلی برای من جالب و ناشنیده بود. به ایشان گفتم اینها خاطرات جالبی هستند که خیلی ها از آنها مطلع نیستند شما هم که هر لحظه ممکن است شهید بشوید و این خاطرات را با خودتان ببرید اگر اجازه بدهید ازجمعه بعد ضبط را بیاورم و زمانی را برای ثبت این خاطرات معین کنید. گفتندخیلی خوب است که متأسفانه دو روز بعد به شهادت رسیدند و جامعه ما از شنیدن این خاطرات ارزشمند محروم ماند.
عنوان : به علامه جعفری علاقه خاصی داشتند بارها شاهد بودیم آقای بهشتی در میان صحبت هایی که می کند اشعاری از خواجه حافظ یا مثنوی مولوی را مطرح و آنها را شرح و تفسیر می کند. ایشان به استاد علامه محمدتقی جعفری هم علاقه خاصی داشتند و به ماتوصیه می کردند کتابهای ایشان را بخوانیم .
عنوان : بدترین و بهترین خاطره یک عارف چند سال پس از شهادت دکتر بهشتی به اتفاِ آقای دکتر محمدرضابهشتی فرزنداین شهید عزیز به محضر عارف واصل حضرت آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی درمنزل ایشان مشرف شدیم . آقا محمدرضا از ایشان سؤال کردند دوست دارم بهترین خاطره و بدترین خاطره خودتان را برای من تعریف کنید. آقا فکر کرده و فرمود بهترین خاطره من مربوط به معرفی حضرت علی (ع ) در روز غدیر است و بدترین آن حوادثی است که برای حضرت زهرا(س ) پیش آمد. وقتی از منزل آقای میرزاجوادآقا خارج می شدیم آقای بهشتی گفت ظاهراً ایشان سؤال مرا درست متوجه نشد. منظور من خاطرات خودشان بود. من گفتم با ایشان رودربایستی ندارم اگر می خواهید برگردم و بپرسم .گفتند نه هر چند شما با ایشان خودمانی هستید ولی من صلاح نیست دوباره به حضور این بزرگوار برگردم و سؤالم را تکرار کنم . در جلسه دیگری که خودم به تنهایی خدمت شان رسیدم عرض کردم آقازاده آقای بهشتی منظورشان خاطرات خودتان بود. آقا تبسمی کرده و گفتند بله من متوجه شدم ولی فکر کردم اگر بگویم بهترین خاطره من نحوه اداره مجلس خبرگان توسط پدر ایشان بود که من هم در آن مجلس حاضر بودم و بدترین خاطره من هم روزی بود که خبر شهادت ایشان رااعلام کردند برای فرزند چنین شخصیت بزرگی من کی هستم که خاطرات خودم رابگویم لذا مسئله را به یک امر مهمتر مثل غدیر و حضرت زهرا مرتبط کردم .
عنوان : باید لبهای آقای بهشتی را بوسید بسیاری از اصول طرح پیش نویس قانون اساسی که لیبرالها در آن دست داشتند ازکار افتاد و اصلهای جدیدی در آن آمد. یکی از آنها اصل پنجم ، یعنی اصل ولایت فقیه بود که پایه مهم کشور و عالی ترین اصل قانون اساسی است ... بهترین کسی که درباره ولایت فقیه در تدوین قانون اساسی عالی ترین صحبت را کرد، آقای بهشتی بود، هیچ کس درباره ولایت فقیه مانند او به این زیبایی صحبت نکرد. عدل متبلور وتقوای متجسد آیت الله حاج میرزاجوادآقا تهرانی ، آن پیرمرد عالم بزرگوار والا، در آن جلسه نشسته بود و بهشتی عزیز صحبت می کرد، آقای حاج میرزا جوادآقا تهرانی به یکباره رو کرد به بنده و فرمود لبهای بهشتی را باید بوسید.
عنوان : مدیریت آقای بهشتی را قبول داشت مرحوم آقای طالقانی مدیریت آقای بهشتی را برخلاف آنچه در بیرون منافقین وبنی صدریها علیه ایشان تبلیغ و شایعه می کردند خیلی قبول داشت و فکر ایشان رامی پسندیدند. از بنی صدر که در جلسات شورای انقلاب بود خوشش نمی آمد و اورا قبول نداشت و می گفت این بنی صدر نیست بنی حرف است ! حتی می گفت قطب زاده از این بنی صدر روراست تر است . عنوان : بحق باید به ایشان پدر گفت چند شب قبل از رحلت مرحوم آقای طالقانی ، آن مرحوم به منزل آقای بهشتی آمدند. آقای بهشتی آن شب خیلی دیرتر از موعد هر شب در ساعت ۵/۱۱ به منزل آمدند و دیدند آقای طالقانی در منزلشان به انتظار نشسته است . آقای بهشتی بعد از صحبت و بحث با ایشان اظهار کردند که دیر وقت است و من دلم می خواهد امشب را در منزل من بمانید. آقای طالقانی هم پذیرفتند. آقای بهشتی خودشان به اندرونی آمدند و رختخواب برداشتند و در کتابخانه انداختند وبرگشتند و به ما گفتند بحق باید به این بزرگوار پدر گفت . از بس چهره ایشان نورانی است شایسته است به ایشان پدر خطاب کرد. و من برای اولین بار لفظ پدر را درمورد ایشان از آقای بهشتی شنیدم و پس از درگذشت مرحوم طالقانی که بعضی شعار می دادند بهشتی ، طالقانی را تو کشتی شنیدن این شعار برای من که شاهد این تکریم بودم خیلی سخت و دردناک بود. عنوان : افتخار می کنم بهشتی روی من تأثیر بگذارد دایی من (شهید رجایی ) در رعایت اصولی که برای زندگی خود معین کرده بود هیچ کاری به خوشامد یا نظر مخالف دیگران نداشت و کار خودش را انجام می داد. یک بار از زبان خود ایشان شنیدم که می گفت در جامعه شایعه راه انداخته اند و به من می گویند تو آلت دست بهشتی هستی . از ایشان پرسیدم پاسخ شما به این شایعه چیست ؟ حتی گفتم بعضی از مردم ما را مسخره می کنند و می گویند دایی شما ازاین طرف چماقدارها را تقویت می کند و از آن طرف هم آلت دست بهشتی است .ایشان گفت من افتخار می کنم امثال آقای دکتر بهشتی بر روی من تأثیر بگذارند.چون ایشان شخصیت خیلی بزرگی است . هر چند روی من اثر نمی گذارد و من مستقل هستم . بعد گفت بگویید اگر قنبر از بودن با حضرت علی (ع ) ناراحت بود واحساس شرمندگی می کرد رجایی هم از اینکه آلت دست بهشتی است ناراحت است . عنوان : شهادت بهشتی کمرم را شکست پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری به دلیل این که کفایت سیاسی او درمجلس شورای اسلامی رد شده بود شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دررأس آن شهید مظلوم دکتر بهشتی جلسه ای را برای معرفی کاندیدای شایسته ریاست جمهوری به مردم برگزار کردند. در این جلسه اعتقاد و علاقه وافر مرحوم دکتر بهشتی به لیاقت و تواناییهای آقای رجایی و نیز پایبندی ایشان به اصول وارزشهای انقلاب و تعبد عملی شان به فرامین امام باعث شد شهید مظلوم از نامزدی ایشان کاملاً حمایت و طرفداری کند. این اعتقاد و علاقه متقابل بود. چون خودم اززبان شهید رجایی شنیدم که پس از حادثه ۷ تیر و شهادت دکتر بهشتی به من گفت آقای شیبانی ، شهادت دکتر بهشتی کمرم را شکست . عنوان : به آقای رجایی توجه داشت پس از قضیه عزل بنی صدر از ریاست جمهوری ، طبیعتاً حزب جمهوری اسلامی برای تعیین فردی برای این مسئولیت بسیار مهم جلساتی را به ریاست شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی تشکیل داد. به خاطر دارم شهید بهشتی روی جهات مثبت شخصیت آقای رجایی تکیه می کردند و پیدا بود که خیلی به ایشان توجه دارند. لذاشورای مرکزی حزب به اتفاِ آراء ایشان را به عنوان یک فرد شایسته نامزد ریاست جمهوری کرد. عنوان : در زندان از شهید بهشتی تعریف می کرد اخلاِ آقای رجایی این طور نبود که با کسی رابطه مرید و مرادی داشته باشد. ایشان به مرحوم آقای بهشتی احترام می گذاشت و او را خیلی دوست داشت . البته در این احترام کوچکترین جنبه تملق و چاپلوسی وجود نداشت بلکه به خاطر آن بود که وی را یک انسان استخوان دار و با نظم و با شخصیت می شناخت . در زندان هم که باهم بودیم از نظم دکتر بهشتی برای ما تعریف می کرد و می گفت خیلی متأثر از نظم وقاطعیت اوست . عنوان : قدر آقای بهشتی را نمی دانند شهید بهشتی و شهید رجایی خیلی به هم علاقه داشتند بخصوص شهید رجایی که ما سالها با وی افتخار دوستی و همکاری داشتیم خیلی شیفته شهید بهشتی بودند ودوستان نزدیک ما و ایشان می گفتند آقای رجایی هر خطی را که آقای بهشتی بکشدبا اعتقاد دنبال می کند. آقای رجایی شهید بهشتی را صاحب اندیشه و صاحب فکرو مدیر می دانستند و یکی از نگرانیهایی که ایشان از لیبرالها داشت این بود که می گفت در مجلس خبرگان قدر آقای بهشتی را نمی دانند و متأسفانه به چشم یک رقیب به ایشان نگاه می کنند. آقای رجایی می گفت آقای بهشتی در مملکت نیروی واقعاً ارزنده ای است و من خیلی دلم می خواهد رابطه اینها (نهضت آزادی ) باایشان رابطه ای صمیمانه باشد. خود ایشان یک بار می گفت وقتی آقای مهندس بازرگان در بیمارستان طالقانی بستری بود به عیادت ایشان رفتم تا مرا دید از اول شروع کرد به انتقاد کردن از آقای بهشتی و من هم فقط گوش کردم چون حال ایشان را مساعد بحث و دفاع از آقای بهشتی نمی دیدم و کار به آنجا رسید که پرستاری که آنجا بود به آقای بازرگان هشدار داد و گفت دکترها گفته اند این قدر صحبت کردن وناراحت شدن برای شما صحیح نیست ! عنوان : به آقای رجایی خیلی اصرار کرد شهید رجایی به شهید بهشتی علاقه و ارادت زیادی داشت و در مقابل ، شهیدبهشتی هم به ایشان علاقه و اطمینان خاصی داشت و انصافاً از ایشان حمایت می کرد. از جمله در مسئله انتخاب نخست وزیر، شهید بهشتی از کسانی بود که به آقای رجایی خیلی اصرار می کرد و به ایشان فشار می آورد که این مسئولیت را بپذیرد.شهید رجایی در زندان می گفت من نظم خودم را در زندگی از آقای بهشتی فراگرفته ام. عنوان : به شهید رجایی اقتدا کرد یک بار که با پدرم به منزل شهید رجایی رفتیم ، بعد از ورود به منزل موقع نمازمغرب و عشا فرا رسید. وقتی پدرم به آقای رجایی پیشنهاد کرد برای درک فیض نماز اول وقت جلو بایستد تا به او اقتدا کند دریافتم چقدر شهید رجایی مورد علاقه و اطمینان ایشان است . هر چه آقای رجایی اصرار کرد خود ایشان جلو بایستد پدرم قبول نکرد و در نهایت شهید رجایی پیشنماز شد و من و پدرم به او اقتدا کردیم عنوان : به آقای رجایی اقتدا می کنم یک روز که از آقای رجایی پرسیدم چطور شد شما مسئولیت نخست وزیری را قبول کردید؟ گفت چندی پیش با آقای خامنه ای در مجلس شورای ملی قدیم بودیم و ازآثار عتیقه ای زیادی که در آنجا بود صورت برداری می کردیم . وقتی خسته شدیم ولحظاتی را به استراحت نشستیم ، آقای خامنه ای گفت آقای رجایی ، اگر به شمابگویند بیا نخست وزیر شو قبول می کنی ؟ گفتم اگر احساس کنم وظیفه است قبول می کنم . بعد با هم آمدیم و آقای خامنه ای به آقای بهشتی گفت آقای بهشتی شما درمورد نخست وزیر نگران نباشید. آقای رجایی پذیرفته که نخست وزیر شود. آقای بهشتی هم گفت معنای انقلاب همین است که از طبقه پایین بیایند و مسئولیتهای مهم تر را برعهده بگیرند و من این قدر آقای رجایی را قبول دارم که در نماز به او اقتدامی کنم و با شناختی که از آقای رجایی دارم آقای رجایی را برای این کار مناسب می دانم . چون ایشان اهل تقوا و یک فرد انقلابی است و گذشته اش نشان داده فردمقاومی است و همین چیزهاست که باید در اداره کشور ملاک باشد. عنوان : قشر جوان را جذب کرده است یک بار با پانزده نفر از دوستان که در جلسه ای خصوصی خدمت آقای دکتر بهشتی بودیم از ایشان پرسیدیم نظرتان درباره دکتر شریعتی چیست ؟ ایشان گفتند ازمحاسن آقای دکتر شریعتی این است که با سخنرانیهای خود توانسته قشر جوان جامعه و بخصوص دانشجویان را به خودش جذب کند و نباید او را رها کنند. ایشان گفتند دانشجویان قشری نیستند که به آسانی جذب کسی بشوند خود من هم که مرتباً به جلسات سخنرانی آقای دکتر در حسینیه ارشاد می رفتم می دیدم تمام سالن حسینیه پر از جمعیت جوان است و حتی بعضی ها سر پا تا دم در ایستاده اند که این صحنه در آن شرایط سختی که رژیم شاهنشاهی برای جوانان پیش آورده بود مسئله مهمی بود که نمی شد از آن به سادگی گذشت و اهمیت نقش آقای شریعتی در این رابطه بود. من به چشم خودم می دیدم بعضی زنها و دختران جوان که حجاب نداشتند جلوی حسینیه که از ماشین پیاده می شدند چادر می زدند و داخل حسینیه می شدند.
عنوان : ۹ ماه در سلول انفرادی با نماز یک بار که از حزب جمهوری اسلامی به اتفاِ آقای بهشتی به منزلشان رفتیم به من گفتند: «دکتر شریعتی در این انقلاب نقش داشت و من در فرصتی که پیش بیاید این حق او را ادا خواهم کرد.» این در حالی بود که در همان زمان شخصی از من پرسیدواقعاً شریعتی نماز می خوانده است ؟ من به اوگفتم اتفاقاً پس ازآزادی دکتر از زندان از او پرسیدم ۹ ماه در سلول انفرادی را چگونه تحمل کردی ؟ گفت در سلول انفرادی نماز و سه سلامی که دارد مرا از تنهایی نجات داد. چون با سلام به پیامبر(ص ) خودم را در کنار او می دیدم و با سلام به عباد صالح خدا آنها را با خودم همراه می دیدم و با سلام بر همه مؤمنین خودم را در جمع آنها احساس می کردم . آن روحانی از شنیدن این مطلب خیلی متأثر شد که چرا آن سؤال را کرده است واهمیت سخن آقای بهشتی در همین رابطه بود
عنوان : شریعتی ِ حسین وارث آدم ! کتاب کویر مرحوم دکتر شریعتی را انجمن اسلامی دانشجویان وین به تعداد هزارنسخه چاپ کرده بود. آقای بهشتی که به وین آمده بود به من گفتند شما سعی کنیدشریعتی پدر مادر ما متهمیم و شریعتی حسین وارث آدم و شریعتی فاطمه فاطمه است را بیشتر مطرح کنید تا شریعتی کویر را.
عنوان : در مراسم دکتر شریعتی شرکت کرد درسال ۵۶ که به اتفاِ آقای بهشتی و خانواده به مشهد رفته بودیم نزدیکی چهلم مرحوم دکتر شریعتی بود که مراسمی به این مناسبت در مشهد تشکیل شد و آقای مهندس بازرگان در آن سخنرانی کرد و بیشتر زندانیانی که آزاد شده بودند مثل آقای هاشمی نژاد، آقای خامنه ای ، آقای طبسی در این مراسم حضور داشتند. آقای بهشتی هم در این مراسم شرکت کرد.
عنوان : به اصل متن دست نزنید در جلسه ای که پس از درگذشت مرحوم دکتر شریعتی تشکیل شد با توجه به وصیتی که ایشان به آقای محمدرضا حکیمی کرده بود که هرگونه دخل و تصرف واصلاحی را که مصلحت می داند در نوشته های او انجام دهد و آقای باهنر و آقای هاشمی رفسنجانی و دکتر بهشتی و استاد مطهری و آقای محمدرضا حکیمی وآقای همایون حضور داشتند. آقای بهشتی به آقای حکیمی گفتند شما این کار راشروع کنید و این کار باید به دست شما باشد. آقای حکیمی هم گفتند من بعضی ازاین جزوات را خوانده ام و بعضاً قابل اعمال نظر تحقیقی و علمی نیست و اگر مابخواهیم بافت این نوشته ها و جملات را به اعتقاد اینکه چیزهایی از آنها درست نیست دست بزنیم و اصلاح کنیم از ترکیب و جذابیت خودشان که با هنرمندی خاصی در کنار هم چیده شده اند می افتند و اثر آنها از بین می رود و قابل استفاده نیستند چون متن ایجاد شده دیگر نثر دکتر شریعتی نیست . در مقابل این استدلال آقای دکتر بهشتی پیشنهاد جالبی کردند و به آقای حکیمی گفتند استدلال شمادرست است . شما به اصل متن دست نزنید ولی در پاورقی هر چه را که صلاح می دانید بنویسید.
عنوان : باید نقد منصفانه کرد در یکی از جلسات قبل از انقلاب که درباره مرحوم دکتر شریعتی بحث می شدبعضی با ایشان شدیداً مخالف و عده ای هم موافق بودند و هر دو نظریات هم را ردمی کردند. وقتی ادامه بحث به نماز و بعد از نماز رسید یکی از دوستان پیشنهاد کردنظر آقای بهشتی را در این رابطه بپرسید. آقای بهشتی فرمودند کسانی که راجع به دکتر شریعتی اظهارنظر می کنند سه دسته هستند بعضی نظریات دکتر را وحی منزل می دانند و معتقدند حرفها و نظریات ایشان خدشه بردار نیست ، که غلو می کنند چراکه خود دکتر شریعتی در مورد خودش این طور فکر نمی کرده و با وصیت نامه ای که نوشته نشان داده مطالب و نظریات خود را قابل و محتاج اصلاح می داند. دسته دوم کسانی هستند که می گویند هر چه دکتر شریعتی گفته لاطائلات و بیهوده است . اینهاهم بی انصافی می کنند چون دکتر شریعتی بعد از معصومین (ع ) بعضی از معارف دینی را در قالبهایی ریخته که بی سابقه است و خیلی زیبا و جالب است . اما دسته سوم که خود من هم جزو همین دسته ام ــ و با انگشت به سینه خودشان اشاره کردند ــ کسانی هستند که می گویند آقای شریعتی زحماتی کشیده ، تحقیقاتی انجام داده و سخنرانیها و تلاشهای علمی فراوانی داشته و کتابهایی نوشته و در این کتابهانکات ارزنده و نیکویی دیده می شود که باید از آنها استفاده کرد اما مطالبی هم هست که باید نقد منصفانه بشوند.
عنوان : باید جنبه اعتدال را رعایت کرد از نکاتی که از جلسه سؤال و جواب طلاب مدرسه شهید حقانی قم با آقای بهشتی در مورد دکتر شریعتی در ذهن من مانده این است که ایشان هیچ وقت منکراشتباهات دکتر شریعتی نشد و می گفت شریعتی اشتباهاتی داشته است ولی معتقدبود هر دو طرف موافق و مخالف در مورد وی افراط کرده اند. ایشان معتقد بودندشریعتی خدمات زیادی کرده و اشتباهاتی هم داشته است که در این مورد باید جنبه اعتدال را رعایت کرد.
عنوان : حاشیه هایی می نوشتند سلسله سخنرانیها و درسهای مرحوم دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد هر هفته چاپ و به فروش می رسید. شهید بهشتی مرا موظف کرده بود این جزوات را مرتباً تهیه کنم و به ایشان بدهم . شاهد بودم در کنار بعضی از مطالب دکتر شریعتی حاشیه هایی می نویسند که پیدا بود بر سر بعضی مبانی دکتر نقد و نظر و اشکال دارند.
عنوان : با هزینه شخصی ام شما را می گردانم جدیت و سخت گیری شهید بهشتی برای من که داماد ایشان بودم بسیار جذاب بود.وقتی در اعتصاب غذای رم در اسفند ۱۳۵۶ شرکت کردم با وجود هفت روز حضوردر رم که از دوشنبه آغاز و یکشنبه هفته بعد به پایان رسید و با اینکه شهر رم جاذبه توریستی بسیار بالایی دارد من از ایستگاه راه آهن به محل اعتصاب غذا رفتم و بعداز هفت روز از همان محل به ایستگاه راه آهن و سپس به وین برگشتم . شهید بهشتی قبلاً گفته بودند این گونه سفرها را با سفر توریستی مخلوط کنم . در این هفت روز تنهابه خاطر محل تجمع که در جلوی کلیسای سن پیترو در واتیکان بود این ساختمان رادیدم . شهید بهشتی می فرمودند شما وقتی جهت این امور سفر می کنید باید صرفاًدر همان امر وقت خود را صرف کنید و یک بار که به شوخی گفتم وقتی به ایران برگردیم همه تعجب می کنند که اروپا را نگشته ایم فرمودند اگر سفری به اروپا داشتم با هزینه شخصی ام شما را می گردانم . این امر در سال ۱۳۵۷ هنگام بازدید ازانجمنهای اسلامی اروپا صورت گرفت و من برای اولین بار به سوئد، دانمارک ،بلژیک ، هلند و فرانسه سفر کردم . عنوان : کلمه خمر در قرآن آمده است در یکی از جلسات برخی اشعار فروغ فرخزاد را از «عصیان » و «تولدی دیگر» برای آقای بهشتی خواندم و جواب تهاجمی را که به دین داشتند خواستار شدم . یک مورد که فروغ از اینکه خدا شراب را در آن دنیا وعده داده ولی در این دنیا حرام کرده اعتراض کرده بود آقای بهشتی پاسخ را خواستند. من گفتم شراب در فارسی معنی مسکر را می دهد ولی مشروب در عربی این معنی را نمی دهد. ایشان فرمودند نه «خمر» در قرآن آمده و اشکال خانم فرخزاد به ظاهر صحیح است که خدا وعده خمر را در قیامت به مؤمنین داده است ولی آنچه مسلم است حرمت خمر در دنیا به خاطر هوش ربایی و بدیهای پس از آن است که اگر نداشت حالت چای و قهوه راپیدا می کرد ولی در بهشت خمر وعده داده شده این اثرات را ندارد عنوان : به مدارس سرکشی کنید قبل از انقلاب با راهنمایی و تشویق آقای بهشتی و بودجه ای که در اختیارمی گذاشتند نمایشگاهی از وسایل کمک آموزشی و علمی در مدرسه رفاه برپامی کردیم . ایشان ما را تشویق می کردند به بعضی از مدارس اسلامی سری بزنیم و به آنها کمک بکنیم که از جمله به مدرسه فخریه در شمیران که خانمی آن را اداره می کرد رفتم و کمک هایی کردم . ایشان از جمله به مدارس تطبیقی و خارجی هم که در شمال تهران بود توجه داشتند و می گفتند نیرو بفرستید وضعیت آنها را گزارش کنند. نگاه ایشان نگاه جالبی بود و با این طرح می خواستند تجارب منتقل و مدارس اسلامی ما تقویت شود و هم در جاهایی که باید برای تأثیرگذاری نفوذ شود این کار صورت بگیرد. عنوان : روی خانواده کار فکری بکنید در مقطعی که آقای بهشتی بحث ساده زیستی را مطرح کرده بودند و خطبه متقین حضرت علی (ع ) را شرح و تفسیر می کردند بعضی از دوستان حرکتی عملی در این بحث در زندگی خود آغاز کردند و تصمیم گرفتند فرش ها و بعضی وسایل خانه خود را با موکت و وسایل دیگر تعویض کنند یا کم کنند. آقای بهشتی وقتی از این تصمیم دوستان مطلع شد به آنها توصیه فرمود حتماً سعی کنید قبل از این اقدام یک کار فکری روی خانواده انجام بدهید که با هم این کار را انجام بدهید و به آنها تحمیل نشود. عنوان : اگر لازم می دانید ببینید قبل از انقلاب در کارهای هنری و نمایشی فعالیت داشتم . یک روز که در نظر داشتم فیلم سفر سنگ را ببینم به ذهنم رسید چون در زمان طاغوت سینما رفتن کارپسندیده ای نبود از آقای بهشتی مشورت بخواهم که اگر صلاح بدانند این فیلم راببینم . ایشان گفتند اگر شما رفتن به سینما برای دیدن این فیلم را لازم می دانید برویدوالا ضرورتی ندارد هر چیزی را که انسان مفید دانست انجام دهد. عنوان : به پرسش و پاسخ معتقد بودند از ابتکارات شهید بهشتی در سفری که به مشهد آمدند و در مسجد صاحب الزمان سخنرانی داشتند این بود که پس از سخنرانی جلسه پرسش و پاسخ گذاشتند. این رسم و شیوه پس از سخنرانی ایشان به صورت یک سنت ثابت و مفید در این مسجدباقی ماند.
عنوان : اسلام می تواند در طول سالها آشنایی من با آقای بهشتی که از سال ۱۳۴۱ تا زمان شهادتشان بودمی توانم بگویم یک اسلام شناس معتدل بود که معتقد بود اسلام می تواند این ملت را به توفیق و سعادت برساند و در حکومت بر کشور پایدار بماند و دنیای اسلام رااداره کند و جهانی شود.
عنوان : استفاده از بخاری ایرانی را ترجیح می دهم قبل از انقلاب در فصل زمستانی در خدمت آقای بهشتی به منزلشان رفتیم . هوا سردبود. حین صحبت دریافتیم بخاری ایشان ، که بخاری آزمایش و ایرانی بود اشکالی پیدا کرده و ایشان سعی می کرد اشکال آن را برطرف کند. ایشان وقتی نظر ما را درمورد ضرورت خرید یک بخاری خارجی شنید گفت : اینها که می گویید درست ولی من مقید هستم از بخاری ایرانی استفاده کنم و با همه اشکالاتی که دارد این بخاری را برای استفاده بر بخاری خارجی ترحیح می دهم . عنوان : هنر را در خدمت دین قرار دهیم در سال ۴۰ اولین جرقه را آقای بهشتی نسبت به انجام دادن کارهای دینی در قالب هنری در ذهن ما ایجاد کردند. ایشان می گفتند: یکی از کارهای مهم و واجب ما این است که هنر را در خدمت مفاهیم متعالی دین قرار دهیم . پرسیدم چگونه ؟ گفتند:اسلام زیباست ، و هنر هم کارش ارائه زیبایی هاست و ما می توانیم از نمایش و فیلم وسایر کارهای هنری استفاده کنیم تا مفاهیم اسلامی را در جامعه جا بیندازیم . چرادشمنان خدا از این حربه استفاده می کنند ولی دوستان خدا از هنر این استفاده رانکنند؟ همین فرمایشات باعث شد هیئت مذهبی به نام مسلم بن عقیل را در صادقیه به یک مجتمع فرهنگی و هنری تبدیل کردیم که در این جلسه دکلمه اشعار و بعدنمایش تئاتر... اجرا شد که به تدریج به نمایش فیلم هم رسیدیم ولی چون فیلم دراختیار نبود از سفارت واتیکان فیلم می گرفتیم و روی آنها توسط مرحوم محمدعلی گرامی صدا و متن می گذاشتیم . جالب این بود که وقتی فیلم به تصویرهای نامناسب می رسید دستمان را جلوی پروژکتور می گرفتیم تا مناظر ناپسند پخش نشوند. پس از اینکه ایشان از آلمان آمدند نمایش پسرخودسر را که تهیه کرده بودیم دیدند. وقتی اعضای نمایش را جهت اهدای جوایز به خدمتشان بردیم ضمن تقدیراز آنها فرمودند: کار شما بسیار جالب و آموزنده بود و این می رساند وقتی ایمان وتعهد آگاهانه و در کنار آن اخلاص و ذوِ باشد شمایی که هیچ سابقه کار نمایش نداشته اید این گونه کار موفقی را عرضه می کنید و افزودند شما آرزوی دیرینه مرابرآورده کردید چون هم مقدسین را راضی کرده اید و هم کار جدید و نویی آغازشده است .
عنوان : استکان خود را شست یک بار شاهد بودم آقای بهشتی به همراه شهید درخشان سری به آبدارخانه حزب جمهوری اسلامی زدند که خیلی شلوغ بود و همه داشتند در آنجا چای می خوردند. وقتی مسئول آبدارخانه به ایشان گله کرد حاج آقا هر کس چای می خورد استکان خود را نمی شوید، شهید بهشتی یک استکان چای برای خودریخت و در مقابل چشم همه استکان خود را هم شست تا عملاً این درس را به دیگران یاد بدهد که هر کس باید کار خود را انجام بدهد و انجام دادن آن را بر عهده دیگران نگذارد.
عنوان : صبر بیشتر را در همین زندگی بگذارید یکی از دوستان که مدتها در آلمان بود و خانم آلمانی گرفته بود به دلیل بعضی مشکلات تصمیم گرفت همسرش را طلاِ بدهد. خود ایشان به من می گفت خدمت آقای بهشتی رفتم و گفتم قصد جدایی از همسرم را دارم . آقای بهشتی تأملی کردند و گفتند شما بالاخره به دلیل نیاز و اینکه بچه دارید ازدواج مجدد خواهی کرد. گفتم بله . گفتند چون سنی از شما گذشته است این احتمال وجود دارد همسردومتان با شرایطی که شما دارید ناسازگاری پیش بگیرد. چه کار می کنید؟ حتماً این کار را نمی کنید که دوباره او را طلاِ بدهید و به سراغ کس دیگری بروید و لابد برای اینکه آبروی شما حفظ شود صبر و تحمل بیشتری می کنید و بیشتر مایه می گذارید.گفتم بله قاعدتاً تحمل می کنم که ازدواج بعدی به شکست منجر نشود. گفتند بسیارخوب همان صبر و حوصله و مایه ای را که می خواهی در زندگی با دیگری بگذاریدصرف همین زندگی فعلی بکنید. آن فرد می گفت تدبیر ایشان باعث شد من از تصمیم جدایی از همسرم برگشتم ومشکل ما هم برطرف شد.
عنوان : موفق باشید من در کتابخانه حزب جمهوری اسلامی کار می کردم . در این دوران کارداستان نویسی را تازه شروع کرده بودم و درآمدی نداشتم و تایپ داستانهایی که می نوشتم در بیرون به دلیل هزینه ای که برمی داشت برای من ممکن نبود لذا در نظرداشتم از ماشین تایپ حزب استفاده کنم ولی آقای جاسبی که مسئول این کار بودندبه دلیل اینکه این کار شخصی است اجازه استفاده به من نمی داد. یک روز تصمیم گرفتم با توجه به اینکه فکر می کردم اثرات چاپ این کتابها به عموم مردم می رسد وتایپ آنها شاید خیلی جنبه شخصی نداشته باشد این مشکل را از آقای بهشتی سؤال کنم و از تردید بیرون بیایم . ایشان شنبه ها به جلسه شورای اقتصاد می آمدند.قبل از اینکه جلسه شروع شود و اعضا بیایند ایشان نشسته و مشغول مطالعه بود.یادداشت کوچکی نوشتم و به ایشان دادم . البته توقع نداشتم به این سرعت جواب مرا بدهند ولی پس از مطالعه آن گفتند بسیار خوب . بعد به آقای دعاگو که مسئول من بودند گفتند ایشان مجاز است از ماشین تایپ حزب استفاده کند و اضافه کردنداز قول من به آقای جاسبی بگویید با این کار مخالفت نکند. بعد در حالی که از سالن کتابخانه خارج می شدند بر روی من لبخندی رضایت آمیزی زدند و با من دست دادند و گفتند موفق باشید. سعه صدر و جامع نگری ایشان این گونه بود. عنوان : در برابر سیگار به زانو درآمد یک بار آقای بهشتی خاطره ای را از دوران یکی از مراحل زندانی که داشتند برای ماتعریف می کردند و نام کسی را می بردند و می گفتند فلان کس در برابر شکنجه های سختی مانند آپولو که زندانی را به برِ و صندلی می بستند یا به پنکه آویزان می کردند که بعضی ها کمتر از یک دقیقه بیشتر در برابر این شکنجه دوام نمی آوردندو اعتراف می کردند خیلی مقاومت می کرد و زبان به اعتراف نمی گشود ولی همین آدم را پس از شکنجه به داخل سلول می انداختند. با زاری و تضرع باورنکردنی خودرا به پنجره سلول می رسانید و به نگهبان سلول التماس می کرد که نگهبان تو را به خدا به من یک نخ سیگار بده بکشم ! آقای بهشتی می خندید و می گفت آنجا زیرسخت ترین شکنجه ها التماس نمی کرد و از پا در نمی آمد ولی در برابر سیگار که بدان معتاد بود التماس می کرد و بعد می گفت اعتیاد وجود انسان را در برابر یک سیگار به تسخیر خود می کشاند. عنوان : آدم خوب ۵۱ امتیاز دارد نکته جالبی که از آقای شهید بهشتی در ذهن من مانده و از آن در جاهای مختلف زندگی ام استفاده زیادی کرده ام این است که آدم خوب آدمی است که ۱+۵۰ امتیازمثبت و ۴۹ امتیاز منفی داشته باشد. یعنی اگر از ۵۱ شماره بیشتر خوبی از کسی دیدید حکم به خوبی او کنید و اگر ۴۹ شماره از کسی بدی دیدید او را بد بدانید. عنوان : این جراحت را التیامی نیست در دوران اقامتم در وین با آقای بهشتی قرار گذاشته بودیم هفته ای یک نامه به همدیگر بنویسیم تا ایشان از وضع من و دخترشان مطلع شود و در عین حال اخباری هم رد و بدل شود. در یکی از این نامه ها که مقارن با قرارداد کمپ دیوید بودتأثر شدید و ناراحتی آقای بهشتی را در نامه شان یافتم . بخش عمده آن نامه به جای احوالپرسی معمول درباره سفر ذلت بار انور سادات و امضای این قرارداد خفت باربود. ایشان نوشته بودند این جراحت را معلوم نیست التیامی باشد. عنوان : اسلام مهمتر است در سفری که آقای بهشتی پس از مراجعت از آلمان به اصفهان داشتند از جمله سؤالاتی که از ایشان می کردند این بود که نظر شما درباره عزاداری امام حسین (ع )چیست ؟! طرح این سؤال بدان دلیل بود که شایع بود ایشان چون در جذب برادران اهل سنت به مرکز اسلامی هامبورگ تلاشهایی گسترده داشته اند لابد تعصب شیعی لازم را اعمال نمی کرده اند! ایشان در جواب این سؤال گفتند: شما اگر این حادثه جانگداز را به صورت طبیعی هم برای افراد بیان کنید کدام فرد است که از شنیدن این جنایت بزرگ به شدت متأثر نشود؟ ولی ما الا´ن اسلام برایمان مهمتر است بدون اینکه بخواهیم ازتشیع مان دست بکشیم در عین حال ضرورتی ندارد به خاطر اینکه شیعه هستیم بابرادران مسلمان اهل سنت دشمن باشیم و از این رهگذر دشمن مشترک مامسلمانها، سود ببرد.
عنوان : تکبر در برابر متکبر از نکات جالبی که از آقای بهشتی در ذهن من مانده این است که می فرمودند باافرادی که متکبر هستند نباید با تواضع برخورد کرد و برعکس اگر کسی در برابر ماتواضع به خرج داد و افتاده بود این امر نباید باعث تکبر ما در برابر او بشود بلکه دربرابر متکبر باید متکبر بود و در برابر متواضع خاضع .
عنوان : مدارهای بسته رو به کهولت هستند در یکی از جلسات درس الهیات با آقای بهشتی که من معمولاً از صحبت های ایشان یادداشت برمی داشتم چون در آن دوران بحث های مادی و ماتریالیستی خیلی داغ شده بود آقای بهشتی حین درس جمله هایی گفتند که مدارهای بسته رو به کهولت هستند که حاکی از این بود که عالم ماده رو به مرگ است و چیزی که مرگ دارد تولددارد و نمی تواند ازلی و ابدی باشد.
عنوان : نباید کار دیگر تعطیل شود در یک زمانی آقای بهشتی کاری را به من محول کردند، قبل از آن کار دیگری را نیز به من سپرده بودند. به ایشان عرض کردم لازمه انجام دادن این کار آن است که من آن کار را تعطیل کنم . گفتند پس این کار را نکنید چون من نمی خواهم برای انجام دادن یک کار، کار دیگری تعطیل شود. عنوان : ازدواج ساده دانشجویی را ترویج می کنیم قبل از انقلاب یکی از دانشجویان مبارز و انقلابی به من مراجعه کرد و گفت فلانی من به همه مسائل خودم جز مسئله غریزه جنسی مسلط شده ام و نمی دانم چه بایدبکنم . من هم این مسئله را با آقای بهشتی مطرح کردم و گفتم با توجه به مشکل این جوان و سایر جوانان شما خوب است ازدواج موقت بین آنان را که شرایط ازدواج دائم را ندارند ترویج کنید. ایشان فرمودند من ازدواج دایم دانشجویی را که می تواندساده و آسان برگزار باشد ترویج می کنم و با ازدواج موقت هم موافق هستم . نکته جالب این است که در کتابهای دینی دبیرستان (سال آخر) هم با اعتقاد به همین مسئله بود که مسئله ازدواج موقت را در کتابها گنجانده اند تا به این مشکل بزرگی که در آن دوران فراروی جوانان است پاسخی مناسب و دینی داده باشند.
عنوان : هر کس خط دارد دشمن دارد آقای بهشتی جمله معروفی دارد که کسی که خط دارد دشمن دارد خود ایشان هم به شدت مرزبندی می کرد و به دقت در چارچوب آن مرزبندی حرکت می کرد و حاضربه مسامحه و عدول از این محدوده نبود و اگر احساس می کرد کسانی در اطراف این محدوده حرکت می کنند این کار را نمی پسندید. در میان این افراد روحانیون ،بازاریان ، سنتی های متحجر، مقدسین و... و دسته هایی مانند ملی گراهای دروغین ،منافقین ، مارکسیست ها و لیبرالها هم که طبعاً در خارج از این محدوده حرکت می کردند قرار داشتند و طبیعی بود که ایشان در بین همه اینها مخالف و دشمن داشته باشد.
عنوان : در تأمین عدالت اجتماعی خیلی حساس بود آقای بهشتی راجع به اختلاف طبقاتی جامعه خیلی حساس بودند و اصولاً در رابطه با مسائل اقتصاد اسلامی از سالها قبل از پیروزی انقلاب کارهای تحقیقی خوبی داشته اند از جمله درباره مسئله ربا که توسط شورای احیای آثار ایشان چاپ شده است . نظیر بحثی که ایشان در این باره از دید آیات و روایات کرده ندیده ام .بخصوص درباره تأمین عدالت اجتماعی خیلی حساس بود و اصولاً تلاش داشت در مسائل اقتصادی و به خصوص اقتصاد روز صاحب نظر باشد. ایراداتی بر کتاب کاپیتال مارکس نوشته اند که بر متن آلمانی کتاب هم هست . وجود مباحث اقتصادی قانون اساسی که سه قسم دولتی ، تعاونی و خصوصی است از ابتکارات آقای بهشتی است . ملی کردن بانکها و صنایع بزرگ از ابتکارات آقای بهشتی بود که در شورای انقلاب مطرح کردند و به تصویب رساندند و بعدها بانکها و صنایع ملی شد. مسئله اراضی و بند ج که معروف است هم از ابتکارات آقای بهشتی بود که متأسفانه در این راه حتی از بعضی از روحانیون خیلی اهانت شنیدند. همه این مباحث در جهت عدالت اجتماعی بود.
عنوان : توجه خاص به هیئت تحریریه در روزهای اول انقلاب که برای اداره روزنامه کیهان به این مؤسسه رفتم یکی ازتوصیه هایی که آقای بهشتی به من کردند توجه خاص به هیئت تحریریه روزنامه بود. ایشان معتقد بود کسانی که برای هیئت تحریریه انتخاب می شوند می بایست ازنظر اصالت ، ایمان ، تقوا آدمهای قابل توجهی باشند. عنوان : باید با خانمها کار کرد در دورانی که اغلب روحانیون معتقد به کار با زنان نبودند و حتی بعضی سلام زنان را جواب نمی دادند آقای بهشتی که در مرکز تدوین کتابهای درسی فعالیت داشت معتقد بود ما باید در ادارات با خانمها کار کنیم و کار را به جلو ببریم ولی وقتی مسئله کار تمام شد و موقع گپ زدن رسید آنها بروند با امثال خودشان و ما هم با امثال خودمان گپ بزنیم . عنوان : تا به حال دست کسی را نبوسیده ام پدرم مخالف دست بوسی از افراد و شخصیتها و علما بود لذا در یک جلسه از ایشان نقل شده که من نه تا به حال دست کسی را بوسیده ام و نه از بچه هایم خواسته ام دست کسی یا دست من و مادرشان را ببوسند. بر همین روش بود که ما هرگز دست کسی حتی خود ایشان یا مادرمان را نمی بوسیدیم تنها مرحله ای که من دست کسی را بوسیدم وقتی بود که با پدرم خدمت امام رسیدیم و چنان مبهوت و شیفته چهره جذاب و حالات معنوی ایشان شدم که بی اختیار دستشان را بوسیدم ولی جالب بود که بلافاصله چشمم به پدرم افتاد که چون عادت مرا می دانست لبخند خاصی به من زد که منظورش را متوجه شدم . عنوان : اگر مغزم خسته شود در مجلس خبرگان اول قانون اساسی که در محل فعلی مجلس شورای اسلامی تشکیل می شد در وقت استراحت پس از نماز و ناهار آقای بهشتی را می دیدم که باتواضع خاصی روی موکتهای نسبتاً ضخیم و آبی رنگ کف مجلس به عادت همیشگی دست راستش را دراز کرده و زیر سرش گذاشته و استراحت می کند. یکی از دوستان انتقاد کرد الا´ن این چه وقت خواب است که آقای بهشتی خوابیده است ؟ ایشان باید بیدار باشد و کار کند. وقتی آقای بهشتی از خواب بیدارشد و آن برادر همین مطلب را به صورت انتقاد به او گفت مثل همیشه با سعه صدری که داشت تبسمی کرد و به او گفتند من اگر سه شبانه روز یکسره کار کنم یعنی در واقع ۹ روز ۸ ساعتی کار کرده ام و ادامه داد من اگر ۷۲ ساعت یکسره کار کنم ومغزم خسته شود در این صورت آیا می توانم حتی اسم خودم را هم به یاد داشته باشم . خداوند هم مقرر کرده که ساعت خواب و استراحت به میزان نیاز بدن تنظیم شود لذا اگر انسان استراحت کند و مغز و ذهن او خسته نباشد و شادابی لازم راداشته باشد تصمیمات او غلط از آب در نمی آید. عنوان : ما جامعه رها نمی خواهیم در جلسه ای که با حضور دکتر بهشتی و عده ای از روشنفکران و افرادی که بعداً باتأسیس حزب جمهوری اسلامی به عضویت شورای مرکزی درآمدند، تشکیل شده بود، برخی از چهره های روشنفکر این موضوع را مطرح کردند که اگر انقلاب اسلامی بخواهد فراگیر همه سلیقه ها و منش ها باشد باید ما از غرب و به خصوص اروپای غربی الگوبرداری و مدل گیری کنیم . در اسلام ما مدل چیزی را که تمام ابعادزندگی بشر را داشته باشد و بتواند از ملت ایران یک امت بسازد در اختیار نداریم .آیت الله بهشتی در پاسخ این افراد گفتند: ما در قرآن و احادیث از پیامبر اکرم (ص ) وائمه معصومین (ع ) محتوای کاملی داریم که هیچ نیازی به آرای دیگران درباره مجموعه و تشکیل امت اسلامی نداریم ، ما جامعه را رها نمی خواهیم ، بلکه جامعه را مقید به وحی می خواهیم . یکی دیگر از روشنفکران از شهید بهشتی پرسید، اگر شما توانستید آیه ای ازقرآن بیاورید مبنی بر اینکه خداوند فرموده باشد «همه چیز به شما داده ایم » تا ما به آن استناد کنیم . شهید بهشتی در جواب این فرد آیاتی از قرآن که این معنا را داشت قرائت کردند«آنچه ، سؤال ، مسئله و نیاز دارید ما به شما داده ایم ». یکی دیگر از روشنفکران ازشهید بهشتی سؤال کرد شما که این آیات را می فرمایید، بسیاری از سؤالات وجوددارد که هم اکنون بی پاسخ است . دکتر بهشتی به وی گفت در ادامه آیه آمده است ،«شما اگر بخواهید نعمت های خداوند متعال را بشمارید، هنوز توان این کار راندارید» بنابراین اگر شما خیال می کنید که مسئله ای بدون جواب مانده است بدانیدکه شما نعمتهای خدا را نشناخته اید. وقتی این فرد روشنفکر گفت : قدرتهای استکباری از حاکمیت قطعی نظامی غیرلیبرالیسم در ایران ممانعت می کنند، دکتر بهشتی در پاسخ وی افزودند: طبق آیه شریفه قرآن به یقین بخشی از انسانها ستم پیشه و کفرانگر هستند و نمی گذارندنعمتهای خداوند شناخته شود و نمی گذارند مردم بدانند تمام نیازها و سؤالاتشان در قرآن کریم جواب داده شده است . با این پاسخ ها، آن فرد روشنفکر که می خواست ثابت کند بدون توجه به آزادی مطلق و حقوِ بشری که لیبرالیسم ارائه می کند نمی توان امت اسلامی را در سطح جهان فراگیر کرد، با پاسخ دکتر شهیدبهشتی مبنی بر اینکه تمام سؤالات و مسائل ما در قرآن مطرح شده است روبرو شدو دیگر نتوانست جوابی بدهد. عنوان : باید به نوشته هایم مراجعه کنم شهید بهشتی می گفت تا مطلبی خود فهمیده نشود نقد و نوشتن درباره آن ضروری نیست . یکی از علل کم بودن آثار قلمی شهید بهشتی هم همین است . اگر ایشان درباره مطلبی به جایی نمی رسید که احساس کند به افقی دست یافته که از این افق می تواند بر مسئله اشراف داشته باشد و انصاف علمی را در آن رعایت کند، دست به قلم نمی بردند؛ برای همین آثار قلمی ایشان در مقایسه با سخنرانی ها و آثارگفتاری بسیار اندک است . یکی از دوستان ایشان که از جمله علمای برجسته و مورداحترام هستند در این باره نقل کردند مطلبی را درباره مکتب اگزیستانسیالیسم می خواندم که در فهم آن دچار مشکل شدم و چون می دانستم اطلاعات شهیدبهشتی در این باره مناسب است به ایشان تلفن زدم و خواستار توضیحاتی شدم .ایشان گفتند: «شما باید صبر کنید تا من مراجعه دیگری به نوشته هایم داشته باشم »و بعد خودشان تماس گرفتند و پاسخ را به صورت جامع و کامل برایم گفتند. نمونه دیگر که زنده و جالب است این بود که جلسه بحثی پیرامون فلسفه اقتصاد ومباحث اقتصادی با بعضی از دوستان برگزار می شد. در آن جلسه که افرادی چون دکتر نمازی نیز حضور داشت ، شهید بهشتی تأکید کردند که «ما باید ابتدا سراغ متون کلاسیک اقتصادی رفته و آنها را خوب بفهمیم » بر همین اساس در همان ابتدا به سراغ کتاب کاپیتال مارکس می روند. عنوان : از بنیاد شروع کرده بود شهید بهشتی اهل کار تحقیقاتی بود، منتهی جهت کار تحقیقی اش مبارزاتی وانقلابی بود. ایشان آدمی بود که از دوران نهضت ملی وارد مبارزه شده بود. یعنی ازسنین جوانی و حتی نوجوانی و از سالهای ۲۷ و ۲۸، این طور که خودشان نقل می کردند وارد مسائل مبارزه شدند و با انگیزه ها و حرکتهای سیاسی آشنا شدند.بعد به قم آمده و دنباله درسشان را ادامه دادند. اما آن فکر سیاسی و جهت گیریهای سیاسی از ذهن ایشان نرفته بود. ایشان ناگهان در سالهای ۳۸ و ۳۹ در قم به این فکرمی افتد که اگر بخواهیم مبارزه سیاسی کنیم با چه هدفی باید باشد و با چه وسیله ای مبارزه صورت بگیرد؟ باید توجه کرد که اصولاً روح یک جامعه آرمانی و ایده آل شهید بهشتی این گونه بود. هدف تشکیل یک جامعه آرمانی و ایده آل بود، ولی آن جامعه را چه کسی می خواهد اداره کند و بگرداند. در اینجا بود که شهید بهشتی متوجه نیازِ یک نیروی انسانی کارآمد شد اما اینکه با چه ابزار و هدایتی ، می خواهدحرکت کند، مسلم بود که با هدایت ایدئولوژی اسلامی و در اینجا بود که متوجه افکار اصولی و بنیانی اسلامی شده بود. تحقیقات ایشان برای این بود که آن تفکراصولی اسلامی بتواند مبارزه را از آغاز تا پیروزی هدایت کند و بعد از پیروزی بنای نوین جامعه را پی ریزی کند. ایشان در فیش ها و نوشته هایی که طی سالها تهیه کرده بودند، یکی از تحقیقاتشان مثلاً حجیت قرآن بود. شما ببینید یک مسلمان برای حجیت قرآن که کار نمی کند زیرا قرآن ثابت است ، در حقیقت شهید بهشتی یک مبنای فکری عمیق اسلامی را از بنیان شروع به چیدن کرده بود. یعنی مبنا، چیدن وبنا کردن جامعه اسلامی از اولین سنگ با فکر عمیق اسلامی بود، و مسلم بود که بنایی که با این طرز تفکر ساخته شود، خیلی منطقی و طبیعی خواهد بود. لذا شهیدبهشتی از بنیاد شروع کرده بود. عنوان : امام به من تکلیف کردند آقای بهشتی پس از پیروزی انقلاب به ضرورت کار فرهنگی و انقلاب فرهنگی بسیاراعتقاد داشت . ایشان برای ورود به این امر مهم با عده ای از دوستان که از قبل آنها رامی شناخت و از جمله بنده صحبتهایی داشتند و نظرشان این بود با این عده جمعی را تشکیل دهند و بحث انقلاب فرهنگی را دنبال کنند. ولی وقتی امام از ایشان خواستند به دستگاه قضایی وارد شوند و آن را اصلاح کنند تعبداً پذیرفتند. به یاددارم پس از ملاقات با امام در سال ۵۹ به دفتر حزب آمدند. وقتی از ایشان پرسیدیم بالاخره کی موفق شد دیگری را قانع کند؟ فرمودند معلوم است ، امام به من تکلیف کردند و گفتند این بر شما واجب است . ایشان گفتند وقتی از امام پرسیدم آقا این کاربر من واجب عینی است یا کفایی ؟ چون اگر کفایی است من قبول نمی کنم . امام فرمودند واجب عینی است و من از شما بهتر برای این کار کسی را سراغ ندارم ومی دانم تنها کسی هستید که می توانید اینجا را به خوبی اداره و اصلاح کنید. عنوان : نباید از مرحله صفر شروع کرد از وضعیت فرهنگی و سیاسی محلمان در سالهای اول نهضت آزرده خاطر بودم و به همین جهت همواره به پدرم اصرار می کردم که به اصفهان مهاجرت کنیم . تابستان بود و آیه الله بهشتی به اصفهان آمده بودند. به پدرم پیشنهاد کردم موضوع را با آقای بهشتی در میان بگذاریم و هر چه ایشان نظر داد طبق آن عمل کنیم . ایشان قبول کرد.نزد آیه الله بهشتی در منزلشان رفتیم بعد از طرح موضوع و ارائه استدلالها برای ضرورت مهاجرت ، آیه الله بهشتی دقیقاً با استفاده از همان استدلالها نتیجه معکوس گرفت و اثبات کرد که لازم است پدرم با توجه به تجربه و شناختی که در طول ۳۰سال معاشرت و تلاش در آنجا پیدا کرده است همان جا بماند و با پایداری راه خدمت به دین و مردم را ادامه دهد. عنوان : دستور انحلال کمیته انقلاب را داد وقتی به من پیشنهاد شد مسئولیت استانداری اصفهان را بپذیرم آقای بهشتی به من توصیه هایی کرد که از مهم ترین آنها انحلال کمیته های انقلاب اصفهان بود. این بدان سبب بود که آن کمیته ها در برابر سپاه و استانداری موضع مخالف داشتند. مثلاًمأموران گشت شهربانی و سپاه را که شبها برای گشت می رفتند دستگیر می کردند.حتی اعضای جهاد سازندگی را بازداشت می کردند و کلاً نیروی مسلحی بودند که باسوء استفاده از نام مرحوم آیت الله خادمی که رئیس این کمیته بود به هیچ وجه دراختیار حکومت و با آن هماهنگ نبودند. عنوان : وقت آمدن فرا رسیده است شهید بهشتی در مورد وضعیت افرادی که می شناخت اطلاعات دقیقی داشت . یک بار در سال ۵۹ که اوضاع صدا و سیما که تحت سرپرستی قطب زاده اداره می شدنامناسب بود تا مرا که در آن زمان مدیر مرکز اصفهان بودم دیدند گفتند امثال شماهاچرا در استانها مانده اید؟ باید بیایید تهران که حالا در این وضعیت وقت آمدن به تهران فرا رسیده است . از نظر ایشان هر چیز زمان مناسب خود را داشت . عنوان : اصرار کرد این حرفها را گسترش بدهم یک وقت که من در دانشگاه در مورد انقلاب تعبیری به کار بردم و گفتم انقلاب مثل پرواز است و برای پرواز دو بال لازم است ، دو بال پرواز انقلاب ما یکی بال روشنفکری است و دیگری بال روحانیت . اگر این دو بال نباشد پرواز ناقص و دورخود گشتن است . این حرف من خیلی به دل آقای بهشتی نشست و با برخوردهای جذبی و خوبی که با افراد در مورد مشترکات آنها داشت به من اصرار کرد این حرفهارا گسترش بدهم و در روزنامه منتشر کنم . بجز آقای احمد خمینی ایشان از کسانی بود که مرا برای عضویت در شورای انقلاب فرهنگی پیشنهاد کردند. عنوان : این روش بحث نیست روش آقای بهشتی در اداره جلسه های درسی که با ایشان داشتیم این بود که باب بحث و اظهارنظر را کاملاً باز می گذاشتند تا هر کس مطلبی را که صحیح به نظرش می رسد آزادانه ارائه کند و در پایان هم خودشان مطلب را تکمیل می کردند. البته گاهی در بین افراد برخوردهای نسنجیده ای هم دیده می شد. از جمله کسی بود که بادکتر بحث می کرد و وقتی ایشان می خواست جواب او را بدهد وسط صحبت های دکتر حرف می زد. آقای بهشتی به ایشان گفت دوست من ، این روش بحث نیست .شما باید ذهنتان را از آنچه در آن است کاملاً خالی و تخلیه کنید تا بتوانید مطلب مرابگیرید و کاملاً در فکر و ذهنتان جای بدهید. بعد که مطالب مرا کامل و یکجا گرفتیدبا مطالب خودتان مقایسه کنید. اگر دیدید مغایرتی وجود دارد و قانع نمی شویددلایل تان را بگویید. ولی وقتی من دارم با شما حرف می زنم و مطلبم را بیان می کنم شما بخواهید حرف بزنید هیچ وقت نمی توانید خالی الذهن بشوید و مطلب مرامتوجه بشوید. عنوان : نیازی به حفظ شماره تلفن ها نیست یک بار که شماره تلفن یکی از دوستان را از آقای بهشتی سؤال کردم فکر می کردم به خاطر رابطه نزدیکی که با او دارند شماره را از حفظ هستند ولی دیدم ایشان از جابلند شد و دفتر تلفن خود را آورده و از روی آن شماره تلفن را برای ما خواند.دوستی که همراه من بود وقتی از ایشان پرسید چرا این شماره تلفن را حفظ نمی کنید که راحت تر باشید؟ جواب شنید: چه نیازی هست که من شماره تلفنها راحفظ کنم و مغز و حافظه خودم را پر از این مسائل بکنم ؟ من حافظه ام را برای مطالبی که به درد می خورد نگه داشته ام . عنوان : فرِ ریش دار و بی ریش ! یکی از دوستان در جلسه ای سؤالی درباره حرمت ریش تراشیدن از آقای بهشتی کرد. ایشان جواب خیلی جالبی داد. مثالی زد و گفت : از بین دو نفر که یکی از آنهاریش دارد و گاهی دروغ هم می گوید و دیگری که ریش ندارد و همیشه صورت خودرا اصلاح می کند ولی اصلاً دروغ نمی گوید شما مطمئن باشید آنکه هر روز ریش خود را می تراشد ولی دروغ نمی گوید پیش خدا مقرب تر از کسی است که ریش خود را نمی تراشد! تنها جوابی که ایشان به این مسئله داد همین بود. عنوان : کتاب هدیه می داد از عادات شهید بهشتی این بود که به بعضی که اهل مطالعه بودند کتاب هدیه می داد. یک روز به من فرمود شما امروز به دانشکده الهیات می روی ؟ گفتم بله .فرمودند این کتاب را برای فلانی هدیه ببر. عنوان : ارزیابی کتابهای چاپ جدید از اقدامات مفید فرهنگی آقای بهشتی این بود که با توجه به اینکه عده ای مکرر ازایشان می پرسیدند چه کتابهایی را مطالعه کنند عده ای از طلاب فاضل ودانشجویان را مأمور کرده بود تا کتابهایی را که چاپ می شد می خریدند و آنها را دریک فرم مورد ارزیابی قرار می دادند تا بدین شیوه از میان صدها عنوان کتاب که مطالب انحرافی ، بدآموزی و فساد اخلاقی و... در آنها بود کتابهایی را که سالم ومفید بودند انتخاب و معرفی کنند تا ایشان هم به دیگران ارائه کنند. آقای بهشتی به من حواله هایی می داد تا حق الزحمه این افراد را در قبال مطالعات و بررسی هایی که می کردند پرداخت کنم . عنوان : شرکت سبزه چون در دوران طاغوت خانواده های متدین امکان استفاده از پارکها و محل های تفریحی را به دلیل شرایط نامساعد بی حجابی و مسائل دیگر نداشتند یک روز آقای بهشتی در مدرسه رفاه به من گفت فلانی در بیرون از تهران جایی را آماده کن تاخانواده ها جمعه ها به آنجا بروند و تفریح کنند. ایشان پیشنهاد کرد برای این کارشرکتی تأسیس کنیم و آن را برای کاهش حساسیت ساواک ثبت قانونی کنیم که باعنوان شرکت سبزه این کار انجام شد و در کمال آباد کرج باغی به مساحت بیست هزار متر به مبلغ نهصد هزار تومان خریدیم . توصیه آقای بهشتی این بود که این شرکت بیش از ۶۰ نفر سهامدار نداشته باشد که آقای هاشمی رفسنجانی ، شهیدرجایی ، شهید باهنر و... جزو این سهامداران بودند. از ساعت ۶ صبح هر کس ماشین نداشت به مدرسه رفاه می آمد و با ماشینهای مدرسه خانواده های دانش آموزان را به این باغ می بردیم . برنامه با صبحانه آماده می شد و سپس برنامه نرمش و ورزش بود که مسئول آن من بودم . به یاد دارم حین برنامه نرمش که همه انجام می دادند شهید باهنر انجام نمی داد که به دوستان گفتیم برای جبران این کم کاری ایشان را در استخر بیندازند. یک بار هم که مشاهده کردم آقای بهشتی حرکات را انجام نمی دهد به شوخی به او گفتم شما وقت نماز وسخنرانی هر چه بگویید ما عمل می کنیم ولی اینجا هر چه من بگویم شما بایدعمل کنید. خندید و گفت درست می گویی و بلند شد مطابق همه نرمش کرد. در این باغ برنامه سخنرانی ، شنا، ورزش های مختلف بود که تا غروب ادامه داشت وغروب هم به تهران برمی گشتیم . بعدها به دلیل عدم کنترل ساواک ، از این باغ چندبار برای جلسات اولیه شورای انقلاب استفاده شد. عنوان : ضرورت توجیه والدین به پیشنهاد آقای بهشتی جلساتی برای والدین دانش آموزانی که در مدرسه دخترانه رفاه تحصیل می کردند گذاشته شد. ایشان می گفت اگر ما این جلسات را برای والدین تشکیل ندهیم و معاونت و همکاری خانواده ها را با روشهای خودمان نداشته باشیم کارهای ما خنثی می شود و ما چیزی را که در مدرسه می گوییم خلاف آن را در منزل پیاده می کنند. عنوان : برای بچه های ما عقده می شود در زمانی که خانواده های مذهبی در استفاده از رادیو و تلویزیون محدودیت داشتندچون برنامه های آنها غالباً مفاسدی داشت و حداکثر اخبار آن را گوش می کردند یامی شنیدند یک روز آقای بهشتی در جلسه مدرسه رفاه به هیئت مؤسس و افرادی که مسئولیت اداره این مدرسه را داشتند گفت بچه های ما می روند به مدرسه و ازدوستان هم کلاسی و مدرسه ای خود درباره فیلمهایی که از تلویزیون دیده اندصحبت می کنند و این برای بچه های ما عقده می شود که به دلیل تقید مذهبی خانواده خود این فیلم ها را نمی توانند ببینند. بعد پیشنهاد کردند به همین دلیل ماباید به جای این محرومیت برنامه ای طراحی کنیم که این عقده برطرف شود. لذا به ما تکلیف کرد بنشینیم برای این قضیه برنامه ریزی کنیم . ما هم براساس فرمایش ایشان شرکت فیلم در خدمت دین را تأسیس کردیم و من هم مدیرعامل آن شدم واز وزارت فرهنگ و هنر مجوز فعالیت گرفتیم و فیلمهایی مانند والت دیسنی را که جنبه طنز داشتند تهیه و بر روی آنها صداگذاری می کردیم و با پرده سیاری که داشتیم در مدارس مختلف مانند مدرسه رفاه ، مدرسه نرگس ، مدرسه معرفت نمایش می دادیم . البته در این رابطه حادثه های جالبی هم اتفاِ می افتاد مثلاً گاهی که در این فیلم ها چهره زن بی حجابی نشان داده می شد ما روی دریچه پروژکتور تکه مقوای کوچکی را می گرفتیم که چهره زن دیده نشود. یک بار که مسئول نمایش فیلم متوجه کار دیگری بود صحنه ای که در آن یک زن بی حجاب حضور داشت پخش می شد شاگردان همه با هم یکصدا به او گفتند آقا مقوا! این امر باعث شد کم کم به دنبال حذف این صحنه ها افتادیم و بر روی این فیلمها صدا و آهنگ می گذاشتیم وآیات قرآنی را صداگذاری می کردیم . عنوان : باید روی والدین هم کار کرد شهید بهشتی در جلسات اولیای دانش آموزان مدرسه رفاه شرکت می کرد و نظریات جالبی ارائه می کرد. ایشان در این جلسات بر نقش خانواده ها تأکید زیاد داشت ومعتقد بود باید روی والدین بچه ها هم به گونه ای کار شود تا با فرزندان خود که درمدرسه درس می خوانند هماهنگی داشته باشند. استدلال و توجیه ایشان این بودکه مدرسه نباید مسئله دانش آموزان را از والدین آنها جدا بداند و فقط به بچه هاتوجه داشته باشد و رابطه با والدین آنها را دست کم بگیرد. عنوان : روحانیون باید آزاده باشند شهید بهشتی به استقلال فردی روحانیون اعتقاد راسخ داشتند و معتقد بودند یک روحانی اگر از نظر مادی بتواند خود را از راه هایی غیر از وجوه شرعیه تأمین کند،می تواند با آزادگی کامل به انجام دادن وظیفه دینی ومعنوی بپردازد و دچارانحرافات ناشی از وابستگی های مادی که معمولاً نوع نگرش انسان به مسائل راتحت تأثیر خود قرار می دهند نشود. البته ایشان ، استفاده از وجوه شرعیه را برای اداره حوزه های علمیه غیرمجاز نمی دانستند ولی آزاداندیشی و آزادگی روحانیون را در گرو بی نیازی آنها از این پولها می دیدند و به همین دلیل ، خودشان هرگز ازوجوه شرعیه ارتزاِ نمی کردند. عنوان : نحوه تدریس او در حوزه متعارف نبود در دورانی که آقای شهید بهشتی دبیرستان دین و دانش را اداره می کردند به ابتکارخودشان عده ای از طلاب جوان را برای شرکت در این کلاسها ثبت نام کرده بودندکه دروس جدید از جمله فیزیک ، شیمی ، زبان ، فلسفه ، جامعه شناسی و... را فرابگیرند و من هم در این جلسات شرکت می کردم و آقای بهشتی فلسفه اجتماع یاجامعه شناسی را که از کتابی بود که اندیشه های آگوست کنت در آن کتاب بررسی شده بود به عنوان جامعه شناسی جدید مطرح می کرد تدریس می کرد. آقای بهشتی آقای مصباح یزدی را به خاطر اینکه صدای او از آهنگ ملایم و فصیحی برخورداربود انتخاب کرده بود که جملات کتاب را با فصاحت و صراحت خوبی بخواند وآقای بهشتی پس از اینکه متن توسط آقای مصباح قرائت می شد توضیحاتی می دادند وروی تخته هم مطالبی را می نوشتند و توضیحات بیشتری می دادند که این نحوه تدریس با گچ و تخته اصلاً در حوزه متعارف نبود و شاید الا´ن هم متعارف نباشد. عنوان : پایه گذار دوره جدید حوزه بود آقای بهشتی از پایه گذاران دوره جدید حوزه علمیه قم بودند که در این دوره بحثهای فکری ، فلسفی ، تفسیر، تحقیقات اجتماعی و سازماندهی های اجتماعی وارد حوزه شد. اساتید مبرزی که نقش داشتند در این دگرگونی عظیم در حوزه علمیه امام امت و مرحوم آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی بودند. در تفسیر و فلسفه از نادرطلاب فاضل بود که برای بارور کردن و راه اندازی این جلسات نقش داشت . ایشان عضو اولین گروهی بود که در درس امام امت شرکت کردند و از شاگردان بسیار مبرزمرحوم آیت الله بروجردی و از پایه گذاران درسهای فلسفه و تفسیر علامه طباطبایی بودند که در این جریان با شهید آیت الله مطهری همراه بودند. عنوان : تدریس درسهای غیرمرسوم از ابتکارات شهید بهشتی در دورانی که دبیرستان دین و دانش را اداره می کرد این بود که شبها دبیرستان را در اختیار طلاب و فضلای حوزه علمیه قم می گذاشت و بافراخوانی حدود سی ـ چهل نفر از طلاب فاضل برای آنها درسهایی که تدریس آنهادر آن زمان در حوزه مرسوم نبود مثل زبان انگلیسی ، فیزیک ، شیمی ، تاریخ علم ،روان شناسی و جامعه شناسی توسط دبیران برجسته قم گذاشته بود، خود ایشان هم تاریخ علم را تدریس می کرد. عنوان : مدرسه حقانی را مورد توجه قرار دادند آقای بهشتی به اصلاح وضع حوزه علمیه قم می اندیشیدند ولی چون می دیدندامکان حرکت گسترده ای در این زمینه وجود ندارد تصمیم گرفتند به صورت موضعی گوشه هایی از حوزه را اصلاح کنند تا از آنجا به سایر نقاط حوزه گسترش پیدا بکند. از این جهت تصمیم گرفتند مدرسه ای را با برنامه ای که خودشان تنظیم کرده بودند تأسیس کنند تا در آن عده ای طلبه نخبه تربیت شوند که برای بقیه الگو ونمونه بشوند. از مدرسه آیت الله گلپایگانی شروع کردند ولی بعد دیدند در آنجا این مسئله به صورت کامل قابل اجرا نیست . لذا مدرسه حقانی را مورد توجه قرار دادندو مرحوم آقای حقانی هم که از تجار متدین بازار و موسس مدرسه بود مدرسه راکاملاً در اختیار ایشان قرار داد. از لحاظ بودجه از جاهای مختلف از جمله ازآیت الله میلانی کمک می گرفتند. آقای بهشتی برای اینکه درگیر کارهای اجرایی مدرسه نشوند مرحوم شهید قدوسی را برای اداره مدرسه حقانی انتخاب کردند که الحق انتخاب بسیار بجا و درستی بود. قرار شد از اساتید دعوت شود که از من هم دعوت کردند و من هم تدریسی را که در مدرسه آقای گلپایگانی داشتم به این مدرسه منتقل کردم . آقای بهشتی مقید بودند کسانی که برای تدریس به مدرسه حقانی دعوت می شوند علاوه بر جنبه علمی از نظر اخلاقی و تقوایی و ایمانی جنبه بالایی داشته باشند که مسئله تربیت آنجا به درستی دنبال شود و صرفاً بحث آموزش علمی نباشد. در هر حال نقش آقای بهشتی در این رابطه هدایت و سیاست گذاری مدرسه بود. رسم هم این بود که تابستان هر سال در منزل آقای قدوسی می نشستیم . ایشان از تهران به قم می آمدند و برای سال بعد برنامه ریزی می کردیم که البته این امر یک برنامه ۱۵ ساله بود. وقتی به آلمان رفتند ارتباطشان را با آقای قدوسی درباره مسائل مدرسه حقانی حفظ کردند. عنوان : حوزه علمیه قم مثل واتیکان بشود آقای بهشتی از مسائل مختلف اطلاعات خوب و جامعی داشت . یک روز می فرمودمن آرزو می کنم حوزه علمیه قم ما مثل واتیکان بشود. پرسیدم منظورتان چیست ؟گفتند واتیکان خیلی خوب و سیستماتیک و منظم کار می کند و به تمام دنیا افرادی را به صورت منظم و حساب شده و با برنامه و با درنظر گرفتن سلایق و ویژگیهای مردم آن مناطق می فرستد ولی ما در قم این گونه عمل نمی کنیم و مبلّغی که اعزام می کنیم از نظم و کارشناسی حساب شده ای برخوردار نیست . عنوان : در آلمان هم به فکر تربیت طلاب بودند آقای بهشتی حتی در آلمان هم از برنامه ریزی برای طلاب حوزه غافل نبودند وجزواتی را که در زمینه مسائل عقیدتی و رشد قدم به قدم و مرحله ای طلاب تهیه کرده بودند به ایران فرستادند. نظر ایشان این بود ابتدا مراجع قم این جزوات رامطالعه و نظر بدهند. من مأمور شدم این جزوات و برنامه ها را خدمت مرحوم آیت الله گلپایگانی ببرم . وقتی خدمت ایشان رسیدم . به شایستگی از آقای بهشتی یادکرده و فرمودند به ایشان سلام برسانید و بگویید داروهای کمیابی که برای بیمارستان ما در قم فرستادند به دست ما رسید. سپس به خاطره ای اشاره کرده وگفتند برای مدرسه ای که در قم تازه تأسیس کرده بودیم تصمیم داشتیم برنامه جدیددرسی بریزیم لذا از آقای بهشتی برای این کار دعوت کردیم . در میان دروسی که دربرنامه گنجاندند زبان انگلیسی بود و من دور کلمه انگلیسی را خط کشیدم و نظرم این بود که اگر موفقیت آمیز بود بگویم به آن توجه داشته ام ولی اگر موفقیت آمیز نبودبگویم از ابتدا با آن مخالف بودم
عنوان : روحانیون باید مردم را جذب کنند شهید بهشتی به نقش و موقعیت روحانیت اعتقاد زیادی داشتند و می گفتند ماروحانیون باید کاری بکنیم مردم را به اسلام و روحانیت جذب کنیم نه اینکه کاری بکنیم که مردم از روحانیت کناره بگیرند.
عنوان : طلاب با علوم روز آشنا شوند در اولین جلسه ای که خدمت آقای بهشتی در دفتر دبیرستان دین و دانش داشتم پس از اینکه مسائلی درباره فلسفه با من مطرح کردند که احساس کردم برای آزمایش من است گفتند من در نظر دارم کاری فراهم کنم که در آن یک عده از فضلای جوان حوزه علمیه با علوم روز دانشگاهی آشنایی پیدا کنند و خوب است شما هم در آن جلسه ها شرکت کنید. ایشان کسانی مانند آقای باهنر و مفتح و مکارم شیرازی وآقای سبحانی را برای این کار انتخاب کرده بود. در این کلاسها فیزیک ، زبان انگلیسی ، شیمی ، ریاضی ، جامعه شناسی ، متدولوژی و این گونه مباحث تدریس می شد که آقای بهشتی بخصوص بر روی فراگیری یک زبان خارجی تأکید داشتند.
عنوان : طلاب باید زبان خارجی یاد بگیرند آقای بهشتی معتقد بودند طلاب و روحانیون حوزه های علمیه باید با علوم جدیدآشنا شوند. بر همین اساس می گفتند دانستن یک زبان خارجی برای طلاب ضروری است . ایشان عقیده داشتند در حوزه های علمیه باید شرایطی فراهم شود تا طلاب بتوانند با علوم جدید از جمله فیزیک و شیمی آشنا شوند و این درسها باید جزودرسهای حوزه باشد.
عنوان : دعوت از اساتید دانشگاه به حوزه از ابتکارات خاص آقای بهشتی در اجرای سبک جدید آموزش وتحقیق درحوزه این بود که از اساتید دانشگاههای تهران برای تدریس در مدرسه حقانی دعوت واستفاده می کردند که دروسی مانند جامعه شناسی ، روان شناسی و... را برای طلاب تدریس کنند. این روش قبل از این ابتکار اصلاً در حوزه قم سابقه ای نداشت .
عنوان : ناچار هستیم یک حوزه نمونه درست کنیم از تأثیرات آقای بهشتی بر مدرسه شهید حقانی که آقای قدوسی آن را اداره می کردند این بود که از همان آغاز سعی در تربیت طلاب به صورت حوزوی ودانشگاهی داشت . ایشان برجستگی ها و خصوصیات تحصیلی در نظام حوزه ودانشگاه را گرفته بود. مثلاً فرهنگ و مباحثه را از حوزه و فرهنگ امتحان های مکرر ودرس پرسیدن و جزوه نوشتن و شاگرد را به تمرین درس نوشتن که مرسوم حوزه نبود از دانشگاه گرفته و اینها را با هم ترکیب کرده بود. ایشان می گفت وقتی مانمی توانیم همه حوزه علمیه را اصلاح کنیم ناچار هستیم یک حوزه و جامعه نمونه درست کنیم که حوزه بتواند از آن تأثیر بپذیرد و الگوگیری کند. نکته دیگر این بود که حوزه های علمیه برخلاف دانشگاه چون مقطع بندی تحصیلی ندارد و لذا ریزش هم ندارد یعنی حوزه برخلاف دانشگاه که در مقطع لیسانس ، فوِلیسانس بعضی قادر به ادامه تحصیل نیستند و دنبال کار خود می روندنیست . طلاب می مانند و لذا گاه در درس یک مرجع چند هزار طلبه حضور دارند که مثلاً ۱۰% آنها به ترقی و تعالی تحصیلی خود از آن مقطع امید دارند و بقیه درصدکمتری دارند. شهید بهشتی با اجرای برنامه ها و طرحهای خود در مدرسه حقانی جلوی این ریزش را هم گرفته و آن را به حداقل رسانده بودند به طوری که می شودگفت طلاب مدرسه حقانی همسنگ هم پیش می رفتند.
عنوان : طلاب بایدبه مطالب دیگر هم توجه کنند زمانی که شهید بهشتی برای زیارت و دیدار حضرت امام به نجف آمدند برای ایشان در مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی جلسه دیداری با علما و طلاب ایرانی وغیرایرانی قرار دادیم . در این جلسه از ایشان تقاضا کردیم مطالبی بفرمایند. آقای بهشتی فرمودند آقایان طلاب درست است که فقه و اصول لازم است که تدریس بشود و آقایان باید این علوم را بخوانند و یاد بگیرند ولی در عرض فقه و اصول .مسائل لازم و ضروری دیگری هم هست که نباید از آنها غافل شد مانند مسائل اقتصادی اسلام و مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی و... اما چون جو نجف خیلی بسته بود، این گونه صحبت ها را نمی پذیرفت . ایشان تأکید کردند طلاب علوم دینی ضروری است بجز زبان عربی به زبان خارجی دیگری هم مسلط باشند. لذا از روزبعد علیه ما شایعاتی در نجف پیچید که آقایان کسی را برای سخنرانی دعوت کرده اند که با فقه و اصول مخالف است و علیه فقه و اصول حرف می زند.
عنوان : روحانی نیازمند دانستن زبان خارجی است شهید بهشتی برنامه های درسی حوزه های علمیه را، ناقص می دانستند و به همین دلیل در اواخر دهه ۱۳۳۰ یعنی حدود ۲۰ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به فکر تهیه برنامه ای جامع برای تحصیل طلاب حوزه های علمیه افتادند و همین حرکت ، اولین قدم برای تأسیس مدارس جدید و برنامه دار در حوزه ها شد. شهیدبهشتی ، علاوه بر دروس متداول در حوزه های علمیه ، یعنی ادبیات عرب ، منطق ،فقه و اصول و رجال ، معتقد بودند مواردی از قبیل اعتقادات ، تفسیر، ادیان ، فلسفه ،اقتصاد، جامعه شناسی و زبان هم باید به برنامه های درسی حوزه اضافه شوند.بخشی از اینها در زمره علوم دینی متروک بودند و بخشی دیگر از علوم روز که مجهزبودن علمای دین به آنها برای توفیق در معرفی صحیح دین به جامعه امروز بشری ضروری است . نیز در برنامه ها جایی نداشتند. شهید بهشتی به این نکته سخت اعتقاد داشتند که یک روحانی باید اولاً جامع باشد و ثانیاً بتواند آنچه در حوزه هاآموخته است به مردم دنیا منتقل کند و برای این کار نیازمند دانستن زبانهای خارجی است . به همین جهت ، خود ایشان ، سه زبان خارجی را خوب می دانستند و به عربی و انگلیسی و آلمانی صحبت می کردند و این امکان را داشتند که از منابع علمی خارجی بدون واسطه استفاده کنند.
عنوان : برنامه ۱۷ ساله می ریخت پس از تشکیل مدرسه حقانی آقای شریعتمداری هم مدرسه دارالتبلیغ را تأسیس کرد و از آقای بهشتی خواست مانند مدرسه حقانی برای این مدرسه هم برنامه ریزی کند. ایشان هم یک دوره ۱۷ ساله را برنامه ریزی کرد که این ۱۷ سال دوره پیوسته ای بود که یک روحانی باید آن را طی می کرد تا مسائلی را که بدانها نیاز دارد فرا بگیرد.
عنوان : اولین مدرسه ای که تأسیس کردند آقای بهشتی در کارهایی که می کردند با مراجع بزرگ حوزه های علمیه مانندحضرت امام ، مرحوم آیت الله گلپایگانی و آیت الله میلانی مشورت و رایزنی داشتند و از همراهی و حمایت آنان برای پیشبرد کارها و برنامه هایشان کمال استفاده را می کردند. مثلاً اولین مدرسه ای که در قم تأسیس کردند برخلاف روایت مشهور دبیرستان دین و دانش نبود بلکه یک مدرسه طلبگی به سبک جدید بود که بانی آن آقای گلپایگانی بود ولی اداره و برنامه ریزی و امور اجرایی آن برعهده آقای بهشتی بود. در این مدرسه برخلاف سایر مدرسه ها که طلبه ها فقط در آنجا سکونت داشتند و احتمالاً در آنها درسی هم می خواندند ولی اکثر درسها را در مقبره های صحن حرم حضرت معصومه یا مدرسه فیضیه یا مدارس دیگر می رفتندو اگر درس و استاد را نمی پسندیدند جلسه بعد در آن درس حاضر نمی شدند، در این مدرسه هم درس داده می شد و استاد هر درس هم معین بود و طلبه حتماً می بایست به صورت منظم در این درسها شرکت کند و تا از این درس عبور نمی کرد حق نداشت در درس دیگری شرکت کند. البته در این مدرسه مزایای سبک قدیم تحصیل طلبه هاهم حفظ می شد و طلبه می توانست در کنار برنامه مدرسه برنامه های آزاد خودش راهم داشته باشد و در درسهای آزادی که علاقه مند بود شرکت کند. در این مدرسه زبان انگلیسی هم تدریس می شد که عده ای به اعتراض برخاستند و ایراد گرفتنداین کارها خارج از روال حوزه است و درست نیست طلبه علوم دینی با سهم امام زمان ، زبان خارجی بخواند. برای نمونه خود من همزمان با تحصیل در حوزه شبانه به دبیرستان می رفتم ولی برای آنکه هم حجره ای ام متوجه نشود کتابهای درسی ام را از او مخفی می کردم تا مبادا انتقال این مسئله باعث عکس العمل مسئولان مدرسه شود. چون آنها می گفتند شرط سکونت تو در مدرسه این است که از این درسها نخوانی والاّ باید از اینجا بیرون بروی . آقای بهشتی در این شرایط بودکه این مدرسه را تأسیس کرد. عنوان : پایان هر سخنرانی آغاز آن است از حرفهای جالب آقای بهشتی به طلبه ها این بود که پایان هر سخنرانی آغاز آن سخنرانی است و پایان هر کار فرهنگی اول کار فرهنگی است و ما هنوز در قدم ومرحله اول کار هستیم و هر چه بیشتر علم فراگیریم باز در مرحله اول هستیم . ایشان به ما می گفت شما حتی باید کتاب داستانهای بچه ها را هم بخوانید. یک روز از من پرسید شما داستان بزبزقندی را خوانده ای ؟ گفتم بله آقا. پرسید از این داستان چه نتیجه ای گرفته ای ؟ گفتم نتیجه گرفتم اگر دقت و امتحان نباشد و در خانه ما به روی همه باز باشد شکست می خوریم . فرمودند همین داستان بزبزقندی می تواند یک مطلب سیاسی باشد.
عنوان : مطالبتان را دسته بندی کنید پس از پیروزی انقلاب اسلامی آقای بهشتی برای زیارت و سخنرانی به مشهد آمده بودند و در صحن مطهر حضرت امام برای ایشان جلسه سخنرانی گذاشته شده بود.قبل از سخنرانی در اتاقی که در کنار اتاِ آقای طبسی بود مستقر شده بود به من گفت فلانی ، کسی تا قبل از سخنرانی پیش من نیاید. پرسیدم مطلب خاصی هست ؟ گفتند نه می خواهم رئوس مطالبی را که درسخنرانی باید مطرح کنم بنویسم . بعد کاغذ کوچکی را جلویشان گذاشتند ومطالبشان را روی آن یادداشت کردند. وقتی کارشان تمام شد گفتم شما که نیاز به این کارها ندارید. گفتند اتفاقاً عکس این است من باید بیشتر دقت کنم . بعد گفتندآقای هاشمی نژاد سعی کنید اگر ده نفر یا دو نفر یا چند هزار نفر پای منبر شمانشسته اند حتماً مطالبتان را دسته بندی کنید و حتی آیات و روایات را هم این گونه کنید. پرسیدم فایده این کار چیست ؟ گفتند این روش سه فایده دارد اول اینکه کسانی که پای منبر شما نشسته اند مطالب شما را به صورت منظم و دسته بندی شده دریافت می کنند و در پایان بحث می فهمند چیزی عایدشان شده است . دوم اینکه مطالبی که لازم است گفته شود فراموش نمی شود و حتماً گفته می شود. سوم اینکه گاهی حین سخنرانی مطالبی به زبان انسان می آید که گفتنش به صلاح نیست ولی گفته می شود. دسته بندی مطالب باعث می شود این گونه مطالب گفته نشوند.
عنوان : اگر به حزب نیامدی اشکالی ندارد شهید بهشتی برای تشکیل سپاه با حضور نیروهای زندان رفته و باسابقه در کارمبارزه اهمیت زیادی قائل بود. پس از تشکیل سپاه با اینکه عضو حزب جمهوری اسلامی بودم از بزرگانی که به من دستور داد به سپاه بروم شهید بهشتی بود. وقتی به ایشان عرض کردم سپاه یک سازمان نظامی است و من هم عضو حزب جمهوری اسلامی ــ که وی دبیرکل آن بود ــ هستم . فرمودند: تو سپاهی باش به حزب هم نیامدی اشکالی ندارد. ایشان حاضر بود به خاطر تقویت سپاه ، نیروهایی را که ازقبل می شناخت و به حزب دعوت کرده بود از دست بدهد چون جامع الاطراف به مسائل انقلاب نگاه می کرد.
عنوان : مردم نباید فکر کنند آقابالاسر دارند بعد از انتشار اولین شماره روزنامه جمهوری اسلامی در خرداد ماه سال ۵۸ با تمام دست اندرکاران روزنامه در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه خدمت آقای دکتر بهشتی رسیدیم . به دلیل شرایط اول انقلاب وضعیت خاصی حاکم بود وهر کس در هر رده از کار که بود برای خودش درباره سیاست روزنامه حق اظهار نظرقائل بود. مثلاً اگر تایپیست از مطلبی خوشش نمی آمد آن را تایپ نمی کرد و به خودش حق اظهارنظر می داد که آن مطلب حذف شود! عده ای هم می گفتند ماانقلاب نکردیم که روزنامه سرگرم کننده چاپ کنیم ، باید صد در صد مطالب آن پیام داشته و ارزشی باشند، والاّ این همه کاغذ اسراف می شود. لذا با چاپ جدول واخبار ورزشی به همین دلیل مخالف بودند. بعضی هم می گفتند ما نباید ازخبرگزاریهای خارجی بیگانه مثل رویتر و آسوشیتدپرس استفاده کنیم . وقتی خدمت ایشان رسیدیم فرمودند: من با این روش کار موافق نیستم بعد داستانی راتعریف کردند که در اوایل انقلاب عده ای از روحانیون دور هم جمع شدند تا در این زمینه بحث کنند که درباره انقلاب چگونه باید تبلیغ کنند. عده ای می گفتند تا وقتی که مردم را موعظه می کنیم که مثلاً غیبت نکنید خوب گوش می دهند ولی وقتی وارد مسائل سیاسی می شویم حالت چرت به آنان دست می دهد. شهید بهشتی گفتند ما در این جلسه تصمیم گرفتیم ۹۵% حرفهایی را که مردم به آنها عادت دارندبزنیم و قاطی این حرفها هم پنج درصد حرف خودمان را بزنیم ! و ادامه دادند: شماباید در روزنامه این روش را به کار بگیرید. طوری مطلب ننویسید که مردم فکر کنندآقابالاسر دارند.
عنوان : هرگز استخاره نمی کرد دکتر بهشتی هرگز استخاره نمی کرد و اصولاً اعتقادی به استخاره نداشت . خودایشان تعریف می کردند من در جوانی وقتی طلبه بودم اکثراً استخاره هایم درست درمی آمد و جوابهای خوبی هم به مردم می دادم ولی وقتی تحقیق کردم دیدم درروایات ما چیزی به اسم استخاره نداریم بلکه استخاره در واقع همان ذکراستخیرالله است و تنها موردی که داریم استخاره ذات الرقاع و نماز استخاره است .ایشان می گفتند ذکر استخیرالله را بگویید و نماز استخاره را بخوانید و بروید کارتان را انجام دهید. دکتر بهشتی می گفت پس از آنکه دیدم استخاره در روایات مبنایی ندارد دیگر استخاره نکردم .
عنوان : ترجمه قرآن را شروع کردند آیت الله بهشتی ، از اینکه می دیدند ترجمه های موجود قرآن ، رسا نیستند و دچارضعف هایی هستند، رنج می بردند. به همین دلیل ، خودشان اقدام به ترجمه قرآن کردند که البته به دلیل پیروزی انقلاب و اشتغالاتی که برایشان پیش آمد، نتوانستندآن را به پایان ببرند. عنوان : پنج هزار کلمه برای نوشتن ۵ کلمه آیت الله بهشتی ، به تربیت نفوس بیشتر از تألیف کتب اعتقاد داشتند. به همین دلیل ،به برنامه ریزی برای مدارس جدید در حوزه های علمیه و تشکیل جلسات تفسیرقرآن و تدریس معارف و تبیین مسائل سیاسی و اعتقادی اهمیت زیادی می دادند. در مورد تألیف ، ایشان معتقد بودند نباید عجله کرد، یک نویسنده باید وقتی نوشته ای را به جامعه عرضه کند که به صحت و اتقان مطلب کاملاً اطمینان داشته باشد به طوری که وقتی کتاب منتشر شد نیازی به تجدیدنظر و تغییر مطالب آن احساس نشود. بنده از خود ایشان بارها شنیدم که می گفتند: انسان باید ۵ هزار کلمه بخواند تا ۵ کلمه بنویسد. عنوان : شما یک خوبی داری و یک بدی ! قبل از انقلاب شهید بهشتی به من تلفن کردند و فرمودند من با شما کار دارم ،فرمودند من به قم می آیم و به منزل شما وارد می شوم و ۵۵ دقیقه با شما در منزل هستم . وقتی تشریف آوردند از ایشان پرسیدم امر شما با من چیست ؟ گفتند شمایک خوبی داری و یک بدی ! خوبی شما این است که در فن معلمی آدمی قوی ومسلط هستی و من چون خودم معلمی کرده ام می بینم که شما در معلمی یک قهرمان هستی . ولی بدی شما این است که می ترسم دست از معلمی خود برداری وبروی یک واعظ مثل عبدالرضا حجازی و دکتر مناقبی بشوی ! سپس گفت تنها انگیزه ای که ممکن است شما را از معلمی به منبر بکشاند شایدنیاز مادی شما باشد بعد پرسید خرج شما در ماه چقدر است ؟ تا من معادل آن ازتهران برای شما بفرستم تا از لحاظ تأمین هزینه زندگی خیالت راحت و آرام باشد وهمین شیوه ای را که در معلمی در پیش گرفته ای ادامه بدهی . ایشان فرمودند در هرحال من حاضر هستم خرج شما را تأمین کنم . وقتی پرسیدم از چه پولی می خواهیدخرج زندگی مرا تأمین کنید؟ گفتند از وجوهات و سهم امام . گفتم برای من دشواراست از وجوهات برای هزینه زندگی ام مصرف کنم چون خانه و زندگی من زاهدانه نیست و لازمه استفاده از وجوهات این است که آدم زاهدانه زندگی کند. ولی قول به شما می دهم دست از روش معلمی برندارم یعنی حتی اگر هر قدر هم به من پول بدهند که یک دهه در مسجدی منبر بروم نخواهم رفت (که الا´ن هم همین طورهستم البته چند شب در کاشان منبر رفته ام ولی پول نگرفته ام ). نکته جالبتر این بودکه سر ۵۵ دقیقه ایشان بلند شد و گفت من الا´ن با آقای (شهید) حقانی در منزلشان قرار دارم . منزلشان کجاست ؟ گفتم دقیقاً پشت منزل من است . گفتند من برای فاصله منزل شما تا منزل ایشان ۵ دقیقه وقت گذاشته ام تا سر ساعت وعده شده در منزل ایشان باشم . عنوان : بستن ساعت مچی مرسوم نبود آقای بهشتی یک ساعت مچی داشت که زنگ می زد و فکر می کنم رنگ آن هم زردبود. این امر اصلاً در آن زمان بین طلبه ها مرسوم نبود که اولاً ساعت مچی داشته باشند و در ثانی این ساعت شماطه دار هم باشد و زنگ بزند. عنوان : دین باید از سنت و عرف جامعه جدا شود نکته مهمی که آقای بهشتی بدان تأکید داشت جدایی دین از سنت و عرف جامعه بود. ایشان برخلاف بعضی که احکام دین را با سنتهای جامعه گره می زنند معتقدبودند اسلام دین خاتمه است لذا می تواند با هر چیز جدید و نوینی که بیاید و باسنت جامعه سازگاری نداشته باشد طرف شود و از آن ابایی نداشته باشد. مثلاًایشان برخلاف بسیاری از روحانیون با عبا و عمامه رانندگی می کرد و ماشین او هم مدل خارجی رامبلر بود. در آن دوران در دهه چهل بسیاری معتقد بودند این رفتارچون با عرف جامعه و طبقه روحانی سازگاری ندارد در شأن ایشان نیست ولی آقای بهشتی اعتنایی به این مسائل نمی کردند. عنوان : وظیفه سنت شکنی داشت در دورانی که اکثر علمای سنتی استفاده از رادیو را حرام و خلاف شرع می دانستندهر چند بعضی از اساتید در منازلشان از رادیو استفاده می کردند ولی برخورد آقای بهشتی با آنان متفاوت بود. ایشان در این زمینه به نوعی رفتار می کردند که گویی وظیفه خودش می دانست این سنتها و حالتها را بشکند و فراتر از این بود که نشان بدهد دارد از رادیو استفاده می کند. در این گونه مسائل احساس مسئولیت می کرد. عنوان : با لباس روحانی رانندگی می کرد در دوران قبل از انقلاب که در قم و شهرستانهای دیگر اصولاً برای قشر روحانی رانندگی با لباس روحانی امری ناپسند و غیرمعمول تلقی می شد پدرم که در این زمینه ها سنت شکنی خاصی داشت همیشه با لباس روحانی پشت فرمان می نشست و رانندگی می کرد و جالب تر آنکه در آن دوران که داشتن رادیو در شأن روحانیون نبود ایشان نه تنها در ماشین خود رادیو داشت بلکه رادیوی خود رابه گونه ای در اتاِ قرار می داد که هر کس وارد می شد آن را ببیند و به رفتار بعضی که رادیو داشتند ولی آن را از چشم دیگران مخفی می کردند معتقد نبود. عنوان : باید خرافات را از اسلام جدا بکنیم وقتی شهیدبهشتی از آلمان به قم آمدند در منزلی نزدیک حرم در اطراف حسینیه مرحوم آیت الله مرعشی نجفی جلوس داشتند. بنده هم که یک طلبه جوان بودم مثل بقیه طلاب از ایشان دیدن کردم . به ایشان عرض کردم من یک طلبه کاشانی در قم هستم که در کاشان جمعه ها جوانها را جمع می کنم و برای آنها کلاس می گذارم . بعدپرسیدم شما برای جوانهای آلمانی چه می گفتید تا من هم برای جوانهای کاشان همانها را بگویم ؟ بعضی پس از شنیدن صحبت من خندیدند که مثلاً جوانهای آلمان چه ربطی به جوانهای کاشان دارد ولی ایشان لبخندی زدند و گفتند اتفاقاً سؤال ایشان سؤال خوبی است چون نیازهای واقعی جوانان یکی است حالا چه در شرِباشند چه در غرب ، حرف قشنگی که ایشان به من زد این بود که ما باید برای تعریف و معرفی اسلام دو کار بکنیم یکی خرافات را از اسلام جدا کنیم و دیگری عمل مسلمانها را سپس فرمودند: بسیاری از افراد که به اسلام گرایش پیدا نمی کنندبه خاطر خرافاتی است که یا از دیگران به نام اسلام شنیده اند یا رفتار مسلمانها رامنسوب به اسلام کرده اند و زده شده اند. ایشان به من فرمود اگر شما بتوانید درتبلیغی که دارید خرافات و عمل مسلمانها را برای مردم از اسلام جدا کنید اسلام به خودی خود پیش می رود. عنوان : پخش این موسیقی اشکالی ندارد بنابه توصیه آقای بهشتی شرکت فیلم در خدمت دین را در دهه پنجاه تأسیس کردیم که در مدارس برنامه نمایش فیلم داشت ، یک بار فیلمی به نام یک وجب از خاک خدا که فیلمی خارجی بود را تهیه کرده بودیم که سرگذشت عنکبوتی بود که زندگی دوزیستی داشت و در زیر آب با حباب هوا فضایی درست می کرد و بچه هایش را درآن نگهداری می کرد و اگر حباب کم می شد به سطح آب می آمد و حباب هوایی می گرفت و به داخل آب می برد. روی این فیلم آهنگ غربی بود. من قبل از نمایش عمومی این فیلم را در منزلم برای آقای بهشتی نشان دادم . خیلی از این فیلم خوشش آمد. وقتی از ایشان پرسیدم آقای بهشتی پخش این آهنگ به لحاظ شرعی برای دانش آموزان اشکالی ندارد؟ گفتند نه هیچ عیبی ندارد و در درک صحنه کمک می کند. به آقای طالقانی هم که نشان دادم همین حرف را زد. این در حالی بود که درآن زمان کسی جرئت نداشت در این گونه مسائل شجاعانه نظر فقهی بدهد.
عنوان : دقت در استنباط شرعی احکام یک بار که در منزل دکتر بهشتی بودم و آقای خامنه ای هم تشریف داشتند شاهدبحث ایشان با آقای بهشتی درباره یک مسئله شرعی بودم . آقای خامنه ای می گفتنداگر کسی روزه باشد و مثلاً با هواپیما به مشهد برود و زود برگردد در این مسافرت چند ساعته چرا باید روزه اش را افطار کند؟ آقای بهشتی پاسخ داد آیا اگر به کسی که سوار هواپیما می شود و می خواهد به مسافرت مشهد برود بگویی می خواهی به مسافرت بروی او می گوید بله یا نه ؟ اگر می گوید بله ، پس مسافر است و مسافر نبایدروزه بگیرد.
عنوان : حجاب اسلامی فقط چادر نیست چند روز پس از اینکه شهید بهشتی از آلمان به ایران آمدند مسئولان حسینیه ارشاداز ایشان دعوت کردند درباره فعالیتهایشان در سالهایی که در آلمان و اروپا بودندسخنرانی کنند. شهید بهشتی در این سخنرانی روی دو مسئله تأکید بیشتری داشت یکی مسئله اتحاد شیعه و سنی و استدلالشان این بود ما که در این شرایط حساس ، در دنیا قرارداریم نباید بین خودمان اختلاف و تفرقه بیندازیم . ایشان می گفت البته این اتحاددلیل نمی شود شیعه و سنی از اصول مسلم خودشان دست بردارند. ولی تأکیدزیادی روی شرایط داشتند و می گفتند در این شرایط ما باید حتماً اتفاِنظر داشته باشیم . این تفکر البته به مذاِ خیلی از مذهبی های سنتی آن زمان خوش نیامد وهمین را بهانه کردند تا ایشان را وهابی قلمداد کنند. من خودم از یکی از کسانی که چند کتاب هم نوشته بود شنیدم که می گفت دکتر بهشتی و آقای مطهری وهابی هستند. محور دوم سخنرانی شهید بهشتی در مورد حجاب و چادر بود که ایشان تأکیدداشت در اسلام حجاب به معنای چادر نیست . در همان جلسه عده ای از ایشان سؤال کردند شنیده ایم همسر شما در آلمان چادر به سر نمی کردند و با مانتوی اسلامی رفت و آمد کرده اند. پاسخ ایشان این بود بله ، حجاب کامل اسلامی که موردتأیید اسلام است می تواند چیزی غیر از چادر هم باشد. هر چند اظهار صریح این مسئله آن هم در آن شرایط بسته و تفکرات مسلمانان سنتی و قشری مانند مسئله اول در مورد ایشان جوّ منفی زیادی ساخت ولی با شجاعت خاصی نظر خودشان را در جمع ارائه کردند. ایشان می گفت من در تاریخ اسلام مطالعه کرده ام . چادر یک رسم و سنت ایرانی است و در زمان ائمه اطهار اصلاً حجاب اسلامی چنین شکلی نداشته است که حالا یک عده می خواهند حجاب اسلامی را فقط با آن محک بزنندو هر کس را که چادر نمی زند محکوم کنند. اعضای انجمن حجتیه و کسانی مانندسید مرتضی جزایری و... از کسانی بودند که خیلی در این زمینه علیه دکتر بهشتی تبلیغ می کردند و ساواک هم از این موقعیت کمال بهره برداری را کرد.
عنوان : نباید با ارائه یک تفکر این گونه برخورد کرد در ایامی که مسئله کتاب شهید جاوید مطرح شده بود که برداشت خاصی از حرکت و قیام حضرت سیدالشهدا داشت طبیعتاً عده ای موافق و مخالف این برداشت بودند، عده ای از علما مانند آقایان مشکینی و منتظری در آن زمان هم بر این کتاب حاشیه نوشتند. شهید بهشتی در مورد نویسنده کتاب (آقای صالحی نجف آبادی )که عده ای او را به انحراف و حتی ارتداد و سنی گری متهم می کردند می گفت فکروی انحرافی ندارد، او آدم روشنی است و در تاریخ اسلام تبحر دارد و فرد بسیارقابل استفاده ای در سطح حوزه است . در این دوران که در تهران بودند وقتی خدمتشان رسیدیم به ما گفتند بروید به این آقایان بگویید چرا این کارها را می کنند و در مورد یک کتاب این گونه با هم مخالفت می کنند. این به نفع ما نیست و قطعاً دست ساواک پشت این اختلافات در موردشهید جاوید پنهان است . ایشان گفت من این کتاب را خوانده ام اشکالاتی دارد امانه این طور که عده ای از آقایان در حد کفر و زندقه با آن برخورد می کنند. یک بار من از خود ایشان شنیدم که می گفت ردّیه ای که آیت الله صافی بر این کتاب نوشته اند ازبقیه ردّیه ها قویتر و منطقی تر است . در اصفهان هم آقای سید حسن امامی ردّیه ای در سیصد صفحه بر این کتاب نوشته بود که با ارادتی که به دکتر بهشتی داشت به من داد تا اگر ایشان تأیید می کندآن را چاپ کند. وقتی دکتر بهشتی آن را مطالعه کرد گفت هر چند کتاب خوبی است ولی مصلحت در چاپ آن نیست چون این کتاب باز موج تازه ای ایجاد می کند واختلافات را بیشتر می کند و باعث می شود ساواک از این اختلافات بهره برداری بیشتر بکند. ایشان می گفت ما باید تلاش کنیم هر چه بیشتر این آتش اختلافات راخاموش کنیم . دکتر بهشتی معتقد بود آقای صالحی نجف آبادی عالمی است که نظرخود را نوشته و ارائه داده است و نباید در یک جامعه با فرهنگ قوی شیعی با ارائه یک تفکر و نظر این گونه برخورد بشود. عنوان : اعتقادات باید ریشه ای باشد شهید بهشتی نسبت به مسئله اعتقادات باور دیگری داشت . ایشان معتقد بود انسان باید به طور ریشه ای اصول دین خود را بشناسد و باور داشته باشد. نه اینکه چون پدر و اجدادش مسلمان بوده اند او هم به صورت تقلیدی مسلمان باشد. به همین منظور جلساتی را پیرامون بحث توحید با ۱۵ نفر از دوستان از جمله شهید رجایی وشهید صادِ اسلامی و... گذاشته بود که این جلسات تا زمان دستگیری شهیدرجایی در سال ۵۶ به مدت ۴ سال در یکشنبه شب هر هفته تشکیل می شد و ایشان با نظم و تقیدخاصی و با آمادگی کافی علمی در این جلسه شرکت می کردند. عنوان : جای نومیدی نیست کلمات ، عبارات و اظهارات یأس آور بعضی افراد، دکتر بهشتی را دلگیر می کرد وشنیدن این عبارات برای او مشکل بود. ایشان می گفت چرا ما باید با داشتن مکتبی مانند اسلام مأیوس باشیم . مکتب ما مکتب متعال و موفقی است و جای یأس ونومیدی برای پیروان آن نیست . بر همین مبنا چهره ایشان حتی در اوج تلخی ها وناگواریها همیشه خندان و بشاش بود. عنوان : جاذبه ای نداشته ایم آقای بهشتی می گفت یکی از اشکالات ، پس از انقلاب این است که در حد مناسب جاذبه نداشته ایم و دافعه داشته ایم و دافعه ما بیشتر از جاذبه ما بوده است . ایشان می گفت ما با یک کلام حرف ، کسی را کنار می گذاریم . البته ایشان اسم کسی رانمی برد و به طور کلی می گفت .
عنوان : حق پرستان باید قدرت جذب داشته باشند شهید بهشتی هیچ گاه به فکر جمله پردازی و سخنرانی نبود اما معتقد بودحق پرستان که در عبارت به مناسبت مقطع زمانی از آنها به پیروان خط امام تعبیرکرده باید بیشتر قدرت جذب داشته باشند. تصور می کنم او فدای همین شیوه پسندیده اش شد که گفتند درباره عامل جنایتکار انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی مکرر به او تذکر داده شده بود که این فرد نادرست و فاسقی است اما شهید به احتمال اینکه بتواند با حسن رفتار و برخوردهای بزرگوارانه او را جذب کند حاضر به طرد او نشد و با او چنان سلوک کرد که امیرالمؤمنین (ع ) با ابن ملجم .
عنوان : علی می ماند و حوض ! شهید بهشتی به این مسئله اعتقاد خاصی داشت که باید به مشترکات افراد توجه کرد و در تعامل با آنها به نقاط مثبت شخصیت شان عنایت داشت . از جملات معروفی که از سال ۴۱ از ایشان که در اصفهان مکرر خدمتشان می رسیدم در ذهن من مانده این است که می فرمودند اگر ما بخواهیم دور هر کس رابه خاطر نقطه ضعفی که دارد خط بکشیم علی می ماند و حوضش !
عنوان : احتمال نمی دادید؟ به دلیل شایعاتی که بنی صدر و طرفداران او در مورد ملیت من که نامزد ریاست جمهوری از طرف حزب جمهوری اسلامی بودم منتشر کرده بودند امام صلاح را دراین دیدند در اولین انتخابات ریاست جمهوری هیچ شبهه ای در عمل به قانون اساسی مطرح نباشد لذا من به میل خودم از نامزدی حزب کناره گرفتم تا نظرحضرت امام تأمین شود. این تصمیم برای شورای مرکزی حزب خیلی سنگین بود.آقای بهشتی که مثل من در این قضیه غافلگیر شده بود از من پرسید شما احتمال نمی دادید که این شایعه را به دروغ برایتان درست کنند. گفتم نه اصلاً حتی فکر آن هم به ذهنم خطور نمی کرد. (این در حالی بود که بعضی در حزب علیه ایشان شایعه کردند که این قضیه را از قبل می دانسته است .)
عنوان : در غیاب او صحبتی نمی کرد شهید دکتر بهشتی در موضوع بنی صدر هر کجا که حضور داشت و بنی صدر هم بوددر حضور او با صراحت ولی در چارچوب ادب و نزاکت صحبت می کرد و هرگزنشد در غیاب بنی صدر نسبت به او صحبتی بکند.
عنوان : ما عصمت حزب اللهی داریم شهید بهشتی یک هفته قبل از شهادتشان در جلسه ای درباره وضع رئیس جمهوری و وقایع روز می گفتند: برادران ، مشکل ما که در عین حال بزرگترین حسن ماست این است که ما عصمت حزبی و عصمت حزب اللهی داریم که این عصمت حزبی دست و پایمان را بسته است و نمی توانیم خلاف موازین قرآن کریم و گفتار ائمه معصومین رفتار کنیم . نه می توانیم به کسی تهمت بزنیم و نه می توانیم چیزی را که برایمان ثابت نشده به عنوان یک امر ثابت شده برای مردم بگوییم . ولی دشمن ماالا´ن این عصمت را ندارد و به همین جهت ظاهراً هم موفق تر از ماست . مردم از ماتوقع عصمت دارند ولی از فلانی که در کاخ می نشیند یا با فلان نوع ماشین واسکورت حرکت می کند توقع عصمت ندارند.
عنوان : مشکلی از طرف من وجود ندارد در ماههای اول جنگ که فرماندار دزفول بودم شهید بهشتی برای بازدید از جبهه هاو دیدار با رزمندگان اسلام با ماشین به دزفول آمد. شب که برای جلسه و استراحت به فرمانداری تشریف آوردند پس از جلسه که حدود زمانی یک شب بود فرصت رامغتنم شمردم و گفتم حاج آقا با توجه به این دو دستگی و جو ملتهبی که در جامعه از اختلاف بین شماو بنی صدر ایجاد شده آیا بهتر نیست هر دوی شما پیش امام بروید و از ایشان به صراحت بخواهید با انتخاب یکی از شما دو نفر و جریان متعلق به شما جامعه را به وحدت اولیه ای که در قبل بود برگرداند؟ ایشان مکثی در حدودیک دقیقه کردند سپس با تأنی به من گفتند فلانی من امروز صبح در بدو ورود به دزفول به پایگاه هوایی دزفول رفتم و خدمت رئیس جمهور رسیدم و گفتم برادر اگراز دست من کاری درباره جنگ برمی آید بگویید تا انجام دهم . احساس می کنم می خواستند با این جواب مرا متوجه این معنا کنند که مشکلی از طرف من وجودندارد. عنوان : همه اینها از روی حسادت است یک روز همه درمنزل دور پدرم حلقه زدیم و از ایشان پرسیدیم چراشما جواب این همه تهمت و افترا و شایعات دروغی را که بنی صدر و اطرافیان او علیه شما درجامعه پخش می کنند نمی دهید. ایشان لبخندی زدند و گفتند دخترم ، پسرم همه این کارها از حسادت است والاّ من کاری به کار اینها ندارم واینها از سر حسادت است که بامن دشمنی می کنند و من فرصت این را هم ندارم که جواب این همه تهمت را بدهم . وقت من خیلی کم است و خیلی هم کار دارم و باید به کارهایم برسم . عنوان : غزلی را زمزمه می کرد پدرم در روزهای واپسین زندگی ، زیر لب غزلی از حافظ را خیلی زمزمه می کرد که مطلع آن این است : درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس و بعد این بیت آخر را مدام تکرار می کرد: همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس عنوان : ۵ دقیقه صحبت کرد که ناگهان ... متأسفانه ریز اظهارات هر یک از مصدومان را در دفتر خاطراتم ثبت نکرده ام .اکثریت مصدومان در همین بیمارستان بودند از نمایندگان مجلس و از مجروحان واز اعضای حزب ، با شور و شوقی فوِالعاده آنها را بوسیدم ، احوالشان را پرسیدم واز آنها درباره مشاهداتشان در لحظه انفجار و مدتی که بیهوش زیر آوار به سرمی بردند و از وضع افراد مجاورشان و خلاصه آنچه به خاطر دارند توضیح می خواستم . خیلی ها حال صحبت نداشتند و مختصر حرف می زدند. من هم با همه عشقی که به شنیدن اظهاراتشان داشتم ترجیح می دادم زحمتشان ندهم . از مجموع صحبتها چیزی که یادم هست این است که : در لحظه انفجار دیده اندشعله ای همراه با صدا از زیر میز تریبون همان جا که شهید مظلوم نشسته و مشغول صحبت بوده با سرعت همه سطح سالن را گرفته و حرارتش را با همه وجود لمس کرده اند. بلافاصله سقف سالن بر سرشان فرود آمده و همه را به زیر خود گرفته .فریاد اللهاکبر، لا اله الا الله، محمد رسول الله و ذکرهایی از این قبیل همراه با استغاثه زیر آوارها و کف زمین و فواصل صندلیها به گوش همه می رسید. بعضی خیلی زود از زیر آوار درآمده که حتی به بیهوشی هم نرسیده بودند وبعضی که طرف غرب سالن نشسته بودند ساعتها در آن حال گذرانده بودند. چیزی که دمغم کرده بود هیچ یک از آنها اثری از شهید مظلوم بهشتی در ذهنشان نداشتند.علتش هم این بود که نجات یافتگان آنهایی بودند که از تریبون دور بوده و آنها که نزدیک شهید بهشتی نشسته بودند قاعدتاً مثل خودش در همان لحظات اول کارشان تمام شده و امدادگران فقط به اجساد پاکشان دسترسی پیدا کرده بودند.فقط یادشان بود که ابتدا بهشتی در وسطهای سالن جزو مستمعین بوده و قرارصحبت نداشته . به خاطر اهمیت مسئله (ریاست جمهوری ) که با پیشنهاد جمعی وتصویب حاضران در دستور قرار گرفته ، آقای بهشتی به خاطر بحث جدید نزدیک بمب رفته و تقریباً پنج دقیقه از شروع صحبتشان گذشته که ناگهان ...
عنوان : آخرین جمله شهید بهشتی در جلسه ای که هر هفته شبهای دوشنبه در سالن اجتماعات حزب تشکیل می شدمسائل و مشکلات مردم از قبیل تورم ، مسکن ، آموزش و پرورش ، بهداشت و درمان و غیره مطرح می شد و چون مسئولان اجرایی و مسئولان سایر قوا حضور داشتندتصمیمی برای حل مشکلات گرفته می شد و اگر احیاناً نیاز به قانونی بود، مجلس قانونی برای رفع آن مشکل تصویب می کرد. معمولاً در نشستها یکصد و پنجاه نفر شرکت می کردند که در نشست روز هفتم تیر سال ۱۳۶۰ و در جلسه قبلی آن با همین عده از مسئولان ، بحث تورم بررسی می شد. در آغاز جلسه آقای کاظم پور اردبیلی (وزیر بازرگانی وقت ) پیرامون تورم ومشکلات مربوط به آن صحبت کردند. در اواسط جلسه که تقریباً نمایندگان مجلس ،وزیران و معاونان و مسئولان اجرایی و قضایی که عضو یا هوادار حزب بودند،حضور داشتند، پیشنهاد شد به خاطر عزل بنی صدر و در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری بحث مربوط به انتخابات بررسی شود که با موافقت اکثریت حاضران مواجه شد. دکتر بهشتی به عنوان آغازگر بحث و هم مدیر جلسه پیرامون اهمیت مسئولیت ریاست جمهوری سخنانی ایراد کردند و اظهار داشتند رئیس جمهوری پس از مقام رهبری بلندپایه ترین مقام نظام است و آقایان مردم را روشن کنند تا شخصی که تحت حمایت استکبار قرار دارد در مسئولیت ریاست جمهوری قرار نگیرد. تا جایی که من به یاد دارم این آخرین جمله شهید بهشتی بود. در این لحظات بود که ناگهان با صدای مهیبی همه جا تاریک و من به گوشه ای پرتاب شدم . تا چند ثانیه نمی دانستم چه شده و فقط صدای ناله ها و فریادهای یاالله، یا امام زمان (عج ) را می شنیدم . بعد از مدتی متوجه شدم بر اثر انفجار و پایین آمدن تمام سقف سالن اجتماعات افراد زیادی زیر آوار سنگینی قرار گرفته اند و کسانی که در معرض مستقیم انفجارقرار داشتند، مثل شهید مظلوم بهشتی قطعه قطعه و متلاشی شده اند. این حالت تاریکی و سکون و بی حرکتی حدود دو ساعت طول کشید تا مردم ونیروهای امدادی یکی یکی اجساد را از زیر آوار بیرون می کشیدند. در این حادثه فقط یک سوم حاضران جلسه و از جمله من زنده ماندیم که همگی نیز مجروح شده بودیم .
عنوان : ممکن است بخواهند از من امتیاز بگیرند ما هر لحظه در انتظار شهادت پدرم بودیم . وقتی تصمیم گرفتیم منزلمان را از قلهک به خیابان ایران ببریم و در حال اسباب کشی بودیم ساعاتی پس از مغرب که صداهای شبیه به انفجار شنیدیم به پاسداری که همراه من در اسباب کشی بود ولحظاتی دراز کشیده بودیم گفتم فکر می کنم همه چیز تمام شد و پدرم را شهیدکرده اند. بعد که بیرون آمدیم و به حزب رفتیم همه چیز را متوجه شدیم . واقعاً هر لحظه همه منتظر شهادت ایشان بودند و البته پدرم هم می دانست و گاهی با صحبتهایی درما ایجاد زمینه می کرد. حتی خود ایشان یک بار به من گفت علیرضا مواظب خودت باش چون ممکن است دشمنان من ، تو را گروگان بگیرند تا از من در قبال آزادی تو امتیاز بگیرند.
عنوان : خوشا به حال آقای خامنه ای عصر همان روز حادثه چند ساعت قبل از شهادت شهید بهشتی جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی برپا گردید. در آغاز این جلسه خبر ترور حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان یک خبر بسیار ناراحت کننده توسط دکتر بهشتی گفته شد. ایشان از افرادی خواست حین این جلسه به طور دایم از وضعیت آقای خامنه ای خبر کسب کرده و اطلاع دهند. در پایان جلسه ضمن ارائه خبر مربوط به وضعیت جسمی آیت الله خامنه ای پیامی که حضرت امام (ره ) خطاب به ایشان که در بیمارستان بستری بودند، قرائت گردید. در پایان جلسه شورای مرکزی وقتی چند نفری کنار شهید بهشتی نشسته بودیم ، ایشان با اشاره به پیامی که حضرت امام به آیت الله خامنه ای فرستاده بودند، گفتند: «خوشا به حال آقای خامنه ای که ولی امر مسلمین چنین پیامی را برای ایشان فرستاده است و این پیام نه برای دنیای ایشان بلکه برای آخرت او هم بسیار ارزشمند است و من آرزو دارم با چنین پیامی ازولی امر مسلمین از دنیا بروم .» واقعاً ایشان با تمام وجود این مطالب را می گفتند. این امر نشان می داد نسبت به ولایت و تولی به ولایت فقیه چقدر توجه داشتند.
عنوان : چهره شان بسیار نورانی بود پدرم صبح روز واقعه غسل شهادت کردند و با خانواده خداحافظی کردند. چهره ایشان بسیار نورانی بود که با روزهای گذشته قابل مقایسه نبود. ما می دانستیم که بعد از نماز مغرب و عشا در دفتر حزب جمهوری اسلامی جلسه بسیار مهمی پیرامون انتخاب رئیس جمهور آینده برگزار خواهد شد صدای انفجار را به وضوح شنیدیم . برادرانم که پس از وقوع حادثه به محل رفته بودند بعد از مراجعه به بیمارستان خبر شهادت پدرم و یارانش را به ما دادند.
عنوان : غسل شهادت کردند صبح روزی که پدرم در آن فاجعه به شهادت رسیدند لباس جدیدی را که مادرم برایشان سفارش داده بود پوشیدند و غسل شهادت هم کردند که نشان می داد کاملاًآماده شهادت در راه خدا بودند. من از مادرم شنیدم ایشان با آگاهی به شهادت غسل شهادت کرده بودند. پدرم گاهی با صحبتهایی که برای ما می کردند ما را آماده خبر شنیدن شهادتشان می کردند و می گفتند نه گفتن به ابرقدرتها و منافقین و کنارگذاشتن بنی صدر این مسائل را هم در پیش دارد.
عنوان : لبّاده نپوشیدند
صبح روز هفتم تیرماه که پدرم می خواست به بیرون برود من و خواهر کوچکم ومادر بیدار بودیم . ایشان برای اولین بار در آن روز قبا پوشید و لباده ای را که هر روزمی پوشید بر تن نکرد که باعث تعجب ما شد. نکته عجیب تر این بود که برخلاف روزهای دیگر که با ما خداحافظی نسبتاً گرمی می کرد در این روز که آخرین روز عمرو دیدار او بود به گونه خاصی من و خواهر کوچکم و مادرم را در آغوش خود گرفت و فشرد که من از این نوع خداحافظی لرزشی در قلبم احساس کردم . بوی عطر یاس ایشان که همیشه می زد مشام ما را معطر کرده بود. وقتی داشتند می رفتند با اشاره چشم به مادرم گفتم چرا بابا امروز این گونه از منزل بیرون رفت .
عنوان : می بینم آقای بهشتی اوج می گیرد
آقا محمدرضا فرزند شهید بهشتی برایم تعریف می کرد پس از شهادت پدرم به دلیل علاقه وافری که مرحوم علامه طباطبایی به ایشان داشتند به اطرافیان ایشان سفارش شده بود که خبر شهادت پدرم را به ایشان اطلاع ندهند. در کمال تعجب پس از مدت کوتاهی مرحوم علامه به آنها گفته بود شما نمی خواهد چیزی را از من پنهان کنید چون من آقای بهشتی راجلوی چشمانم می بینم که دارد اوج می گیرد.