قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان – شاهد ۴۳

نویسنده: اسدالله امیری


من اسدالله امیری هستم. در سال ۱۳۸۱ در دبی کار می کردم. یکی از نفرات سازمان آنجا ما را گول زد و گفت شما را می برند به کشورهای خارجی تا آنجا کار کنید و به شما زبان یاد می دهند تا شما را به کشورهای اروپایی ببرند. بعد پاسپورتهای جعلی برایمان درست کردند و از آنجا ما را به عراق فرستادند. سال ۱۳۸۱ در بغداد بودم، بعد از بغداد ما را آوردند به قرارگاه اشرف. از آنجا در قرارگاه اشرف، ۲۵ روز در ورودی بودیم. بعد از ورودی ما را بردند پذیرش. آنجا به ما گفتند اینجایی که شما آمدید، ما با جمهوری اسلامی ایران می جنگیم و شما هم باید بجنگید. ما اول قبول نکردیم. بعد آمدند و یک سری حرفها زدند که شما که آمدید اینجا، دیگر راه برگشتی نیست. کسانی بودند که اینجا آمدند و ما دوباره اینها را بردیم سر مرز و رژیم جمهوری اسلامی اینها را گرفته و برده اعدامشان کرده است. از این حرفها زدند و ما را ترساندند. ما هم مجبور شدیم آنجا بنشینیم. گفتیم بنشینیم، تا زمانی که راهی برایمان باز شود تا برگردیم به جمهوری اسلامی.

این تا زمانی بود که آمریکا به عراق حمله کرد و آمریکایی ها آمدند آنجا و سلاح های سازمان را گرفتند. بعد از تحویل سلاح ها، سازمان کمی پایش شل شده بود. مثلاً موقعی که می گفتیم جدا می شویم، دیگر زیاد به ما گیر نمی داد. زمانی که خودشان آمدند اعلام کردند که کسانی که می خواهند برگردند یا بروند پیش آمریکایی ها، دیگر ما از آنجا جدا شدیم و گفتیم دیگر راه ما باز شد. بعد آمدیم توی کمپ آمریکایی ها و آنجا بودیم. آمریکایی ها پرسیدند کجا می روید؟ گفتیم می رویم ایران. بعد تا مدت ۸ ماه آنجا بودیم، بعداً از کمپ آمریکایی ها که لیست را آوردند، گفتند می خواهید برگردید، گفتیم آره و از آنجا آمدیم به جمهوری اسلامی ایران. اینجا هم با ما خیلی خوب برخورد کردند، واقعاً دستشان درد نکند. ما الان در تهران هستیم و تا یکی دو روز دیگر برمی گردیم پیش خانواده مان.

جهت دیدن فیلم مصاحبه اینجا را کلیک کنید .