شهید محمد باقر حسینی ‌لواسانی

نام پدر : محمد رضا
تاریخ تولد : شنبه ، ۲۲ بهمن ، ۱۳۲۲
محل تولد : تهران
سن هنگام شهادت: ۳۸ سال
تحصیلات : دکتری،‌ علوم حوزوی
تخصص : پزشکی، تفسیر و معارف اسلامی


زندگی نامه

سابقه مبارزاتی:‌ فعال در نهضت حضرت امام خمینی(ره)، فعالیت در انجمن اسلامی دانشکده پزشکی،‌ حضور در مبارزات فرهنگی و سیاسی اسلامی، عضو گروه پزشکان معالجه کننده مجروحان دوران انقلاب، عضو گروه پزشکی اقامتگاه امام راحل در بهمن ۱۳۵۷ (هـ .ش)
کار تشکیلاتی: همکاری مخفی با گروه های مبارز اسلامی، عضو و از پایه گذاران شاخه پزشکی حزب جمهوری اسلامی.
مسئولیت ها: مدیریت مدرسه علوی وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی، مدیر کل در بهداری آموزشگاه های شمیران که به علت فشار ساواک بر کنار شد، ریاست مدرسه عالی بهداشت، معاونت بهزیستی وزارت بهداری، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و رئیس کمیسیون بهداری مجلس.

تولد تا جوانی

بیست و دوم بهمن سال ۱۳۲۲ هجری شمسی،‌ در خانواده ای روحانی و در محله قدیمی سنگلج تهران، کودکی به دنیا آمد که پدرش سید محمدرضا، نام محمدباقر را برای وی انتخاب کرد و مادرش نیز نام حسین را برای او برگزید که در محافل خانوادگی و در جمع دوستان او را با همین نام می خواندند.

دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان «عنصری» واقع در محله درخونگاه و دبستان «نظامی» در محدوده میدان حسن آباد و مقطع متوسطه را در دبیرستان «دارالفنون» گذراند.
همزمان با تحصیل علوم جدید، فراگیری علوم و معارف اسلامی را آغاز کرد و پس از یادگیری زبان و ادبیات عرب در مدرسه محمدیه تهران و همچنین وجود گرایش فراوان موروثی از اجداد مادری مانند: مرحوم آیت الله حاج ملاهادی مدرس تهرانی، مرحوم حاج حسن داماد و مرحوم حاج شیخ احمد کنی و جد پدری اش مرحوم آیت الله آقا سید زین العابدین لواسانی مدرس حوزه های علمیه نجف اشرف و تهران و پدرش آیت الله حاج سید محمدرضا(حاج سید فخرالدین) لواسانی، خیلی زود توانست به زبان عربی تسلط پیدا کند و همین امر موجب پیشرفت و تبحر او در فقه و اصول، کلام و فلسفه اسلامی شد و طی ۱۵ سال با معارف اسلامی کاملاً‌ آشنایی پیدا کرد.
در سال ۱۳۴۱ پس از اخذ دیپلم طبیعی، به علت علاقه ای که به علم ابدان و ادیان طبق دستور «پیامبر اعظم» (ص) داشت، وارد دانشکده پزشکی شد و در همان سال دوره یک ساله تربیت معلم را برای خدمت در آموزش و پرورش پشت سر گذاشت.
در سال ۱۳۴۲ و هنگام تحصیل علوم پزشکی، معلم مدرسه علوی رستم آباد، وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی شد. او همیشه از «تعلیم و تعلم» لذت می برد و خستگی را در این راه خسته کرده بود.
آشنایی دکتر لواسانی با مردم و اهالی رستم آباد، سبب شد تا وی مجالس تبلیغ و تفسیر قرآن را بطور مستمر بر پا کند و درس تفسیر قرآن وی تا آخرین جمعه پیش از شهادت ادامه داشت. در دانشکده پزشکی نیز شهید لواسانی با همفکری چند تن دیگر از دانشجویان «انجمن اسلامی» و کتابخانه دانشکده را تأسیس کرد، اما خیلی زود، بر پایی جلسات سخنرانی مذهبی او که با هدف تنویر افکار دانشجویان صورت می گرفت از طرف عناصر سر سپرده رژیم پهلوی و رییس دانشکده ممنوع شد.
در سال ۱۳۴۸ (هـ .ش)،‌ در حالی که چند ماه به پایان تحصیلات دوره پزشکی اش مانده بود، طی یک سخنرانی چند ساعته در سالن ابن سینای دانشکده پزشکی تهران و در جمع دانشجویان و اساتید دانشکده پزشکی و ادبیات و علوم انسانی، موضوع سیر تحول فلسفه از ارسطو تا ملاصدرا را به خوبی تشریح کرد و موجب حیرت حاضران شد. پس از سخنرانی وی، مرحوم دکتر شریعتی که در جلسه حاضر بود به دعوت برای سخنرانی جواب منفی داده و گفته بود: «بعد از سخنرانی بسیار جامع و جالب دکتر لواسانی من مطلب مهمی برای گفتن ندارم.»

پس از اخذ مدرک پزشکی عمومی، ‌مدتی در روستای آستانه اراک مشغول به درمان روستائیان شد و در سال ۱۳۵۰ دوره تخصصی جراحی گوش و حلق و بینی را آغاز کرد و سه سال بعد در این رشته متخصص شد. در سال ۱۳۵۳ پس از انحلال مدارس جامعه تعلیمات اسلامی، وی به بهداری آموزشگاه های شمیران منتقل گردید اما پس از چند ماه به علت اینکه مبلّغ مسایل اسلامی در آنجا بود، توسط مسئول بهداری که از سرسپردگان رژیم منحوس پهلوی به شمار می رفت از کار برکنار و از سوی دادگاه های پر از بیداد آن زمان از خدمات دولتی معزول شد که این محرومیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. روشنگری های او علیه رژیم طاغوت و تلاش برای احیاء فرهنگ اسلامی و مبارزه تحت لوای روحانیت،‌ موجب حساسیت ساواک به فعالیت های او شد و تحت مراقبت و تعقیب رژیم قرار گرفت. ساواک یک بار با یورش به خانه شهید لواسانی و تفتیش آنجا، مقالات و نوشته هایش را به یغما برد ولی خوشبختانه نتوانستند او را دستگیر کنند.

پیروی از حق و عدالت و عمل به آن از ویژگی های بارز شهید

شهید دکتر سید محمدباقر حسینی لواسانی، برادران و خواهران دینی خود را همواره تکریم و حقوق آنان را رعایت می کرد. او به واقع مصداق این آیه شریفه بود که می فرماید: «و قل لعبادی یقولوا التی هی احسن...» بود. «و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است بگویند...» او همواره به کسانیکه در مقام ارشاد مردم بر می آمدند توصیه می کرد آن را یک وظیفه عبادی بدانند و در برابر گفته های خود مسئول باشند. او معتقد بود باید در کوچک ترین کردار و گفتار خود معیار حقیقت و صداقت را لحاظ کرد.
شهید لواسانی می گفت: «یکی از خصایص نهضت های الهی این است که بسیاری از ارزش هایی را که در جوامع انسانی رو به مرگ می رود و بر حسب مقتضیات مادیی که حاکم است،‌ اضمحلال می یابد دوباره احیاء می کند و با احیاء این ارزش ها است که جوامع انسانی حیات دوباره خودش را پیدا می کند.... و یکی از برترین این ارزش ها مسأله حق است ... گمان ما این است که حق در روابط انسانی و شاید بیشتر در مسایل مربوط به حقوق بشری است لکن با امعان نظر در حقایق اسلام در می یابیم که حق، میزانی است که بر تمام شئون وجود و بر ذره، ذره عالم حاکم است و حکومت حق است که در دل مردم ناامید و محروم و مردمی که در بند هستند امید رهایی را هر چند دوردست، پدید می آورد. مسأله حق به عنوان یک معیار و حاکمیت آن بر تمامی شئون وجود به عنوان یک مسئله انتزاعی و صرف بحث در کتابها نیست، مسئله ای است ملموس که اگر بر آن عمل شود نتایج آن را به رأی العین خواهیم دید.»

شهید لواسانی در سنگر مبارزه با طاغوت

با فراگیر شدن اعتراضات مردمی، شهید لواسانی دوشادوش مردم غیور و مبارز و مسلمان،‌ مبارزه علنی بر ضد رژیم را آغاز کرد و در«جمعه سیاه» در منزل مرحوم دکتر واعظی به درمان مجروحان و مصدومان پرداخت. در ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۷ (هـ.ش) بعد از اعلام حکومت نظامی از سوی رژیم و فرمان امام راحل مبنی بر آمدن مردم به خیابانها و بی توجهی به وضعیت اعلام شده از سوی جلادان رژیم، شهید لواسانی همراه سایر مردم برای تسخیر کلانتری قلهک حرکت کرد و ۲۲ بهمن تا نزدیکی صبح روز بعد، در پی اعلان درخواست بیمارستان رویال(رسالت) به پزشک جراح به همراه برادرش دکتر سید جعفر لواسانی، به مداوای زخمیان مشغول شد.

ما در مقابل مکتب و انقلاب اسلامی مسئول هستیم

او همواره می گفت: «ما در برابر مکتبی که به ما حیثیت بخشید، این مکتبی که به ما حیات داد،‌ حیات اسلامی داد مسئول هستیم. [مگر] در این جهان چه بودیم؟ ما را کسری ها و قیصرها منکوب کرده بودند. شرق و غرب، آمریکا و شوروی با ما مانند بربرها معامله می کردند و اکنون ما در سایه عنایات خدا و در زمینه مکتب، اسلام، ‌اسلام عزیز، ‌اسلام عظیم، حیات مجدد پیدا کردیم.»

شهید لواسانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در فروردین سال ۱۳۵۸ (هـ .ش) با پیشنهاد مسئولان وزارت آموزش و پرورش و اصرار دانشجویان،‌ شهید لواسانی به ریاست مدرسه عالی بهداشت برگزیده شد.

با تأسیس حزب جمهوری اسلامی، با همکاری چند تن از دوستانش که مدت ها در جلسات تبلیغی و تفسیر قرآن وی حاضر می شدند، واحد پزشکی حزب را پایه گذاری کرد. در آبان ماه ۱۳۵۸ (هـ .ش) مسئولیت وزارت بهداری توسط شورای انقلاب به پزشکان حزب جمهوری واگذار شد، لذا در این زمان مسئولیت ها سنگین و بیشتر شد. با اصرار پزشکان حزب، شهید لواسانی مسئولیت معاونت بهزیستی وزارت بهداری را تقبل کرد. در بدو تصدی این مسئولیت از شهید «دکتر فیاض بخش» دعوت به همکاری کرد و خیلی زود دریافت بسیاری از موسسات تابعه و ادغام شده در وزارت بهداری هیچگونه تناسبی با کار اصلی این وزارت خانه ندارد، بنابراین طرح سازمان بهزیستی کشور را با همکاری شهید دکتر فیاض بخش تهیه و به شورای انقلاب ارائه نمود و چون این طرح منطقی و قابل اجرا بود، خیلی زود از تصویب شورای انقلاب گذشت.

در اواخر سال ۱۳۵۸ (هـ .ش) بنا به درخواست حزب با راهیابی به مجلس جمهوری اسلامی و تکلیف شرعی،‌ نماینده نخستین دوره مجلس شورای اسلامی شد و ریاست کمیسیون بهداری خانه ملت را نیز بر عهده گرفت. در دوران فعالیت به عنوان رئیس کمیسیون بهداری مجلس، با اعتقاد به اینکه تنها راه نجات پزشکی کشور آن است که خدمات پزشکی باید ارزان شود،‌ توانست با همکاری دیگر اعضای کمیسیون،‌ طرح ها و پیشنهادهایی را در همین زمینه ارائه کند که به تصویب مجلس رسید. آخرین طرح پیشنهادی شهید به مجلس شورای اسلامی، نحوه استفاده از دانش‌آموختگان مقطع تحصیلی فوق دیپلم و کارشناسی بهداشت و گروه پیراپزشکی و سایر رشته های ذیربط بود که بر اساس این طرح، فارغ التحصیلان پیش گفته پس از طی یک دوره آموزشی کوتاه مجدد به روستاهای فاقد پزشک اعزام می شدند.

تلاش برای اصلاح ساختار اقتصادی و خودکفایی کشور

شهید لواسانی اگر چه در رشته پزشکی تخصص داشت اما توانسته بود در سایه تعالیم غنی اسلامی در همه ابعاد مدیریتی صاحب فکر و اندیشه باشد. او معتقد بود با توجه به سیل توطئه های دشمنان انقلاب اسلامی باید آمادگی مقابله و رویارویی با هر تهدید و خطری را در کشور فراهم کرد. شهید لواسانی معتقد بود «... ما هنوز اقتصاد اسلامی سالمی نداریم و اقتصاد ما دنباله اقتصاد غرب زده زمان طاغوت است. ما باید سادگی و بی پیرایگی را در جامعه مان تشویق کنیم. ما باید یک اقتصاد کشاورزی داشته باشیم که تولید کشاورزی ما واحد تعیین ارزش ها باشد، هنوز فاصله بین قیمتی که برای محصولات کشاورزی گذاشته ایم و قیمتی که برای محصولات صناعی وجود دارد بسیار زیاد است.... و بنابراین باید یک فکر اساسی بشود.»

شهید مدتی نیز به عنوان عضو کمیته پزشکی ستاد انقلاب فرهنگی با این ستاد همکاری کرد. او آرزویی جز وصال معبود نداشت و همیشه می گفت: «من از نظر جسمی بنیه و استعداد اسلحه بدست گرفتن و در خط مقدم جبهه جنگیدن و از سنگری به سنگر دیگر رفتن را ندارم، اما شهادت را از خدا طلب می کنم.»
سر انجام به آرزوی دیرینه اش رسید و در هفتم تیر سال ۱۳۶۰ (هـ .ش) در حادثه تروریستی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین کوردل به مقام رفیع شهادت نائل آمد. از شهید یک فرزند به نام محمدعلی (۱۳۶۰) به یادگار مانده است.

ویژگی های اخلاقی و شخصیتی شهید:‌

ـ شیفتگی به خاندان اهل بیت و عصمت و طهارت (ع)
ـ حرکت در خط ولایت فقیه
ـ تلاش برای پیوند دانشجویان دانشگاه ها با تعالیم اسلامی و علوم حوزوی
ـ هوشیاری در برابر تبلیغات دشمن
ـ تفکر سیاسی قوی
ـ دشمن شناسی
ـ ایستادگی در برابر جریانهای فکری و سیاسی منحرف
ـ ساده زیستی و بی توجهی به مال دنیا
در‌آمد مالی خود را چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب به غیر از برداشت مختصری برای رفع نیاز های بسیار ابتدایی، در راه انقلاب اسلامی ایران و جهاد ملت مظلوم فلسطین هزینه می کرد، به گونه ای که با چندین سال طبابت و فعالیت های دیگر،‌ هنگام شهادت از مال دنیا فقط به اندازه یک اطاق کوچک از مطبی مشترک که هنوز زیر بار اقساط وام آن بود و یک دستگاه خودروی پیکان که بطور اقساط آن را خریداری کرده بود چیزی بیش نداشت.