یک شهید و 2مزار

Shahid Rajabali Mohammadzade513848

بعد از یک هفته بی خبری، با لباس بلوچی پاره و صورت آفتاب سوخته و لب های ترک خورده، به خانه آمد. در ماموریت بود. بی آنکه گلویی تازه کند، رفت برای استراحت. هنوز سرش به زمین نرسیده بود که تلفن همراهش زنگ خورد. از تمام وجودش، فقط غبار راه برای اهل خانه باقی ماند. کفش هایش هنوز گرم پاهایش بود که دوباره بندهایش را سفت کرد و به ماموریت تازه ای رفت. روزی هم که پیشنهاد استانداری خراسان شمالی را به او دادند، دلش رضا نداد پیراهن سپاه را آویز بند رخت کند و لباسی را که امید شهادتش را در تاروپود آن می دید، از تن بیرون بکشد.

رجبعلی، مرد میانه میدان بود؛ چه آن روزهای نوجوانی اش که هم زمان با اوج گیری انقلاب اسلامی، در کف خیابان ها گوش به فرمان حضرت خمینی(ره) برابر رژیم ستمشاهی مبارزه می کرد، چه پس از انقلاب که در زمره نخستین اعضای بسیج بود و با آغاز جنگ تحمیلی از همان جا عازم جبهه های نبرد شد.

رزمندگانی که در عملیات های نصر و بیت المقدس و کربلا حضور داشتند، هرگز خنده های دلنشین و مهربانی برادرانه آقارجب را فراموش نمی کنند؛ رأفتی که با اقتدار و شجاعتی بی نظیر گره خورده بود و به فراخور موقعیت ها، گاه با پای برهنه آرپی جی را به دوش می انداخت و تانک های دشمن را نشانه می رفت. گاهی هم با جراحات ناشی از قطع پا، خود را به گردان می رساند تا قوت قلب سایر رزمندگان باشد. رجبعلی محمدزاده، در طول دوران خدمتش از جنوب تا غرب و از غرب تا شرق را برای حفظ امنیت، وجب می کرد.

از سال73 تا 76 در نوار مرزی عراق بود و یک سال بعد راهی مرزهای شرقی خراسان شد. سپس به مقصد سیستان وبلوچستان حرکت کرد تا در رکاب شهیدشوشتری، برای ارتقای عدالت اجتماعی منطقه، اقتدار امنیت و حمایت قشر آسیب دیده، رسالت خود را به سرانجام برساند. فرماندهی سپاه سلمان آخرین مسئولیت شهید محمدزاده در دوران خدمتش بود و در 26مهر سال88 شانه به شانه شهیدشوشتری در میانه همایش سران و معتمدان عشایر و طوایف شیعه و سنی، بر اثر انفجار، به دست عوامل ریگی به شهادت رسید و خونش با خون بومیان اهل تسنن منطقه درآمیخت؛ همان وحدتی که بارها در تریبون های گوناگون از اعتقاد قلبی خود به آن سخن گفته بود.

پیکر آقارجب پس از تشییع در شهرهای زاهدان، تهران، بجنورد، شیروان، فاروج و قوچان نهایتا در مشهد آرام گرفت. اما نیروهای گردان نصرا... که می خواستند پیکر فرمانده کنار سایر شهدای گردان در بجنورد قرار بگیرد، تابوت خون آلود شهید را که از صحنه شهادت باقی مانده بود، به طور نمادین تشییع و در گلزار شهدای بجنورد دفن کردند تا محلی برای رفع دلتنگی و نجواهای پنهانی ارادتمندان این شهید والامقام باشد.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31