شهيد هاشمي نژاد يکي از پيشتازان احياي منبر و خطابه در دوره معاصر است

Hasheminejad003

فردا سي امين سالگرد شهادت انديشمند فاضل حجت الاسلام والمسلمين سيد عبدالکريم هاشمي نژاد است، شخصيتي که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين و احياي احکام نوراني خدا کرد و فريادگر ظلم هايي بود که در طول قرن ها به مکتب اهل بيت رفته بود. او در حقيقت در مسير تحقق اين آيه شريفه قرآن گام برمي داشت که مي فرمايد «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» از اين رو با تلاش و مجاهدت هاي بسيار به دنبال آگاه کردن جامعه و بيداري آنان از خواب غفلت بود و در اين راه انصافا با خطابه هاي آتشين خود توفيق يافت. ستاد همايش بزرگداشت آن شهيد جوانمرد در گفت وگو با حجت الاسلام، دکتر مهدي ابراهيمي، مديرگروه معارف دانشگاه علوم پزشکي مشهد و داماد شهيد هاشمي نژاد بخش هايي از شخصيت علمي و فرهنگي بررسي کرده است. ضمن تشکر از حجج اسلام خيرآبادي و عنابستاني که اين گفت وگو را دراختيار گروه انديشه قرار داده اند، توجه شما را به آن جلب مي کنيم.

 

عالم فرزانه اي که وارد سياست شد

 

بسياري از افراد جامعه ما شهيد هاشمي نژاد را به عنوان يک شخصيت سياسي مي شناسند. آيا شما هم چنين نظري داريد يا اين که بر اين باوريد که در مباحث اخلاقي و علمي هم ايشان يک شخصيت برجسته اي بودند؟

 

به نظر من درست تر آن است که بگوييم شهيد هاشمي نژاد عالم فرزانه اي بودند که وارد سياست شدند. يعني اگر وارد سياست نمي شدند، آن شخصيت علمي، مذهبي و فرهنگي را داشتند. منتها يک عالم،يکي از شرايط علمي اش اين است که عارف به زمان باشد. نمي شد آن دوره يک عالم دورانديش، مذهبي باشد و به مسائل سياسي نگاه نکند. چه طور مي شود ما تبليغ مذهبي کنيم ولي توجه نکنيم که در جامعه آن روز چه مي گذرد. بسياري از فضاهاي تبليغي که براي اين بزرگان در آن دوران پيش مي آمد، معلول سياست هاي آن دوره بود و ما نمي توانيم اين ها را از هم تفکيک کنيم. لذا ورود شهيد هاشمي نژاد مثل بسياري از بزرگان به عرصه سياست آن روز، به دليل ارتباطي بود که سياست آن روز با مسائل مذهبي پيدا کرده بود، کشور به سمت يک فضاي لائيک داشت جلو مي رفت.

 

- يک عالم مذهبي نمي توانست بدون لحاظ اين جو فرهنگي که در فضاي آن روز سيطره افکنده بود، بيايد و گوشه اي از مسجد بنشيند و صرفا بحث مذهبي کند. آن بحث مذهبي خود به خود به بحث رايج جامعه که فضاي لائيک بود، ناظر بود. اگر عالمي آن شرايط علمي و دورانديشي هاي خاص خودش را مي خواست داشته باشد، ناخودآگاه بايد وارد سياست مي شد و شهيد هاشمي نژاد از اين زاويه وارد سياست شدند، نه اين که بگوييم به عنوان يک سياست مدار حرفه اي باشند و کار اصلي ايشان کار سياسي است. کار اصلي ايشان کار مذهبي و فرهنگي بود. اين کار مذهبي و فرهنگي مي بايست به سياست کشيده مي شد. شخصيت شهيد هاشمي نژاد را به نظر من بايد در اين قالب بگنجانيم.درباره شخصيت اخلاقي ايشان، مطالبي را عرض مي کنم که اغلب شنيده هايي است که از ديگران مطرح مي شد تمام کساني که با ايشان ارتباط داشتند، واقعا بدون اغراق خصلت هاي ايشان را خصلت هاي بارز اخلاقي مي دانستند.مطلبي که در اين زمينه نقل مي کنيم، خاطره اي است که هيچ گاه از ذهنم بيرون نمي رود. در مجالس سخنراني ايشان که در دوره راهنمايي شرکت مي کردم، بعد از سخنراني در مسجد کرامت که افراد مي توانستند سوالاتي مطرح کنند، يکي از نکته هايي که براي من جالب بود اين بود که افرادي که دور ايشان جمع مي شدند، نوبت را رعايت مي کردند. به طوري که يادم هست شخصي نزد ايشان آمد تا سوالي را مطرح کند که از نحوه برخوردشان معلوم بود که با استاد آشنايي هم دارد. آمد جلو که سوالي بکند درحالي که يک فرد هم با سن و سال کمتري، سوالي مي خواست بپرسد که ايشان به آشناي خود اجازه ندادند که سوال خود را زودتر از آن جوان بپرسد. چنين نکات ريز اخلاقي را حتي ايشان رعايت مي کردند و اين براي من به عنوان يک دانش آموز جالب توجه بود که يک عالم ديني در مقام پاسخ گويي به سوالات، نگاهش به يک دانش آموز يا يک دانشجو با يک روحاني که با ايشان سابقه آشنايي دارد، يکسان بود. محل سکونت ما، همان جايي بود که ايشان ساکن بودند، يکي از همسايه هاي آن محل، وقتي من را مي بيند،يادي از شهيد هاشمي نژاد مي کند و اشک در چشمانش جمع مي شود. اشاره مي کند به روزي که شهيدهاشمي نژاد وي را سوار ماشين خود کرده بودند و به محل کارش رسانده بودند. يک لطافت و خلق و خوي خاصي داشتند. واقعا اين را عرض مي کنم نه اين که از روي تعصب فاميل و قرابتي اين حرف را بزنم. من در آن محله، يک کدورت و خاطره بد و حتي يک بي اعتنايي از ايشان به ياد ندارم و هر زمان نامي از ايشان برده مي شود، همه به ياد لطافت اخلاقي ايشان مي افتند. اين گونه شخصيت ها واقعا کمياب بودند و هستند. سري که اين ها در دل مردم نفوذ مي کنند، همين جنبه هاي اخلاقي است.

 

تيزبيني و دشمن شناسي شهيد هاشمي نژاد

 

اشاره کرديد که ورود شهيدهاشمي نژاد قبل از انقلاب به عرصه سياست يک ضرورت بود و بنا به ضرورتي وارد اين چرخه شدند. بعد از انقلاب مستحضريد، شرايط انقلاب به گونه اي بود که جريان هاي فکري، به ويژه مارکسيسم که خيلي کار فرهنگي کرده بودند، تقريبا نفوذ داشتند. شخصيت هايي مثل شهيدمطهري و شهيدهاشمي نژاد براي اين که مانع از نفوذ بيشتر شوند، تلاش بسياري کردند. نحوه عملکرد شهيدهاشمي نژاد در اين زمينه چگونه بود؟

 

- شهيدهاشمي نژاد در اين زمينه تيزبيني خاصي داشتند. ايشان فردي تيزبين و دقيق بودند. شما اگر آثار مرحوم مطهري را نگاه کنيد، مي بينيد که در آثار ايشان نکته هاي ظريف مذهبي و فرهنگي و سياسي که در جامعه رايج آمده و در لايه هاي پنهان جامعه وارد شده است و از طريق آن لايه هاي پنهان به فکر افراد نفوذ مي کند.يکي از ويژگي ها و شيوه هاي کار گروه هاي چپ به ويژه گروه هاي التقاطي مثل سازمان مجاهدين خلق که ما امروز به عنوان منافقين مي شناسيم، نفوذ در لايه هاي پنهان است که به صورت خيلي ظريف وارد مي شد. حتي در بين بزرگان ما، همه افراد، موفق به تشخيص خطر اين جريان ها نمي شدند. حتي خيلي کم بودند آدم هايي که اين ظرافت را به خرج مي دادند و متوجه اين موضوع مي شدند.من فکر مي کنم دو جريان فکري در نفوذ لايه هاي فکري، فرهنگي و مذهبي جامعه آن روز تاثيرگذار بود. يکي جريان هاي چپ گرا بود که به خصوص آن لايه هاي التقاطي شان، مثل سازمان مجاهدين خلق يا همان منافقين، اين که اسم سازمان مجاهدين خلق را مي برم، به اين دليل است که سازمان چند شعبه شده است و افراد به اصطلاح حتي از انشعاب هاي آن هم اطلاع ندارند. اگر امروزه بخواهيم اسم دقيقي برايش بگذاريم، چيزي است که به عنوان جنبش ملي مجاهدين مي شنويم و اما از آن ها به عنوان منافقين ياد مي کنيم. نام اصلي آن ها جنبش ملي مجاهدين است. اين سازمان بيشتر از بقيه خطر داشت. البته بقيه هم يک لايه هاي انحرافي داشتند ولي به شدت جنبش ملي مجاهدين نبود. يا به صورت عام که بگوييم، گروه هاي چپ گرايي که ذاتا آدم هاي مسلماني بودند، ولي لايه هايي از تفکر چپ و مارکسيستي در ذهن آن ها بود لذا بيشتر از اسلام، تفسير چپ و مارکسيستي ارائه مي دادند. يکي اين جريان خيلي خطرناک بود، يکي جريان هاي مقدس مآب مذهبي که در حقيقت به نوعي يک حالت سکولار بين دين و جامعه، دين و سياست ايجاد مي کردند.

 

جريان هاي مقدس مآب مذهبي در قالب هاي مختلفي وارد مي شدند، مثلاً به اسم مباحثي مثل امام زمان(عج) و .... اين ها هم يک خطر بالقوه اي را ايجاد مي کردند و اين خطر بالقوه همان ناقص کردن اسلام بود. يعني به حاشيه راندن اسلام در قالب هاي خاصي که فقط مباحث خاص مذهبي، سنتي باشد و اسلام ديگر وارد عرصه هاي ديگر نشود. تشخيص اين ها هم کار ساده اي نبود.من فکر مي کنم ويژگي مهم شهيدهاشمي نژاد در تشخيص اين دو زمينه بود. به ويژه بعد از انقلاب که ايشان نگاه دقيقي به هر دو بعد داشتند و با هر دو جريان فکري به صورت جدي مبارزه مي کردند. ايشان تشخيص درستي هم داشتند و همين جنبش ملي مجاهدين، گروه هاي چپ گرا، عامل ترور ايشان شدند. درست است ما به يک معنا آن ترورها را، ترورهاي کور مي ناميم؛ ترورهاي کوري که واقعا کور نبود، ترورهاي هوشيارانه اي بود و متوجه بودند که کدام شخصيت ها را ترور کنند. به طور عمده روي اين شخصيت هاي دقيق و تيزبيني که اين لايه هاي انحرافي را خوب تشخيص مي دادند، وارد مي شدند.

 

من شخصيت شهيدهاشمي نژاد را بعد از انقلاب در بعد فرهنگي، سياسي و مذهبي، بيشتر در اين لايه هاي مهم مي بينم لذا بر صحبت اولم که گفتم ايشان، شخصيتي فراتر از بحث سياسي بودند و يک شخصيت عام مذهبي بودند، تاکيد مي کنم اين است که بعد از انقلاب با وجود فراهم بودن همه زمينه ها ايشان وارد مسائل سياسي نشدند و ترجيح دادند در همان کار فرهنگي خود فعاليت داشته باشند.

 

جايگاه حوزوي شهيد هاشمي نژاد

 

شما مي دانيد که شهيدهاشمي نژاد در حوزه، درس هايي مثل رسائل، مکاسب و کفايتين را تدريس مي کردند. ما با بعضي از دوستان استاد که صحبت مي کنيم، مي گويند که شهيد واقعا يک مجتهد بود و به جاست که از ايشان با عنوان آيت ا...شهيدهاشمي نژاد ياد کنيم و قائل به اين هستند که هرکس کفايتين را خوب درک مي کند و مي تواند تدريس کند، صد در صد يک مجتهد است. نظر شما که آشنايي بيشتري با ايشان داريد چيست؟

 

- بياييد بحث را خارج از فضاي مباحث رايج امروز مطرح کنيم و کمي حوزوي در اين زمينه بحث کنيم. بله، شهيدهاشمي نژاد در سال ۱۳۳۹ به مشهد آمدند. زماني که ايشان به مشهد آمدند، مدرس درس رسائل بودند. ايشان متولد ۱۳۱۱ هستند و آن زمان حدود ۳۰ سال داشتند، از نظر بحث هاي حوزوي مي خواهم عرض کنم که طلبه ها و شاگرداني که آن زمان به درس ايشان مي رفتند، امروز از فضلاي حوزه هستند يا به تعبير ديگري، شاگردان درس هاي رسمي حوزوي استادشهيدهاشمي نژاد، هم اکنون فضلاي حوزوي هستند. مي خواهم داخل پرانتز مطلبي را بگويم؛ يادم هست خود من که مي خواستم رسائل را در مشهد شروع کنم، استادي داشتم که خيلي خوش بيان بود، ولي دور اولي بود که تدريس رسائل را شروع کرده بود، فکر مي کنم حدود ۷۰-۶۰ نفر در درس شرکت مي کردند. شايد يک ماه نگذشته بود که تعداد شاگردها به ۶ نفر رسيد. حوزه در درس هايش با کسي تعارف ندارد. اين که امروز فضلاي حوزه تاکيد مي کنند که مثلا شاگرد درس کفايه يا رسائل شهيدهاشمي نژاد بودند، اين ها آدم هاي بي سواد يا کم سواد و شخصيت هاي معمولي حوزه نيستند. خود آن ها از فضلاي حوزه هستند.

 

ببينيد اگر اين ها را اگر کنار هم بگذاريد جايگاه علمي شهيد هاشمي نژاد از اين منظر روشن مي شود. اين يک مسئله است، مسئله اي که خود من در برخوردها شاهد آن بودم، طيفي از حوزويان و روحانيون ما اصلا با انقلاب و مباحث سياسي خيلي روي خوشي نشان نمي دادند و توجهي نمي کردند اما به شهيد هاشمي نژاد احترام مي گذاشتند، هم از نظر علمي و هم از نظر شخصيت اخلاقي ايشان و اين ها هم آدم هايي نبودند که با کسي تعارف بکنند.

 

بنابراين خيلي بي انصافي است که کسي شخصيت شهيد هاشمي نژاد را سياسي قلمداد و فکر کند که ايشان چون يک فرد سياسي بودند مشهور شده اند. اگر ايشان قرار بود به عنوان يک شخصيت حوزوي در حوزه فعاليت کنند، قطعا آن مايه هاي علمي قوي را داشتند که امروز به عنوان يکي از علماي برجسته عالم تشيع مطرح باشند. بالاخره عمر وفا نکرد و زمان هم اين اقتضا را نداشت.من فکر مي کنم که از نظر جايگاه علمي به ويژه علم رايج و سنتي حوزوي، بي انصافي است که کسي در اين زمينه درباره شخصيت شهيد هاشمي نژاد ترديدي کند. نکته ديگر اطلاعات عمومي و متفرقه اي است که ايشان در زمينه هاي مختلف داشتند . نکته اي را عرض کنم، چون امروزه گاهي کتاب هاي ايشان را جمع آوري و به اصطلاح از اين طرف و آن طرف منظم مي کنم، نوع کتاب هايي که ايشان داشتند و يادداشت هايي که در منزل از ايشان بود، نشان مي دهد که علاقه شديدي به مسائل مختلف علمي داشتند.

 

يکي از خاطراتي که در منزل ايشان زياد ياد مي شود، اين است که ايشان کمتر زماني بود که کتاب در دست نداشته باشند.در خانه و هر زمان که کارهاي عادي مي کردند، کتاب همراه ايشان بود.اهل مطالعه، تحقيق، تدريس بودند. کتاب هاي ايشان اين را نشان مي دهد.بالاخره زمان کتاب ها را بايد به زمان خودش باز گردانيم.چه تعداد افراد علمي در آن دوره پيدا مي کنيد که در اين سنين کم، اين کتاب را نوشته باشد.نوشتن کتاب « درسي که امام حسين (ع) به انسان ها آموخت»در زمان خودش اقدامي مهم بود. مگر چند تا منبع درباره امام حسين (ع) وجود داشت که آن کتاب را بنويسيم؟ بله امروزه من اگر بخواهم کتاب يا مقاله اي در مورد امام حسين(ع) بنويسم، منابعي که در اختيار دارم،ممکن است صد برابر آن موقع باشد.قدرت علمي ايشان واقعا جاي ترديدي در اين زمينه نمي گذارد.

 

شهيد هاشمي نژاد منبر رااحيا کرد

 

همان طور که مستحضر هستيد، شهيد هاشمي نژاد تنها در مباحث حوزوي و سياسي، تأمل نداشتند.بلکه در عرصه اجتماعي و بين توده مردم هم حضور داشتند و در حقيقت از اين وظيفه هم غافل نشدند.احساس مسئوليت کردند که اين رسالت را هم همزمان بايد پيش ببرند.اگر ممکن است درباره اين موضوع توضيح دهيد.

 

-بحث تبليغي؛ اتفاقا موضوع نوشته خود من درباره همين است. من بحث روش شناسي تبليغي استاد را مي نويسم.بحث خطابه و ساير شيوه هاي تبليغي يک بحث جدي است.اين بحث هم از جهات مختلف، قابل بررسي و ارزيابي است.شايد بيش از هر جنبه ديگري ما شهيد هاشمي نژاد را به عنوان يک خطيب مي شناسيم.آن هم يک خطيب درجه يک.باز هم عرض مي کنم اگر شما بخواهيد از سياست بيرون بياييد و حرفه اي اين کار را بررسي کنيد، ايشان يک خطيب حرفه اي درجه يک است و شما اين بحث هاي خطابه را درباره شخصيت ايشان بايد از زواياي مختلف نگاه کنيد.يکي از آن ها اين است که ايشان و جمع ديگري از بزرگان که آن دوره ظهور کردند،خطابه و منبر را وارد عرصه جديدي کردند.ببينيد الان فرصت تحليل نيست.

 

متاسفانه از جمله آسيب هايي که در دوره رضاخان به حوزه وارد شد و من هم انتقادي به حوزه نگاه مي کنم و هميشه اين انتقاد را در مورد حوزه دارم، اين بود که رضا خان وارد عرصه اي شد که به بهانه اصلاحات دست به خلع لباس خيلي از روحانيون زد.

 

طبيعتاً بسياري از روحانيوني که يک پايگاه فکري و استوار علمي داشتند، به دليل اين که حاضر نشدند زير بار شرط و شروط رضاخان بروند، خلع لباس شدند.منتها از آن طرف يک عده آدم هايي بودند که مي پذيرفتند و به تعبيري قشر کم سوادي وارد عرصه تبليغ دين شدند.اين آسيبي به بحث منبر ما زد و به نظر من انتقادي که به حوزه وارد است، اين است که خيلي زود اين آسيب ها را پذيرفت.اين در خود حوزه هم جا افتاد که کسي که منبر مي رود، درجه سوادش کمي پايين تر است و اگر کسي مي خواهد آن شخصيت علمي و جايگاه علمي اش باقي بماند، نبايد به سراغ منبر و خطابه برود و الا متهم مي شود به اين که، کم سواد است.در اين فضاي به اين سنگيني و از طرفي، سياسي متأسفانه نگاه نادرستي شکل گرفت. از يک جنبه، به نظر من جمعي از بزرگان و از جمله شهيد هاشمي نژاد مجاهده کردند که وارد اين عرصه شدند.چون اين ها چيزي از نظر علمي کم نداشتند و مي توانستند در همان عرصه حوزه بمانند و خوب درس بدهند و به عنوان يک مدرس علمي مطرح شوند و يک احترام ظاهري هم داشته باشند.چرا اين ها وارد اين عرصه مي شوند، به دليل احساس مسئوليت سنگيني که داشتند.اگر قرار بود به دليل پيدا شدن آن فضا، عده اي هم اين فضا را رها کنند، آينده خوبي در پي نداشت.من فکر مي کنم شهيد هاشمي نژاد از اين زاويه وارد اين عرصه شدند.حالا اين ها چه کاري کردند، آن فضاي به وجود آمده مسموم را شکستند.يک روضه خوان معمولي که مي خواست بالاي منبر برود، چه کاري مي کرد؟ از امام حسين(ع) چه تعريفي داشت؟ چه مي گفت؟ چند تا حديث مي توانست تحليل کند؟ در نهايت يک حديثي از روي نوشته يا قرآن را از روي آن مي خواند، ترجمه اي مي کرد و توضيحاتي شکسته بسته مي داد و مطالب رايجي را که شايد خيلي از آن ها مستند نبود بيان مي کرد و مردم از روي اعتقادات پاکي که داشتند، گريه مي کردند و براي امام حسين(ع) به سر و سينه مي زدند.اين مي شد منبر يک روحاني.اما يک عالم و مجتهد که بالاي منبر مي رفت، اين حديث و آيه را مي خواند، اين ها مي توانند تحليل کنند.افرادي مثل شهيد هاشمي نژاد در اين دو عرصه به اصطلاح ميدان داري کردند و در بحث خطابه و منبر وارد شدند.وقتي وارد اين عرصه شدند، منبرها محتوا پيدا کرد.شما اگراز تاريخ معاصر چند شخصيت برجسته و اهل منبر مانند، مرحوم شهيد هاشمي نژاد، فلسفي، راشد را کنار بگذاريد، متوجه مي شويد که در اين دوره معاصر از منبر چه مي ماند.به نظر من اين بزرگان مجاهده را کردند، آمدند منبرها را متحول کردند و خواستند به جامعه نشان بدهند که از اين جايگاه سنتي استفاده بهتري هم مي توان کرد.به نظر من شهيد هاشمي نژاد يکي از ميدان داران و پيشتازان در عرصه خطابه و منبر به شکل همان سنتي منتها در قالب و محتواي جديدي بود که در اين عرصه تلاش زيادي کردند.واقعا مي شود گفت: يکي از موفق ترين فعاليت هاي ايشان در همين زمينه عرصه منبر بود.

 

نويسنده: اسفندياري طبسي

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29