در سال 1340 در يكي از روستاهای اطراف قزوين به نام شكرناب متولد شد. چهار ساله بود كه به همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت نمود و تحصيلات ابتدايی و متوسطه را در اين شهر با موفقيت به اتمام رساند.
اوجگيري انقلاب اسلامي مصادف با آخرين سالهای دبيرستان او بود و كامران نيز همچون ديگر جوانان و نوجوانان متعهد به صفوف فشرده امت حزبالله پيوست و ضمن تشكيل جلساتي با شركت برخي از دوستانش كوشيد تا سهم مؤثری در تحقق اهداف انقلاب بر عهده گيرد. در اين زمان مدرسه را رها و همه وقتش را صرف شركت در مبارزه میكرد و در روزهای پر شور 21 و 22 بهمن در تصرف مراكز انتظامي و دژهای رژيم ستمشاهي فعالانه حضور داشت.
پس از پيروزی انقلاب اسلامي به منظور حراست از دستاوردهای اين نهضت الهی به كميتههای انقلاب اسلامی پيوست و تا اواخر سال 1358 در اين نهاد انقلابی و جوشيده از بطن امت حزبالله فعاليت نمود. در اواخر سال 1359 به جهاد سازندگی آبيك پيوست و با شور و شوقي وصفناپذير به روستاهای اطراف قزوين و كرج عزيمت نمود.
در روستاها علاوه بر فعاليتهای چشمگير فرهنگي در امور كشت و برداشت محصول نيز روستائيان را ياری میرساند و منشأ خدمات شايستهای بود. با مشاهده استضعاف هموطنان روستائيش به فكر تأسيس يك صندوق خيريه افتاد و به اتفاق دوستانش در جهاد ساندگي به اين امر مهم پرداخت و در شهريور همان سال اولين بهره برداری از اين صندوق كه هدفي جز خدمت به كشاورزان نيازمند نداشت، صورت گرفت.
با آغاز جنگ تحميلي عاشقانه خواهان عزيمت به جبهههای نبرد حق عليه باطل گرديد و بالاخره موفق شد از طريق ستاد جنگهای غيرمنظم به فرماندهی شهيد چمران به ديار عشق و شهادت اعزام گردد و آنجا با شجاعت از كيان اسلام برابر متجاوزين بعثی دفاع كند.
پس از به راه افتادن اغتشاشات و بلواهای گروهكهای ضد انقلاب و به خصوص منافقين در شهرها به تهران بازگشت و از آنجايي كه از ماهيت اين گروهكهای وابسته به خوبي اطلاع داشت براي مبارزه با مزدوران و تفالههای استكبار جهاني مجدداً به كميتههای انقلاب اسلامي پيوست و تا آخر عمر كوتاه اما پر بار و پرثمرش در اين نهاد انقلابی به انجام وظيفه و خدمت به اسلام و مسلمين همت گماشت و در كشف لانههای فساد تيمي منافقين فعالانه شركت جست.
شهيد كامران شيخ ميگفت: «مزد جهاد، شهادت است.» و در اواخر عمر گويی احساس كرده بود كه زمان دريافت اجرش فرا رسيده است و میكوشيد تا دينی را نپرداخته نگذارد و از همه جهات آماده پرواز خونين به عرش كبريا باشد. میگفت به آخر كار رسيدهام و از همين رو دفتر و ساير وسايل صندوق خيريه را به برادران ديگر سپرد و مانند مسافری كه انتظار ساعت حركت را میكشد، آماده سفر آخرت گرديد.
صبح روز هيجدهم ارديبهشت در حالی كه به اتفاق سه تن ديگر از برادران عضو كميته انقلاب اسلامي در حال انجام وظيفه بود، ساعت موعود فرا رسيد. چهار تن از تروريستهای منافق پس از شناسايی اتومبيل حامل اين عزيزان به آنها نزديك شده و ناگهان به سوي آنها آتش میگشايد.
در ميان رگبار مسلسلهای تروريستها، كامران شیخ، حسينعلي مرادی، مصيب يزديان، قنبر بياتلو، پاسداران جان بر كف كميتههای انقلاب اسلامي شهادتي خونبار را پذيرا میشوند و به جوار حق میشتابند.