سخنرانیهای شهید بهشتی ۴
روزهای آخر زندگی حضرت علی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین، الصلوه والسلام علی جمیع انبیاء و المرسلین سیما عبده و رسوله و امین واحی خاتم النبیین محمد و آله اجمعین و علی الائمه الطاهرین و السلام علینا و علی عباد الصالحین .
طبق قراری که ما، در برنامه این شبها داشتیم من درباره سالهای آخر زندگی علی (ع) مطالبی عرض بکنم و قبل از هر چیز به همه برادران و خواهران که در دل از کودکی تا بزرگی نسبت به علی و خاندان علی مهر خالص دارند و اخلاص میورزند شهادت مولای متقیان علی (ع) را تعزیت میگویم شخصیت بارز علی (ع) از جمله شخصیتهای استثنایی تاریخی است که اگر بگوییم از. بی نیاز هست مبالغه نمیکنیم درباره کمتر شخصیت بزرگ عالم بشریت به اندازه علی کتاب نوشته شده نه تنها کتابهای که شیعه و دانشمندان شیعی نوشتهاند. کتابهایی که دیگران نوشتهاند مطالبی که دیگران نوشتهاند. باز نه تنها کتابها و مطالبی که برادران اهل سنت . برادران مسلمان مانوشتند چون بیشتر آنها هم نسبت به علی مهر میورزند. بیشتر آنها هم دوستدار علی (ع) هستند، بسیاری از آنها در نوشته هایشان مطالبی دارند که اگر از روی ماءخذ و کتاب در یک محفل آماده ای که ساعت ها بتوانیم با هم ماءنوس باشیم بخوانم شاید عده ای از آقایان تعجب کنند که مگر دانشمندان اهل سنت هم درباره علی چنین مطالبی دارند. بله، آنها بیشتر آنها. نسبت به علی مهری خاص دارند. مهری قابل توجه دارند بلکه نویسندگان و دانشمندان غیرمسلمان چون علی در سیمای تاریخ به صورتی جلوه کرده که هر کس عاشق انسانیت و صفای ملکوتی یک انسان درست بار آمده هر کس شیفته دیدن و مشاهده کردن یک انسان درخشنده یک روح تابناک، نخستین آیینه ای راکه در آن آیینه میتواند چنین سیمای را بیابد و ببیند با نام علی جستجو میکند در میان نویسندگان غیرمسلمانی که درباره شخصیت مولای متقیان کتاب نوشتند یک نویسنده مسیحی لبنانی که در این ده و پانزده سال اخیر قلم به دست گرفته و درباره علی کتاب مینویسدموفقیت بسیار جالبی کسب کرده این نویسنده جورج جورداق است اول بار یک کتابی یک جلدی درباره علی (ع) نوشت . و این کتاب آنقدر مورد پسند و مورد قبول همه قرار گرفت . که به زودی چاپهای مکرری از آن به عمل آمد مکرر چاپ شد و بعد که چنین استقبالی شایان از اثر خودش دید تصمیم گرفت کتاب یک جلدی را تفصیل دهد شرح کند و اکنون ۵ جلد کتاب مفصل درباره علی (ع) نوشته که هرکدام از آنها علی (ع) را در یک سیما و در یک هیئت و در یک شکل خاصی به خوبی نشان میدهد. این کتاب به همان صورت یک جلدیش به فارسی ترجمه شد و چاپ شده ولی به صورت ۵ جلدی نشنیدم هنوز ترجمه آن چاپ شده باشد. و ای کاش که به همان صورت مفصل ۵ جلدی ترجمه به فارسی میشد و چاپ میشد تا همه فارسی زبانها هم بتوانند ازش استفاده کنند، به همین جهت من در بحث بسیار فشرده امشب فقط سالهای آخر زندگی علی (ع) را موضوع قرار دادم آن هم برای تجزیه و تحلیل یک نکته خاص، این را هم عرض کنم که من در همان اوایل ورودم در نخستین جلسه ای که به یاد جشن بزرگ غدیرخم با حضور آقایان تشکیل شد و نخستین بار بودکه با عده بیشتری از دوستان روبرو میشدم . و سخن میگفتم عرض کردم که بعد مایلم در جلسات مذهبی که تشکیل میشود. از دوستان و علاقمندان کسانی آماده شوند و در ایراد بحثها و سخنرانیها شرکت کنند مخصوصاً دوستان جوان تحصیل کرده مان را من همیشه به این کار تشویق میکردم برای اینکه این خود کمال و ارزش و فضیلتی است که آدمی بتواند عقیده و ایده و اصول دینی و تعالیم آسمانی مذهبی خودش را در یک محفلی تقدیر کند و بگوید و بودن افرادی که میتوانند بحث های بهره آور و بهره مند کننده دینی داشته باشند،در هر نقطه ای، عاملی است که در این موقعیت ها و مناسبتهای مذهبی بشود جلسات مذهبی تشکیل داد و چون نمیتوانیم ما منتظرباشیم که همه جا یک عالم دینی و یک سخنگوی دینی ورزیده و بار آمده برای این کار داشته باشیم پس چه بهتر که در میان برادران وخواهران مسلمان ما کسانی باشند که بتوانند در مواقع مناسب از عهده این کار برآیند و امیدوار هستم که باز هم دوستانی داشته باشیم که در محافل ولو کوتاه به هر صورت که میتوانند بحثهای .. دینی داشته باشند درباره سالهای زندگی علی (ع) بطور کلی در دوران زندگی علی، چند دوره ممتاز وجود دارد یکی سالهای میان تولد علی تا نهضت پیغمبر و ظهور اسلام تقریباً علی (ع )۱۰ ساله بوده است که پیغمبر اسلام مبعوث شد، یعنی بیشتر مورخان سال تولد علی را سال سی ام عام الفیل مینویسند، علی سی سال از پیغمبر کوچکتر بود.ابوطالب پدر علی و عموی پیغمبر مردی بود بسیار جلیل و شریف و بزرگوار بسیار محترم خیلی محترم تاریخ اسلام وقتی من تاریخ اسلام میگویم یعنی تاریخی که مورخان بزرگ اسلام نوشتهاند و اغلب آنها هم اهل سنت هستند تاریخ اسلام از شخصیت ابوطالب راستی به جلالت و عظمت زیاد یاد میکند زیاد، ابوطالب که بعد از عبدالمطلب بزرگ خاندان بنی هاشم و به یک معنا بزرگ قریش بود.مردی بود از نظر مالی چندان ثروتمند نبود و از نظر عائله، عائله سنگینی داشت سالی در مکه قحطی و گرانی پیش آمد پیغمبر و عباس عموی پیغمبر و برادر کوچک ابوطالب با هم مشورت کردند گفتند ای کاش ما میتوانستیم باری از روی دوش ابوطالب در این وضع بدنامطلوب و گرانی برداریم با هم شور کردند، چه کار میشود کرد چه جور میتوانیم به ابوطالب کمک کنیم بالاخره فکر آنها به اینجا رسیدکه دو تن از فرزندان ابوطالب را اینها کفالت کنند عباس یکی از آنها را به خانه خودش ببرد. پیغمبر هم یکی از آنها را به خانه خودش ببرد.با ابوطالب صحبت کردند ابوطالب به آنها گفت که عقیل را برای من بگذارید که کارگردان کار من است از بچه های دیگر هر کدام رامیخواهید انتخاب کنید پیغمبر علی را انتخاب کرد علی کودکی خردسال بود که از خانه پدرش ابوطالب، به خانه محمد آمد. این است که علی در دامان پیغمبر اسلام بزرگ شد. سالهای کودکی علی (ع) قبل از بعثت یعنی ۱۰ سال اول زندگی شاخص ترین و برجسته ترین واقعش انتقال از خانه ابوطالب است، به خانه پیغمبر بعد از اسلام در همان روزهای نخستین بعثت پیغمبر، نخستین مردی که نخستین فردی که به پیغمبر ایمان آورد خدیجه است به اتفاق مورخین ولی نخستین مردی که به پیغمبر ایمان آورد علی (ع) است . این هم به قول بیشتر مورخان و اگر به یک نکته توجه کنیم که علی در آن سن بالغ نبوده بنابراین کسانی که اول مرد مسلمان را افراد دیگر از قبیل قیس بن حارثه یا ابوبکر یا دیگران نام برده اند نظرشان به افراد بالغ بوده که میتوان گفت تقریباً این مسئله در تاریخ اسلام روشن است . که علی بعداز خدیجه اول من آمن است ولی ایمان به پیغمبر در زندگی علی بخصوص وضع خاصی دارد. چون در زندگی علی ایمان به پیغمبر درسن ۱۰ سالگی یعنی یک نقطه عطف یک نقطه تحول عمیق علی کودکی ۱۰ ساله که از این بین مبارزه با شرک و جهل و ستم و بیداد راشروع میکند و این مبارزه را با رنگهای مختلف ادامه میدهد تا لحظه شهادت در حالی که در زندگی بقیه کسانی که مسلمان شدند درزندگی همه اینجور نبود، البته مسلمانان عموماً مبارز بودند عموماً به راه پیغمبر آمدند ولی رنگ خاص مبارزات علی در تاریخ اسلام اختصاصیت مدت مبارزات علی در تاریخ اسلام همیشگی بود یعنی علی از سال اول بعثت تا لحظه شهادت روز بدون مبارزه نداشتند ازاینجا زود بگذریم مرحله دوم از بعثت پیغمبر است تا وفات پیغمبر من همه را یک مرحله میکنم . در حالیکه در این مرحله هر قدمی وهر وحیی باید یک مرحله خاص شمرده بشود شرح و تفصیل خاصی دارد مرحله سوم از وفات پیغمبر است تا روی کار آمدن عثمان پیغمبر اکرم در سال یازدهم هجرت رحلت فرمود. دو سال و تقریباً چهار ماه ابوبکر خلیفه بود و پیشوای مسلمین شد در حدود ۱۰ سال و چند ماه هم عمر پیشوا و خلیفه بود و حکومت را در دست داشت در این مدت تقریباً ۱۳ سال که میان رحلت پیغمبر و روی کار آمدن عثمان است علی یک دوران خاصی از زندگی را گذرانده و این دوران از نظر من یکی از قابل مطالعه ترین دوره های حیات امیرالموومنین علی (ع) است، بسیار نکات آموزنده دارد بسیار زیاد، خیلی خیلی زیاد، این دوره سوم در این دوره سوم شاخص زندگی علی این است که علی در عین حال که احساس میکند برای اداره امور مسلمین لیاقتهای اختصاصی دارد در عین حال که احساس میکند قدرتهای متمرکزگاه گاه ندانسته لااقل از مسیر پیغمبر اسلام کنار میرود در عین حال چنان با خلوص و صفا اولا با صراحت لهجه ثانیاً با اظهار همکاری صمیمانه و عمل همکاری صمیمانه با مصالح مسلمین ثالثاً فداکاری میکند وصف ناپذیر است این هم مرحله سوم . مرحله چهارم اززندگی علی علیه السلام در دوره زمامداری عثمان است . شاید بتوانم عرض کنم . صرف نظر از بعضی از ناراحتی های اختصاصی دوران خلافت خود حضرت و زمامداری خود حضرت که راستی ناراحتی های عمیقی داشت ناراحتی که علی در دوران زمامداری عثمان کشیدبسیار قابل توجه هست برای اینکه عثمان از آن لحظه ای که روی کار آمد باز دسته بندی بنی امیه روی کار آمد و تا لحظه ای که عثمان درمدینه کشته شد با دسته بندی بنی امیه کشته شد و در تمام این مدت دشمنان علی همه چیز را به نام علی میشناختند و به نام علی معرفی میکردند و به نام علی جا میزدند. من چون از این دوره هم میخواهم زود بگذرم فقط یک تکه کوچک نقل میکنم . ابن عقیل یک مورخ سنی است و از مورخان معروف تاریخ اسلام است و تا حدی محقق است در تاریخ اسلام کتاب معروف تاریخش به نام کامل کتابی است تا حدودی فشرده در عین حال در هشت جلد هشت جلد بزرگ، ۸ مجلد بزرگ، معذرت میخواهم، ۶ مجلد بزرگ ۱۲ کتاب ابن عقیل در تاریخ کامل میگوید در روزهایی که مخالفان عثمان از هر سمت به سوی مدینه رو آورده بودند و همه میگفتند عثمان وضعی دارد که عمال او فرمانداران او، کارگذاران او کارمندان حکومت عثمان در همه جا ظلم و ستم میکنند، یا عثمان از این ستمگری عمالش آگاه هست یا ناآگاه اگر آگاه هست لیاقت این سمت را ندارد چون مرد ستمگر حق ندارد بر صندلی زمامداری امت اسلام تکیه زند برصندلی جانشینی پیغمبر اکرم نشیند. یا ناآگاه است مردی که تا این اندازه بی لیاقت باشد که در زیر گوش او به حقوق امت اسلام تجاوزمیشود. به دلیل بی عرزگی و بی لیاقتی حق این مقام را ندارد. حرفی بود منطقی به این دلیل دسته های مهاجم و دسته های شکایت کننده و دسته های طغیان گر مخصوصاً از سه ناحیه معروف مصر و بصره کوفه حرکت کردند. آمدند به مدینه گفتند حالا که نمیتوانیم از راه فرستادن نامه فرستادن پیغام این پیرمرد را از این خواب گران بیدار کنیم ما به صورت دسته جمعی حرکت میکنیم میآییم مدینه، تا این ببیند که وضع چقدر بد شده که انبوه های زیادی از مردم کسب و کار خانه کاشانهشان را ول کردند. آمدند از بصره کجا به مدینه لابد یک خبری است . اقلاً آمدن ما ، او را از خواب خوابی که فقط در اثر تملق و چاپلوسی مردان حکم ها و سعید بن عاص ها غارتگران چاپلو.س بنی امیه بر پیر مردی چون عثمان عارض شد او را به این وسیله از خواب بیدار کنیم آمدند به مدینه به عنوان اینکه قافله عمره است و می خواهد بیاد برسه مکه برای عمره و زیارت خانه خدا هم حرکت کردند که عمال عثمان مانع حرکت آنها نشه آمدند در سه نقطه مدینه در سه نقطه اطراف مدینه اطراق کردند . بعد پیغام فرستادند برای عثمان گفتند بله ما آمده ایم به این منظور آمده ایم تکلیف ما چیه بیایم به مدینه یا از همین جا مطلب حل تقریباً حداقل سه نوبت با کوشش علی علیه السام این مهاجمین از مدینه با نصیحت و اندرز علی و با پیمان و تعهد عثمان که دیگر بیدرا شدم دیگر تجاوز نمی کنم دیگر نمی گذارم عمال من به حقوق مردم تجاوز کنند دیگر در بلاد و سرزمینهای دور اسلامی کسی به حق مسلمانی تجاوز نمیکند سه نوبت عثمان آمد علانیه در حضور مردم این تعهد را کرد و از وقتی عثمان کشته شد دستگاه تبلیغات معاویه تو بوق و کرنا زد که علی سبب کشته شدن عثمان شد . یکی از لحظات حساس این گوشه از تاریخ اسلام اینه در آخرین نوبتی که عثمان دست به دامان علی شد و از علی خواهش کرد که برو اینها را نصیحت کن برگردند کن خودم کارهارا درست می کنم علی به عثمان فرمود تو مکرر تعهد کردی باز هم تخلف کردهای من این بار میگویم اگر من رفتم به اینها گفتم بروید برگشتند و باز تو نتوانستی روی قول خودت بایستی دیگر به خانه تو پا نمی نهم عثمان قبول کرد. گفت من از همین جا قول می دهم . به محض اینکه رفتند. برگشتند خوب آن روزها که وسیله مسافرتی مثل حال که نبود منزل منزل می رفتند دو منزل اینها رفته بودند دیدند یکی دو نفر از خواص و غلامان خاص عثمانی سوار اسبهای حکومتی هستند و دارند به سمت شهرستانهای اینها به سمت بلاد اینها میروند مصریها دیدند اینها دارند به سمت مصر می روند جلوی اینها را گرفتند گفتند آقا کجا می روید گفتند ما می ریوم به مصر چه کار درایم آنجا می رویم آنجا کاری داریم که کارهای شخصی داریم آیا شما حامل نامهای یا چیزی هم هستید ابداً ما هیچ نامهای نداریم، به قدری اینها را بازجویی کردند حرفاشون دو جور از آب در آمد به اینها ظنین شدند گفتند ما باید شما را کاوش کنیم آنها را کاویدند دو نامه به مهر عثمان نوشته شده خطاب به دو تن مسئول درجه اول در مصر پیدا کردند ، که در این نامه ها نوشته شده بود به فرماندار مصر و به فرمانده سپاه مصر کی و کی و کی، سرشناسان این نهضت را معرفی کرده بود. اینها به محض اینکه به مصر رسیدند کی را چقدر شلاق می زنید، تیغ سروشون می تراشید توی شهر میگردانید کی را به دار میزنید این نامهها را گرفتند آورند به مدینه، بردند پیش علی (ع) عرض کردند . آقا بفرمایید این است پیمانی که عثمان بسته است حضرت فرستاد یکی از نزدیکان عثمان آمد او را خواست گفت این نامه ها را تبیین دیدید بله، کی اینها را نوشته گفت والله هیچ گمان نمیکنم عثمان نوشته باشد، خیلی بعید به نظر میرسد حضرت فرمود من نمیدانم این نامه مهر عثمان پایش خورده ببرید رسیدگی کنید بردند پیش عثمان گویا به خاطر همین عثمان پاد شد ، آمد به خانه علی گفت چون عهد کردی به خانه نیایی من میآیم اینجا حضرت فرمود هان این نامه چیه این نامه ها گفت و الله من ازش هیچ خبری ندارم فرمود من تو را تهدید نمی کنم اما گوش کن مردم چی میگویند چگونه میشود زمامداری امت اسلام را به دست کسی داد که با مهر او در خانه او چنین فرمانهای جابرانه و ستمگرانهای مینویسند و به دست مأموران و پیکهای حکومتی که بر اسبهای دولتی سوار هستند میدهند تا به دست فرماندارانش در نقاط دور دست برسانند فکر کن این نامهها گیر نیافتاده بود چی میشد با جان و حق مردم ، من دیگر به کار میان ملت و تو پا نمیگذارم خود دانی و مردم دانند و تو در عین حال وقتی خانه عثمان را محاصره کردند علی (ع) شنید که عثمان را از اینکه آب و غذا بهش برسد جلوگیری میکنند مخصوصاً از رساندن آب که باید از بیرون برسد شرح بسیار مفصلی دارد.
از قصههای جالب هم سرگذشتهای جالب و خواندنی تاریخ اسلام هست. وقتی دید شنید ، حضرت از اینکه آب به عثمان برسد مهاجمین جلوگیری کردند قرار شد دو سه تن از صحابه بزرگ را خواست فرمود شما از جانب من مأموریت دارید بروید هر وقت فهمیدید آب در خانه عثمان نیست شخصاً آب به خانه عثمان ببرید حتی فرزنند بزرگوارش حسن بن علی را مأمور کرد که در حفاظت و نگهبانی خانه عثمان مسئولیت تقریباً درجه اول را به عهده بگیرد. آن وقت ملاحظه کنید در این دوران علی (ع) از یک طرف با مسأله بزرگ عدالت اجتماعی در اسلام روبروست علنی به حقوق مسلمان تجاوز میشود علی بزرگترین پاسدار حق و عدالت هست در اسلام نمیتواند آرام بنشیند از طرف دیگر وضع طوریست که هر نوع حرکتی ممکن است به نتیجهای منجر شود که آن نتیجه برای وحدت و یکپارچگی امت اسلام زیان بخش باشد حل این مشکل از دست پیشوای دانای بزرگی چون علی (ع) در این سالها ساخته نشد که علی در این سالها جز خون جگر خوردن و رنج بردن و احیاناً نصیحتهای علنی کردن به عثمان خیلی نصیحت کرده نامه های سریع با لحن نصیحت نوشته پیامها فرستاده اما طولی نمیکشید مردی بود پیرمرد عثمان در موقعی که کشته شد حداقل سنی که برای او نوشتند ۸۲ سال و الا تا ۹۰سال هم نوشتند . پیرمردی بود ضعیف ناتوان سست هر پیرمردی هم سست عنصر نیست عثمان جوان هم که بود سست عنصر بود عاطفی سست، لیاقت اداره امور امت را نداشت در حالی که منطق علی (ع) این بود با عاطفه فقط جامعه را نمیتوان اداره کرد و من یک خطبه کوتاه یک نامه کوتاه از حضرت در این باره خواهم خواند. به هر حال این هم دوران چهارم از دورههای زندگی علی دوران پنجم از دورههای زندگی علی دوران ۴ سال و چند ماه تقریباً پنج ساله زمامداری آن حضرت این دوران هم دورانیت پر ماجرا . دورانی عجیب و دورانی پررنج برای علی آنقدر ، علی بعد از وفات پیغمبر تا لحظه شهادت رنج برده بود که بسیاری از مورخان نقل میکنند وقتی شمشیر بر فرق علی آمد فرمود فزت و ربالکعبه قسم به خدای کعبه راحت شدم باید آدم علی (ع) را با آن همه کمال و فضیلت عاطفه حق دوستی عدالت دوستی علم دوستی شجاعت قدرت اراده صراحت لهجه ، علی را با تمام این صفات مجسم کند ببنید این مرد چه قدر باید خون و جگر بخورد که سالها به حکم مصلحت لازم الرعایه حفظ یکپارچگی امت اسلام دم نزند خیلی این کارها خیلی ناراحتی داشت و علی این کار را کرد در این سالهای آخر زندگی علی ( ع( با یک جریانی روبرو می شود که در سالهای قبل تقریباً وجود نداشت و آن اینه بعد از آنکه در مدینه مسلمانان علی را به خلافت و زمامداری امت انتخاب کردند و با آن حضرت بیعت کردند یک ماه نشده جاسوسان معاویه با تمام قدرت شروع به فعالیت کردند. مواجه علی با یک دستگاه متشکل تقریباً دستگاه متشکل و مکار و افسونگر و بی مبالات و بی اعتقاد به هیچ چیز جز حفظ خودش این حادثه در تاریخ زندگی علی (ع) از این سالهای نخستین دوره پنجم شروع میشود . چون تا قبل از این علی اگر مواجه بود با ابوبکری مواجه بود با عمری مواجه بود با همان عثمان مواجه بد که عثمان لااقل شخصاً چنین بود در انظار عموم که میخواهد شخصاً رعایت کند موازین اسلام را ارزه نداره ولی معاویه مردی بود اعلانیه حتی تیغ اسلام را شروع کرد و در نامهها و در نامهها در حدود ۱۴ نامه از علی (ع) به معاویه درنهجالبلاغه ثبت شده این نامهها را پهلوی هم بگذاریم بخوانیم آن وقت معلوم میشود که معاویه چه جور بیباکانه گستاخانه با کمال جسارت و گستاخی و حتی بیم و قانون شکنی و مرزشکنی را شروع کرد . این خصوصیت در دوران پنجم این خصوصیت منظورم بود این خصوصیت و این خاصیت در دوران پنجم زندگی علی (ع) حالتی زنج آور و جانکاه به این چند سال زندگی داده و این ناراحتی ها را در خطبههای فراوان چون بیشتر این خطبهها مال این چند سال هست در خطبههای فراوان نهج البلاغه میشود احساس کرد با تمام این احوال با تمام این رنجها و مشقتها مولای امیر مؤمنان علی (ع) در همین چند سال آثاری جاودانی از خودش به یادگار گذاشت که بیشتر کتابهایی که درباره علی نوشته شده صرفنظر از کتابهایی که مربوط به حدیث غدیر و خلافت علی نوشته شده کتابهایی که در شرح حال علی نوشته شده. بیشتر روی همین چند سال تکیه دارد برای اینکه یک نمونه از یک نمونه کوتاه از منطق امیرالمومنین در حکومت و زمامداری امت را ملاحظه بفرمایید . من این نامه چند سطری را از علی می خوانم . و من کتاب له علی (ع) الابعض عمال اما بعد انک مم تظهر به علی اقامت الدین و اقمع به نخوت الاسیر اسد به لها فستغر مخوف ... ماء الاما امه و اظلعن شدت به رزق نم الی ... ما کان رفع ارضع و ... به شدت دین لایغنی انک الاشده و اففق من رعیتک رمب ... و علی الهم جانبه و ... بینهم به لهوه والزرع و الشابه و الشهید حتی لایسمع العظماء فی هبیه...
این یک فرمان است که علی به یکی از فرماندارانش مینویسد ای فرماندار آگاه باش تو کسی هستی که من میخواهم برای اجرای قوانین اسلام از او کمک بگیرم تو کسی هستی که من میخواهم به وسیله تو بینی گناهکاران را به خاک بمالم بینی تجاوز گران را به خاک بمالم . تو کسی هستی که من میخواهم مرزهای حق و مرزهای سرزمین اسلام را نگهداری کنم. بنابراین از خدا در آن وظیفه مهمی که پیش پای تو بر دوش تو گذاشته شده کمک بخواه و در زمامداری و اداره امور امت بدان، باید در جای خود نرم باشی و در جای خود سختگیر نه با نرمش فقط میتوانی مردم را اداره کنی نه با شدت و علظت و سختی فقط هر جا میبینی نرمش صحیحتر است نرمش داشته باش هر جا می بینی جز سختی و شدت و سختگیری چاره نیست قدرت نشان بده اما با اینحال آگاه باش بالهایت را برای رعیت و برای افراد امت و توده مردم روی زمین گسترده کنی باید تو در برابر توده مردم حفض جناح کنی سیما و صورتت را در برابر توده مردم گشاده دار باید با رویی گشاده با مردم روبرو بشوی همیشه با نرمش با آرامش با مردم رفتار کن به طوری که آنها همیشه رویشان باز باشد پیش تو بیایند میان همه مردم حتی در طرز اشاره کردن تا بزرگان و کسانی که مقام اجتماعی دارند در تو طمع نبرند که میشود به اتکا مقام خاص اجتماعیشان تو را به انحراف از حق بکشانند و تا ناتوانان از عدالت تو نا امید نشوند و السلام این یک فرمان خداست، خوب چقدر از این جملهها در فرمانهای علی نسبت به زمامدارانش به دست بیاید خوب نمیتوانم بگم چقدر فرمانی نیست که ما باز بکنیم از این جملهها کوتاه هست و عیل نه فقط میگفت عمل میکرد قبل از همه علی زمامداریست که به آنچه میگوید قبل از همه عمل میکند. لباس علی زندگی علی، همه یک پارچه سادگی است علی در سخنی که یک شب دیگر در جلسه شبهای جمعه در منزل عرض کردم و خواندم آن کلام علی را علی در سخنی که به برادر سهل بن زیاد میگوید میگوید شنیدهام تو خانه و زندگی را رها کردی. رفتهای دنبال کارت این چه کاریه کردهای تو خیال کردی خدا نعمتهایی را که حلال کرده بر تو حالا حیفش میآید که تو از آنها استفاده بکنی بیا و سر خانه و زندگی و از نعمتهای خدا استفاده کن این تارک دنیا بودن در اسلام نیست عرض کرد که آقا تو خودت نمونه ترک دنیا هستی غذایی که تو میخوری ما از دهنمونم پایین نمیرود لباسهایی که میپوشی آنقدر خشن است که ما نمیتوانیم بپوشیم که یعنی میخواهیم بگیم محتاجیم فرمود هان وای بر تو اشتباه کرد. من امیر المؤمنان هستم و خدا ان الله فرضا علی الاءمه عدل خدا واجب کرده است بر زمامداران عادل که زندگیشان با زندگی ناتوانترین مردم یکسان باشد تا مردم ناتوان از فشار اقتصادی که میبینند به راههای کفر و انحراف کشیده نشوند حساب من ازتان جداست . پس علی قبل از همه کس به این قوانین متعمد زمامداری عمل کرده در این سالهای آخر زندگی علی (ع) حوادثی پیش آمد یکی از آن حوادث اینه در جنگ صفین اول باید عرض کنم نهضت خوارج تا آنجایی که الان حافظه من یاری میکند . مال قبل از زمامداری علی (ع) است یعنی اصلاً قبل از زمامداری علی (ع) فکر خارجی بودن و خروج بودن و خروج و تز خوارج که یک تز خاص اجتماعی است ظهور کرده ریشههای عمیقی هم دارد. اجازه بدهید یعنی هیچ نمیتونیم وارد او بشویم می خواهیم بعد هم دعایی داشته باشیم زودتر هم سر و ته مطلب را من تمام کنم به هم بیاورم و مطلب را تمام کنم . بنابراین نهضت خوارج را مبادا کسی از جنگ صفین خیال کند. شروع شد خوارج مردمی بودند با تز خاص معین که حتی قبل از روی کار آمدن علی (ع) در گوشه و کنار بلاد اسلامی حرکتها و جنبشهای کوچکی داشت و حتی آمدن به مدینه و کشتن عثمان هم تا حدی ریشه فکر خارجی داشت ولی در جنگ صفین بعد از آنکه نزدیک بود سپاه شام و معاویه پیروز بشود و معاویه به دستور عمر و عاص به لشکرش فرمان داد قرآنها را بالای نیزه کنند و بگویند ما مسلمانیم شما هم مسلمان برادرکشی یعنی چه و با اینکه علی اول تأکید کرد فریب نخورید گول نخورید این قرآن بالای نیزه کردن افسون است مکر است حیله است دکان تزویر است گوش نکردن و همانها که در لشکر علی ستمهای مهم داشتند اصرار کردند به علی که باید واقعاً با اینها از در سلح در بیاییم وقتی علی دید دیگه لشکر آماده جنگ نیست و بالاخره حریف توانسته است از این راه در تاکتیک جنگی خودش ببرد . نقش این جنگ رو و این جنگ را ببرد حضرت فرمود بسیار خوب حالا میگویید چه کار کنیم گفتند میآییم دو نفر حکم معین میکنیم وقتی قبول کرد که دو نفر حکم معین بشود و معین کند که حکومت و زمامداری امت اسلام باید در دست کی باشد یک عده که بعضی هاشان از هم آنهایی بودند که با ادامه جنگ مخالفت میکردند بر آشفتند که لاحکم الا الله یعنی چه دو نفر بیایند حکومت کنند حق با کیه حق همانی است که خدا گفته حرف هم بوده به ظاهر پسندیده حکم ، حکم خداست خیلی به نظر پسندیده میآید حضرت فرمود گول این مردم را نخورید اینها هم جاهلند حکم، حکم خداست یک مطلب هست حکومت حکومت خداست یعنی خدا بیاید توی میان مردم بر مردم حکومت بکند نعوذ بالله ما که به همچی خدایی معتقد نیستیم مسأله مسأله حکومت است نه مسأله حکم ما میخواهیم ببینیم حکومت امت باید مال کی باشد . بنابراین این حرف حرفی است ظاهری آراسته دارد اما باطنی ناآراسته و آلوده گوش نکردند یک عده از سپاه عیل همانجا کناره گرفتند این عده کم کم زیاد شدند زیاد شدند زیاد شدند تا کم کم به صورت یک خطری برای حکومت اسلام خودنمایی میکردند این قدر علی (ع) برای این پیغام فرستاد اینقدر اینها را نصیحت کرد بسیار جالب است این دوران نصیحتهای علی به خوارج اینها هم بسیار زیاد اینقدر علی اینها را نصیحت کرد نشنیدند زیر بار نرفتند ، زیر بار نرفتند تا کار به جایی رسید که حضرت عدهای را مأمور کرد برای جنگ با اینها و در نهروان با اینها جنگیدند و در این جنگ تقریباً ۴ هزار نفر تقریباً یک جا از خوارج کشته شدند به دنباله این جنگ دیگر خوارج تجمع مسلح و لشکر مسلحی نداشتند و به صورت یک خطر علنی در برابر حکومت علی به چشم نمیخوردند اما افرادی از آنها چنان با کینه توزی و چنان با حرص و چنان با خشم و برانگیخته بودند. که تصمیم گرفتند به هر صورت شده است فکر خوارج رو فکر خارجیها را به مرجله اجراء در بیارند از جمله ۳ تن از آنها در مکه در مسجدالحرام دور هم جمع شدند . در یک گوشه خلوت که هیچ کس نباشد نشستند آرام آرام صحبت کردند گفتند که یکیشان در آمد گفت میبینید وضع امت اسلام به چه صورت در آمده یک امت یک پارچه اسلام چه جور متشکل شده جنگلهای داخلی پیش آمده گفتند بله چکار میشود فکر خوبی است اما کی این کار بکند خود ما ، ما الان سه نفر آدم داریم در سرزمین اسلام که اینها رویشان حساب درجه اول میشود علی است معاویه است و عمر و عاص اگر ما موفق بشویم این سه نفر را از میان برداریم مردم از شر این جنگهای داخلی نجات پیدا میکنند خلاص میشویم فکر پسندیدهایست خوب کی این کار را میکند سهم علی باکیست این ملجم گفت سهم علی با من سهم معاویه با کی با آن یکی سهم عمر و عاص باکی با آن یکی خوب بیایید قسم بخوریم هم قسم بشویم که این کار را انجام بدهیم قسم خوردند که این سه نفر هر یکی به سراغ یکی از این سه زمامدار برود و او را ترور کند. تاریخ معین کنیم در یک تاریخ این کار انجام بگیرد. تاریخی که معین کردند یا شب نوزدهم یا شب یازدهم رمضان آنچه بر طبق بیشترشان از تواریخ است شب نوزدهم رمضان است شب نوزدهم رمضان، شب نوزدهم رمضان بسیار خوب حرکت کنیم ، حرکت کردند ابن ملجم حرکت کرد به مت کوفه آن یکی حرکت کرد به سمت دمشق شام، آن یکی حرکت کرد به سمت ... حرکت کردند ، آمدند ابن ملجم آمد به کوفه آنچنان آنچنان تر شد با اینکه قرار بود اینها تصمیمشان را به احدی نگویید ابن ملجم ، ابن ملجم در کوفه از جایی میگذشت چند تن از خوارج را آنجا دید دید اینها با خودش هم فکر هستند . در عین حال چون قسم خورده بودند که این فکر را هیچ جا فاش نکنند با آنها چیزیی نگفت. اما احساس کرد میتواند کمکهای در کوفه برای این نقشه داشته باشد. باز در کوفه میگذشت یکجا برخورد کرد به زنی جوان و زیبا این زن جوان و زیبا در جنگ خوارج پدرش را دو تن دیگر از نزدیکانش را از دست داده بود و سه نفر آنها کشته شده بودند بسیار نسبت به علی (ع) کینه در دل داشت سخت ، ابن ملجم به محض اینکه با این زن جوان برخورد کرد شیفته او شد دلباخته او شد به هر وسیلهای بود عشق و علاقه خودش را به این زن جوان اظهار کرد. و از او خواستگاری کرد آن زن گفت خواستگاری تو از من عیبی ندارد ولی مهر من و کابین من بسیار سنگین تو میتوانی بپردازی؟ گفت چیه؟ گفت چند هزار درهم هست و یک غلام هست و یک سومی هم دارد گفت سومش چیه گفت سومش خون علی است به محض اینکه این زن این حرف را زد نخستین بار است که ابن ملجم راز خودش را فاش میکند . گفت پس به تو مژده بدهم من اصلاً برای این کار به کوفه آمدهام این زن خیلی تشویق کرد ابن ملجم را و گفت من وسایل کار را برایت فراهم میکنم دو نفر کمک هم برایت میگذارم برای اینکه علی مردی است فوقالعاده از نظر جنگی مردیست که همیشه همه جوانب خودش را میپاد و کمتر کسی میتواند حتی او را ترور کند دو نفر را معین کرد با آ" دو نفر گفتگو کردند آن دو نفر گفتند کار بسیار کار خوبی است اما، کار، کار مشکلی است از عهده ما ساخته نیست، گفت من یک فکری به نظرم رسیده و آن اینست که علی را در مسجد ترور کنیم اگر علی را در مسجد غافلگیر کنیم در تاریکی سحرگاه این نقشه قابل اجراست به هر حال تصمیم گرفتند سه نفری مسلح در مدخل مسجد کوفه از همان دری که معمولا علی به مسجد میآید در کمین علی باشند سحرگاه هست علی (ع) از خانه بیرون میآید در اینجا حتی مورخین اهل سنت مطالب زیادی نقل میکنند از اینکه علی همان شب که حتی در آن ماه رمضان مکرر ازمرگ یاد میکرد بیش از مواقع دیگر نقل میکنند که آن شب علی (ع) وقتی میخواست از خانه که گویا بر طبق نقل بعضی از تواریخ درخانه ام الکثوم یا زینب بوده آن شب آمد بیرون چند پرنده در مقابلش بال میزدند و این معمولا در عرف اعراب آن روز به صورت یک پیش بینی شر و حادثه ای تلقی میشد علی آنها را به کناری زد و به سمت مسجد آمد علی (ع) معمولا تنها به مسجد میآمد. از در مسجدکه وارد شد این سه نفر هر سه با شمشیر به وجود مقدسش حمله کردند، شمشیر یکی از آنها به سقف به بالای در ورودی گرفت و کناری افتاد اما ابن ملجم در کمین بود و شمشیر را توانست به هدف بزند و بر فرق مبارک علی (ع) شمشیرش را فرود بیاورد، علی در اینجا یک کلمه فرمود یا دو کلمه و بعد فرمود لا یکوتنکم الرجل که ضارب را دستگیر کنید رفتند ضارب را دستگیر کردند آن دو نفر دیگر که شریک در این حادثه و در این واقعه بودند یکیشون در همان جریان به دست یکی از دوستان علی کشته شد یکیشان فرار کرده و بعد کشته شد زندگی علی (ع) از لحظه شهادت از لحظه ضربت خوردن تا لحظه مرگ و رحلت با زندگی بسیار آبرومند است چه خوب است ما که افتخار تشیع و دنباله روی علی و خاندان علی را داریم از یکی از این گوشههای زندگی درس بگیریم اجازه بدید که من باز یکی از آثار ارزندهای را که علی در یکی از لحظات این دو شبانه روز از خودش به یادگار گذارده برای شما بخوانم بعد که علی ضربت خورد وحضرتش را به منزل آوردند و طبیب آورند و معلوم شد که شمشیر مسموم بوده است و این زخم زخمی است توأم با مسمویت و قابل علاج نیست دوستان علی دسته دسته به دیدار علی میآمدند رنجیده ناراحت، نگران، دارای قصه فراوان، مصیبت زده از همان موقع ،زلزلهای در کوفه هست در این دو شبانه روز علی (ع) مکرر افراد را نصیحت کرد خطاب به فرزندان و خاندانش دو تا یا سه تا یا چهار تاخطابه کوتاه دارد که در نهجالبلاغه جمع شده اینکه عرض میکنم دو یا سه یا چهار چون چهار تا آنجا که خاطرهام میآید اما به احتمال قوی دو تا بوده که به صورت های مختلف نقل شده یکی از آن دو وصیت و سفارش وصیت و سفارشی است که به شخص حسن وحسین میکند سید رضی در نهج البلاغه این سفارش را اینطور نقل میکند فرمود اوصی کما به تقوا الله به شما سفارش میکنم که به راه تقوا بروید، و الله تتخی الدنیا و ان بقد کما اگر دنیا به دنبال شما آمد باز شما به دنبال دنیا نروید حیف است شما که دنیا طلب باشید البته دنیا به همان معنای که ما میگوییم دنیایی که با زمامداری امت هم به شرط عدالت میتازد و الا معذرت میخواهم یعنی آخرتی که بازمامداری امت به شرط عدالت میکند، « ولا تسعفا علی شی ء منها روی انکما » اگر دیدید که در راه حفظ تقوا محرومیت دنیایی داریدناراحت نشوید قولا الحق همیشه برای خدا حرف بزنید و عملا ان اجر همیشه برای پاداش الهی کار بکنید.
« و کونا لظالم خصماء و للمظلوم عوناً » همیشه دشمن ظالم و ستمگر باشید و یار و یاور مظلوم و ستمدیده باشید، او سیکما وجمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی، به شما و همه فرزندانم به همه خاندانم به همه کسانی که این نامه به آنها میرسد یعنی به همه ماسفارش میکنم به تقوا الله راه تقوا و راه پرهیزگاری را به شما سفارش میکنم و نظم امرکم کار زندگی و مخصوصاً کار زندگی اجتماعی وکارهای زمامداری و حکومتتان را منظم کنید و الصلاح ذات و بینکم، همیشه در میان خودتان اگر اختلاف و دو دسته گی کوچکی پیش میآید زود آن را اصلاح کنید
فانی سمعت جدکما صلی الله علیه و اله و سلم یقوم من شنیدم جد شما پیغمبر می فرمود، صلاح و ذات البین افضل من امت الصلاه و الصیام عجیب است یک آشتی کنان یک حل اختلاف داخلی میان دو مسلمان یا دو دسته مسلمان از همه نماز و روزه ها برتر و بافضیلت تر است الله الله فی الایتام به یاد خدا باشید درباره یتیمان فلا تحبوا افواههم کاری نکنید که آنها جراءت نکنند با شما حرف بزنند.
و لا یضیعوا یحضرتکم در پیش روی شما کسی به یتیمی تجاوز نکند بی اعتنایی نکند حق یتیمی پیش روی شما از بین نرود
الله الله، والله الله فی جیرانکم و انهم وصیت و نبی کم
درباره همسایه ها به شما سفارش می کنم مواظب باشید به یاد خدا و فرمان خدا باشید درباره همسایه گانتان پیغمبر درباره آنها خیلی سفارش کرد.
ما ذا لیوسی بهم حتی ظلننا انه فیورثهم
این قدر سفارش همسایه ها را کرد که ما فکر کردیم در آینده نزدیک برای آنها سهم و ارثی قرار می دهد مثل قوم و خویش
والله الله فی القرآن لا... به العمل به غیرکم
حق خدا نگهدارید در مورد قرآن مبادا دیگران پیش از شما به قرآن عمل کنند.
والله الله با الصلاه و انها عمود دینکم به یاد خدا باشید در مورد نماز که نماز ستون دین شماست .
والله الله فی بیت یکم لا تخلوا هما بقیتم به یاد خدا باشید در مورد خانه خدا کعبه، تا زنده اید خانه خدا را خالی مگذارید.
و انه ان ترک لم تناضرون اگر حج خانه خدا روزی تعطیل شد دیگر مهلتی به شما داده نمی شود.
والله الله بالجهاد و اموالکم و انفسکم و الاسنتکم فی سبیل الله حق خدا را رعایت کنید در جهاد در راه خدا به مالتان به جانتان به زبانتان و علیکم با التواسل و التوازن همواره با یکدیگر پیوند نزدیک داشته باشید. در حق یکدیگر از بذل و بخشش و خرج کردن دریغ نکنید، همدیگر را داشته باشید.
و ایاکم و التداوره و التقاطع بپرهیزید از این که به جای آنکه دست به دست هم بدهید، مشت در مشت هم باشید به جای آن پشت به پشت هم کنید و از یکدیگر ببرید و راه تکروی را در زندگی امت اسلام باز کنید.
لا تترک الاءمر بالمعروف و نهی عن المنکر فیولا علیکم شرارکم ثم تدعون فلا یستجاب لکم
امر به معروف و نهی از منکر و پاسداری دسته جمعی از قانون خدا و قانون عدالت را رها نکنید اگر رها کردید پست ترین و بدترین مردم زمامدار شما می شوند، آن وقت هر چه داد و فریاد کنید آنچه البته به جای نرسد فریاد شماست اینها را فرمود، بعد فرمود ملاحظه کنید جداً من این تکه نهج البلاغه را هم شخصاً مکرر خواندم هم مکرر به این مناسبتها خواندم من هر بار می خوانم برایم تازه هست ملاحظه کنید علی در چنین حالتی این سفارشهائیست که به دو فرزندش می کند و بعد یا بنی عبدالمطلب لا انسینکم تخضون بماالمسلمین خوضا تقولون قتل امیرالموومنین قتل امیر الموومنین علی لاتقتل النبی الا قاتلی ...
ای فرزندان عبدالمطلب مبادا با مرگ من دسته بندی قوم و خویشی فامیلی و تعصبهای فامیلی به میان بیاید، شمشیر بکشید و درخون مسلمانها بیافتید و این و آن را بکشید بگویید،امیرالموومنین کشته شد باید به جای او هر کس به دست ما می رسد کشته شود، اعلام می کنم به جای من و در عوض من فقط یک نفر را می توانید بکشید آن هم قاتل من الا لا تقتل النبی الا قاتلی، بعد به این اندازه سفارش هم اکتفا نکرد فرمود: انظروا اذا ان مت من ضربته هذه
نگاه کنید اگر من مردم در اثر این ضربت فضربوه ضربتاً بضرب حتی در طرز کشتن او را فقط با یک ضربت بکشید همانطور که من بایک ضربت او کشته می شوم
و لا یمقتع و بالرجل مبادا او قطعه قطعه کنید
و انی سمعت رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم یقول ایاکم و المقله ولو ان تنزل اقول
من شنیدیم که پیغمبر فرمود بپرهیزید از قطعه قطعه کردن کشته حتی در مورد سگ گردن ....
سلام الله علیک یا امیرالموومنین
با اجازه آقایان مراسم دعایی هم که داریم شروع بکنیم