بازخوانی حماسه ۶ بهمن شهر آمل
حماسهای که مردم آمل در بهمن ۱۳۶۰ در مقابل حرکت ضدانقلاب آفریدند، چنان ضربهی کوبندهای بر پیکر اتحادیهی کمونیستها وارد آورد که آن را متلاشی ساخت و این شهر را به عنوان شهر هزار سنگر در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه ساخت.
پس از شهریور ۱۳۲۰ سه گرایش عمده در عرصهی سیاسی اجتماعی ایران متجلی گردید: نخست گرایش ملی، سپس گرایش چپ و مارکسیستی و سرانجام گرایش اسلامی. سابقهی گرایش چپ و سوسیالیستی در ایران به روزگار مشروطه باز میگردد که توأم با تندروی و افراط بود. تشکیل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به عنوان حزب مادر احزاب چپ در سراسر دنیا، به ویژه در دوران جنگ سرد، بر اهمیت و حساسیت موضوع افزود. حزب تودهی ایران قدیمیترین تشکل وابسته به اتحاد جماهیر شوروی بود که همواره نقش خائنانهای را ایفا کرده است. ورود چین کمونیست به عرصه جهانی نیز توجه گروههایی را به خود جلب و انشعاباتی را در گروههای مارکسیستی ایجاد کرد. تباین ذاتی مرام کمونیستی با هویت اسلامی مردم ایران موجب شد تا دایرهی نفوذ آن از عدهای تحصیلکرده تجاوز نکند. یکی از گروههای کمونیستی، : "اتحادیه کمونیستهای ایران" بود که سابقهی تشکیل آن در امریکا به قبل از انقلاب باز میگردد . اعضای اتحادیهی کمونیستها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشتند و بیآنکه پایگاه مردمی داشته باشند، خود را قیم و پیشرو مردم شمردند و بر آن شدند تا در مقابل انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی قد علم کنند و با قیام فوری، آن را براندازند. بدین منظور آمل انتخاب شد تا به تصرف آن و به زعم آنها با پیوستن مردم، حرکت آزادیبخش آغاز شود. حماسهای که مردم آمل در بهمن ۱۳۶۰ در مقابل این حرکت ضدانقلابی آفریدند، چنان ضربهی کوبندهای بر پیکر اتحادیهی کمونیستها وارد آورد که آن را متلاشی ساخت و این شهر را به عنوان شهر هزار سنگر در تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه ساخت. واقعهی ۶ بهمن ۱۳۶۰ که منجر به واقعهی آمل شد و شهر آمل را به "شهر هزارسنگر" مشهور ساخت. اتحادیه کمونیستها که خاستگاه اصلی آن در خارج از کشور و به ویژه ایالات متحدهی آمریکا بود، پس از طی یک دوره مبارزهی سیاسی ـ فرهنگی بسیار محدود، در سال ۱۳۵۵، از ادغام دو گروه "سازمان انقلابیون کمونیست" و گروه "پویا" تشکیل شد. دانشجویان عضو اتحادیهی کمونیتها که در خارج از کشور مقیم بودند، غالبا خاستگاه طبقاتی ویژهای داشتند که متعلق به طبقهی مرفه ایران بودند. غرق شدن در توهمات کمونیستی و دور شدن از شرایط عینی جامعهی ایران، بر بیخبری آنها افزود؛ به گونهآی که در حرکت انقلابی و اسلامی ملت مسلمان ایران در سال ۱۳۵۷ دچار تردید و خواستار رهبری طبقهی کارگر شدند. مارکسیست ـ لنینیستهای اتحادیه کمونیستها به تبعیت از شکاف جهانی در اردوگاه کمونیست، به جمهوری خلق چین و اندیشههای مائو تمایل پیدا کردند و از سمپاتهای تز سه جهانی مائو تسه دون رهبر چین شدند. نشریهی "کمونیست" که تا ۲۸ شماره منتشر شد، ارگان سازمان انقلابیون کمونیست بود و مقالاتی را دربارهی سیاستهای رژیم محمدرضا شاه، امپریالسم آمریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی منتشر میکرد. سپس اتحادیهی کمونیستهای ایران در خارج از کشور، نشریهی "حقیقت" را در ۲۵ شماره منتشر کرد که مشحون از تئوریبافیها و تزهای انقلابی و شعارهای ضد امپریالیستی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی که مظهرگرایی نوین ودستاورد سالها مبارزهی حقیقی اسلام سیاسی با اسلام شاهنشاهی بود؛ اعضای اتحادیهی کمونیستها به ایران مراجعه کردند و با مشاهده شکوه وعظمت حضور تودههای میلیونی مسلمان که با آگاهی و درایت غیرقابل تصوری به دنبال امام خمینی در جزئیات مبارزهی جدی با امپریالسم آمریکا نقش تاریخی ایفا میکردند نخست موضعی قابل قبول و متعادل نسبت به انقلاب اسلامی اتخاذ کردند. اتحادیهی کمونیستها بر عمل انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که نام "انقلاب دوم" به خود گرفت، صحه گذاشتند و حتی برخی از اعضای گروه ، در آغاز جنگ تحمیلی برای مبارزه با دشمن متجاوز در جبههها حضور یافتند. با وجود این، شدیدا از اسلام بودن انقلاب بدین معنا که اسلام به عنوان نیرو محرکه در تمام رفتارهای انقلابی تودهها نقش داشته باشد منزجر بودند و از هر فرصتی برای مخدوش کردن چهرهی اسلام به عنوان یک مکتب رهایی بخش استفاده میکردند. همین مواضع کینهتوزانه نسبت به مکتب گرانقدر اسلام و تلاش برای پیشرفت مرام کمونیستی موجب شد تا در بحران کردستان و جنگ جنوب، اقدام به جمعآوری سلاح کنند تا در موقع ضروری از آن استفاده نمایند. از سوی دیگر با بهرهجویی از فضای باز سیاسی، در میان دانشجویان، دانشآموزان، کارگران کارخانجات ، زنان ، محلات و ... اقدام به تشکیل ستادهای تبلیغی کردند. از این رو هر چه بیشتر کوشش میکردند، خود را ناکامتر مییافتند. به دنبال صفبندیهیا سیاسی و شکاف بین بنیصدر و یاران امام، اتحادیهی کمونیستها به پیروی از سایر گروههای ضد انقلابی به جبههی طرفداران بنیصدر پیوست و پس از سقوط وی و جریان خرداد ۱۳۶۰، به این نتجیه رسید که انقلاب دچار انحراف شده است و باید برای نجات آن به اقدام عاجلی دست زد. اتحادیهی کمونیستها به تز "قیام فوری" رسید و بر این باور بود که جامعه، کاملا آمادگی دارد و یکی از گروهها باید در این فرصت دست به یک قیام مسلحانه بزند و با همراهی مردم، شهرها را یکی پس از دیگری آزاد و مستبدین را بر کنار کند. با اجرای طرح "مالک و مستأجر" از سوی کمیتهی انقلاب اسلایم که در پی آن مالکین موظف شدند هویت مستأجرین خود را اعلام کنند، امکان موفقیت در خانههای تیمی در شهر تهران خنثی شد و اتحادیهی کمونیستها، به دلالیل متعددی ، شهر "آمل" را برای طرح قیام فوری خود انتخاب کرد و با استقرار ۱۸۰ نفر از اعضا و کادر هواداران در جنگلهای آمل، در صدد بر آمد تا با یک حملهی ناگهانی، شهر آمل را تسخیر و مردم را به قیام دعوت کند، آنگاه دیگر شهرهای استان یکی پس از دیگری آزاد شوند و این حرکت به یک قیام سراسری تبدیل شود. اولین حرکت آنها در ۱۸ آبان ۱۳۶۰ با هوشیاری نیروهای سپاه خنثی شد. قرارگاه "ابوالفضل" با هدایت نیروهای سپاه ، بسیج ، ارتش و ژاندارمری در قلب جنگل، ضربهی دیگری به گروه "سربداران" جنگل وارد آورد. پس از چند درگیری جزئیتر، سرانجا مگروه ۱۰۰ نفره سربداران، در میان سرمای زمستان بهمن ۱۳۶۰ ، خود را به آمل رساند و با شلیک یک آر.پی.جی . ۷، واقعهی تاریخی آمل را کلید زد. تیراندازی و سپس تسخیر شهر تا ۶ صبح ادامه داشت، اما با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه ی مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابلهی سربداران جنگل رفتند.سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب "هزار سنگر" گرفت. بیش از ۱۰۰ نفر از اعضای اتحادیهی کمونیستهای ایران، در اول بهمن ۱۳۶۰ از مقر خود در جنگل به سمت شهر آمل به راه افتادند. با توجه به برف سنگینی که آمل و اطراف آن را پوشانده بود؛ عبور از رودخانههای متعدد با طناب صورت گرفت. پشت سر گذاشتن این مسیر به خاطر سختی راه و مشکلات تردد، ۳ روز به طول انجامید؛ البته با توجه به برفی بودن زمین، این وضعیت پیشبینی شده بود و در طراحی عملیات، قرار بود که عملیات در روز ۵ بهمن انجام گیرد که در اثر خستگی به ۶ بهمن موکول شد: "نیروهایمان در روز ۵ بهمن به شهر رسیدند و شب را همگی در خانهی من بودند تا صبح".(۱)بنابراین نیروهای شوشکر از ساعت ۵/۵ صبح به خانهی مادری محمدرضا سپرغمی که در آن زمان، مادر و همسر و فرزندش را به تهران فرستاده بود، رسیدند. گروه تصور میکرد که در مرحلهی آخر ورود به شهر نیاز به ۵ ساعت راهپیمایی دارد، ولی این پیادهروی ۱۰ و ۱۲ ساعت به طول انجامید و در نتیجه، عملیات یک روز به تعویق افتاد.(۲) نیروها از فرط خستگی حتی توان روی پای خود ایستادن را هم نداشتند: "حتی بعضی از بچهها از فرط خستگی به محض لحظهای ایستادن، سرپا خوابشان میبرد و جا میماندند و گم میشدند".(۳) شب ۶ بهمن به هر شکلی بود در خانهی سپرغمی اقامت کردند و به کشیک محل که عضو انجمن اسلامی بود، به دروغ گفتند: "امروز ویژه هستیم و از تهران آمدهایم. قرار است جنگلیها به شهر حمله کنند. ما آمدهایم تا با آنها مقابله کنیم".(۴) حتی از او خواستند که رازداری کند تا ضد انقلاب متوجه نشود و آن فرد هم به آنها اطمینان داد. در ساعت ۹ شب، گروهها به تدریج از خانهی یل محمد بیرون آمدند.(۵) سرانجام با عبور از رودخانهی هراز که از حاشیهی شهر آمل میگذرد، وارد محلهی اسپه کلا شدند و در مکانهای مقرر، استقرار یافتند. مقر بسیج که در آن سوی رودخانه نزدیکترین هفد نظامی مهاجمین بود، به محاصره درآمد. گروهها هر کدام کارشان در یک قسمت شهر بود. تقریبا ۱۷ نفر مسؤول حمله به بسیج بودند. درگیری در ساعت ۱۱:۴۵ آخر شب ۵ بهمن شروع شد. گروههای عمل کنندهی دیگر در دادگاه انقلاب و سپاه، که این ۳ هدف از عمدهترین اهداف گروه سربداران بود، وارد درگیری شدند. در حین عبور از خیابانهای شهر ، هر گاه با نیروی مسلح یا افرادی که ظاهر حزباللهی داشتند روبه رو شدند، به آنها حمله میکردند و آنها را به شهادت میرساندند و یا زخمی میکردند و با کمال شقاوت رفتار میکردند. برنامهی اصلی این بود که حتی الامکان نیروهای سپاه و بسیج را از کار بیندازند و بعد از آن، مردم را به قیام دعوت کنند؛ زیرا طبق تحلیلهای تشکیلات، آنها مطمئن بودند که مردم به آنها خواهند پیوست. غلامرضا سپرغمی که خود از اهالی رضوانیه بود، مأموریت داشت تا با اهالی آنجا صحبت و آنها را جمعآوری کند تا به صحبتهای مسئولین تشکیلات گوش فرا دهند و در "قیام فوری" مشارکت کنند، ولی او در این امر موفق نشد و حتی به در خانهی دو تن از آشنایان خود رفت و پاسخی نشنید: "من در ابتدای شب به محلهی رضوانیه رفتم و در ۲ خانه را زدم(۶) که اولی بدون اینکه حتی در را باز کند، از همان پشت در، با فحش از ما پذیرایی کرد . خانهی دوم فقط در را باز کردند، ولی هیچ کس بیرون نیامد. در تمام طول شب و پس از آن تا صبح و تا ظهر، من در همان محله در بین افرادی که با روشن شدن روز از خانه بیرون آمدند، بودم".(۷) در آن شهر نیز درگیری با مقر سپاه پاسداران ادامه داشت: "درگیری در اطراف سپاه بود و نیروهایمان سپاه را در محاصره داشتند و در کوچههای اطراف سپاه، مقر سپاه را تحت نظر گرفته بودند. دو نفر موتور سوار را قبل از ظهر دستگیر و یکی را در خیابان اعدام انقلابی کردیم. نفر دوم که دستش تیر خورده بود، فرار کرد. به دلیل نیامدن و نپیوستن مردم صحبت شد که مردم نیامدند و حالا چه کار کنیم؟ عقب نشینی کنیم یا بمانیم؟ مرکزیت توصیه کرد درگیری را ادامه بدهیم و ما ادامه دادیم".(۸) اما اوج درگیریها در اطراف مقر بسیج بود که از اعضای سربداران ۱۱ نفر جلوی ساتمان بسیج کشته شدند. اطراف مخابرات و فرمانداری نیز از مکانهای درگیری بودند نیروهای مهاجم با قرار دادن ۲ یا ۳ گاری خیابان را بستند و شروع به تیراندازی کردند تا مردم به آنه محلق شوند. به ما گفته بودند به محض تیراندازی، مردم به شما ملحق میشوند. یک نفر به نام محمود آملی هم بلد ما بود، ولی مردم نیامدند".(۹) تیراندازی و سپس تسخیر شهر تا ۶ صبح ادامه داشت، اما با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه ی مدرم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابلهی سربداران جنگل رفتند. سنگربندیها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان هنگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب "هزار سنگر" گرفت. رفته رفته به تعداد نیروهای ضد شورش که از روستاهای اطراف میآمدند و از مردمان وفادار به امام و انقلاب اسلامی بودند، افزوده میشد. البته در شب حادثه هم، از مردم آمل هر کس که خود را به خاطر صدای تیراندازی به سپاه و بسیج رسانده بود، دستگیر، اسیر و یا شهید شده بود.(۱۰) سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت ۷ صبح آغاز شد و تا ۸ صبح به پایان رسید. هر چند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نوپایی این نهادها تجربهی لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالا برای مقابله با ضد انقلاب، جایگزین هر نارسایی شد. حملهی مردم حزباللهی به ضد انقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامهی حضور مردم، واحدهای کوچکتری از کوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. برخی از نهادهای انتظامی چون کمیتهی انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهای از شهر مانع ورود مردم به صحنه ی درگیری میشدند تا بدان ها آسیبی وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسی ایفای نقش کردند که به ترتیب اهمیت بدین شرح هستند: کمک در ایجاد سنگر و مواضع دفاعی تلاش برای دستگیری دشمن درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن کشف محل استقرار دشمن تخلیهی شهدا و کمک به مجروحین (۱۱) یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت میکرد؛ نیروهای بسیجی پشت سنگرهای ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی میکردند و راننده هم از تیراندازی دشمن در امان بود. نقش مردم در این درگیری غیرقابل تصور بود، به طوری که در ساعات اولیهی این نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند: "در حین درگیری شدید در حدود ساعت یازده بود که وانتهایی که کیسهی شن حمل میکردند، از جاده رد شدند. ما ابتدا ایست دادیم که آنها توجه نکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانتها را گرفتیم و گونی آنها را خالی کردیم".(۱۲) ولی تعداد وانتها آنقدر زیاد بود که محافظان جاده، کاری نمیتوانستند بکنند. جنگ و گریز مردم و نیروهای انتظامی منجر به کشته شدن و دستگیری عدهای از مهاجمین شد و در همان روز سهشنبه، ۱۶/۱۱/۶۰ ، دشمن تمام مواضع خود را از دست داد.(۱۳) در ساعت ۴ بعدازظهر دشمن شروع به عقبنشینی کرد و در دو باغ حاشیهی شهر موضع گرفت: "بعد از عقبنشینی، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای اللهاکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم".(۱۴) افرادی که در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آنها بپیوندند ، نومیدانه به جنگل برگشتند: "من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگ شدن حلقهی محاصره، جزو اولین گروه بودم که به طرف جنگل برگشتیم".(۱۵) در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن ۳۴ نفر از گروه سربداران ، به ویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسوؤل کمیتهی نظامی، گروه به طرف جنگل عقبنشینی کرد. در آن روز حماسی مردم آمل ظرف مدت ۱۰ ساعت چشم فتنه را از کاسه درآوردند و با سرکوب کردن منافقین، خاطره به یادماندنی از خود به یادگار گذاشتند. در آن روز مردم آمل با اهدای چهل شهید به انقلاب ، توانستند همانند این آیه که میفرماید"وَ واعَدنا مُوسَی ثَلاثِینَ لَیلَه وَ اَتمَمنَاهَا بِعَشر....( و ما به موسی سی شب وعده دادیم و چون پایان یافت، ده شب دیگر به آن افزودیم تا آنکه زمان وعده به چهل شب کامل شد...سوره اعراف آیه ۱۴۲) کار را اتمام نمایند. و تقدیر چنین بود که حتما تعداد شهدا عدد ۴۰شود، تااین تجلی اخلاص و شجاعت به اکمال برسد و انقلاب اسلامی را بیمه نماید.و بی جهت نبود که حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در وصیتنامه خود با عظمت از مرد م آمل یا کردند و اشاره داشتند که ما باید از شهر آمل و مردم آمل تشکر کنیم، دیدید که مردم آمل چه بر روز آنان آوردند و... عالم فرزانه و مفسربزرگ قرآن در جهان اسلام، آیت الله جوادی آملی حفظه الله میفرمایند "از آن هنگام که مردم آمل بیدار شدند و به صحنه آمدند، به شکل جدی و همه جانبه مبارزه کردند و مأموران رژیم پهلوی را در آمل به عجز و ناتوانی واداشتند. نشانهاش این بود که آمل جزو نخستین شهرهایی بود که در سال ۱۳۵۷(هـ.ش) با اعلام جمهوری و استقلال، ارتباط خود را از رژیم پهلوی قطع کرد و مردم شهر و روستاها کنترل ورود و خروج و تأمین امنیت و نظم شهر را توسط هستههای مردمی متشکل از جوانان سلحشور شهر و روستاها به عهده گرفتند و بدین طریق، زودتر از بسیاری از شهرها از دولت طاغوت نجات پیدا کردند. همچنین قیام همگانی مردم آمل و روستانشینان آن در جریان جنگل (حماسهی قیام ششم بهمن سال ۱۳۶۰(هـ.ش) بر ضد گروهکهای مهاجم به شهر آمل)، برگ زرین دیگری از سلسله افتخارات مردم منطقهی آمل و شمال به حساب میآید، بلکه فخری برای همهی مردم ایران بود؛ چون در برابر مهاجمان جنگلی در ظرف ده ساعت مقاومت و ایثار جانانه، چهل شهید و قربانی دادند؛ یعنی هریک ربع ساعت، یک تن از بهترین جوانان خود را قربانی دادند تا توانستند فضای شهر و محیط اطراف آن را از لوث وجود و حضور عناصر ملحد، فاسد و مزدور اجنبی پاک و به خون پاک شهیدانشان عطرآگین کنند. از اینرو، امام راحل"رضوان اللّه علیه" در وصیتنامه الهی ـ سیاسی خود از مردم آمل و قیام مردم شهر و روستاهای آن بر ضد جنگلیهای مهاجم به عظمت یاد و از آنها تشکر کردند." در این حماسهی جاودان، از مردم قهرمان آمل ۴۰ شهید و ۱۲۰ نفر زخمی شدند. گزیده بیانات امام خمینی(ره) درباره حماسه مردم آمل شما ملاحظه فرمودید که اینها در داخل تبلیغات زیاد مىکردند، به خارج هم که رفتند تبلیغات زیاد مىکنند؛ به اینکه مردم در اختناقاند و خودشان همه مخالفاند با جمهورى اسلامى. در صد، شش تا موافق دارد جمهورى اسلامى، یا فوقش ده تا، ولى سایرین همه موافق منفى و مخالف هستند. و دیدند که همهی آمالشان را به شمال دوخته بودند و بیشتر تبلیغات این بود که شمال دیگر تقریباً صددرصد مخالف با جمهورى اسلامى هستند. و اینها همهی قوایشان را جمع کردند و به آمل آن حملهی وحشیانهی غافلگیرانه را کردند، به امید اینکه مردم آمل هم با آنها همدست بشوند و آمل را مرکز استان قرار بدهند و بعد مازندران و جاهاى دیگر و رشت و همهی جاها را بگیرند و جلو بروند. اینها به خیال خودشان با دست ملت مىخواستند که همان ملتى که آنها تراشیدند که مخالفند با جمهورى اسلامى با اینها بیایند و مرکز را هم بگیرند و حکومت را تغییر بدهند و بعد هم هرطورى که دلشان مىخواهد عمل بکنند، مرتجعین را هم از بین ببرند! وقتى مواجه شدند با مخالفت مردم مهم مخالفت مردم بود [شکست خوردند] و ما باید تشکر کنیم از شهر آمل و آن مردم فداکار که معالأسف، خوب عدهاى را هم شهید دادند، لکن خوب این مطلب را ثابت کردند که آنجایى که شما تمام آمالتان به آنجا بود با شما مخالفند؛ حالا شما مىخواهید بیایید قم؟ مىخواهید بیایید تهران، جاهاى دیگر؟ صحیفه امام، ج۱۶، ص۳
پی نوشت:
۱- پرونده محمدرضا سپرغمی ، ش ۸۲۹۵
۲- پرونده محمود آزادی ، ش ۲۴۱۸۱ ۳- همان
۴- پرونده غلامرضا سپرغمی، ش ۲۴۱۴۲
۵- پروندهی بهروز فتحی ، ش ۲۴۱۴۴
۶- خانهی اول پیرزاد و خانهی دوم خاتم نژاد
۷- پروندهی غلامرضا سپرغمی، شمارهی ۲۴۱۴۲
۸- پروندهی محمدرضا سپرغمی شمارهی ۱۸۲۹۵
۹- پروندهی محمود آزادی ، شمارهی ۲۴۱۸۲
۱۰- مهدی خانی ، پیشین ، ص ۱۵۴
۱۱- همان ، ص ۱۷۴
۱۲- پروندهی بهروز فتحی ، شمارهی ۲۴۱۴۴
۱۳- حماسهی مردم آمل، چاپخانهی ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۶۱ ، ص ۲۰ ۱۴- پروندهی علی علیزاده ، شماره ی ۲۴۱۸۰
۱۵- پرونده ی غلامرضا سپرغمی، شماره ی ۲۴۱۴۲ منابع: کتاب اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعه آمل نوشته علی کردی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی سایت تبیان سایت .khamenei.ir سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی