
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران میگوید: اعضای نهضت آزادی چون مهندس بازرگان معتقد به سرنگونی شاه نبودند. اینها میگفتند که شاه باشد و سلطنت کند اما حکومت نکند.
به گزارش پایگاه خبریتحلیلی هابیلیان قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مسئول کتابخانه تخصصی انقلاب اسلامی مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرآنلاین با تاکید براینکه مهندس بازرگان موافق مبارزه با آمریکا نبود، گفت: آقای مهندس مهدی بازرگان تا پاریس میرود و به امام میگوید الان که حکومت پهلوی این آزادی را دادهاند و ما در انتخابات شرکت میکنیم، یک فراکسیون اقلیت تشکیل میدهیم و این فراکسیون را تبدیل به اکثریت میکنیم و نخستوزیر تعیین میکنیم و زمانی که قدرت را گرفتیم اختیارات شاه را کم میکنیم پس بگذارید شاه باشد و با آمریکا هم مبارزه نکنیم.
وی افزود: خود آقای بازرگان هم در کتاب تکاپوی زندگی این مطلب را گفته است. آیا این نگاه با انقلاب اسلامی یکی است؟ در جبهه ملی حتی بعد از اینکه دکتر سنجابی با امام ملاقات میکند زمانی که به ایران میآید دستگیر میشود. سرلشکر ناصر مقدم رئیس ساواک یک ملاقات با شاه برای او ترتیب میدهد و شاه به او میگوید که شما بیا و نخستوزیری را قبول کن، آقای سنجابی میگوید من با آیتالله خمینی پیمان بستهام، اگر ایشان قبول کنند من نخستوزیر میشوم.
تبریزی ادامه: اینها اصلا معتقد به سرنگونی شاه نبودند. اینها میگفتند که شاه باشد و سلطنت کند اما حکومت نکند. موضوع دوم این بود که اینها (جبهه ملی و نهضت آزادی) معتقد بودند بدون آمریکا نمیتوانیم کار کنیم و ما باید سیاست صبر و انتظار را داشته باشیم. آمریکا در اینجا منافع و موقعیت دارد و ما در برابر کمونیسم و انگلیس باید از آمریکا اطاعت کنیم و فقط ببینیم که دموکراتها به سر کار میآیند یا جمهوریخواهان. کجای این دیدگاه با انقلاب اسلامی یکی است؟ اگر بگوییم انقلاب ایران، بله، هیچ سابقهای ندارد اما اگر بخواهیم تحلیل کنیم، یک بخش مبارزه با رژیم و یک بخش مبارزه با شاه است.
این پژوهشگر تاریخی با بیان اینکه اعضای گروهک منافقین از وابستگان به نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، گفت: بعد از اینکه فشار ساواک در سال ۴۳ زیاد میشود و اعضای نهضت ملی و مهندس بازرگان به زندان میروند، اینها راه حل را در ایران فقط مبارزه مسلحانه می بینند.
وی گفت: اینها به مبارزه مسلحانه معتقد بودند و انتقاد اینها به جبهه ملی و نهضت آزادی این بود که چرا با شاه مبارزه نمیکنید. اینها برای مبارزه یک مبانی تدوین میکنند. چون مذهبی بودند و اهل نماز و عبادت و دین بودند (آن طیف اولیهشان آدمهای مذهبی بودند غیر از نیکروش که از اول مارکسیست بود)، اما نقطه و آغاز خطای اینها این بود که میگفتند درست است که ما مذهبی هستیم اما در اسلام روش مبارزه نداریم و ما باید روش مبارزه را از مارکسیستها بگیریم. در اینجا میآیند و کتاب شناخت مائو را ترجمه میکنند. (تلفیقی از آیات قرآن و تفکر مارکسیستی)، این یک نوع دوگانگی در اندیشه و عملشان به وجود میآورد.
تبریزی گفت: تا سال ۴۷ اینها مقدمات کار را انجام میدهند و در سال ۴۷ که هسته مطالعاتی تشکیل میدهند، منابع مطالعاتشان برای مارکسیستها یا آمریکای لاتین و یا سوسیالیستهای اروپا بود. به تدریج تفکر مارکسیستی در درون اینها شکل میگیرد، به همان نسبت مسائل اعتقادی آنها کاسته میشود. اواخر سال ۴۸ مساله هستههای مطالعاتی را گستردهتر میکنند و زنها را هم میآورند اما هنوز پاکی و عفاف در بینشان وجود دارد و خانمهایی را هم که انتخاب میکنند از خانوادههای خود اعضا هستند. در این موقعیت تعدادی هم به فلسطین، لبنان و اردن میروند و مشغول آموزش میشوند. به تدریج نوعی تسامح و تساهل در سازمان شکل میگیرد.
وی تصریح کرد: سال ۵۰ هم قرار است جشن ۲ هزار و ۵۰۰ ساله باشد و اینها میخواستند عملیات انجام دهند. مساله نیاز به اسلحه شکل گرفته بود. یکی از اعضای حزب توده را که قبلا از کردستان اسلحه میآورد میشناسند و به او میگویند تا برایشان اسلحه بیاورد. غافل از اینکه آن شخص به ساواک وصل بود و میگوید به شرطی میآورم که به خانههای تیمی تحویل دهم. بنابراین با هماهنگی ساواک خانهها مشخص شد و بچهها (هسته اولیه بجز چند نفر) دستگیر و محکوم به اعدام می شوند، اما مسعود رجوی به دلیل همکاریهایی که میکند و از سوی دیگر وساطتهای برادرش کاظم رجوی اعدام نمیشود. برادرش همکار ساواک بود. او یک مرحله تخفیف میگیرد و به زندان ابد میرود. آنهایی هم که بیرون بودند و با این مجموعه دستگیر نشدند فعالیتشان را ادامه میدهند تا دوباره شکل بگیرند اما اینبار دیگر سازمان آن سازمان قبلی از نظر اسلامی و دیانت نیست.