دادگاه محاکمه فریدون پرتوی


بسم رب الشهدا و المستضعفین . ریاست محترم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز ، محترماً کیفر خواست صادره علیه متهم به مشخصات زیر تقدیم می گردد :

آقای فریدون پرتوی ، فرزند ولی الله ، با نام مستعار عباس ، شناسنامه شماره ۱۶۲۷ ، متولد ۱۳۴۴ ، تبعه ایران ، اهل و مقیم تهران ، مجرد ، عضو تشکیلات اتحادیه کمونیست های ایران ، تاریخ دستگیری ۲۳/۶/۶۱ .

• موارد اتهام :

۱. عضویت در هیئت تحریریه انتشارات سازمان و مسئول کمیته اخبار تشکیلات اتحادیه کمونیست های ایران . (صفحه ۳۹ و ۳۰)

۲. عضویت در کمیته تبلیغات سازمان و در این رابطه تهیه و تنظیم جزوات درون گروهی و نشریات و اعلامیه های سازمان . (صفحه ۳۹)

۳. در اختیار گذاشتن منزل خود جهت تشکیل اعضای کمیته تبلیغات اتحادیه . (صفحه ۳۹)

۴. خبرنگار اعزامی بخش انتشارات سازمان به آبادان جهت تهیه خبر برای نشریه و هیئت تحریریه . (صفحه ۲۶)

۵. از اعضای مؤثر کمیته انتشارات سازمان که تحت مسئولیت مستقیم یکی از اعضای مرکزیت اتحادیه و مسئول کمیته انتشارات ، فعالیت می نموده است . (صفحه ۱۷)

۶. از بین بردن اسناد درون گروهی سازمان که در یک خانه پوششی تشکیلات توسط متهم صورت گرفته است .

۷. شرکت در کنگره سوم که مسئولیت وی در این کنگره ، تهیه صورت جلسه کنگره بوده .

لازم به تذکر است که متهم با توجه به بعد وسیع اطلاعات درون گروهی که در رابطه با نیروی تشکیلات داشته ، پس از دستگیری هیچ گونه همکاری جهت کشف و انهدام سازمان ننموده است . (صفحه ۴۰)

• گردش کار پرونده :

متهم فوق الذکر از اعضای قدیمی سازمان در خارج کشور (آمریکا) بوده است و فعالیت های وی در ایران عمدتاً همان طوری که فوقاً اشاره شد ، در بخش های انتشارات و تبلیغات و هیئت تحریریه بوده و نقش ویژه ای در به انحراف کشاندن جوانان این مرز و بوم داشته است . علی هذا با عنایت به مراتب فوق ، مجرمیت نامبرده از نظر این دادسرا محرز و مسلم است و از محضر محترم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز تقاضای صدور اشد مجازات را دارم .

دادستان انقلاب اسلامی مرکز

سید اسدالله لاجوردی

این آقایان همگی در آمریکا بوده اند و برای درس خواندن خوش گذرانی می کرده اند . از وضع آنها خبر داریم که آنجا چه می کرده اند . مثلاً همین حادثه که گاز اشک آور توی چشم شاه رفت و اشکش در آمد ! اینها خودشان گفتند که از دو ماه قبل می دانستیم و تدارک می کردیم .

اینها معمولاً برای این که بتوانند بچه ها را دور خودشان جمع کنند ، معمولاً از این نوع کارها می کردند و برای همین مسئله ، اینها حداقل از سه چهار ماه قبل روزی ۵ – ۴ تا جلسه مختلف می گذاشتند ، بچه را شب تا ساعت ۲ – ۱ بعد از نیمه شب جمع می کردند و توی این کاباره و آن کاباره می رفتند و دور هم دیگر جمع می شدند و گپ می زدند که چطور مبارزه بکنیم ! چه جوری گوجه فرنگی پرتاب کنیم ! و خلاصه با این نوع کارها سعی می کردند سر بچه های طفلک را گرم کرده و آنها را جذب کنند ...

از این آقا اگر بپرسید شما که ۱۵ سال در آمریکا به قول خودت مبارزه کردی ، مجموع مبارزات خودت را بگو ، آخرش این می شود که می گویند ما شاه را به گریه انداختیم !

و چه کرده اند اینها برای این مردم ، جز یک سری اعمالی که من واقعاً شرمم می آید بگویم . اینها به نام مبارزه بالاخص در آمریکا چه جنایاتی که مرتکب نشدند و اسمش را مبارزه گذاشته اند . همین آقایان که اینجا داعیه مبارزه با جمهوری اسلامی را دارند ، بهترین عیاشی ها را به نام مبارزه در آمریکا کرده اند .

اگر خود اینها شهامت داشتند ، تاریخچه ای از ۱۵ سال زندگی خود در آمریکا می گفتند تا شما بدانید که اینها از پول شما مردم مستضعف ، از پول شما مردمی که با تمام توانتان کار کرده اید ، عرق ریخته اید ... برده اند و مصرف کرده اند و نهایتاً اسلحه به روی شما کشیده اند .

ایده آلیست های واقعی دنیا اینها هستند ، اینها کسانی هستند که ذهن گرائی بر آنها غلبه کرده است . شما دیدید که در رابطه با آمل چگونه تحلیل می کردند ؟ شاید برای شماها (مردم حاضر در دادگاه) این چیزهائی که می گویند مفهوم نداشته باشد که ما در این تحلیل به این نتیجه رسیدیم و در آن یکی دیگر ، آن نتیجه عایدمان شد ... اینها وقتی خودشان این مطالب را می گویند ، یک دنیا نشئه می شوند و توی آن عالم خلسه هپروتی می روند ...

برای شما یک چیز بسیار ساده ای است. برای این که شما واقع گرا هستید، شما واقعیت ها را می بینید و بر مبنای واقعیت ها هم حرکت می کنید . اما اینها اینطور نیستند و همیشه در اوهام و خیالات خودشان غوطه ورند . و این ذهنیات آن چنان بر آنها حاکمیت پیدا می کند که مثل مالیخولیائی می شوند .

امیدواریم که خداوند این جمهوری اسلامی را به عنوان الگوی همه حرکت های رهائی بخش انسان ها از قید همه ذهنیت ها و الحادها و کفرها برای همه جهانیان ، برای همیشه باقی بگذارد . و حرکتش را روز به روز گسترش بدهد .

انشاء الله . آمین

آیت الله گیلانی : آقای پرتوی شما کجائی هستید ؟

پرتوی : اهل تهران .

آیت الله گیلانی : پدرت چه کاره است ؟

پرتوی : پزشک بازنشسته وزارت بهداری .

آیت الله گیلانی : خوب ، کیفرخواست را استماع کردید ، عضویت در هیئت تحریریه انتشارات سازمان و مسئولیت کمیته اخبار را قبول دارید ؟

پرتوی : من در بهمن ماه ۱۳۵۹ عضو کمیته انتشارات اتحادیه شدم . بعد از مدتی در این کمیته به من مسئولیت کمیته اخبار داده شد . کمیته اخبار وظیفه اش این بود که مطالب روزنامه ها را بررسی می کرد و به هیئت تحریریه می داد تا استفاده کنند ؛ من در این رابطه مجرم هستم .

آیت الله گیلانی : بند دوم " عضو هیئت در کمیته تبلیغات سازمان و در این رابطه تهیه جزوات درون گروهی و نشریات و اعلامیه های سازمان را بر عهده داشته است . " درست است ؟

پرتوی : در بهمن یا اسفند ۵۸ من عضو کمیته تبلیغات شدم . در این کمیته تا چندی قبل از شهریور ۵۹ فعالیت کردم و دیگر از این کمیته خبری ندارم . فکر می کنم چنین کمیته ای دیگر به وجود نیامد .

تنظیم سندهای درون گروهی که در آنجا آمده ، اگر منظور نوشتن مقالات سیاسی و تحلیلی در درون سازمان باشد ، من این کار را نکرده ام . گزارش کار کمیته تبلیغات را من یک بار نوشته ام و اواخر ۵۸ و نیمه اول ۵۹ نیز اعلامیه های تبلیغاتی سازمانی را می نوشتم .

آیت الله گیلانی : بند سوم " در اختیار گذاشتن منزل خود جهت تشکیل اعضای کمیته تبلیغات ."

پرتوی : جلسات کمیته تبلیغات را من هیچگاه در منزل خودم برگزار نکردم . ممکن است در بازجوئی ها اشتباه نوشته باشم . به هر صورت ولی من جلساتی را که در ارتباط با کمیته اخبار بوده در منزل خودم برگزار کردم .

آیت الله گیلانی : یعنی منزل تان را در اختیار کمیته تبلیغات نگذاشته اید ؟

پرتوی : نخیر . فقط جلسات کمیته اخبار در منزل ما برگزار شد و اعضای کمیته تبلیغات به منزل ما نیامده اند ، و از منزل ما هم اطلاعی ندارند .

آیت الله گیلانی : اتهام پنجم شما " عضویت مؤثر در کمیته انتشارات سازمان که تحت مسئولیت مستقیم یکی از اعضای مرکزیت اتحادیه فعالیت می نموده است . "

پرتوی : گمان می کنم اتهام پنجم و اتهام اول یکی باشد . کمیته انتشارات و هیئت تحریریه تا آنجا که من می دانم در داخل سازمان یکی بود .

آیت الله گیلانی : پس این اتهام پنجم با اول یکی است ؟

پرتوی : بله ، فکر می کنم اینطوری است ؛ می توانید رسیدگی کنید .

آیت الله گیلانی : " خبرنگار اعزامی از بخش انتشارات به آبادان جهت تهیه خبر برای نشریه و هیئت تحریریه . "

پرتوی : بله ، من بعد از شروع جنگ به آبادان رفتم و کار من این بود که گزارشی از مقاومت هائی که آنجا صورت می گیرد و شواهد زنده ای از حرکاتی که مردم علیه تجاوز وحشی های عراقی انجام می دهند ؛ برای نشریه بفرستم و پاره ای از گزارشاتم هم گویا در نشریه منتشر شده است .

آیت الله گیلانی : بند ششم " از بین بردن اسناد درون گروهی در یک خانه پوششی "، انگیزه شما برای انهدام این اسناد چه بوده ؟

پرتوی : این خانه پوششی ، زیرزمینی بود که ما در آنجا جلسات کمیته انتشارات را برگزار می کردیم . مدتها پیش به من گفتند که مقدار زیادی از کاغذهائی که به درد نمی خورد ، در این خانه انبار شده و اینها باعث زحمت است و باید از بین ببری . من هم بعد از مدتی رفتم و آنها را که شامل مقداری روزنامه های کهنه ، اعلامیه ها ، نشریات درونی یعنی جزوات سیاسی تحلیلی بود ، از بین بردم .

آیت الله گیلانی : مسئولی که به شما این فرمان را داد که بود ؟

پرتوی : دقیقاً خاطرم نیست . فکر می کنم آقای حسن یا احسان این مسئولیت را به من می دادند ، به هر حال یکی از این دو نفر آن موقع مسئول من بودند .

آیت الله گیلانی : بند هفتم " شرکت در کنگره سوم که مسئولیت وی در این کنگره تهیه صورت جلسه کنگره بود . لازم به تذکر است که متهم با توجه به بعد وسیع اطلاعات درون گروهی که در رابطه با نیروهای تشکیلاتی داشته ، پس از دستگیری هیچ گونه همکاری جهت کشف و انهدام سازمان ننموده است ." این شرکت در کنگره و صورت جلسه ای را که تهیه می کردید ، می توانید اجمالاً توضیح بدهید ؟

پرتوی : بله ، در شورای سوم مسئولیت من تنظیم صورت جلسه بود و تعیین مباحث به عهده من نبود . در جریان کنگره وظیفه من این بود که از مطالب اشخاص مختلف مثل منشی نت بردارم . کنگره در فروردین ۵۹ بود ، تا آنجا که یادم می آید ، یکی از بحث ها در ارتباط با اختلاف درون سازمان بر سر پشتیبانی یا عدم پشتیبانی از خط مبارزه ضد امپریالیستی و ضد سازش کاری حکومت بود ، اقلیت معدودی مخالف بودند و می گفتند که نباید پشتیبانی کرد و اکثریت اعتقاد داشتند که باید از مبارزه ضد امپریالیستی – ضد سازش کاری و پیامدهای اشغال لانه جاسوسی حمایت کرد .

بحث دیگر در مورد مسئله وحدت بود . از آنجا که گویا سایر گروهها به برنامه وحدت سازمان ابراز علاقه کرده بودند ، صحبت سر این بود که باید یک برنامه مشترک با آنها تنظیم بشود ، منتهی به دلیل این که سایر گروهها با سیاست پشتیبانی از حکومت مخالف بودند ، بحث وحدت با سایر گروهها هم رد شد و قرار شد تا وقتی که سایر گروهک ها با این نظریات موافقت نکرده اند ، به تعویق افتد .

گزارشی هم در مورد کردستان ، گویا در مورد حزب دموکرات بود . بحث هایی هم در کنگره بود که حالا یادم نیست ، ولی ریز جلسات کنگره هم باید موجود باشد .

آیت الله گیلانی : میزان تحصیلات شما چیست ؟

پرتوی : در ایران دیپلم ریاضی گرفتم . در آمریکا تا سال چهارم رشته اقتصاد تحصیل کردم . قبل از انقلاب با توجه به جو موجود به ایران آمدم و تحصیلاتم ناتمام ماند .

آیت الله گیلانی : دادستانی معتقد است که شما بعد از دستگیری ، حاضر به هیچ گونه همکاری نشدید تا دشمنان خلق را به دادستانی معرفی کنید ؛ این ادعای دادستانی درست است یا نه ؟

پرتوی : من نمی دانم . تشخیص مقامات دادستانی با توجه به وضعیت من ، البته درست است . من خودم را معرفی نکردم ؛ من دستگیر شدم . در بدو دستگیری هم علیرغم این که از نقطه نظر اعتقاد به مارکسیسم کاملاً متزلزل بودم ، داوطلب این نبودم که اطلاعاتم را بدهم ، اگر چه اطلاعات من مهم نبود ، ولی من اطلاعاتم را داده ام . به هر صورت تشخیص دادستانی از این نظر برای من محترم است .

آیت الله گیلانی : از چه سالی مارکسیست شدید ؟

پرتوی : باید اشاره ای بکنم که من نمی دانم روی سخن آقای دادستان با من بود یا نه ؟ من ۱۵ سال خارج نبودم و فقط ۴ سال در خارج اقامت داشتم و در خارج هم عضو سازمان نبودم ، بلکه عضو تشکیلات کنفدراسیون احیا بودم که البته تحت نفوذ اتحادیه بود . ارتباط من با سازمان و عضویت در آن در اسفند ۵۸ یا فروردین ۵۹ بود .

تمایلات من به مارکسیسم در خارجه شکل گرفت و در نتیجه انقلاب بهمن ضربه ای به آن خورد و ایمان مرا به مارکسیسم که اساساً به عنوان یک فلسفه سیاسی برای من مطرح بود متزلزل کرد . امروز می توانم بگویم که مارکسیست نیستم و امیدوارم که مسلمان باشم .

آیت الله گیلانی : یعنی شما بعد از آن که معتقدات اسلام را ول کردید و ایدئولوژی مارکسیستی را پذیرفتید ، حالا در این جلسه اظهار رجعت می کنید که به دامان اسلام برگشته اید ؟

پرتوی : من هیچ وقت اعتقادات اسلامی قرصی نداشتم و آشنا به تعالیم اسلامی نبودم و در زندگی گذشته من تربیت اسلامی نقشی نداشته است ؛ فقط در همان حد دوران شاه خائن و آنچه که در رادیو و تلویزیون مطرح می شد . پس از رفتن به آمریکا به دنبال فلسفه ای می گشتم و با توجه به این که در سازمان دانشجویان ایرانی یعنی کنفدراسیون ، گرایشات چپی تبلیغ می شد ، من تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفتم .

آیت الله گیلانی : از بیان شما چنین بر می آید که با مبانی اسلامی خوب آشنا نبودید . بعداً که به آمریکا سفر کردید ، آنجا هم طبعاً دنبال فلسفه ای می گشتید که خودت را اقناع کنی . آنجا به دامان مارکسیسم پناه بردی ؛ ولی بعد از این گرفتاری ها روشن شدی که مارکسیسم مرام درستی نیست و حالا راجع به اسلام قانع شده ای که درست است یا هنوز در مطالعه هستی ؟

پرتوی : من سعی می کنم که به فرمان خدا ، مطیع باشم و سعی می کنم که احکام اسلام را اجرا کنم . من ادعا نمی کنم که به احکام اسلام آن چنان آشنائی دارم که بتوانم در هر زمینه ای شواهد بیاورم که معتقد به آن هستم . در مجموع امیدوارم که بتوانم تسلیم احکام خداوند باشم .

آیت الله گیلانی : متشکرم ، فرمایشی نداشتید ؟

پرتوی : من در رابطه با فعالیت هائی که کرده ام احساس گناه می کنم و فکر می کنم که این فعالیت ها در واقع ناشی از حب دنیا بوده . فکر می کنم که در طول زندگیم این مسئله به اشکال مختلف در روح و قلب من شکل گرفته و امیدوارم که بتوانم این را از خودم بزدایم .

از یک طرف خدا را شکر می کنم که دست کم مستقیماً دستم را به خون کسی آلوده نکردم ، علی رغم این که به هر حال در پیشگاه مردمی که اینجا نشسته اند ، احساس شرمساری می کنم .

آیت الله گیلانی : آقای پرتوی ، آلوده شدن دست به خون گاهی بالمباشره است ، گاهی به تسبیب . شما حتماً جهت دوم را هم مطمئن هستید که هیچ گونه سببیت در این خون ریزی نداشتید ؟ شما اسلحه به چنگ نگرفتید ، اما در تشکیلات این گروه هتاک و خون ریز شرکت داشتید .

دادستان هم معتقد نیست که آقای پرتوی دستشان بالمباشره به خون آلوده شده ، ولی ادعا دارد که اینها از پشت سر تقویت و نسل جوان را تغذیه فکری می کردند . می دانید که بودن در هیئت تحریریه و سرقت افکار مردم ، از سرقت سیب زمینی و یا از بانک زدن جرمش مهمتر و بیشتر است . آقای پرتوی شما در هیئت تحریریه بودید ، البته بالمباشره دستت به خون آلوده نیست ؛ اما تسبیب آن را چه کار می کنی ؟

پرتوی : من این را از نظر دفاع عرض نکردم . من فقط شکر می کنم که دستم مستقیماً آلوده نیست . من در جریان آمل نبودم و وقتی در جریانش قرار گرفتم با آن مخالفت کردم . حتی شرح بعضی از فجایع را امروز شنیدم .

من متوجه هستم که به هر حال گوشه ای از کارهای تشکیلات را انجام می دادم و به این معنی به این تشکیلات خدمت می کردم و تشکیلات هم چنین فجایعی را به بار آورد . من از گناهان خودم شرمسارم ، استغفار می کنم و امیدوارم که آنچه من کردم ، با رحمت خداوند و همچنین با گذشت و اغماض امت و امام بخشیده شود .

آیت الله گیلانی : انشاء الله ، متشکر ، بفرمائید .