دادگاه محاکمه محمد حسین علی آبادی


بسم الله الرحمن الرحیم. آیت الله گیلانی : شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز به محاکمه عاملین فاجعه شهرستان شهید پرور آمل ادامه می دهد ، محاکمه با تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید شروع می شود .

( تلاوت سوره تکاثر )

دادستان : بسم الله الرحمن الرحیم و بسم الله القاصم الجبارین ، فقاتلوا ائمه الکفر ، ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز ، محترماً کیفر خواست صادره علیه متهم با مشخصات زیر به حضورتان تقدیم می گردد :

آقای محمد حسین علی آبادی ، فرزند عبدالحسین ، با نام مستعار حسن به شماره شناسنامه ۲۴۹۲ ، متولد ۱۳۲۱ ، متأهل ، تبعه ایران ، اهل و مقیم تهران ، عضو مرکزیت تشکیلات الحادی اتحادیه کمونیست های ایران ، تاریخ بازداشت ۲۴/۱/۶۱ .

• موارد اتهام :

۱. عضو مرکزیت تشکیلات الحادی اتحادیه کمونیست های ایران تحت عنوان هیئت مسئولین .

۲. مسئول سابق کمیته انتشارات که در عین حال مسئولیت قسمت جامعه کمیته مزبور را به عهده داشته .

۳. مسئول موقت ارتباط با دیگر گروهک های محارب ، نظیر پیکار ، نبرد و غیره . (صفحه ۱۳ ، ۱۶ ، ۲۰)

۴. مسئول یکی از بخش های کمیته انتشارات تحت عنوان بخش تحقیق در امور روستایی و کشاورزی و اصلاحات اراضی که در این رابطه کتاب مسئله ارضی شامل نظرات اقتصادی و دهقانی تشکیلات راوی ، تألیف نموده . (صفحه ۱۳)

۵. مسئول کل هیئت تحریریه در حساس ترین مقطع زمانی این ارگان ، یعنی دوره جنگل ، ابتدای پاییز تا زمستان سال ۶۰ ، توضیح این که در این دروه مسئولیت مستقیم درج اعلامیه های نظامی سربداران و نیز شایعه پراکنی و توهین به امام و مقدسات مذهبی در نشریه حقیقت بر عهده متهم بوده . (صفحه ۲۰)

• گردش کار پرونده :

متهم فوق الذکر از تئوریسین ها و عنار مجرب کارکشته چپ و سابقه فعالیت های تشکیلاتی وی با جریانات کمونیستی به بیش از ۱۰ سال می رسد . وی از سال های ۴۸ و ۴۹ فعالیت خود را با کنفدراسیون خارج از کشور شروع نموده و در سال ۵۰ به سازمان انقلابیون کمونیست می پیوندد .

نامبرده بعد از ادغام گروه مزبور با اتحادیه کمونیست های ایران به عنوان عضو تئوریک و چهره اصلی تشکیلات در آمده و در سال ۵۷ بعد از ۱۵ سال اقامت در آمریکا همانند دیگر همپالگی هایش به ایران بازگشته و میراث خوار انقلاب می گردد و بلافاصله در سال ۵۸ بعد از برگزاری دومین کنگره سازمان به عضویت مرکزیت تشکیلات در می آید .

نامبرده که از لحاظ وسعت اطلاعات و شناخت راجع به اندیشه های مارکسیستی خصوصاً بخش اقتصاد آن از کیفیت به اصطلاح ویژه ای برخوردار می باشد ، با داشتن مسئولیت های مختلف و حساس در کمیته انتشارات هیئت تحریریه و غیره ، به عنوان ستون تئوریک و فکری تشکیلات نقش اساسی و عمده ای را جهت پیشبرد اهداف شوم سازمان ایفا نموده .

وی در صبح روز ۲۴ تیر ماه ۶۰ هنگامی که با یکی دیگر از اعضای مرکزیت جهت پیشبرد در یک نشست سازمان به محل مقرر مراجعه می نماید ، توسط برادران دادستانی انقلاب اسلامی مرکز بازداشت می شود .

لازم به توضیح است که متهم پس از دستگیری ، از افشاب اطلاعات جهت معرفی دیگر افراد محارب و مرتد خودداری نمود که به همین دلیل همسرش با نام مستعار لیلی یکی از اعضای کیفی کمیته انتشارات از چنگال عدالت اسلامی گریخته و متواری می گردد .

با توجه به مراتب فوق مجرمیت نامبرده از نظر دادسرای انقلاب اسلامی مرکز محرز و مسلم است ، از محضر دادگاه محترم تقاضای صدور حکم شرعی و اشد مجازات را برای وی دارم .

دادستان انقلاب اسلامی مرکز

سید اسدالله لاجوردی

آیت الله گیلانی : بسم الله الرحمن الرحیم ، آقای علی آبادی شما اصلاً تهرانی هستید ؟

علی آبادی : بله .

آیت الله گیلانی : میزان تحصیلات شما چیست ؟

علی آبادی : لیسانس در رشته مهندسی مکانیک و ریاضیات و فوق لیسانس اقتصاد .

آیت الله گیلانی : شما عضو مرکزیت تشکیلات اتحادیه بوده اید ؟

علی آبادی : بله .

آیت الله گیلانی : مسئول سابق کمیته انتشاات که در عین حال مسئول قسمت جامعه کمیته مزبور بر عهده شما بوده است ؟

علی آبادی : بله .

آیت الله گیلانی : می توانید توضیح بدهید که مسئولیت قسمت جامعه کمیته .... یعنی چه ؟

علی آبادی : بله ، عرض کنم این مسئولیت سابق کمیته انتشارات مربوط به یک دوره خاص (حدود ۳ ماه) بوده ، این مسئولیت موقتی بود . مقصود از قسمت جامعه این است که ما وقتی در خارج بودیم ، به این نتیجه رسیده بودیم که به طور کلی ما نسبت به مسائل جامعه دارای شناخت کافی نیستیم و مخصوصاً بودن در خارج هم مزید بر علت است ، تصمیم گرفتیم تا زمانی که در خارج هستیم ، کمیته ای درست کنیم که مسائل ایران را بررسی کند .

در آن زمان (۷ – ۶ سال پیش) تصمیم گرفتیم بررسی را از انقلاب سفید که در رأسش اصلاحات ارضی بود شروع کنیم ، چون اگر خاطر شما باشد این مسئله مطرح بود که اصلاحات ارضی شاه موفق بوده یا نه ؟ و من داوطلب بررسی شدم .

چون به این مسئله معتقد بودم و هنوز هم هستم که اصولاً گروه ها منجمله ما یکی از ضعف های اساسی مان دور بودن از جامعه و نداشتن شناخت بود ، یکی از راههای رسیدن به این شناخت ، با توجه به این که آن زمان ما در خارج بودیم بررسی و تحقیق در اوضاع جامعه بود .

آیت الله گیلانی : اعضای گیرنده شما که اطلاعات و اخبار جمع آوری می کردند کی ها بودند ؟

علی آبادی : ما در آن کمیته سه نفر بودیم ، مدارکی داشتیم ، روزنامه های ایران ، کتاب هایی را که درباره اصلاحات ارضی در می آمد می خواندیم و دانشجویانی که تابستان به ایران می رفتند مشاهدات شان را بیان می کردند .

در مجموع ما آن طور وابسته و متکی به تشکیلات نبودیم ، چون که تشکیلات ضعیف بود و وقتی که به ایران مراجعه کردیم ، جنبه غیر کتابی هم به آن اضافه شد ، در اسفند ۵۷ به ایران مراجعت نمودیم .

آیت الله گیلانی : اسفند ۵۷ ؟

علی آبادی : البته ما ۳ – ۲ ماه قبل می خواستیم بیاییم ، ولی برخورد کردیم با ازدحام در خارج که هر کسی می خواست بیاید ، حداقل یکی دو ماه طول می کشید ...

دادستان : خیر ، این طور نبود ، من ظرف ۲ روز از خارج آمدم ، شما صبر کردید ببینید چه می شود تا بعد بلبشو راه بیندازید ، همه بچه هایی که خارج بودند وقتی می خواستند بیایند ، ظرف یکی دو روز آمدند .

علی آبادی : به هر حال مسئله هواپیما و رزرو برای ما تقریباً یک ماه طول کشید .

آیت الله گیلانی : باز هم سؤال مطرح است که چرا ۶ ماه جلوتر نیامدید ؟ آقای دادستان مدعی است که چون ۶ ماه پیش اینجا صحنه نبرد با استعمار بوده ، جرأت و شهامت در شما نبوده که جلوی گلوله بروید .

بسیار خوب اینجا در بند سوم کیفرخواست دادستان مرقوم فرموده اند که شما اعصاب مرتبط گروهک اتحادیه با سایر گروهک ها بودید . مسئول موقت ارتباط با دیگر گروهک های محارب نظیر پیکار و نبرد و غیره ، یعنی شما در حقیقت عصبی بوده اید که از شما اعصاب دیگر منشعب می شده و اطلاعات و اخبار گروهک های دیگر را به مرکزیت و جبهه تشکیلات می رساندید .

علی آبادی : بله ، همان طور که در کیفر خواست آمده ، من مسئول موقت بودم . این جریان به دو سه ماه اوایل سال ۵۸ مربوط می شود . در آن زمان گروهک ها در تجمعی به اسم کنفرانس وحدت بودند . مسئول سازمان به کار دیگری گماشته شد و از من خواسته شد موقتاً این تماس را بگیرم ، من موقتا در آنجا شرکت می کردم و بعد از دو ماه مسئول دیگری تماس گرفت .

آیت الله گیلانی : ارتباطی را که داشتید می توانید توضیح دهید ؟

علی آبادی : من از اواسط این ارتباط وارد شدم ، چون گروهک ها همدیگر را نمی شناختند ، موضوع بحث معرفی گروهک ها بود ، بعد صحبت بر سر این بود که می خواهند با همدیگر متحد بشوند یا نه ، که البته این بحث به نتیجه نرسید . از آن به بعد من از این کار کناره گیری کردم ، چون با آن کار تحقیقی که ذکر فرمودید مغایرت داشت .

آیت الله گیلانی : بند پنجم ، مسئول کل هیئت تحریریه در حساس ترین مقطع زمانی این ارگان ، یعنی دوره جنگل از ابتدای پاییز تا زمستان ۶۰ .

علی آبادی : بله ، ۴ – ۳ ماه .

آیت الله گیلانی : آقای علی آبادی حالا مسئله جنگل را می توانید برای ما توضیح بدهید ؟

علی آبادی : بله ، این مسئولیت را همین طور که آنجا منعکس شده می پذیرم ، یعنی این جرم را قبول دارم . همان طور که گفتم بعد از ۳۰ خرداد مسئله محاربه با جمهوری اسلامی به صراحت در تشکیلات مطرح شد .

بعضی ها معتقد بودند که محاربه باید فوراً صورت بگیرد و باید جرقه زده شود و احتیاج به روزنامه و فعالیت تبلیغاتی نیست . این قیام فوری خودش عاملی است برای این که تبلیغات شما را مردم بخوانند ، درعین حال قرار بود که روزنامه هم تعطیل نشود ، در نتیجه مسئولیت نشریه به من رجوع شد .

من داوطلب نبودم ، ولی قبول کردم و در گناهش صحبتی ندارم . فقط در توضیح مسئله عرض کنم از آنجا که من مخالف جنگل و محاربه بودم و آن زمان هم ، این حرکت را با سیاست های آمریکا یکی می دانستم ، قرار شد افراد موافق با جنگل بر کار من نظارت داشته باشند که مطالب روزنامه با چهارچوب مواضع اکثریت رسمی انطباق داشته باشد .

به همین لحاظ مطالبی که آقای دادستان ذکر کردند ، بیش از حد چاپ شد ، من با بعضی از آنها صد در صد مخالف بودم ، ولی به هر حال شرکت داشتم ، یعنی من نباید این مسائل را قبول می کردم و حالا در نتیجه شراکتش حرفی ندارم . البته نشریه دیگر به صورت سابق نبود که هر هفته در ۲۰ صفحه باشد ، هر دو هفته ۴ الی ۸ صفحه در آمد ...

این کار قرار بود موقت باشد ، چون همان طور که توی مدارک آمده ، قرار بود این جرقه حتی ظرف یک ماه زده شود ، ولی عملاً همان طور که گفتید ۳ ماه طول کشید و بعد که جریان آمل اتفاق افتاد ، من از این مسئولیت استعفا کردم ، چون دیگر برایم قابل قبول نبود ، ولی در عرض آن چند ماه مسئول بودم و قبول دارم .

آیت الله گیلانی : توضیح بیشتری اگر می دادی ، مردم مطلع می شدند ...

علی آبادی : در چه زمینه ای ؟

آیت الله گیلانی : در ارتباط با مسئله جنگل و درج اعلامیه های نظامی این گروه و توهین و افترا و دروغگویی و ... البته شأن این گروه و هر گروه محارب همین است . این افترا و توهین به مقدسات ، لازمه تشکیلات این نوع گروهک هاست ، ولی خواستم توضیح بدهید که این اعلامیه های نظامی چطور به شما می رسیده و چگونه درج می کردید ؟

علی آبادی : البته چند اعلامیه بیشتر نبود ، چون همان طور که گفتم افرادی که به جنگل رفتند در آن مقطع چندان اعتقادی به پخش اعلامیه نداشتند . ولی چند اعلامیه آمد که اولین اعلامیه واقعه ای است که گویا در ۱۸ آبان اتفاق افتاد ... آن زمان مسئول حوزه من آقای وحید بود و اعلامیه ها از جنگل می آمد ، البته من اطلاع ندارم که چه کسی آنها را از جنگل می آورد .

آیت الله گیلانی : آقای وحید سریع القلم به شما می داده ؟

علی آبادی : بله ، در آن کمیته آن زمان مسئول من آقای وحید سریع القلم بود . ممکن است کسان دیگری هم آورده باشند ، ولی من خودم مسئولیت مستقیم در دریافت اعلامیه ها نداشتم ، چون در آن موقع با افرادی در آن سطح در ارتباط نبودم .

آیت الله گیلانی : شما هچ سری به جنگل نزدید ؟

علی آبادی : نه ، چون اعتقاد به آن کار نداشتم ، البته این ...

آیت الله گیلانی : مسئله شما که مسئله اعتقاد فردی نیست ، وقتی که اکثریت " ولو لا یعقلون " (هر چند بی عقل) تصمیم گرفت ، شما تابع آرائ هستید ، این که من راضی نبودم یا بوده ام ، رضای فرد که شرط نیست .

علی آبادی : درست است .

آیت الله گیلانی : رضای تشکیلاتی شرط است ، رضای شما تشکیلاتی بود و شما را وادار می کرد تا اطاعت کنید .

علی آبادی : بله ، ولی وقتی این تصمیم گرفته شد ، افرادی که مخالف بودند اعلام کردند که ما جنگل نمی رویم و شما هم دست به این کار نزنید . البته حالت ویژه ای به وجود آمد که آن حالت کلی که شما راجع به تمام تشکیلات توصیف کردید و باید هم باشد ، در تعارض بود ، یعنی اجباری به وجود نیامد . چون اجبار کردن به معنی شقه شدن فوری بود و هنوز هم امکان متقاعد کردن موجود بود . در نتیجه این اجبار از طرف اکثریت که مواضع رسمی سازمان را در دست داشتند ، عملی نشد .

البته روشن است که مخالفت ما در چهارچوب مارکسیستی بود ، از یک زاویه درست اسلامی نبود . به هر حال ما آن وقت تشخیص دادیم که این کار غلط است ، ولی خوب در آن چهارچوب مارکسیستی که با مبنای فکری انقلاب اسلامی در تناقض است چه بسا که یک سال دیگر ما باید این ایدئولوژی را کنار می گذاشتیم ، یا این که خود اقلیت هم دست به این اعمال می زد که خوشبختانه مسئله دستگیری پیش آمد .

آیت الله گیلانی : سؤال کرده اند که اگر موافق نبوده چرا تا زمان دستگیری ارتباط داشتند ؟ ولی جواب روشن است ، فکر این افراد مسخ و منحرف شده است .

علی آبادی : درست است .

آیت الله گیلانی : شما دیگر فرمایشی ندارید ؟

علی آبادی : من در مورد همین سؤال می توانم توضیح بیشتری بدهم و می شود از آن نتیجه ای گرفت ، چون در کیفر خواست من آمده که در زمان دستگیری من در یک نشست بودم و می توانم توضیحی بدهم شاید روشن بشود .

همان طور که فرمودید یک علت این که من مخالف بودم و جدا نشدم ، تشکیلات بود و دیگر این که اعتقادات مارکسیستی داشتم و این دو با هم هماهنگی نداشت ، یعنی کسی که اعتقادات مارکسیستی دارد می تواند موقتاً همراه انقلاب باشد ، ولی به طور کلی نمی تواند همراه بشود ، یا باید این اعتقاد را بگذارد کنار یا این که به محاربه رو بیاورد .

۳ – ۲ ماه قبل از دستگیری بعد از جریان آمل که دیگر هیچ راهی برای تفاهم وجود نداشت ، با افرادی که در مرکزیت مخالف بودند دور هم جمع شدیم . البته از نظر ما باطل بودن مسئله جنگل روشن بود ، منتهی سؤالی که برای ما مطرح شد (افرادی هم که اینجا هستند و در آن جلسه بودند می توانند توضیح بدهند) این بود که آیا به طور کلی حرکت ما درست است یا نه ؟

در جلسه دیگر ، جلسه ما قبل دستگیری (البته ضمناً بگویم این جلسه سازمانی نبود ، بلکه ما ۴ نفر چون مخالف بودیم دور هم جمع شده بودیم) به این نتیجه رسیدیم که به طور کلی خود ما به خاطر جدا بودن از مردم ، از نظر ارائه راه حل ها در جامعه به بن بست و استیصال رسیدیم و در نتیجه خود ما در رابطه با خودمان باید ارزیابی مجدد بپردازیم و به این بن بست پایان بدهیم و یا از این جریان جدا شویم .

افرادی که هستند می توانند توضیح بدهند که ما در جلسه آخر (یک هفته قبل از دستگیری) معتقد شدیم به این که ما و سایر گروه ها به بن بست رسیه ایم و در مقیاس بین المللی مثل افغانستان و کامبوج نیز به همین نتیجه رسیدیم، البته بدون این که این را قطعیت بدهیم. بعد از دستگیری من به این نتیجه رسیدم و سایر افراد هم جدا از هم به این نتیجه رسیدند که این ایدئولوژی در حال حاضر ....

آیت الله گیلانی : ایدئولوژی را طرد کردید یا این که گفتید شرایط پیاده کردن غلط بوده ؟ محاسبه غلط بوده ؟ حالا هم فکر می کنید می شود در این دادگاه ترفندی زد که شاید فراری پیش بیاید و مثلاً به خیال تان شرایط ...

علی آبادی : نخیر .

آیت الله گیلانی : اصل اول در منحرفین دروغ است " والله یشهد ان المنافقین لکاذبون " ، خداوند متعال شهادت می دهد که انسان های دو رو و فرار کرده از خدا فکرشان غالباً دروغ است .

آقای علی آبادی متأسفیم که شما تا این اندازه منحرف هستید ، اگر واقعاً مسائل دیگری دارید ، می توانید با ملت صحبت کنید ، بهتر از این وسیله ای پیدا نمی کنید ، اگر هم واقعاً قصد ارشاد ندارید ، خودتان می دانید .

علی آبادی : من دفاعی از خودم ندارم و جرائمی را که شما قرائت کردید قبول دارم . ما در گذشته به طور کلی مقابل جمهوری اسلامی بودیم، این یک واقعیت است. منتهی می توانم نتایجی را که تا حدی قبل از دستگیری ولی به طور کلی در زندان به آن رسیدیم فهرست وار به عرض برسانم .

من فکر می کنم افرادی که به هر صورت عضو گروه ها هستند ، تا زمانی که در این چارچوب (مارکسیسم) هستند به طور اجتناب ناپذیر به خط محاربه می رسند . حتی مخالفین جریان جنگل هم به ناچار این خط را قبول می کنند .

این درسی است که ما از جریان جنگل می توانیم بگیریم و قصد خدمت به جمهوری اسلامی از طرف کسانی که مبنای فکری مارکسیستی دارند ، باید همراه باشد با بررسی بطلان این مبنا در مقیاس ایران و در مقیاس بین المللی .

در رابطه با ایران با توجه به حقانیت جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسیدیم که گروه ها به انقلاب اسلامی خدمتی انجام نداده اند ، بلکه در مقابل مردم قرار گرفته اند ، حالا هم به نظر من باید این ایدئولوژی را کنار بگذارند .

اگر این ایدئولوژی کنار گذاشته نشود ، نمی تواند مطرح باشد . هر چند ممکن است یک یا چند فرد دارای نیت صحیحی باشند ، الان جمهوری اسلامی در مقابل قدرت بزرگی ایستاده ، هر کس با آن مخالفت کند اگر وابسته به آمریکا و سیا نباشد ، لااقل باز خورده این امپریالیزم خواهد بود .

اعضای گروه ها باید از راه ارشاد و تزکیه نفس ایدئولوژی خود را کنار بگذارند (همان طور که خود من کنار گذاشتم ، البته تشخیص واقعی بودن آن با برادران دادستانی است) نه این که بگویند الان شرایط آماده نیست که مسئله سرنگونی مطرح شود ، ولی ممکن است بعد از مدتی آماده شود .

من قصد دفاع از خودم را ندارم ، گذشته همین طور که شما ذکر کردید در کلیت خودش منفی بوده و امیدواریم که اگر صلاحیت داشتیم بتوانیم به مردم و انقلاب اسلامی در زمینه هایی که می دانیم خدمت بکنیم و اعضای گروه ها هم با انحلال فکر و ایدئولوژی خودشان برگردند و به انقلاب شان خدمت کنند .

آیت الله گیلانی : بله یکی از اصول مسلم اسلام این است که « ما کنت متخذ المضلین عضدا » ، " اسلام گمراهان و گمراه کنندگان را به عنوان یاور دولت اسلامی نمی پذیرد . " (کهف/۵۱) این یکی از اصول اسلام است . به امیرالمؤمنین (ع) اصرار کردند ، ایشان عاصمه خلافت را به حسب ظاهر پذیرفت ، هر چند گفتند که آقا معاویه را معزول نکن . فرمودند : در حکومت اسلام یک انسان گمراه و گمراه کننده ، نمی تواند صاحب مقام باشد و همین آیه را خواند .

خصوصاً شیعه که به غیر از معصوم را نمی تواند پیروی کند و اگر از رهبر انقلاب یا فلان مرجع پیروی می کنند بر این مبناست که ایشان از نظر معصوم خبر می دهد . شیعه مرامش این است که هر چیزی باید به نحوی استناد به عصمت داشته باشد .

حال اگر در مجموعه جمهوری اسلامی خدای ناکرده بعضی دغل کاران متصدی پست هایی باشند دیر یا زود اسلام اینها را جارو می کند . شما ملاحظه کردید که چطور آقای قطب الفاسقین قطب زاده که عربده های مسلمانانه هم می کشیده مشتش باز شد و به جوخه آتش سپرده شد ، اسلام این است .

ای بسا خدای بزرگ از راه شهوات و از راه حب ریاست ها و مرام ها دسته ای را وادار می کند که برای مقصد خودشان، اما به اسلام خدمت کنند . فرمایش دیگری ندارید ؟ متشکر بفرمایید.

علی آبادی : خیر .