موشه یعلون، وزیر جنگ سابق رژیم صهیونیستی، طی یادداشتی تحت عنوان «پیشنهادات سیاسی به دولت ترامپ درباره خاورمیانه» در مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی (INSS) به تدوین راهبرد خود در خصوص رفتار آمریکا در منطقه پرداخته است. در یادداشت پیش رو، توصیههای موشه یعلون مورد واکاوی و نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. ابتدا به معرفی وزیر پیشین جنگ رژیم صهیونیستی پرداخته خواهد شد و سپس یادداشت وی مورد برررسی قرار خواهد گرفت.
موشه یعلون
یعلون از دهه 90 میلادی در بالاترین سمتهای ارتش رژیم صهیونیستی فعالیت نموده است. وی در سال 1995 رئیس دستگاه اطلاعات نظامی ارتش شد و در 2002 به فرماندهی کل ارتش رسید که در سال 2005 از سمت خود استعفا نمود. یعلون از سال 2008 وارد حزب لیکود و در انتخابات سال 2009 وارد کنست شد. یعلون ایران را دشمن اصلی رژیم صهیونیستی میداند و از حامیان جدی روابط اعراب و تلآویو است.
شاید بتوان یعلون را پس از استعفا از وزارت جنگ، کنست و حزب لیکود و اعلام رسمی برای تشکیل حزب جدید، اصلیترین رقیب نتانیاهو دانست. یعلون توانایی همپیمانی با دیگر افراد جداشده از حزب لیکود چون گدعون ساعر، کحلون و لاپید را هم دارد.
یعلون در حالی از کابینه نتانیاهو جدا شد که بسیار سعی مینمود از خود چهرهای صلح جویانه به نمایش بگذارد. با آغاز انتفاضه سوم، یعلون در نقش وزیر جنگ رژیم صهیونیستی راهبرد کنترل آن را افزایش همکاری با تشکیلات خودگردان و رویکرد امنیتی معرفی نمود. یعلون بارها از قرار داشتن در بالاترین سطح همکاری و هماهنگی میان تشکیلات خودگردان و نیروهای رژیم صهیونیستی خبر داده بود و معتقد بود با این روش و تداوم دستگیریها میتوان از انتفاضه جلوگیری نمود.
اتخاذ این روش بارها از سوی برخی صهیونیستها از جمله گیلعاد اردان وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی مورد نقد قرار گرفت و معتقد بودند راهحل مبارزه با انتفاضه سوم، استفاده از مشت آهنین علیه فلسطینیهاست. همچنین موشه یعلون در مقابل برخی از سیاسیون و نظامیان صهیونیست که معتقد به لزوم حمله به نوار غزه و توقف تهدید تونلهای حماس بودند، در یادداشتی رسمی به کنست، درخواست نمود ضمن آرام نگهداشتن فضا، از بیان اظهاراتی تحریککننده که موجب سوءبرداشت حماس و اقدام پیشدستانه از سوی گروههای مقاومت در نوارغزه میشود خودداری نمایند. لذا میتوان یعلون را از مخالفین آغاز جنگ چهارم غزه در وضعیت فعلی دانست.
شاید نکته چالش برانگیز یعلون که موجب میشود حمایت کشورهای اروپایی و آمریکا از وی را تحت تاثیر قرار دهد ، حمایت هایش از شهرک سازیها و مخالفت با طرح دو دولت دانست. یعلون در سخنانی در این خصوص گفته است :« از زمان به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و حزب لیکود در سال 2009 تاکنون، شهرک سازی ها دو برابر شده است و جمعیت شهرک نشینان که در سال 2009 تقریبا 280 هزار نفر بود امروز به 407 هزار نفر رسیده است. کاخ سفید بارها به خاطر شهرک سازی از ما انتقاد کرده و کارت زرد نشان داده است اما این انتقادها برای ما اهمیتی ندارد و ما به شهرک سازی در کرانه باختری ادامه می دهیم… راه حل 2 دولت اجرا شدنی نیست.» با این حال نگارش این یادداشت از سوی یعلون و توصیه یک راهنمای کامل و دقیق برای ترامپ را میتوان تلاش وی در مسیر کسب نخست وزیری دانست.
تحلیل فضای کلی یادداشت «پیشنهادات سیاسی به دولت ترامپ دربارهی خاورمیانه»
میتوان این یادداشت یعلون را یک نوشتار منظم، ساختارمند و هدفمند دانست. در بخش نخست سعی شده است اینگونه القا شود که برخلاف قدرت و توانایی بالای آمریکا، منزلتش در منطقه غرب آسیا تقلیل یافته و این نتیجه رفتار اشتباه اوباما بوده است. لذا باید سعی کرد به گذشته و اقتدار آمریکایی بازگشت. ضمن آنکه در این مقاله، بهصراحت سخن از منافع رژیم صهیونیستی سخنی به میان نیامده است و تأکید و مبنای مقاله بر اساس منافع آمریکا بنا گذاشته شده است. این اقدام، برای یادداشتی که مخاطب آن ترامپ باشد، هوشمندانه است.
آمریکا به منطقه بازگردد!
فضای کلی یادداشت بر این مفروض بنا شده است که چرخش آمریکا به شرق آسیا، به شکست انجامیده است؛ زیرا آمریکاییها نتوانستند با خروج از منطقه، قدرت را به دیگر بازیگران حامی منافعشان بسپارند و این خلأ قدرت را بازیگرانی چون روسیه، ایران، ترکیه و داعش پرکردهاند که خلاف منافع آمریکاییها در حال اقداماند. لذا آمریکا باید با بازگشت به منطقه و به دست گرفتن ابتکار عمل و کنش بهجای رفتار منفعلانه و واکنشی، خود بار دیگر قدرت منطقه را به دست گیرد.
یعلون بهصراحت در مقدمه هدف خود را از مقاله افشا مینماید: «جایگاه ایالاتمتحده در خاورمیانه بهعنوان یک قدرت پیشرو جهانی در سالهای اخیر تقلیل یافته است. دولت آمریکا تصمیم گرفت به جای یک نقش مبتکرانه در خاورمیانه، نقشی منفعل داشته باشد و این امر موجب ایجاد خلاء در منطقه شد. این خلاء توسط عناصری پر شد که برخلاف منافع آمریکا و همپیمانان منطقهای اش عمل کردند.» لذا وی در مقاله بر این نکته تأکید دارد که ترامپ با چه رفتاری میتواند آمریکا را به یک بازیگر کنشمند، هژمون و قدرتمند چون گذشته در منطقه تبدیل کند. از نظر ترامپ این خلأ ناشی از تصمیمات غلط اوباماست. اوباما در رفتار خود هیچ ارادهای برای بازدارندگی و حفظ نفوذ آمریکا در منطقه نداشت:
«شکی نیست که تصمیم رئیس جمهور باراک اوباما برای خودداری از حمله به ذخایر و کارخانههای تولید سلاحهای شیمیایی در سوریه، علیرغم این واقعیت که رژیم اسد خط قرمز اعلام شده توسط آمریکا را رد کرده بود، ضربهی شدیدی به موقعیت ایالاتمتحده در منطقه زد و به میزان قابل توجهی از بازدارندگی آن در منطقه و جهان کاست. دریاسالار «هری هریس» فرمانده ایالاتمتحده در اقیانوس آرام در بیاناتش پیرامون کنفرانس انجمن امنیت بینالملل در هالیفَکس تأکید داشت که بازدارندگی بر مبنای سه جزء است: توانمندیها، اراده و علامتدهی. رفتار ایالاتمتحده در مورد حوادثی که در بالا ذکر شد هیچ ارادهای را نشان نمیدهد، چرا که توان بازدارندگی آمریکا بهشدت تضعیف شده است. بهعلاوه، خلاء در خاورمیانه که بهطور پیوسته بازدارندگی و نفوذ ایالاتمتحده را کاسته است توسط ایران، ترکیه، دولت اسلامی و روسیه پر شده است.»
این سخنان نشان دهنده آن است که یعلون از دست رفتن جایگاه آمریکا را ناشی از عدم توجه اوباما به سه مولفه مهم بازدارندگی یعنی (توانمندیها، اراده، و علامتدهی) میداند که موجب شده خلأ قدرت از سوی محور مقاومت و دیگر بازیگران پر شود.
یعلون صراحتاً تکرار میکند که افول قدرت آمریکا در منطقه غرب آسیا، افول آمریکا از دیگر مناطق جهانی هم خواهد بود: «نخستین کنشهای دولت جدید آمریکا در منطقه پتانسیل عظیمی برای ارتقاء جایگاه و تصویر ایالاتمتحده دارد و این دولت جدید باید منتهای کوشش خود را برای درک این پتانسیل به کار گیرد. در این مسئله خصوصاً تدابیری است که قدرتِ بازگرداندنِ جایگاه و نیروی بازدارندگیِ ایالاتمتحده در خاورمیانه و در پی آن در دیگر مناطق جهان را دارد.»
فضای کلی یادداشت بر این مفروض بنا شده است که چرخش آمریکا به شرق آسیا، کامل انجام نشد؛ زیرا آمریکاییها نتوانستند با خروج از منطقه، قدرت را به دیگر بازیگران حامی منافعشان بسپارند و این خلأ قدرت را بازیگرانی چون روسیه، ایران، ترکیه و داعش پرکردهاند که خلاف منافع آمریکاییها در حال اقداماند. لذا آمریکا باید با بازگشت به منطقه و به دست گرفتن ابتکار عمل و کنش بهجای رفتار منفعلانه و واکنشی، خود بار دیگر قدرت منطقه را به دست گیرد.
تلاش برای نزدیک کردن ادبیات مقاله به نگاه و ذهن ترامپ
از نکات حائز اهمیت و جالب مقاله یعلون، تلاش وی برای نزدیک کردن ادبیاتش به نگاه ترامپ است. مثالهای گوناگون از تبادلات تجاری و نظامی اعراب با روسیه، بازگشت به اقتدار آمریکای بزرگ، مطرح کردن موضوعاتی چون مسلمانان، مهاجران و نژادپرستی، بخشی از تلاش یعلون برای استدلال در فضای تفکرات ترامپ و یک ذهن «کسب و کار» و اقتصادی است. به جملات زیر در مقاله دقت کنید:
این رویکرد منفی نسبت به سیاست آمریکا با حمایت سنیها از تحرکات روسیه، که در پی شکل دادن به یک راه حل برای بحران در سوریه است، به اوج خود رسید (علیرغم تضادِ منافع بین آنها و روسیه در این زمینه) و حتی خرید تسلیحات از روسیه و دیگر کشورها به جای سلاحهای آمریکایی مثل خرید سیستم موشکی اِس300 روسیه توسط مصر، و تصمیم عربستان سعودی برای خرید سیستم موشکی اِس400؛ خریده هواپیماهای جنگی رافائل فرانسوی توسط مصر، قطر و..
همچنین در قسمت دیگری از یادداشت، یعلون برای تحریک مولفه مهاجران و اسلام سیاسی (داعش) در توصیف اقدامات ترکیه مینویسد: «ترکیه پرواز پناهندگان (از سوریه و عراق) و بسیاری از مهاجران غیرقانونی غیرجنگی از کشورهای مسلمان (مثل کشورهای شمال آفریقا و پاکستان) به اروپا را ممکن کرده (و حتی افزایش داده است)، در حالی که اتحادیه اروپا خواستار دادن اجازه سفر بدون روادید به شهروندان ترکیه است.»
القای دوقطبی شیعیسنی در منطقه
یکی از موضوعاتی که در بخشهای گوناگون یادداشت به آن اشاره شده است، شیعه و سنی کردن منطقه و نزاع میان کشورهاست. یعلون در مقاله 9 بار از لفظ شیعی و سنی استفاده کرده است. وی شخصاً بسیار حامی عادیسازی روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی است و بارها در این مسیر اقداماتی را انجام داده است. موشه یعلون از طرفداران اصلی و همراهان سناریو نزدیکی اعراب و رژیم صهیونیستی با هدف مقابله با ایران است.
یعلون و ترکی الفیصل سرمایهدار مشهور سعودی در حاشیه کنفرانس امنیتی مونیخ که بهمن 94 برگزار شد با یکدیگر در برابر دوربینها دست دادند تا وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اولین مقام صهیونیست باشد که علنی با سعودیها مصافحه میکند. یعلون در آن کنفرانس سخنان جالبی مطرح نمود: «ما راههایی برای ارتباط با همسایگان عرب سنّی خودمان داریم و این تنها محدود به اردن و مصر نمیشود، بلکه کشورهای حاشیه خلیج (فارس) و شمال آفریقا را هم در بر میگیرد. متأسفانه آنها الان اینجا نیستند که حرفهای من را بشنوند. برای آنها، ایران و اخوان المسلمین دشمن هستند…. ایران برای ما و رژیمهای سنی طرف بد قضیه است. آنها در ملأعام (با اسرائیلیها) دست نمیدهند، اما ما در اتاقهای دربسته با یکدیگر دیدار میکنیم.
یعلون در این مقاله چند نوبت بهصراحت از ترامپ درخواست میکند که به دنبال جلب نظر کشورهای عربی سنی باشد و بیاعتمادی ایجاد شده میان این کشورها و آمریکا را در دوران اوباما، جبران نماید. همچنین وی در بخشهایی از مقاله میگوید: «دولت آمریکا باید برای جلوگیری از دستیابی ایران به توانایی نظامی هستهای، اقدام فوری بنماید… در این زمینه هماهنگیِ سیاست با دیگر کشورها، در ابتدا نیازمند اقدام فوری برای جلوگیری از هر نوع غافلگیری در آینده است. علاوه بر این، تغییر سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران، روابط ایالاتمتحده با کشورهای سنی که شرکای طبیعیتری هستند را تقویت میکند و اعتماد از دست رفتهی بین آنها را ترمیم میکند.» همچنین در بخشهای دیگری از یادداشت مینویسد: «فراتر از رقابت بین ایالاتمتحده و روسیه برای قدرت و نفوذ در منطقه، روسیه بهطور کلی از محور شیعی، و بهطور خاص از رژیم اسد حمایت میکند»
ادبیات مقاله از سوی موشه یعلون بهعنوان یکی از چهرههای شاخص حامی عادیسازی اعراب و رژیم، موضوع عجیبی نیست؛ اما تکرار مکرر در توصیه به ترامپ و درخواست از وی برای نزدیکی به کشورهای اهل سنت منطقه، ناشی از نگرانی یعلون و صهیونیستها از رفتار ترامپ در خصوص روابط با کشورهای منطقه و موضوع هستهای با توجه به برخی سخنانش در دوران تبلیغات انتخاباتی است.
توصیف وضعیت چهار بازیگر منطقهای
یعلون پس از مقدمه بحث خود به بررسی موقعیت کنونی 4 بازیگر منطقهای ایران، روسیه، داعش و ترکیه و نقش آفرینی آنان میپردازد که در ادامه جداگانه بررسی خواهد شد.
ایران
نخستین کشور انتخابی یعلون، جمهوری اسلامی ایران است. وی معرفی موقعیت ایران را با مفید دانستن توافق هستهای برای ایران و ادعای تسلط ایران بر 4 پایتخت عربی (بغداد، دمشق، بیروت و صنعا) آغاز میکند و با تکرار ادعاهای نقض قطعنامههای شورای امنیت پیرامون گسترش سلاح و تروریسم، آزمایش موشکی، نقض حقوق بشر و حضور سردار قاسم سلیمانی در منطقه به پایان میبرد.
یعلون در بخشی از سخنان خود ادعای مهمی را مطرح میکند که میتواند نشان دهنده تلاش برای سوق دادن ترامپ به پاره کردن یا اجرا نکردن برجام دانست. وی در بخشی از یادداشت خود میگوید: «ایران کشوری است که بیشترین سود را از توافق هستهای (برجام) که بین تهران و قدرتهای جهانی در تابستان 2015 امضاء شد، به دست میآورد. ایران توانایی خود برای تولید اورانیوم غنی شدهی مواد شکافت پذیر را حفظ کرده است و میتواند بدون نقض توافق در کمتر از پانزده سال یک بمب هستهای تولید کند. اهمیت این مسئله در این است که گزینهی نظامی هستهای خود را حفظ کرده است.»
مجموعه سخنان یعلون نشان دهنده آن است که یعلون سیاست تشدید فشارها و تحریم علیه ایران به بهانههای هستهای، موشکی، پروندههای منطقهای، حقوق بشر و تروریسم را به ترامپ بهمنظور گرفتن قدرت از ایران در منطقه، پیشنهاد مینماید.
ترکیه
یعلون در خصوص ترکیه بهگونهای سخن میگوید که نشان دهنده آن است که ترکیه را بازیگری میداند که اکنون خارج از اراده و رفتار نظام بینالملل و قدرت برتر آن یعنی آمریکا، بازی میکند. لذا انتقاد اصلی وی به ترکیه به دلیل عدم همراهی اش با آمریکاست. یعلون در خصوص ترکیه تأکید میکند که این بازیگر در پی به دست آوردن نفوذ بیشتر در منطقه و دستیابی به هدف نوعثمانی خویش با کمک اخوان المسلمین است تا بتواند منطقه را در مدیریت خود داشته باشد.
یعلون در خصوص ترکیه، ادعاهایی را علیه این کشور لیست مینماید که عبارتاند از: خریدن نفت داعش، توانمند ساختن جهادی و کمک به آنان برای پیوستن به داعش در سوریه و عراق، حمله به کردها برخلاف راهبرد آمریکا در حمایت از این گروه و همچنین گسیل کردن مهاجران به اروپا برای فشار بر اتحادیه اروپا.
ادبیات مقاله از سوی موشه یعلون بهعنوان یکی از چهرههای شاخص حامی عادیسازی اعراب و رژیم، موضوع عجیبی نیست؛ اما تکرار مکرر در توصیه به ترامپ و درخواست از وی برای نزدیکی به کشورهای اهل سنت منطقه، ناشی از نگرانی یعلون و صهیونیستها از رفتار ترامپ در خصوص روابط با کشورهای منطقه و موضوع هستهای با توجه به برخی سخنانش در دوران تبلیغات انتخاباتی است.
دولت اسلامی (داعش)
سومین بازیگر مورد بحث یعلون، داعش است که در مقاله از آن تحت نام دولت اسلامی یاد شده است. وی بسیار مختصر به این گروه پرداخته و مینویسد: «دولت اسلامی از تخلیهی نیروهای آمریکا از عراق برای فتح مناطقی در عراق و سوریه بهره برد و استقرار دولت اسلامی را اعلام کرد. در مرحلهی بعد، آمریکا تصمیم گرفت تا با رهبری کردن ائتلافی از کشورهای غربی علیه دولت اسلامی در عراق، به منطقه بازگردد، و حمله به دولت اسلامی در سوریه را با ائتلافی از کشورهای عرب به رهبری آمریکا انجام دهد.»
سخنان یعلون به دیدگاه بسیاری از جمهوریخواهان نزدیک است که معتقدند ترک عراق، فرصت حضور و نفوذ ایران را در بغداد ایجاد نمود. وی در ادبیاتی متشابه، قدرتیابی داعش را هم به ترک نیروهای آمریکایی از عراق نسبت میدهد و این اقدام را عامل پر شدن خلأ قدرت در عراق توسط داعش مینامد.
روسیه
آخرین بازیگری که یعلون به آن میپردازد، روسیه است. یعلون در این بخش به دنبال اثبات قدرتیابی روسها در منطقه و تأمین شدن منافع مسکو به جای منافع واشنگتن است. یعلون معتقد است روسها با خلأ ایجاد شده و بحران سوریه، دستاوردهای مضاعفی را کسب نمودهاند. لذا باید با درک این واقعیت به مقابله با روسها پرداخت. برخی از این دستاوردها از منظر وی عبارتاند از:
- پذیرفته شدن مجدد در میدان قدرتهای جهان: روسیه بهعنوان آغازگر مصالحه برای خلع سلاح شیمیایی سوریه، برای حفظ وضعیت و حتی بهعنوان قدرتی که ایالاتمتحده را از وضعیتی شرمآور نجات داد، اعتباری جهانی کسب کرد؛
- به رژیمهای در منطقه و هر جای دیگر ثابت کرد که به تعهداتش پایبند است (برخلاف ایالاتمتحده که سنیها را رها کرد)؛
- موفق شد که توجهات را از سمت بحران در اکراین به سمت سوریه بچرخاند؛
- تواناییهای نظامی خود را به نمایش گذارد و از میدان جنگ در سوریه بهعنوان میدانی برای آزمایش سیستمهای تسلیحاتی خود بهره برد؛
- مراکز نظامی خود در سوریه را حفظ و حتی بازسازی کرد: مرکز نیروی دریایی خود در بندر (طرطوس)، پایگاه نیروی هوایی خود در لاذقیه، و مراکز اطلاعاتی خود در درون سوریه؛
- با فشار راندن پناهندگان از طریق ترکیه به خارج از سوریه و به سمت اروپا، نیرویی علیه ایالاتمتحده و اروپا ایجاد کرد.
توصیههایی برای آینده
یعلون پس از توصیف موقیعت توان و قدرت بازیگران منطقهای، در بخش پایانی به ارائه توصیههایی به ترامپ برای بازگشت آمریکا به اقتدار پیشین خود میپردازد. از منظر وی «دولتی که مسئولیت خود را در 20 ژانویه 2017 بر عهده خواهد گرفت باید یک استراتژی عظیم را بر اساس تصمیماتی که بر موقعیت آمریکا در منطقه و در ورای خود، در کوتاهمدت و بلندمدت، تأثیر خواهد گذاشت، برای خاورمیانه تدوین کند. از سؤالات محوری، اول آن است که آیا ایالاتمتحده قصد دارد نقشی فعالتر و یا حتی مبتکرانه در خاورمیانه داشته باشد».
برای تحقق این راهبرد، یعلون 4 مرحله را تدوین میکند که در ادامه جداگانه مورد بررسی قرار خواهند گرفت:
بازگشت به منطقه با بهانه مدیریت مبارزه با داعش و تروریسم
مرحله نخست پیشنهادی یعلون به ترامپ آن است که آمریکا و دولت جدید آن در اقدامی فوری، به منظور ضربه زدن به تصویر پیروزمندانه تروریستها، دست به کار شوند. این سخن در حالی مطرح میشود که به باور بسیاری از تحلیلگران سال 2016، سال شکست داعش و دیگر گروههای تروریستی حاضر در منطقه بود. یعلون برای تحقق بازگشت آمریکا به منطقه و در دست گرفتن ابتکار عمل، توصیه میکند: «ایالاتمتحده باید ائتلاف علیه دولت اسلامی را با کمک به کردها و سنیهای غیر جهادی- که مایل به جنگ علیه دولت اسلامی (و همچنین علیه رژیم اسد) هستند- رهبری کند. مورد کردها نیاز است که بهعنوان مدلی برای «پیاده نظام» به کار گرفته شود، که برای اهداف خودشان و با کمکهای آمریکا، اروپا و نیروهای دیگر که شامل تسلیحات، پول و حمایتهای سیاسی میشود میجنگند.»
تغییر سیاست در قبال ایران
یعلون در این بخش، ایران را بهعنوان مشکل و عامل بیثباتی در منطقه معرفی میکند و از ترامپ میخواهد با این دیدگاه و باور به غرب آسیا بنگرد. یعلون پیش از این در واکنش به سخنان آیزنکوک رئیس ستاد مشترک رژیم صهیونیستی که ایران را تهدید دوم نامیده بود، گفته است: «ایران دشمن اصلی ماست، در حالی که شنیدهام برخی دیگر حرفهای دیگری میزنند، حزبالله تنها نایب ایران است و توان اعلام جنگ را هم دارد. موشه یعلون در ادامه صحبت خود در واکنش به قسمتی از سخنان گادی آیزنکوت که معتقد بود گروههای اسلامگرا دشمن اصلی است، اینگونه پاسخ داد: «من داعش را بر ایران ترجیح میدهم»
یعلون با تأکید بر سخن برخی کشورهای عربی و در ادبیاتی شبیه ادبیات آنان در راستای ایران هراسی میگوید: «رژیم ایران بخشی از راه حل نیست بلکه خودِ ماهیتِ مشکل است». تأکید دیگر یعلون در تغییر برخورد با ایران بر اتخاذ سیاستی است که منجر به غافلگیری غرب و آمریکا در مقابل پیشرفتهای هستهای ایران نگردد و باری دیگر با تکرار توانایی ساخت بمب هستهای در 15 سال، برجام را توافقی بد مینامد.
یعلون در پایان این بخش کلید واژه عادیسازی روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی را در پازل منافع آمریکا در منطقه بازگو مینماید: «علاوه بر این، تغییر سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران، روابط ایالاتمتحده با کشورهای سنی که شرکای طبیعیتری هستند را تقویت میکند و اعتماد از دست رفتهی بین آنها را ترمیم میکند.»
تغییر سیاست در قبال ترکیه
سومین مرحله، تغییر رفتار با ترکیه است. نگرانی یعلون از ترکیه بسیار متفاوت از ایران و داعش است. وی معتقد است تنها مشکل کنونی ترکیه، رفتار سرکشانه آنکارا در قبال آمریکا است. یعلون این رفتار سرکشانه ترکیه را نتیجه ضعف آمریکا در منطقه میداند.
در این بخش برای کنترل رفتار سرکشانه ترکیه، توصیههایی در اتخاذ سیاست در قبال آن مطرح شده است. سیاستهای عبارتاند از: ایجاد منطقهی امن در شمال سوریه یا ایجاد اردوگاههای پناهندگان در اطراف مرز ترکیه، توقف حملات ترکیه علیه کردها، توقف پول رسانی ترکیه به حماس و همچنین ارتقا روابط میان ترکیه و آمریکا بهمنظور تضعیف نفوذ روسها در منطقه غرب آسیا.
مجموعه سخنان یعلون نشاندهنده آن است که یعلون سیاست تشدید فشارها و تحریم علیه ایران را به بهانههای هستهای، موشکی، پروندههای منطقهای، حقوق بشر و تروریسم، به ترامپ بهمنظور گرفتن قدرت از ایران در منطقه پیشنهاد مینماید.
تغییر سیاست در قبال روسیه
سخنان یعلون بسیار گویاست: «ایالاتمتحده باید سیاست قاطعانهتری علیه بمبارانِ بدونِ تفاوت گذاری بین گروههای مختلفِ شهروندان سوری و شورشیان غیر جهادی اتخاذ کند. عملیات علیه دولت اسلامی ممکن است با مسکو هماهنگ شود، اما آمریکاییها نباید به سلطهی ایرانی-شیعیِ تحتِ حفاظت و پشتیبانی روسیه در سوریه اجازه ]نفوذ[ بدهد. همچنین یک تفاهم آمریکایی-روسی در مورد آیندهی سوریهی «علویستان» (علوی نشین) (جایی که منافع روسیه در سوریه متمرکز است) محتمل است. افزون بر آن، اقدامات اعتماد سازانه که با آن زیرساخت لازم برای هماهنگی بین ایالاتمتحده و روسیه در منطقه فراهم آید، ضروری است. ورود دولت جدید به دفتر کارش در زمانی است که ارتقاء اقدامات در این جهات هم طبیعی و هم موجه است.»
سخنان بالا بهخوبی نشان میدهد که یعلون هماهنگی آمریکا و روسیه را که بهواسطه روی کار آمدن ترامپ، طبیعی و موجه مینامد، فرصتی برای فاصلهگیری روسها از جبهه مقاومت و راضی نمودن روسها برای تجزیه سوریه میداند. البته باید توجه داشت که یعلون این توصیه را پس از فشار به ایران، ترمیم روابط با ترکیه و ورود آمریکا به منطقه به بهانه مبارزه با داعش مطرح میسازد و به نظر میرسد یعلون هم این نکته را مدنظر قرار داده است که آمریکا در صورتی میتواند در سوریه در کنار روسها و با هماهنگی آنان سوریه مطلوب خود را رقم بزند که مراحل پیشین یعنی «بازگشت به منطقه با بهانه مدیریت مبارزه با داعش و تروریسم، تغییر سیاست در قبال ایران و تغییر سیاست در قبال ترکیه» دنبال شده باشند.
تغییر رویکرد در عرصه سوریه
یعلون در این بخش، قسمتی از هدف خود در توصیهها و مقدمه چینیها را افشا میسازد. وی صراحتاً مینویسد: «آمریکا باید ایدهی بازگشت یکپارچگی کشور را که با جنگ از هم پاشیده شده است را رها سازد، و این واقعیت را بپذیرد که سوریه تاکنون به مناطق نژادی/مذهبی گوناگون تقسیم شده است: علویستان، کردستان و دروزستان. زمانی که داعش شکست خورده است، تشکیل رهبری (ها) سنی در منطقه ضروری خواهد بود.»
یعلون پیش از این هم بارها از تجزیه سوریه سخن گفته بود. موشه در دو سخنرانی خود در انتهای 2015 و ابتدای 2016 نسبت به حفظ تمامیت ارضی سوریه ابراز بدبینی کرده بود و تجزیه سوریه را غیرقابل بازگشت دانست. او در موسسه بروکینگز و اجلاس امنیتی مونیخ، بالکانیزاسیون سوریه را بر مبنای خطوط مذهبی-قومی پیشبینی کرد و مدعی شد: «شما میتوانید از تخم مرغ اُملت درست کنید، اما نمیتوانید از اُملت، تخم مرغ درست کنید.»
این سخنان بدون واکنش نماند و سید حسن نصرالله در پاسخ وی در سخنانی گفت: «اسرائیلیها در نشستهای اخیر خود، فهمیدهاند که فروپاشی نظام سوریه ممکن نیست و با وقاحت تمام، تجزیه سوریه را خواستار شدهاند و از حکومتهای سنّی، علوی و کردی سخن میگویند. اسرائیل بر این باور است که اکنون فرصتی طلایی برایش فراهم شده تا خود را بهعنوان دوست اعراب سنّی در جهان عرب و اسلام معرفی نماید.
جمعبندی
فضای کلی یادداشت بر این مفروض بنا شده است که چرخش آمریکا به شرق آسیا، کامل انجام نشد؛ زیرا آمریکاییها نتوانستند با خروج از منطقه، قدرت را به دیگران بازیگران حامی منافعشان بسپارند و این خلأ قدرت را بازیگرانی چون روسیه، ایران، ترکیه و داعش پرکردهاند که خلاف منافع آمریکاییها در حال اقداماند. لذا آمریکا باید با بازگشت به منطقه و به دست گرفتن ابتکار عمل و کنش بهجای رفتار منفعلانه و واکنشی، خود بار دیگر قدرت منطقه را به دست گیرد. مجموعه سخنان یعلون نشاندهنده آن است که یعلون سیاست تشدید فشارها و تحریم علیه ایران را به بهانههای هستهای، موشکی، پروندههای منطقهای، حقوق بشر و تروریسم، به ترامپ بهمنظور گرفتن قدرت از ایران در منطقه پیشنهاد مینماید.