متن کامل بیانیه دولت آمریکا درباره منافقین

Amrika Va Nomafeghinمنتشر شده در سال 1997؛

عالي‌جناب لي.اچ هميلتون، رئيس كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان

آقاي رئيس عزيز

به موجب ماده 523 در سال مالي 1994تا1995(1373 تا 1374) از قانون مربوط به اختيارات روابط خارجي، قانون عام 236-103 خوشوقتم که از سوي وزير خارجه، گزارش مربوط به «مجاهدين خلق ايران» را ارائه نمايم.

دولت از فرصت پيش آمده جهت بررسي جامعي از مجاهدين خلق ايران استقبال نموده است. ايالات متحده فعاليت‌هاي اين گروه را از دهه 1970(1349 شمسي) تاكنون تحت نظر داشته است.

با احترام

وندي آر شرمن

معاون وزير در امور قانون‌گذاري

وزارت امور خارجه ايالات متحده

واشنگتن دي.سي 20520

مقدمه

گزارش حاضر بنا به درخواست كنگره آماده شده است. ماده 523 از قانون مربوط به اختيارات روابط خارجي، سال مالي 1994 تا 1995(1373 تا 1374) قانون عام شماره 236-103 رياست جمهوري را ملزم به تسليم گزارش مشروح پيرامون ساختار، فعاليت‌هاي كنوني، حمايت خارجي و تاريخچه مجاهدين خلق مي‌نمايد. چنين گزارشي مي‌بايستي شامل اطلاعاتي در مورد هرگونه حمايت مستقيم و غيرمستقيم فعلي مجاهدين خلق از اقدامات تروريسم بين‌المللي باشد.گزارش مشورتي مزبور يادآور مي‌نمايد كه كنگره قصد هيچ پيش‌داوري پيرامون سازمان مزبور را نداشته و از دولت درخواست نموده كه با طيف گسترده‌اي از افراد جهت ارائه اين گزارش مشورت صورت گيرد. مسئوليت تهيه اين گزارش طبق يادداشت رياست‌جمهوري به‌تاريخ 26ژوئيه1994(4مرداد1373) به‌عهده وزير خارجه گذاشته شد. سازمان‌هاي دولتي كه سوابق، اطلاعات، تجزيه‌وتحليل و نظرات كارشناسي در اختيار اين گزارش قرار دادند عبارتند از: وزارتخانه‌هاي خارجي، دفاع (كه شامل سازمان اطلاعات و امنيت وزارت دفاع و قواي سه‌چهارگانه نظامي است)، دادگستري، خزانه‌داري و حمل‌ونقل، شوراي اطلاعات ملي، سازمان امنيت ملي و سازمان اطلاعات و امنيت مركزي (سيا).

براي تهيه اين گزارش، ما با طيف وسيعي از گروه‌ها اپوزيسيون ايران و كارشناسان ايراني منجمله سمپاتيزان‌هاي مجاهدين برخورد كرده و مشورت نموده‌ايم. ما نقطه نظرات متخصصان مشهور آمريكايي پيرامون ايران و خاورميانه را از طريق مصاحبه‌هاي شخصي و تفحص آثار منتشر شده‌شان كسب نموده‌ايم. ما از كارشناسان سازمان‌هاي غيردولتي و مؤسسات تحقيقاتي، مجاهدين را مرور نموديم و سرانجام آنكه ما مجموعه حجيمي از انتشارات و برنامه‌هاي راديويي مجاهدين را مورد توجه قرار داديم، سابقه عمومي كه در برگيرنده دهه 1960(1340 شمسي) تا اكتبر 1994(مهر1373) است.

خلاصهاي از روند امور

سازمان مجاهدين خلق ايران يك گروه مبارز اپوزيسيون ايران مي‌باشد. نام فارسي آن عموما به‌صورت خلاصه شده يعني مجاهدين خلق بيان مي‌گردد. مجاهدين در سال 1965(1344) در تهران، ايران توسط روشنفكران طبقه متوسط تأسيس گرديده است. اصول انقلابي مجاهدين بر اساس ايدئولوژي التقاطي متشكل از تفسير شخصي از تئوري اسلام شيعه و عقايد ماركسيستي شكل گرفته و اشاعه يافت و اكنون مجاهدين از استراتژي دوجانبه مبارزه مسلحانه و استفاده از تبليغات جهت دستيابي به اهداف سياسي خويش حمايت مي‌كنند.

مجاهدين در سرنگوني شاه سابق ايران با آيت‌الله خميني همكاري كردند. آنان به‌عنوان بخشي از مبارزه‌شان، دست‌ِكم شش شهروند آمريكايي را مورد سوءِقصد قرار داده، از اشغال سفارت آمريكا حمايت نموده و با آزادي گروگان‌هاي آمريكائي مخالفت ورزيدند. مع‌هذا در هرج‌ومرج سياسي پس از انقلاب، مجاهدين قدرت سياسي را در برابر روحانيت اسلامي ايران از دست دادند. آنگاه آنان همه تلاش خود را در مبارزه مسلحانه و استفاده از حربه تبليغات عليه دولت جديد ايران، بكار بستند و سيكلي از حمله و انتقام‌جويي خشونت‌بار و ستيزه‌جويانه را به‌راه انداختند. در سال 1981(1360) رهبري مجاهدين به فرانسه گريخت و به همراه ديگر جنبش‌هاي اپوزيسيون ايران، شوراي ملي مقاومت را شكل داد.

با اين وجود ظرف چند سال، به‌دليل سلطه مجاهدين، شوراي ملي مقاومت صرفاً به پوشش افراد و گروه‌هاي تابع سازمان مبدل گشت. در سال 1986(1365) فرانسه رهبر مجاهدين، مسعود رجوي را اخراج نمود. رجوي يكي از اعضاء اوليه «كميته مركزي» و «قيم ايدئولوژي» مجاهدين بود. او كه در طول سال‌هاي 1972(1351) تا 1979(1357) توسط حكومت شاه زنداني بود، مع‌هذا در درون گروه ذي‌نفوذ باقي ماند. پس از بروز انشعاب در درون مجاهدين وي شوراي ملي مقاومت و گروه‌هاي وابسته به آن را حفظ نموه است. در سال 1993(1372) همسر وي مريم رجوي جايگزين او گرديده و از سوي شوراي ملي مقاومت به‌عنوان «رئيس‌جمهور آينده» ايران اعلام گشت. پيشتر وي موضع دبيركلي شوراي ملي مقاومت را بر عهده داشت.

رجوي پس از اخراج از فرانسه، در بغدادِ عراق مستقر شد و به حمايت صدام‌حسين گردن نهاد. در سال 1998(1377) رجوي تشكيل ارتش آزادي‌بخش ملي را اعلام كرد. بازوي نظامي مجاهدين حملاتي در سال‌هاي آخر جنگ هشت ساله ايران و عراق به داخل ايران صورت داد. آخرين گزارش، تهاجم عمده ارتش آزادي‌بخش ملي در سال 1991(1370) عليه كردهاي عراق بوده است و اين در زماني است كه اين ارتش در سركوبي وحشيانه شورش كردها به صدام‌حسين پيوست. علاوه بر اقدامات خراب‌كارانه گاه‌به‌گاه، مجاهدين مسئول حملات خشونت‌باري هستند كه قربانيان آن، شهروندان عادي مي‌باشند. آنان همچنين در خشونت عليه اهداف متعلق به دولت ايران در كشورهاي غربي دخالت دارند.

از زمان اخراج رهبري مجاهدين از فرانسه، آنان فعاليت‌هاي تبليغاتي در ميات مطبوعات و مقامات غربي را مورد اجرا گذاشته‌اند و به‌دنبال حمايت سياسي و مالي مي‌باشند. مجاهدين با سوءِاستفاده از سرزنش غرب نسبت به رفتار و عملكرد دولت فعلي ايران، خود را به‌عنوان آلترناتيو مطرح مي‌سازد. براي دستيابي به اين هدف، آنان مدعي برخورداري از حمايت اكثريت مردم ايران هستند.

اين ادعا مورد ترديد بسياري از آكادميسين‌ها و ديگر متخصصان امور ايران مي‌باشد كه اظهار مي‌دارند مجاهدين خلق در واقع از حمايت اندكي در ميان مردم ايران برخوردارند. آنان استدلال مي‌كنند كه فعاليت‌هاي مجاهدين از زمان فرار رهبري آن از ايران در سال 1981(1360) و به‌خصوص اتحاد آنان با عراق و سركوب درون گروهي، آنان را در ميان جامعه ايران بي‌اعتبار ساخته است. رژيم روحانيون در تهران، با آگاهي از عدم محبوبيت مجاهدين، تلاش دارد تا بسياري از مخالفين خود را با ارتباط دادن نادرست آن‌ها با مجاهدين خلق بي‌اعتبار سازد. مجاهدين به سهم خود غالباً «منتقدان خود را تحت عنوان عوامل رژيم» منكوب مي‌سازند.

علي‌رغم اظهارات مجاهدين مبني بر اينكه اين گروه ايدئولوژي انقلابي خود را كنار گذاشته و اكنون از دمكراسي ليبرالي جانبداري مي‌كند ولي هيچ نوشته يا سند علني پيرامون مباحث يا مذاكرات در مورد چرخش‌هاي چشمگير در مواضع اعلام شده مجاهدين وجود ندارد. به‌علاوه، سابقه 29 ساله از عملكرد و رفتار مجاهدين، ظرفيت يا نيت دمكراتيك آن را به اثبات نمي‌رساند. مجاهدين در درون خويش، تشكيلات را مستبدانه اداره كرده، ناراضيان را سركوب نموده و تحمل نقطه نظرات مخالف را ندارد. رجوي كه بازوهاي سياسي و نظامي مجاهدين را رهبري مي‌كند، پيرامون خود يك كيش شخصيت ايجاد نموده است. اين ويژگي‌ها باعث شده تا اكثر ايرانيان متخصص از آنان رانده شوند، چون ايشان اظهار مي‌دارند كه مايل نيستند رژيمي ناپسند را با رژيمي مشابه آن جابه‌جا نمايند.

با در نظر گرفتن اين صفات، اتفاقي نيست تنها دولتي كه در جهان به لحاظ سياسي و مالي از مجاهدين حمايت مي‌كند، رژيم توتاليتر صدام‌حسين مي‌باشد.

با دوري گزيدن اكثر ايرانيان از مجاهدين و غيردمكراتيك بودن عميق آنان، مجاهدين خلق جانشين معتبري براي دولت كنوني تهران محسوب نمي‌شوند.

1. تاريخچه

سازمان مجاهدين خلق كه براي سرنگوني شاه تأسيس گرديد، ايدئولوژي التقاطي مركب از اسلام و ماركسيسم را در پيش گرفت كه براي دستيابي به قدرت سياسي، هم مبارزه مسلحانه و هم جنگ تبليغاتي را در دستور كار قرار مي‌داد.

آنان به‌عنوان حاميان پرحرارت آيت‌الله خميني، در انقلاب ايران شركت فعال داشتند. مع‌هذا در سال 1981(1360)، سازمان مجاهدين خلق در جنگ قدرت پس از انقلاب در برابر روحانيت مسلمان شيعه بازنده گشت. آنان با سمت دادن استراتژي دوجانبه خود يعني مبارزه مسلحانه و تبليغات عليه دولت ايران واكنش نشان دادند. اين فصل تاريخچه، سياسي مجاهدين را از سال تأسيس آن در سال 1965(1344) تا اخراجش از پاريس در سال 1986(1365) مطرح مي‌سازد.

مبارزه مسلحانه

بنيان‌گذاران مجاهدين كه دانشجويان جوان مخالف رژيم محمدرضا شاه پهلوي بودند، رفرميسم غيرخشونت‌بار را رد كردند. در عوض آنان سازماني متعهد به مبارزه مسلحانه تأسيس كردند. همان‌گونه كه آنان در مقاله نشريه خويش در سال 1974(1353) شرح مي‌دهند، «ما مجبور شديم از خود سئوال كنيم، چه بايد كرد؟ پاسخ ما روشن و واضح بود، مبارزه مسلحانه.» پايبندي به اين اصل استراتژيك مشخص كننده تاريخچه مجاهدين از زمان تأسيس رسمي آن در سال 1965(1344) تاكنون بوده است.(1)

بنيان‌گذاران كه موجوديت مجاهدين را تا سال 1972(1351) مخفي نگاه داشته بودند، اعضاء را به صورت هسته‌هاي مجزا از هم و تابع قدرت مركزيت جمعي سازماندهي كردند. آنان سال‌هاي اوليه را وقف مطالعه و بحث پيرامون تئوري انقلابي و اقتصاد سياسي نمودند و آثار نويسندگاني مانند ماركس، هوشي‌مينه، چه‌گوارا و فرانتس فانون را مطالعه كردند. آنان همچنين تاريخچه اسلام را تجزيه‌وتحليل نمودند و شيعه را به‌عنوان جنبشي اعتراضي عليه استثمار طبقاتي و سركوب حكومتي تفسير نمودند.(2)

به‌علاوه مجاهدين تحت تأثير تعاليم آكادميسين معاصر ايران، دكتر علي شريعتي قرار گرفتند كه ايدئولوژي را طرح نمود كه استدلال مي‌نمايد اسلام شيعي، به لحاظ جهان‌بيني، اساساْ انقلابي مي‌باشد.(3)

سازمان مجاهدين خلق همچنين ادعا مي‌نمود كه انقلابيون الجزاير، كوبا و ويتنام الهام‌بخش آنان بوده‌اند. براي حركت از تئوري به عمل آنان تماس‌هايي با سازمان آزادي‌بخش فلسطين برقرار كردند و اعضاء را براي تعليم به اردوگاه‌هاي فلسطيني در لبنان، سوريه و اردن اعزام داشتند.

تلاش‌هاي اوليه مجاهدين جهت اقدام به مبارزه مسلحانه ناموفق بود. در سال 1972 به‌دنبال ماه‌ها تحقيقات، سازمان امنيت داخلي شاه، ساواك، ده‌ها تن از اعضاء مجاهدين را دستگير كرد. آنان در طرح خود براي منفجر ساختن نيروگاه اصلي برق تهران ناكام ماندند. آنان اميدوار بودند تا با اين كار، جشن‌هاي پرهزينه شاه در سال 1971(1350) در گراميداشت دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهي را مختل سازند. دولت محاكمات دسته‌جمعي متهمين را به‌راه انداخت كه رسماْ اعلام داشتند اعضاء مجاهدين خلق مي‌باشند، سازماني كه كه آنان براي حل «تضاد بنيادين ميان خلق و رژيم دست نشانده سيا» تشكيل داده‌اند.(4)

اعدام و زنداني كردن اعضاء سازمان مجاهدين خلق، موقتاْ سازمان را تضعيف نمود. ولي بازماندگان آن، تشكيلات را مجدداْ سروسامان داده و بازسازي نمودند و آنرا به ابزار مؤثري جهت اعمال خشونت سياسي بدل ساختند. حتي افراد زنداني هم با تشكيل كمون‌ها، جذب افراد جديد، هماهنگي مخفيانه با اعضايي كه از دستگيري جان به‌در برده بودند، فعاليت مي‌كردند.(5)

رهبر آينده مجاهدين، مسعود رجوي از اوقات خود در زندان قصر از 1972 تا 1979(1351 تا 1357)، جهت آموزش اعضاءِ جديد و استحكام قدرت خويش استفاده مي‌نمود. در خارج از زندان، مجاهدين در واكنش به تعقيب و آزار دولت، مبادرت به عمليات مسلحانه كردند.(6)

بمب‌گذاري، سلاح مورد پسند مجاهدين بود كه مكررآً عليه هدف‌هاي متعلق به آمريكا به‌كار گرفته شد. به‌مناسبت ديدار پرزيدنت نيكسون از ايران در سال 1972(1351)، سازمان مجاهدين خلق بمب‌هاي زماني را در بيش از 10 نقطه تهران، از جمله انجمن ايران و آمريكا، دفتر اطلاعات آمريكا و دفاتر پپسي‌كولا و جنرال‌موتور، منفجر ساخت. از سال 1972 تا 1975(1351 تا 1354)، يعني زماني كه آشوب داخلي در سازمان مجاهدين خلق و دستگيري بيشتر رژيم موقتاْ فعاليت‌هاي آنان را با ركود مواجه ساخت، مجاهدين به بمب‌گذاري‌هاي خود ادامه دادند و به اهدافي از قبيل دفاتر خطوط هواپيمائي پان‌امريكن، كمپاني نفتي شل و سازمان‌هاي متعلق به بريتانيا خساراتي وارد ساختند. آنان همچنين به پاسگاه پليس و زندان‌ها حمله مي‌كردند.(7)

ايدئولوژي

اتخاذ مبارزه مسلحانه از سوي سازمان مجاهدين خلق، از ايدئولوژي اين گروه نشأت مي‌گيرد. چارچوب فكري آن با تحمل مشقات مربوط به سال‌ها مطالعه و گفت‌وگو تكامل يافت و با زور و در سرتاسر تهران اشاعه يافت. يك پژوهشگر مشهور مجاهدين، ايدئولوژي اين گروه را چنين توصيف مي‌كند: «تركيبي از زمينه‌هاي اسلامي، شهادت‌طلبي مبتني بر عقايد شيعي، تئوري‌هاي كلاسيك ماركسيستي پيرامون مبارزه طبقاتي و جبرگرايي تاريخي، افكار نئوماركسيستي مبارزه مسلحانه، جنگ چريكي و قهرمان‌پروريِ انقلابي.»(8)

پذيرش عقايد ماركسيستي، مجاهدين را از ساير جنبش‌هاي اپوزيسيون ايران متمايز مي‌سازد. مجاهدين استدلال مي‌كردند كه مبارزه آنان عليه شاه بخشي از مبارزه گسترده‌تر آنان عليه امپرياليسم به سركردكي آمريكاي «جهان‌خوار» مي‌باشد.(9)

ولي تضاد روشن ميان اسلام شيعي و ماركسيسم، سبب انشعاب مجاهدين در سال 1975(1354) گشت. سازمان به دو فراكسيون ماركسيستي و مسلمان تقسيم شد. فراكسيون مسلمان به رهبري رجوي، به‌سرعت كنترل امور سازمان را در دست گرفت. درهرحال، اختلاف فراكسيون‌هاي لائيك و مسلمان سازمان مجاهدين خلق جز در مورد مذهب باعث نشد كه خدشه‌اي به توافق اصولي آنان بر سر موضوع امپرياليسم، يا استراتژي مبارزه مسلحانه آنان عليه رژيم پهلوي و منافع آمريكا در ايران وارد آيد. در واقع هر دو فراكسيون به حمايت خود از مقاومت مسلحانه ادامه دادند و مجاهدين را به «خشونت‌بارترين گروه زيرزميني و قاتل اصلي آمريكائيان شاغل در ايران» تبديل ساخت.(10)

نظر كلي و مداوم مجاهدين در سياست خارجي، در اظهارات علني رهبر فعلي گروه، مسعود رجوي انعكاس يافته است. به‌طور نمونه، رجوي در اظهارات خود در طول محاكمات سال 1972(1371) استدلال نمود كه اكثر مشكلات جهان از امپرياليسم ناشي شده است و اينكه «اكنون هدف اصلي، آزادسازي ايران از چنگ امپرياليسم آمريكا است».(11)

پس از آزادي از زندان در جريان هرج‌ومرج سياسي ژانويه 1979(بهمن1357)، رجوي سلسله سخنراني‌هايي در دانشگاه تهران ايراد نمود و در آن‌ها برنامه مجاهدين را مشخص ساخت؛ برنامه‌اي كه كماكان به اصول ماركسيستي پايبند بود.(12)

دست يازيدن به تبليغات

تجزيه‌وتحليل ايدئولوژي مجاهدين با بررسي تبليغات خود اين گروه امكان‌پذير مي‌باشد.تأكيد مجاهدين بر امر تبليغات، همانند تعهدشان به مبارزه مسلحانه، بيانگر تأثيرگذاري انقلابيون ديگري است كه از طريق تعليم و آموزش، در پي جلب هواه‌خواه و هوادار بودند. از زمان آغاز فعاليت، اين گروه طرح و اشاعه تبليغات را در اولويت كار خود قرار داده است.

در سال 1968(1347)، مجاهدين «گروه ايدئولوژي» را تشكيل دادند كه مسئوليت آن ارائه جزوات تئوريكي براي سازمان بود. علاوه بر متون مزبور، مجاهدين روزنامه، مجله و اعلاميه انتشار مي‌دادند. آنان همچنين پيام‌هايي را از راديو مخفي خويش در بغداد، از سال 1972 تا 1975(1351 تا 1354) پخش مي‌نمودند. آن دسته از اعضاء سازمان مجاهدين خلق كه در طول محاكمات سال 1972 زنداني گشتند، بيانيه‌ها و اعلاميه‌هايي براي چاپ در بيرون (زندان) مهيا كردند. سازمان مجاهدين خلق با دقت محتواي اين اسناد را كنترل مي‌نمود و هر چيزي پيش از آنكه تحت نام مجاهدين به چاپ برسد، مستلزم دريافت اجازه از كميته مركزي بود. پس از انقلاب 1979(1357) و تحت رهبري رجوي، سازمان مجاهدين خلق سازماندهي مجدد شد و نشريه هفتگي «مجاهد» را منتشر كرد. در فوريه سال 1979، اين گروه برنامه مفصل چهارده ماده‌اي را تحت عنوان «حداقل انتظارات ما» منتشر ساخت. در كنار ساير اقدامات، اين برنامه توصيه مي‌نمود كه ايران همه توافقات خويش را با حكومت «نژادپرست» اسرائيل را ملغي سازد.(13)

سوءِقصدهاي سازمان مجاهدين خلق

در دوره منتهي به انقلاب و جريانات پس از آن، مجاهدين استراتژي مبارزه مسلحانه خويش را ادامه دادند. از نتايج اين امر، قتل آمريكائيان، حمايت از اشغال سفارت آمريكا و مخالفت با آزادي گروگان‌هاي آمريكائي مي‌باشد. مشخص گرديده كه مجاهدين، آمريكائي‌هايي كه نامشان در زير مي‌آيد را در دهه 1970(1349) در تهران مورد سوءِقصد دادند:

سرهنگ دوم لوئيس ال.هاكينس تاريخ كشته شدن: 2ژوئن1973(12خرداد1352)، سرهنگ نيروي هوائي پال.شيفر: 21مه1975(31ارديبهشت1354)، سرهنگ دوم نيروي هوائي جك ترنر: 21مه1975(31ارديبهشت1354)، دونالد جي اسميت (مؤسسه) راكول اينترنشنال: 28اوت1976(6شهريور1355)، رابرت آر.گرانگراد: 28اوت1976(6شهريور1355)، ويليام سي.كاترل: 28اوت 1976(6شهريور1355).

رضا رضائي، عضو گروه ايدئولوژي مجاهدين، به‌خاطر قتل سرهنگ هاكنيس توسط دولت شاه دستگير و اعدام گرديد. حمله به كاركنان مؤسسه راكول، در سالگرد دستگيري يكي از اعضاء مجاهدين، رحمان (وحيد) افراخته، به‌خاطر قتل سرهنگ شيفر و سرهنگ ترنر روي داد. به‌علاوه، ژنرال نيروي هوايي هرولد پرايس در حمله طراحي شده‌اي از سوي عضو كميته مركزي مجاهدين، كاظم ذوالنوار در سال 1972(1351) مجروح گرديد. در آن زمان در تهران مجاهدين به‌خاطر اين حملات از اعتبار برخوردار شدند و خودشان نيز در نشرياتشان، مسئوليت اين قتل‌ها را بر عهده گرفتند.(14)

همكاري با [آيتالله]خميني

طي سال‌هاي 1977 تا 1979(1956 تا 1357)، شاه تحت فشار بين‌المللي، زندانيان سياسي از جمله اعضاء مجاهدين را آزاد کرد. آنان سهم عمده‌اي را در اعتصابات و تظاهراتي بر عهده داشتند كه مشخصه آن دوره بود. مجاهدين به‌مانند غالب عوامل ضدشاه، به‌طور تمام عيار از [آيت‌الله]خميني حمايت مي‌كردند. وقتي در فوريه 1979(اسفند1357)، ارتش شاه از هم گسيخته شد، سازمان‌هاي چريكي مجاهدين نقش حساسي را در نبرد با بقاياي رژيم پهلوي ايفا نمودند و در همين فرايند به جمع‌آوري سلاح‌هاي دولت پرداختند. برخي ناظران مدعي‌اند مجاهدين در شناسائي، دستگيري و اعدام افراد متهم به حمايت از رژيم شاه كمك كردند. هزاران تن از اين افراد كه گمان مي‌رفت مخالفان دولت جديد [آيت‌الله]خميني باشند، توسط آيت‌الله خلخالي رئيس دادگاه انقلاب كه به‌خاطر صدور زياد احكام اعدام شهرت داشت، محكوم به اعدام شدند.(15)

حمايت مجاهدين از گروگانگيري

تحت رهبري رجوي، مجاهدين در سال 1979 وارد هنگامه سياسي شدند و براي بسط شمار اعضاء و افزايش محبوبيت خويش به فعاليت پرداختند. نشريات و بيانيه‌هاي منتشره رهبري اين گروه در آن زمان، در مذمت ايالات متحده بود. درست همان روزي كه چهارصد نفر از دانشجويان دانشگاه، سفارت آمريكا را به اشغال درآوردند. مجاهدين بيانيه‌اي با عنوان «پس از شاه نوبت آمريكاست» انتشار دادند.(16)

به‌دنبال اشغال سفارت، مجاهدين در محل حضور يافته، به حفظ و دفاع از سفارت در برابر آزادسازي آن ياري رساندند. آنان همچنين از گروگان‌گيري حمايت سياسي مي‌كردند. مثلاً مجاهدين تلگرافي براي [آيت‌الله]خميني ارسال داشته و تبعيت خود را از سياست آيت‌الله در زمينه «ريشه‌كن كردن امپرياليسم متجاوز آمريكا حامي شاه خائن ابراز داشتند. اين تلگراف با اين اظهار نظر پايان مي‌يابد:«ما گوش به‌فرمان اوامر شخص امام (خميني) جهت ريشه‌كن ساختن همه بنيادهاي امپرياليستي و صهيونيستي مي‌باشيم.»(17)

مجاهدين در قبال تلاش ناموفق جهت نجات گروگان‌ها، در نشريه مجاهد اعلام كردند كه «واحدهاي نظامي»، «واحدهاي چريكي نيمه‌وقت» و «ميليشيا» خود را براي نبرد با امپرياليسم آمريكا در اختيار پاسداران انقلاب قرار داده‌اند.(18)

پس از 444 روز اسارت، گروگان‌ها در ژانويه 1981(بهمن1360) آزاد گشتند. شماره بعدي مجاهد به خوانندگان خود يادآور شد كه «مجاهدين خلق اولين نيرويي بودند كه صراحتاً از اشغال مركز جاسوسي آمريكا حمايت كردند» و مي‌افزايد كه اعضاء مجاهدين «روزها و هفته‌ها» را در «گرما و سرما» در مقابل سفارت گذراندند تا بدين وسيله اطمينان حاصل گردد كه سفارت اشغال شده «كانون فعال و پرشور و شوق امپرياليستي» مي‌باشد. اين نشريه آزادي گروگان‌ها را يك «عقب‌نشيني» و «تسليم» توصيف مي‌كند و هشدار مي‌دهد كه برقراري مجدد روابط ديپلماتيك با ايالات متحده، «خيانتي به خلق و خون شُهدايمان» محسوب خواهد شد.(19)

تغيير موضع

در سال 1981، گروه‌هاي اپوزيسيون كه پايه‌هاي قيام مردمي عليه شاه را تشكيل داده بودند، در مبارزه قدرت پس از انقلاب، در برابر [آيت‌الله]خميني و رژيم جديد وي مغلوب شدند. تئولوژي اسلامي ضدروحانيت مورد حمايت مجاهدين، باعث جلوگيري از آزاديِ عمل اين گروه شد. مجاهدين همانند رئيس‌جمهور بركنار شده، ابوالحسن بني‌صدر، در تأمين موضعي در ساختار سياسي جديد ناكام ماندند. اگر چه رجوي و بني‌صدر در ژوئيه سال 1981 به پاريس گريختند، اما مجاهدين استراتژي مبارزه مسلحانه خويش را در داخل كشور از سر گرفتند. فقط هدف تغيير كرده بود. اكنون آنان عليه [آيت‌الله]خميني اعلان جنگ نمودند كه به مدت 15 سال از او حمايت مي‌كردند.

مجاهدين موجي از بمب‌گذاري و ترور را عليه حکومت [آيت‌الله] خميني آغاز نمودند كه تا امروز نيز طنين‌انداز است. شاخص‌ترين حمله در تاريخ 28ژوئن1981(7تير1360) رخ داد و اين اولين زماني بود كه دو بمب مركز حزب جمهوري اسلامي (حزب روحانيون) را از هم متلاشي كرد و به كشته شدن 74 تن از رهبران ارشد نظام از جمله آيت‌الله بهشتي رهبر حزب جمهوري اسلامي، 14 وزير، 27 نماينده مجلس، منجر گشت.

در تاريخ 30 اوت(8شهريور)، طبق گزارشات مجاهدين در جلسه شوراي امنيت ملي رژيم بمب‌گذاري نمود كه منجر به كشته شدن رئيس‌جمهور جديد، علي رجائي و نخست‌وزير جديد وي محمدجواد باهنر گرديد.

در ماه سپتامبر، مجاهدين در نبردهاي نظامي مستقيمي با نيروهاي رژيم درگير شدند كه در آن شكست خوردند. طي چند سال بعدي، مجاهدين، كانديداها و اعضاء مجلس، روحانيون، قضات و افراد ديگري را كه دشمن تلقي مي‌كردند، ترور نمودند. اين گروه همچنين بمب‌هايي را در تهران و در سراسر كشور منفجر ساخت.(20)

خط ترور از سوي سازمان مجاهدين خلق به همان اندازه با واكنش حکومت ايران مواجه گشت و بسياري از سران فعلي از جمله [حجت‌الاسلام]رفسنجاني و [آيت‌الله]خامنه‌اي در اين حملات مجروح گشتند. رژيم هزاران تن از هواداران مجاهدين را تعقيب و همه را اعدام نمود.

در طول اين دوره، مجاهد و حکومت ايران آنچه را كه ويژگي بارز روند حملات و انتقام‌جويي‌هاي خشونت‌بار ايشان بود، به منصه ظهور گذاشتند. مجاهدين به‌صورت مجزا و منفرد مسئوليت برخي اقدامات تروريستي را كه فكر مي‌كردند نتيجه آن‌ها باعث تقويت وجهه آن‌ها مي‌شد، برعهده گرفتند. از سوي ديگر دولت هر اقدام خشونت‌آميزي را متوجه سازمان مجاهدين خلق مي‌دانست در حالي‌كه سابقه امر به‌خاطر وجود اغراق و مبالغه، تيره‌وتار است، ولي يادآوري اين مسأله مهم است كه مجاهدين، به‌خصوص در اوايل دهه 1980، هم تمايل و هم توان انجام مقاصد خشونت‌بار خويش را داشتند.(21)

به‌علاوه، از سال 1981(1360) تاكنون، سازمان مجاهدين خلق، خود مسئوليت به قتل رساندن هزاران ايراني كه آنان را «عوامل رژيم» توصيف مي‌كنند بر عهده گرفته‌اند.(22)

صعود و سقوط شوراي ملي مقاومت

مجاهدين و بني‌صدر با ورود به پاريس در سال 1981(1360)، شوراي ملي مقاومت را تشكيل دادند. شوراي ملي مقاومت، مسرور از ضعف ظاهري حکومت ايران كه با بي‌ثباتي داخلي ناشي از تروريسم مجاهدين و تهديد خارجي تحميل شده به‌خاطر تجاوز عراق در سال 1980(1359) مواجه بود. در ابتداي كار بسياري از عناصر اپوزيسيون ايران را در خود جاي داد. گروه‌هايي مانند حزب دمكرات كردستان ايران، جبهه دمكراتيك ملي، گروه هويت منشعب از گروه چپ‌گراي مبارزجوي فدائيان، اتحاديه كمونيست‌هاي ايران، حزب كارگران، اتحاد براي آزادي كارگران، شوراي متحد چپ براي دمكراسي و استقلال و ديگر سازمان‌هاي چپ‌گرا به شوراي ملي مقاومت پيوستند.

در نمايشي از عدم تحمل مجاهدين در برابر ناراضيان، آنان از شركت يك گروه ليبرال مشهور اپوزيسيون، يعني نهضت آزادي، يا حزب آزادي، جلوگيري كردند.(23)

مجاهدين همچنين از عضويت فدائيان و حزب (كمونيست) توده ممانعت به‌عمل آوردند. ديگر گروه‌هاي مقاومت، از نوع اسلام انقلابي مجاهدين، حذر داشتند. جبهه ملي (حزب ناسيوناليست مصدق) از پيوستن به شورا خودداري ورزيد، چون با ايده داشتن دولت اسلامي مخالف بود. دو سازمان ماركسيستي ديگر، كه آنان نيز با وجه مذهبيِ ايدئولوژي مجاهدين مخالف بودند از پيوستن خودداري ورزيدند. به‌علاوه، شوراي ملي مقاومت از حمايت سازمان‌هايي كه پيشتر از سوي مجاهدين كنترل مي‌شدند برخوردار شد، از جمله انجمن دانشجويان مسلمان، انجمن توحيدي اصناف، جنبش معلمين مسلمان، اتحاديه استادان دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشِ عالي و انجمن دفاع از دمكراسي و استقلال ايران.(24)

ولي نويد اوليه شوراي ملي مقاومت به مثابه جبهه مقاومتي مؤثر، خيلي زود فروكش كرد.

برخلاف انتظارات اوليه اكثر ناظران، حکومت ايران كنترل اوضاع را مجدداً به‌دست گرفت و قدرت خويش را گسترش داد. در پاريس، اعضاء غيرمجاهدين شوراي ملي مقاومت، با شيوه خودكامه رجوي به مقابله برخاستند. بالاخص تصميم يك‌جانبه رجوي در پيوند زدن شورا با عراق، باعث دوري گزيدن ديگراني شد كه اين اتحاد را اقدامي خيانت‌بار مي‌دانستند. مهم‌ترين عضو شورا، يعني رئيس‌جمهور اسبق، بني‌صدر، رسماً در سال 1984(1363) از شورا جدا شد و رجوي را «مهره‌اي در حل‌و‌فصل مناقشه ايران و عراق» توصيف كرد.( بني‌صدر اظهار مي‌دارد كه اولين موافقت‌نامه رسمي ميان مجاهدين و عراق در ژانويه 1983(بهمن1362) در ملاقات ميان رجوي و وزير خارجه عراق طارق عزيز در فرانسه مورد بحث قرار گرفت و نشريات مجاهدين نيز اين ملاقات را تأييد مي‌كنند.)(25)

استقبال مجلل در بغداد

در ژوئن 1986(تير1365)، فرانسه رجوي را طبق آنچه رسانه‌ها حدس مي‌زدند معامله‌اي با دولت ايران باشد، مجبور به ترك آن كشور ساخت. طبق اين گزارشات، سفر رجوي، بهايي بود كه فرانسه براي آزادي گروگان‌هاي فرانسوي در لبنان پرداخت. سازمان مجاهدين خلق اين اخراج را به‌عنوان «پرواز تاريخ‌ساز رجوي براي صلح و آزادي» جلوه دادند.(26)

وكيل سابق رجوي، كه يك حقوق‌دان ايراني مقيم فرانسه بود اين حركت را چنين بيان مي‌دارد: «وقتي رجوي به فرانسه آمد، او و هوادارانش به‌سرعت با كمبود پول مواجه شدند. دولت عراق به وي پيشنهاد حمايت داد و آنان پذيرفتند. در دراز مدت، آنان به عوامل رژيم مبدل گشتند و بيشتر اعتبار خود را در ايران از دست دادند.»(27) پژوهشگر نظامي «آنتوني كوروزمن» تجزيه‌وتحليل ديگري را ارائه داد: «نتيجه نهايي اقدام فرانسه، درهرحال، دادن امكان دسترسي بسيار بيشتر رجوي به تسليحات، امكانات آموزش در نزديكي مرز و منافع مالي بسيار بيشتري بود.»(28)

طبق گزارش مطبوعات، بيش از هزار عضو مجاهدين در استقرار رجوي در بغداد به وي پيوستند، در جائي كه عراقي‌ها براي دهن‌كجي به دولت ايران، از او در مراسمي كه معمولاْ در مورد رهبر يك دولت صورت مي‌گرفت، استقبال کردند.(29)

پايبندي مجاهدين به مبارزه مسلحانه به نقطه جديدي رسيده بود.

2. فعاليتهاي كنوني

قرائن مربوط به استراتژي دوگانه مجاهدين، يعني مبارزه مسلحانه و تبليغات، نه فقط در نشريات و تاريخچه گروه مشهود است بلكه در عملكرد اخير آنان نيز ديده مي‌شود. فصلي كه در پي مي‌آيد عملكرد مجاهدين در دو زمينه فوق‌الذكر از زمان پرواز مجاهدين از ايران در سال 1981(1360) تا فعاليت‌هاي 1986(1365) مي‌باشد.(30)

ايرانيها در ميان اعراب

پس از استقرار رجوي در بغداد در ماه ژوئن سال 1986، او مساعدت عراق را در ايجاد ارتش آزادي‌بخش ملي جلب نمود و اين ارتش رسماً در سال 1987(1366) تشكيل شد. گزارشات بعدي نشان داد كه بغداد امكانات آموزش و زمين براي انجام عمليات واحدهاي ارتش آزادي‌بخش ملي و نيز امكانات ستادي در پايتخت بغداد فراهم آورد.(31)

يك گزارشگر غربي سفر دشوار و طولاني را در سال 1988(1368) به بغداد انجام داد تا ميزان پيشرفت مجاهدين از زمان اخراجشان از فرانسه را بسنجد. او به ايدئولوژي تعديل يافته و ادعاهاي مربوط به مهارت مجاهدين در صحنه نبرد اشاره نمود و استراتژي دو قسمتي آنان براي تصاحب قدرت را تشريح كرد. اولين (عامل)، يعني فعاليت‌هاي نظامي، در راستاي ايجاد اعتبار مجاهدين است. عامل ديگر تلاش گروهي و سازمان يافته سياسي و تبليغاتي به‌منظور اصلاح تاريخچه ضدآمريكايي آنان و زدودن وابستگي تقريباً كامل خويش به همكاري با بغداد مي‌باشد كه دشمن ايران بوده و مركز عمليات نظامي مجاهدين مي‌باشد.(32)

براي انجام عمليات نظامي كه ميزان تهديد آن براي ايران به‌طرز مضحكي با «پشه» مقايسه شده است.(33)

مجاهدين اتحاد جانب‌دارانه‌اي را با عراق تحت حاكميت صدام‌حسين به پيش برده بود. ارتش آزادي‌بخش ملي مجاهدين كه به لحاظ پول، تسليحات، پايگاه (تقريباْ 5 پايگاه و اجازه وارد آوردن ضربه به صدام متكي بود)، به ابزاري در جنگ عراق با ايران مبدل گشت. به‌طور مثال، در سال‌هاي 1984 و 1987(1363 تا 1366)، دولت عراق پيشنهاد ارتش آزادي‌بخش را به‌مثابه پاسخي به درخواست‌هاي رجوي «صلح‌دوست» مطرح ساخت.(34)

چنين عملي در عرف ديپلماتيك به‌منظور قطع حمايت داخلي از رژيم ايران بود. تلاش‌هاي عملي نظامي مجاهدين شامل حملات گاه‌به‌گاهي به شهرهاي مرزي، هدف‌هاي صنعتي‌، (به‌خصوص تأسيسات نفتي) و اهداف غيرنظامي بوده است.

برادران آماده رزم در نوار مرزي

سابقه نظامي مجاهدين محدود مي‌باشد. اين گروه قابل ملاحظه‌ترين تهاجم خود را در ماه‌هاي ژوئن و ژوئيه 1988(تير و مرداد 1367) به انجام رساند و اين زماني بود كه آنان در هماهنگي با نيروهاي عراقي به داخل خاك ايران پيشروي كردند. در طول همين تهاجمات، واحدهاي عراقي در ديگر بخش‌هاي جبهه از تسليحات شيميائي عليه ايران استفاده نمودند. واحدهاي ارتش آزادي‌بخش ملي، مدت كوتاهي شهرهاي مرزي مهران، كرند و اسلام‌آباد غرب را به‌تصرف در آوردند. مجاهدين مدعي شدند چهل هزار ايراني را كشته‌اند، ولي ديگر ناظران نظامي گفتند ارتش آزادي‌بخش ملي با ورود نيروهاي تقويتي ايران «در جا مضمحل شدند.»(35)

آتش‌بس ميان ايران و عراق با وساطت سازمان ملل متحد كه از 20اوت1988(29مرداد1367) به اجرا گذاشته شد، استفاده صدام از مجاهدين را كاهش كلي داد. ولي مجاهدين در عراق باقي ماندند. يك سخنگوي سازمان مجاهدين خلق در برابر سؤالي پيرامون آينده اين گروه در عراق پس از جنگ گفت مجاهدين آموخته‌اند که در صورت لزوم و به موقع تاكتيك مناسبي اتخاذ كنند. ما هميشه تاكتيك‌هاي خويش را در نبردمان تغيير داده‌ايم. شكل نبرد امري ثانوي است.(36)

در ماه مارس 1991(فروردين1370)، به‌دنبال عمليات طوفان صحرا، بر طبق گزارشات، ارتش آزادي‌بخش ملي با پاسداران انقلاب ايران در نزديكي شهر مرزي قصرشيرين به نبرد پرداخت. تحليل‌گران چنين مي‌پندارند كه صدام به ارتش آزادي‌بخش ملي اجازه داد تا در اين زمان به داخل ايران نفوذ كند تا به اين وسيله نشان دهد كه حمايت ايران از قيام شيعيان در جنوب عراق را تحمل نخواهد كرد.(37)

در آن زمان كردهاي عراقي نيز ادعا كردند که مجاهدين در سركوب كردها به ارتش عراق كمك كرده‌اند ادعايي كه از سوي پناهندگاني كه به نزديكي مرز ايران گريخته بودند مورد تأييد قرار گرفت. (38)

رهبر اتحاديه ميهني كردستان، جلال طالباني به خبرنگاران گفت پنچ هزار تن از مجاهدين در نبرد كركوك به نيروهاي صدام پيوستند. (39)

گزارش اخير وال‌استريت ژورنال مي‌گويد كه تنها تهاجم عمده ارتش آزادي‌بخش ملي طي شش سال گذشته، در سال 1991(1370) و درست پس از جنگ خليج صورت گرفت و اين زماني بود كه صدام حسين به رجوي دستور داد براي فرونشاندن شورش كردها در شمال عراق به كمك بيايد و اين‌را شركت‌كنندگان در آن عمليات بيان مي‌دارند. (40)

يك عضو سابق سازمان مجاهدين خلق كه در عراق بوده گفت اختلاف او با رهبري مجاهدين از زماني آغاز شد كه عمليات سازمان عليه كردها را زير سؤال برد. (41)

در ماه آوريل 1992(ارديبهشت1371)، ايران پايگاه اصلي سازمان مجاهدين خلق، اشرف را كه در چهل مايلي شمال بغداد و سي مايلي غرب مرز واقع شده بمباران نمود. اين مكان تحت كنترل صدام مي‌باشد. تحليل‌گران نظامي گفتند حمله به ايران «اتحاد كاذبي» را كه به غلط تصور مي‌شد پس از عمليات طوفان صحرا شده را آشكار ساخت. (42)

حملات در داخل

در نشريات منتشره در غرب، مجاهدين مدعي‌اند كه غيرنظاميان را در ايران هدف قرار نمي‌دهند، ما نمي‌توانيم اين ادعا را تأييد يا رد كنيم. معهذا ما مي‌دانيم كه در برنامه‌هاي «راديو مجاهد» كه از پايگاه‌هاي مجاهدين در عراق براي ايران پخش مي‌گردند، سازمان مجاهدين خلق مسئوليت خشونت داخلي را در سرتاسر ايران بر عهده گرفته‌اند. به‌طور نمونه، در تاريخ 20اوت1992(29مرداد1371)، راديو مجاهدين گزارش داد «هواداران مجاهدين خلق در كوهدشت لرستان، نارنجكي را به داخل خانه به‌اصطلاح نماينده مجلس رژيم در اين شهر پرتاب كرده و صدماتي به آن وارد ساختند. نارنجك به قسمتي از خانه پرتاب شد تا اخطاري باشد براي جنايات وي. در زمان مناسب او براي اين جنايات به مجازات خواهد رسيد.» (43)

در تاريخ 12اكتبر1992(20مهر1371)، مجاهدين مسئوليت انفجار بمب (دو بمب از سه بمب كار گذاشته شده، منفجر شدند) در مقبره امام خميني كه در فاصله ده مايلي جنوب تهران قرار گرفته و روزانه هزاران ايراني از آن ديدن مي‌كنند، را به عهده گرفتند. (44)

سپس در تاريخ 26اكتبر1992(4آبان1371) صداي مجاهد مسئوليت انفجار پادگان پاسداران انقلاب در شهرك قصر فيروزه را بر عهده گرفت. برنامه مزبور صحبت‌هاي مريم رجوي را نقل كرد، «در حالي كه دشمن از انفجار چند روز پيش، يعني انفجار بمب در مقبره [آيت‌الله]خميني به‌خود مي‌پيچيد، ضربه آتشين و دردناك ديگري را دريافت كرد.» راديو ادامه داد «چنين جرقه‌هايي، منادي فوران آتشفشان فراگير ارتش آزادي‌بخش ملي است كه همه آثار آخوندهاي [آيت‌الله]خميني و پاسداران رژيمش را از اين كشور پاك خواهد ساخت، فوران آتشفشاني كه امروز از سوي (مجاهدين) مهيا گشته است. (45)

در برنامه ديگري در همان روز، مجاهدين خبر از انفجار يك پمپ بنزين در قم به‌تاريخ 13 اكتبر(21مهر) را دادند. (46)

در ژوئن 1993(تير1372)، مجاهدين مسئوليت بمب‌گذاري در پالايشگاه نفت و ديگر نقاط در جنوب و غرب تهران را بر عهده گرفتند. اين خراب‌كاري كه شامل «بمب و مين‌گذاري و تله‌هاي انفجاري» مي‌شد شماري از كساني را كه سازمان مجاهدين خلق آن‌ها را «عوامل دشمن» توصيف مي‌كرد هدف قرار دادند. از جمله «ستمگري» كه محل زندگي او مورد حمله واقع گشته و نابود گشت. صداي مجاهد، «آتش ستم‌سوز ارتش آزادي‌بخش ملي» را مورد ستايش قرار داد. (47)

صداي مجاهد تز «سلسله عمليات گسترده» ديگري در 18مارس1994(27اسفند1372) خبر داد. اين راديو خبر از «تهاجمات حماسه‌آفرين» با خمپاره، مين، تله‌هاي انفجاري، بمب و آتش‌سوزي داد. (48)

شماري از اين عمليات اعلام شده، شامل حملاتي عليه اهداف مشخصاً غيرنظامي مي‌گشت. از جمله اتومبيل‌ها، شاهراه‌ها، ساختمان‌هاي دولتي كه مردم به آن‌ها رفت‌وآمد مي‌كنند، مراكز تجاري و منازل شخصي. همان‌طور كه برنامه‌اي در مورخ مارس 1994 اعلام گشت «انفجار بمب‌ها در خيابان و بخش‌هاي مختلف در سرتاسر ايران، به‌وقوع پيوست.» (49)

وفاداري به صدام

انجام اين تهاجمات و حمايت محدود آنان در ناآرامي‌هاي داخلي به‌خاطر همكاري نزديك ايشان با صدام بوده است. بازديد كنندگان پايگاه‌هاي مجاهدين در عراق مشخص ساخته‌اند كه سلاح‌هاي موجود در انبارهاي تسليحات آنان، از جانب عراق داده شده و بسياري از آن‌ها اساساً از اتحاد جماهير شوروي خريداري شده بودند. خبرنگاري كه در سال 1993(1382) سفري به يك پايگاه مجاهدين در عراق نموده بود «حدود 35 تانك قديمي، نفربرهاي زرهي، توپ‌هاي صحرائي ساخت چين و كاتيوشاهاي ساخت شوروي را مشاهده نمود.(50)

طي پيكارهاي تابستان سال 1988(1367) عراق در داخل خاك ايران، گزارش مي‌شود که عراق «مقادير متنابهي مهمات سبك، توپخانه متحرك، گلوله، تانك و ديگر تسليحات» به غنيمت گرفته شده از نيروهاي ايران را به مجاهدين مسترد كرد. (51)

خبرنگار ديگري در ديدار از مجاهدين در اوت سال 1994(1373) اشاره نمود كه «سلاح‌هاي به‌كار گرفته شده عمدتاً ساخت روسيه بودند كه بيانگر تحويل احتمالي آن‌ها از انبارهاي عراق مي‌باشد. (52)

در حالي كه ارتش آزادي‌بخش ملي مدعي است همه تجهيزات خود را از ايران به غنيمت گرفته است، ولي تلاش‌هاي نظامي محدود آن نمي‌تواند وجود مقادير قابل توجه تسليحاتي را نشان دهد.(53) مجاهدين در مقابل دريافت تسليحات و استفاده از حدود 232 مايل مربع از خاك عراق، از عراق حمايت سياسي مي‌نمايند. مجاهدين با ناديده گرفتن تلفات وارده به ايران پس از تجاوز سال 1980(1359) صدام و تهاجم 1990(1369) او به كويت، كماكان حاميان وفادار صدام حسين باقي ماندند.(54) همان‌طور كه يك خبرنگار ايتاليائي در ديدار از پايگاه‌هاي سازمان مجاهدين خلق در اوت 1994 شرح داد «حمايت از مقاومت ايران براي صدام از اهميت برخوردار است چون مجاهدين فعاليت ديپلماتيك به نفع لغو تحريم عليه عراق صورت مي‌دهند» (55)

رسانه‌هاي تحت كنترل دولت در عراق از تماس‌هاي اخير صدام و رجوي گزارش مي‌دهند كه درك بهتري از رابطه كنوني سازمان مجاهدين خلق با عراق را ارائه مي‌دهد. گفته مي‌شود ملاقات‌هاي اين دو براي تخفيف موقعيت منزوي صدام بوده يا فرستادن پيامي به دولت ايران مي‌باشد. به‌طور مثال:

• در 31ژوئيه1994(9مرداد1373)، رجوي پيام تبريكي «براي صدام ارسال كرد.» (56)

• در 26ژانويه1994(6بهمن1372)، رجوي با صدام و طارق عزيز معاون نخست‌وزير عراق ديدار كرد.(57)

• در 18ژوئيه1993(27تير1372)، رجوي «پيام تبريكي» به صدام ارسال داشت. (58)

• در 17ژوئن1992(27خرداد1371)، رجوي و يك هيأت از مجاهدين با صدام ديدار كرد.

• رجوي در بيانيه خويش گفت جنبش ملي ايران و نيروهايشان قوياً اتحاد رژيم ايران با امپرياليسم آمريكا، صهيونيسم جهاني و مرتجعين منطقه را براي تجاوز به عراق و شركت در محاصره اين كشور و دخالت در اين كشور امن و مقاوم در جهت منافع طرح‌ها و توطئه‌هاي استعماري، محكوم مي‌نمايند.(59)

• يك روز بعد، صداي مجاهد اين ملاقات را گزارش كرد و يادآور شد كه «ملاقات رجوي و حسين به‌طرز گسترده‌اي از سوي خبرگزاري‌هاي بين‌المللي گزارش گرديد.» (60)

• در 15اوت1991(24مرداد1370)، درست يك‌سال پس از تجاوز عراق به كويت، رجوي با معاون شوراي فرماندهي انقلاب عراق «عزت ابراهيم» و وزير كشور «علي حسن المجيد» ديدار كرد. (61)

• روز بعد، رجوي با وزير فرهنگ و اطلاعات عراق «يوسف حمادي» ملاقات داشت. (62)

اين ديدارهاي علني بدون شك پيام عراق به ايران بود كه بغداد حمايت تهران از قيام شيعيان جنوب عراق را تحمل نخواهدكرد.

Amrika Va Monafeghin2حملات در غرب

در حالي كه از زمان اخراج مجاهدين از ايران، فعاليت‌هاي آنان موقتاً به اشاعه تبليغات و اعمال نفوذ بر مقامات غربي متمركز بوده است، ولي گاهاً حملات خشونت‌باري را نيز عليه هدف‌هاي متعلق به دولت ايران در غرب صورت مي‌دهند. شاخص‌ترين مورد در 5آوريل1992(16فروردين1371) روي داد و اين زماني بود كه در يك موج هماهنگ از حملات، اعضاء مجاهدين نمانيدگي‌هاي ديپلماتيك ايران در نيويورك، كانادا، آلمان، فرانسه، بريتانيا، سوئيس، هلند، دانمارك، سوئد، نروژ و استراليا را به اشغال خود در آوردند. بنا به گزارش مطبوعات در نيويورك، 5 فرد مسلح به چاقو به زور وارد نمايندگي ايران در سازمان ملل شدند، سه نفر را به گروگان گرفتند، وسايل و كامپيوترها را درهم‌شكستند، روي ديوارها با اسپري شعار نوشتند. اين طغيان در پشت درهاي زنجير شده، دو ساعت به طول انجاميد ... در اتاوا، سفارت ايران از سوي 35 نفر مسلح به چماق و چكش مورد حمله قرار گرفت و غارت شد و در اروپا صدها ناراضي ايراني به سفارت‌خانه‌ها و كنسولگري‌هاي تهران حمله كرده و به اشغال خود در آوردند ... بسياري از نمايندگي‌هاي ايران بعضاً با بمب‌هاي آتش‌زا خسارت جدي ديدند. (63)

سازمان مجاهدين خلق در صداي مجاهد پذيرفت كه نمايندگي‌هاي ديپلماتيك را مورد چپاول قرار داده و به آتش كشيده است و اعلام داشت كه اين خشونت واكنش به حمله هوايي ايران به پايگاه آنان در روز قبل بوده است. (64)

مشابهت‌ها در شيوه عمل و سرعتي كه در بروز اين حملات وجود داشت، حاكي از يك عمل طراحي شده متمركز دارد كه خيلي پيشتر از حمله هوائي تهران، در مورد آن فكر شده و هماهنگ گرديده بود. در تاريخ 16ژوئيه1992(25تير1371)، صداي مجاهد گزارش داد كه حمله‌اي از جانب سازمان مجاهدين خلق به اتومبيل حامل ولايتي، وزير خارجه ايران، كه در حال ديدار از پوتسدام بود صورت گرفته است. (65)

از سال 1991(1370) تاكنون، رودرروئي‌هاي مشابه در ديگر كشورهاي اروپائي از جمله فرانسه، ايتاليا و سوئيس رخ داده است. در ماه دسامبر 1993(1372)، مجاهدين اعلام كردند كه دو مقام ترك در بغداد را اشتباهاً ديپلمات‌هاي ايراني تصور كرده و آنان را با گلوله به‌قتل رسانده‌اند. (66)

مجاهدين نيز قربانيان تروريسم دولت ايران بوده‌اند. به‌طور مثال در سال 1990(1369) كاظم رجوي، برادر رجوي، در ژنو مورد سوءِقصد قرار گرفت. سه سال بعد دولت ايران رئيس دفتر مجاهدين در رم را ترور كرد. در تاريخ 16مارس1993(25اسفند1371) محمدحسين نقدي در حالي كه اتومبيلش در ساعات پر رفت‌وآمد رم متوقف بود، دو مرد موتورسوار نزديك ماشين وي شده و او را با گلوله به‌قتل رساندند. اين حمله به‌عنوان حادثه ديگري در جنگ زيرزميني رهبران رژيم اسلامي و دشمنانشان توصيف شد. (67)

عوامل رژيم همچنين در تركيه و پاكستان اعضاء سازمان مجاهدين خلق را مورد حمله قرار دادند.

نمونه جديدتر فعاليت مسلحانه سازمان خلق در غرب مربوط مي‌شود به حمله پليس دانمارك به يك ويلا در كپنهاك كه مورد استفاده مجاهدين بوده است. پليس چهار تن ايراني را دستگير كرد كه سه تن از آن‌ها را متهم به نقض قوانين مربوط به تسليحات كرد. بنا به گفته شماره مورخ 4سپتامبر1994(13شهريور1373) روزنامه دانماركي «برلينگسته تيرنده» پليس دانمارك مظنون است كه ويلاي مزبور، مركزي براي فعاليت‌هاي مرتبط با تروريسم بين‌المللي بوده است. (68)

فعاليتهاي تبليغاتي بهدنبال كسب حمايت

پس از پرواز رهبري مجاهدين از ايران در سال 1981(1360)، اين گروه جهت گردآوردن هواداران جديد و جلب نظر حاميان غربي، تبليغات خود را جنبه بين‌المللي بخشيد. رجوي از موضع جديد خود به‌عنوان مسئول شوراي ملي مقاومت كه از سال 1986(1365) بدان منصوب شد و تاكنون نيز آن را حفظ كرده است، فعاليت‌هاي تبليغاتي را آغاز نمود كه به‌صورت برنامه نيرومند فعلي مجاهدين تكامل يافت. مجاهدين انتشارات بي‌شماري را به‌چاپ مي‌رساندند، از جمله بيانيه‌هاي مطبوعاتي جهت انتشار توسط رسانه‌ها، بولتن‌هاي خبري، گزارشات، بروشور، كتاب و نامه‌هاي سرگشاده (مشخصاْ از طرف رجوي به دبيركل ملل متحد و يا به رهبران غرب) رجوي و همسرش مريم رجوي (كه از زمان ازدواجشان مواضع مختلف در سطوح بالا را در تشكيلات مجاهدين داشته) به‌طور معمول مصاحبه‌هايي با رسانه‌ها انجام مي‌دهند. شوراي ملي مقاومت همچنين حمايت شخصيت‌هاي مشهور مردم را جلب كرده و تلاش تبليغاتي مصممي را در ميان پارلمانترهاي غربي به‌انجام مي‌رساند. علي‌رغم اين كوشش‌ها، در واقع مجاهدين فقط از سوي يك دولت در جهان مورد حمايت واقع شده‌اند، يعني عراق تحت حاكميت صدام‌حسين.

اين گروه براي انجام فعاليت‌هاي تبليغاتي خود، دفاتري را در سرتاسر اروپاي غربي، ايالات متحده، كانادا، استراليا و خاورميانه تأسيس نموده است. اين دفاتر مسئوليت هماهنگي فعاليت‌هاي تبليغاتي را برعهده دارند و از همين طريق، مجاهدين را به‌عنوان بهترين گروه اپوزيسيون ايراني داراي سازماندهي معرفي نموده‌اند. آنان تظاهرات و راهپيمائي‌هاي عمومي برگزار مي‌كنند. از ديگر انواع اقدامات تبليغاتي مي‌توان به برنامه‌هاي تلويزيون و كنسرت‌هاي موسيقي با شركت هنرمندان مشهور ايراني اشاره نمود. مجاهدين مدعي‌اند، حضور مردم در اين‌گونه برنامه‌ها، دليلي است بر حمايت آنان از سازمان مجاهدين خلق.

همان‌گونه كه قانون ثبت نمايندگان خارجي الزامي ساخته، مجاهدين مي‌بايست پرونده فعاليت‌هاي عمومي خويش در ايالات متحده را در وزارت دادگستري به ثبت برسانند. در هر مورد ثبت، آنان نسخ بيانيه‌هاي مطبوعاتي و نيز فهرست‌هاي مربوط به مراكز انتشاراتي، سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي راديويي را به وزارت دادگستري تسليم مي‌نمايند. سازمان همچنين به‌طور منظم، انتشارات خود را به صورت فاكس يا از طريق پست بدون تقاضاي طرف مقابل براي دفاتر مختلف دولت ايالات متحده از جمله وزارتخانه ارسال مي‌نمايد.

مجاهدين فعاليت‌هاي تبليغاتي خود را حول اقدامات ناپسند دولت ايران متمركز مي‌كنند. مثلاً در طول جنگ ايران و عراق از 1980 تا 1988(1359 تا 1367) مجاهدين بر جنبه‌هاي هولناك اين جنگ تأكيد كرده و سازش‌ناپذيري [آيت‌الله]خميني در مورد مذاكره بر سر صلح را برجسته مي‌ساختند. كتاب مجاهدين با عنوان «[آيت‌الله]خميني دشمن صلح و آزادي» نمونه‌اي از اين‌گونه مطالب است. محتواي اين كتاب شامل فصلي در مورد فعاليت‌هاي ديپلماتيك مجاهدين جهت خاتمه دادن به جنگ و نقشه‌هاي مربوط به فعاليت «مقاومت» مجاهدين در ايران مي‌باشد. پس از جنگ مجاهدين تبليغات خود را متوجه انتشار پرونده سياه حقوق بشر رژيم ايران كردند و به‌طور مثال جزوهاي با عنوان «گزارش پيرامون 64 نوع شكنجه در حکومت ايران» منتشر ساختند. كار معمول ديگر اين گروه گردآوري بيانيه‌هايي از سوي شخصيت‌هاي مشهور دول غربي، اتحاديه اروپا و سازمان ملل در محكوميت بدرفتاري‌هاي دولت ايران و انتشار مجدد آن‌ها به‌صورت مجموعه‌اي تحت نام مجاهدين مي‌باشد. اگر چه مجاهدين عاملي در محكوميت‌ها از جانب غرب نيستند به همين ترتيب، مجاهدين گزارشات خود را مطبوعات غربي را كه در آن‌ها رفتار ناپسند دولت ايران تشريح شده، در اسناد و مدارك خود مجدداً به‌چاپ مي‌رسانند. (69)

نشريات مجاهدين بر اين سعي مي‌باشند تا ديپلماسي علني غرب را كه با آنان سازگار است، منعكس نمايند. به‌طور مثال، بيانيه‌هاي مطبوعاتي اخير مجاهدين فتواي [آيت‌الله]خميني عليه سلمان رشدي را محكوم نموده‌اند. مجاهدين همچنين در مورد نگراني‌هاي غرب پيرامون سياست خارجي منطقه‌اي ايران واكنش نشان داده و برنامه تسليح مجدد ايران و دست‌يابي آن به سلاح‌هاي كشتار جمعي را برجسته مي‌نمايند. يك مسئول مجاهدين در مصاحبه با يك خبرنگار عرب، استراتژي اين گروه را چنين توصيف كرد: «در سطوح سياسي و بين‌المللي سازمان مجاهدين به منطقه و جهان تأكيد مي‌كند كه تهديد اصلي تمامي منطقه خليج، رژيم توسعه‌طلب تهران است» (70)

از طريق چنين تلاش‌هايي، مجاهدين سعي دارند ملامت دولت ايران از سوي غرب را به حمايت از خودشان تعبير نمايند. در نتيجه فعاليت‌هاي تبليغاتي، مجاهدين «براي خبرنگاران و مقامات غربي به‌خاطر اعمال فشار منحصربه‌فردشان به‌خوبي شناخته شده‌اند.» (71)

يا همان‌گونه كه خبرنگار آمريكايي ديگري اظهار نظر كرده «آنان اميد دارند تا در آمريكا، وجهه‌شان را از افراد تروريست به مبارزين آزادي‌خواه تغيير شكل دهند.» (72)

با اين وجود چون مجاهدين هواخواه شديد عقيده خاصي هستند، اكثر تحصيل كرده‌ها و متخصصان امور ايران به اين نتيجه رسيده‌اند كه غالب تبليغات آنان، به خاطر دسته‌بندي و سياسي بودنشان، نمي‌توانند منبع مؤثق خبري در مورد ايران باشند. نماينده ويژه حقوق‌بشر سازمان ملل متحد، دكتر رينالدو گاليندوپل نيز پس از ديدار از ايران برخي اتهامات مجاهدين را نادرست يافت. (73)

طراحي مجدد دستور كار مجاهدين

هدف اصلي فعاليت‌هاي تبليغاتي سازمان مجاهدين خلق معرفي خود به‌عنوان آلترناتيو رژيم كنوني ايران است يا به قول خودشان «صورت مسأله ايران فردا» براي اين‌كار در پي جلب هواداران جديد و كسب حمايت سياسي و مالي غرب است. براي دست‌يابي به اين هدف آنان مي‌بايست اطمينان حاصل كنند كه سازمان و اصول مورد حمايتشان، طرف توجه شنودگان غربي و تبعيديان ايراني قرار مي‌گيرد. اين‌كار مستلزم آن است كه مجاهدين گذشته ضدغربي خود را نفي كرده و بر زمينه‌هاي غربي تأكيد ورزند. اولين نمود ايدئولوژي مجاهدين كه توجه خود را در جلب حمايت غرب معطوف داشته بود در سال 1981(1360) انتشار يافت و اين زماني بود كه بني‌صدر و رجوي ميثاق شوراي ملي مقاومت را منتشر ساختند. اين ميثاق به چارچوب پيشنهادي «دولت موقت» جمهوري دمكراتيك اسلامي ايران نيز شناخته مي‌شود. اين ميثاق از سوي بني‌صدر مطرح شد كه كماكان عنوان رياست‌جمهوري ايران را حفظ نمود و رجوي به‌عنوان مسئول شوراي ملي مقاومت و رئيس دولت موقت آينده محسوب مي‌شد. طبق سناريو پيشنهادي، قرار بر اين بود كه رجوي و شوراي ملي مقاومت تا نوشته شدن قانون اساسي جديد، ايران را اداره نمايند.

ميثاق مزبور از جهات متعدد با برنامه حداقل انتظارات مجاهدين كه در سال 1979(1358) در ايران مطرح كردند، شباهت داشت و متعهد شده بود كه توأمان هم دموكراسي را در ايران برقرار كند و هم اسلام را به‌عنوان دين كشور اعلام نمايد. اين ميثاق همچنين متعهد به احترام نهادن به آزادي مدني مي‌شود، به‌جز براي افراد وابسته به رژيم‌هاي شاه و خميني، اين مصوبه خواستار اين بود كه دولت جديد امپرياليسم را ريشه‌كن ساخته و تجارت خارجي را ملي نمايد. (74)

نشريات اخير مجاهدين بر حمايت اين گروه از سياست‌هاي مشخص در دولت موقت آينده تأكيد دارند از جمله: «دمكراسي»، «صلح»، «عشق»، «دوستي»، «وحدت»، «جدائي دين از دولت» و « به رسميت شناختن مالكيت خصوصي و اقتصاد مبتني بر بازار».

مورد جديد ديگر ادعاي مجاهدين در حمايت از روند صلح خاورميانه بوده است. اين گروه همچنين بر تعهد خويش در مورد حقوق زنان تأكيد ورزيده و طرح شوراي ملي مقاومت پيرامون حقوق زنان را ارائه داده است.(75)

اين دعاوي بيانگر تغيير موضع عميق از سابقه كاملاً مدون ايدئولوژي مجاهدين است. نمونه‌هاي چنين تغيير موضعي شامل اين موارد مي‌شود:

تغيير خط دادن از اسلام انقلابي به جدايي دين از دولت و از ملي كردن (منافع) تا قبول مالكيت خصوصي. با اين‌حال اين تغييرات در ايدئولوژي سازمان مجاهدين خلق بدون مباحثي علني صورت گرفته و سابقه علني از مباحث مربوط به تجديد نظر اصول مجاهدين موجود نيست. همچنين مشخص نيست كه چه موقع هر يك از اين تحولات در سياست آن‌ها رخ داده و چه عوامل داخلي موجب چنين تغييراتي شده است. فقدان ديالوگ درباره اين مسأله حساس ايدئولوژي به‌طرز بارزي با تاريخچه گفته شده اوليه اين گروه در مغايرت مي‌باشد.

همچنين اين ادعاهاي تازه را با سابقه فعاليت‌هاي مجاهدين در طول حيات 29 ساله‌شان نمي‌توان به اثبات رساند. تشكيلات مجاهدين با اصول اعلام شده در تبليغات مربوط به تجديد نظرشان هم‌خواني ندارد. بالاخص مجاهدين هرگز در تشكيلات خويش، شوراي ملي مقاومت تحت تسلط‌شان يا ارتش آزادي‌بخش ملي دمكراسي را رعايت نكرده‌اند. سازمان مجاهدين اوليه، ازسوي كميته مركزي تعيين شده‌اي اداره مي‌شد. رجوي و افراد منصوب شده از سال 1979(1357) بر مجاهدين و از سال 1981(1360)، زمان تأسيس شوراي ملي مقاومت، بر شورا تسلط دارند. بسياري از ايرانيان كه با اعضاء سازمان مجاهدين خلق سروكار داشته‌اند، اظهار مي‌دارند كه مجاهدين ناراضيان را، غالباً با توسل به زور سركوب كرده و نظرات مخالف را تحمل نمي‌كنند. اعتبار مجاهدين نيز به‌خاطر اين حقيقت است كه آنان بخش‌هايي از سابقه خود را منكر شده يا تحريف مي‌نمايند، مانند استفاده از خشونت يا مخالفت با صهيونيسم، خدشه‌دار گشته است. وقتي سازماني از پذيرش گذشته خويش شانه خالي مي‌كند، پذيرش وعده‌هاي ظاهري آينده آن مشكل است.

نشريات خود مجاهدين نيز به بي‌صداقتي آنان در تغيير جهت ايدئولوژيك‌شان دلالت دارد. طي دو سال گذشته، مجاهدين به‌كار بردن سمبل‌هاي ملي ايرانيان در نشريات خويش را آغاز نموده‌اند.

مجله‌اي كه اخيراً تحت نام« شير و خورشيد» به‌چاپ رسيد اشاره‌اي به دو سمبلي است كه در طول تاريخ ايران از سوي پادشاهان به‌كار رفته است. با اين وجود مجاهدين در جهت سرنگوني حكومت سلطنتي شاه قدم برداشتند و امروزه نيز از همكاري با مخالفان سلطنت‌طلب كه به‌شدت با سازمان مجاهدين خلق مخالفند، خودداري مي‌ورزد. به همين ترتيب، مجاهدين پرچم اوليه خود شامل آيه‌اي از قرآن، داس و كلاشينكف مي‌شد را به كناري نهاده و پرچم سلطنتي مورد استفاده در زمان حكومت شاه را به‌كار مي‌برند. مجاهدين همچنين نام بردن از «مصدق» را در نشريات خويش آغاز كرده‌اند. به‌طور مثال، مجله «شير و خورشيد» محتوي مطلبي پيرامون «قيام مصدق» را مجدداً برسركار آورد. در واقع مجاهدين مخالفت غيرخشونت‌بار و قانوني نمونه مصدق را رد مي‌كنند. حزب سياسي وارث سياست‌هاي مصدق، يعني جبهه ملي، در سال 1981 از همكاري با شوراي ملي مقاومت به‌دليل ايدئولوژي اسلام انقلابي مجاهدين، خودداري ورزيد. چنين تعديلات ظاهرسازانه، ايرانيان جلاي وطن كرده را ظاهراً هدف قرار داده كه در ميانشان، اين سمبل‌ها طنين‌انداز خواهند بود. (76)

3. ساختار

ساختار تشكيلاتي مجاهدين در طول تاريخ حيات اين گروه، تغيير اندكي يافته است، مهم آنكه، شيوه خودكامانه تصميم‌گيري رهبري و رفتار پرستش‌گونه اعضاء آن، دو نمونه بارز اداره سازمان، با يكديگر تركيب شده‌اند تا مجاهدين را از حمايت اكثر ايرانيان كه بيم آن دارند، آلترناتيو مجاهدين به بدي رژيم كنوني روحانيون و يا بدتر از آن باشد، محروم سازد.

هر سه يكي‌اند: سازمان مجاهدين خلق، شوراي ملي مقاومت، ارتش آزادي‌بخش ملي.

اشتياق سازمان مجاهدين خلق به القاب، آشفتگي‌ها را به‌وجود آورده است. اسم اصلي فارسي گروه يعني سازمان مجاهدين خلق ايران، خلاصه گشته و به صور مختلف ترجمه شده، مورد استفاده قرار مي‌گيرد: مجاهدين خلق، مجاهدين، MEK, MKO مجاهدين خلق ايران و P M O I گروه مزبور اخيراً عنوان P M O I را ترجيح مي‌دهد.

استفاده عامدانه مجاهدين از نام شوراي ملي مقاومت ايران نيز گمراه كننده است. شورا كه روزگاري ائتلافي جدي بود، در دهه 1980 چندپاره شد و اين زماني بود كه بسياري از گروه‌هاي مقاومت كه در سال 1981(1360) به آن پيوسته بودند، به‌دليل مخالفتشان با روش‌هاي ديكتاتورمآبانه رجوي و تصميم يك‌جانبه او براي اتحاد با عراق، تشكيلات مزبور را ترك گفتند. (77)

مخرب‌ترين مورد قطع روابط مودت‌آميز در سال 1984(1363) به‌وقوع پيوست و اين زماني بود كه رئيس‌جمهور اسبق، بني‌صدر، از شورا بيرون رفت و نيز در سال 1985(1384)، زماني كه حزب دمكرات كردستان ايران عضويت خود را در شورا ملغي ساخت (اين سازمان كردي اين تصميم را در سال 1986(1365) به تصويب رساند). خروج اين دو و انگيزه‌هاي مربوط به اقدامشان، خروج دسته‌جمعي و دلسردي اعضاء جديد را سبب شد. گروه‌هاي اپوزيسيون ديگر كه هرگز عضو شوراي ملي مقاومت نشدند و شورا از همكاري با آنان سر باز مي‌زند عبارتند از: سلطنت‌طلب‌ها مشخصاً مشروطه‌خواهان ايران و سازمان درفش كاوياني ايران و فراكسيون‌هاي اصلي چريك‌هاي فدائي خلق. معهذا جبهه دمكراتيك خلق، گروه چپگرائي كه پس از انقلاب شكل گرفت، در شورا باقي ماند. «رهبري انقلابي» گروه انشعابي از حزب دمكرات كردستان ايران نيز يكي از اعضاء شورا شد. شيوه استبداد رجوي، شوراي ملي مقاومت را از تبديل شدن آن به شورائي واقعاً دمكراتيك و منتخب باز داشت. به‌طور مثال، تعبير بني‌صدر «همزيستي دشوار» آنان در پاريس اين است كه رجوي خواهان «كنترل كامل» است. (78)

ساير اعضاء شورا نيز دريافتند كه مجاهدين در واقع، كنترل كامل را در اختيار دارند. «مجاهدين مشخص مي‌ساختند چه كسي مي‌تواند بپيوندد... چه كسي صلاحيت بخشيده شدن دارد ... حق رأي ... منتقدين يا از شورا بيرون انداخته مي‌شدند يا خاموش مي‌گرديدند.» (79)

در سال 1994(1373)، حزب دمكرات كردستان ايران، دليل ترك زودهنگام شورا ملي مقاومت را چنين شرح داد: با توجه به تجربه كاري ما با مجاهدين در حدِفاصل سال‌هاي 1981 تا 1986(1360 تا 1365) و نحوه برخورد آنان به اپوزيسيون دمكرات ايران از آن زمان تاكنون، ما مجاهدين را سازماني غيردمكراتيك و سكتاريست مي‌دانيم كه نمي‌توان به پايبندي آنان به اميال دمكراتيك مردم ايران اعتماد كرد.(80)

سلطه‌طلبي رجوي، ريشه در تاريخچه سازمان مجاهدين در ايران دارد. كنترل عملي او بر مجاهدين از سال 1975(1354)، رسماً در سال 1979(1357) شكل گرفت و اين زمان آزادي او از زندان بود كه رهبري جديد را از ميان هم‌قطاران زندانش دست‌چين كرد. او با حيات بخشيدن مجدد به ساختار اصلي گروه، مجاهدين را به صورت هسته‌اي مجزاي فعال، سازماندهي مجدد كرد كه تابع فرامين او يا افراد منتخب او باشند. به‌طور مثال در سال 1986(1365) پس از استقرار در عراق، رجوي به‌طور يك‌جانبه كميته مركزي سازمان مجاهدين خلق ايران را منحل كرد و شخصاً پانصد نفر را به‌عنوان شورا تعيين نمود. امروزه نيز به‌نظر مي‌رسد، اوامر او با مانعي روبه‌رو نمي‌شوند. شوراي ملي مقاومت اكنون مدعي است از 229 شخصيت سياسي برخوردار است كه اكثرشان عضو مجاهدين يا ارتش آزادي‌بخش ملي هستند و نيز 6 سازمان كه جمعاً 235 عضو را تشكيل مي‌دهند.

از مجموع اين اعضاء، شورا، هشت كميته را انتخاب كرده است كه مي‌گويد به‌عنوان پايه‌هاي وزارتخانه‌هاي دولت آينده عمل خواهند كرد. بسياري از اين گروه‌هاي عضو، در واقع سازمان‌هاي پوششي هستند كه از طرف مجاهدين تشكيل شده‌اند تا شوراي ملي مقاومت را نمونه و مجاهدين را محبوب جلوه دهند. به همين ترتيب، شوراي ملي مقاومت گروه‌هاي وابسته‌اي را با اسامي خوش تركيب به‌وجود آورده است مانند «انجمن پژوهشگران و متخصصين ايراني» و «انجمن زنان ايران». آنان حتي اسامي انجمن‌هاي ناپيوسته متخصصين را براي پيشبرد اهداف خويش غصب كرده‌اند. به‌طور مثال، در كاليفرنيا، مجاهدين براي انجام تظاهراتي برگه اجازه اين‌كار را به اسم «انجمن متخصصين ايراني» پر كردند. اين انجمن كه از اين امر توسط دولت ايالتي كاليفرنيا آگاه شده بود، نامه سرگشاده‌اي را انتشار داد كه در بخشي از آن آمده است، «مجاهدين خلق بدون اجازه ما و براي پيشبرد اقدامات سياسي خويش از نام ما استفاده مي‌كنند. انجمن متخصصين ايراني هيچ‌گونه رابطه مستقيم يا غيرمستقيم با مجاهدين ندارد.» (81)

اگر چه شورا ملي مقاومت مدعي است كه سازماني دمكراتيك است. عملكردهاي آن با لفاظي‌هاي آن هم‌خواني ندارد. به‌طور نمونه، روشن نيست چه معياري براي ذي‌صلاح بودن يك گروه يا فردي جهت عضو شدن در شورا وجود دارد و نيز روشن نيست چه معيارهايي براي تمايز قائل شدن ميان گروه‌ها و افراد عضو مورد استفاده قرار گرفته است كه هر دو از حق برابر رأي دادن برخوردارند. طي چند سال در دهه 1980، مجاهدين شورا را به‌عنوان مجموعه‌اي متشكل از 12 سازمان و نماينده توصيف مي‌كردند. سپس در سال 1986(1365)، نشريات مجاهدين مدعي شدند كه شوراي ملي مقاومت، ائتلافي از 13 حزب و شخصيت سياسي مي‌باشد. در سال 1992(1371)، شوراي ملي مقاومت اعلام داشت كه اعضاء خود را مجدداً از 21 عضو به 150 عضو گسترش داده است. در سال 1993(1372)، شوراي ملي مقاومت به تعداد فعلي خويش، يعني مجموع 235 عضو افزايش پيدا كرد. اين گسترش به 235 عضو، درست زماني اتفاق افتاد كه شورا مريم، زن سوم مسعود رجوي را به‌عنوان «رئيس‌جمهور آينده ايران» جانشين وي سازد. به‌دليل آنكه ظاهراً عضويت در شوراي ملي مقاومت از سوي مسئول آن، رجوي مشخص مي‌گردد، مسأله مشروعيت سياسي آن به زير علامت سؤال مي‌رود. هدف اين گسترش دادن‌ها، ظاهراً تلاشي است براي حفظ اين ادعاي شوراي ملي مقاومت كه اين شورا در برگيرنده همه نيروهاي سياسي در حال مبارزه عليه ديكتاتوري تروريستي‌مذهبي حاكم بر ايران بوده و نماينده اكثريت قريب به‌اتفاق اقشار مختلف مردم داخل كشور مي‌باشند.(82)

پژوهشگران و متخصصين آگاه به امور ايران، اين ادعا را به‌عنوان ادعايي نادرست رد مي‌كنند. در ميان اكثر كارشناسان، كه مسئوليت‌هاي شغلي‌شان مستلزم سفر به ايران، مباحثه با ايرانيان جلاي وطن كرده و آشنايي با مجاهدين است، اين توافق عام وجود دارد كه مجاهدين از حمايت اندكي در ميان ايرانيان برخوردارند. (83)

سومين موجود در منظومه مجاهدين، ارتش آزادي‌بخش ملي است. ارتش آزادي‌بخش ملي كه خالق آن نيز رجوي است، توسط خود او و با كمك صدام‌حسين در سال 1987(1366) تأسيس شد. علاوه بر رهبري مجاهدين و شوراي ملي مقاومت، رجوي «فرمانده كل» ارتش آزادي‌بخش ملي نيز مي‌باشد. همسر وي، مريم رجوي كه اكنون رئيس‌جمهور آينده ايران ناميده مي‌شود، پيشتر معاون فرمانده كل ارتش آزادي‌بخش ملي و دبيركل (مسئول) مجاهدين بود.

ما نتوانستيم برآوردهاي قابل اعتمادي از شمار اعضاء يا هواداران مجاهدين و شوراي ملي مقاومت در ايالات متحده به‌طور خاص، يا در سراسر جهان بيابيم. ولي گزارشاتي حاكي از استقرار چند هزار عضو در پايگاه‌هاي ارتش آزادي‌بخش ملي در عراق وجود دارد، ولي اين برآوردها قابل تأييد نيستند.

فرقه (گرايي) اپوزيسيون

مسعود رجوي رهبري سلطه‌جويانه خود را با ايجاد كيش شخصيتي كه مقدمتاً پيرامون او و در مرحله بعد همسرش مريم دور مي‌زند تكميل مي‌كند. (84)

در سال 1988(1367)، پروفسور اروند آبراهاميان عوامل زيربنايي اين وضعيت را چنين تجزيه‌وتحليل نمود:

در اواسط 1987(1366)، سازمان مجاهدين همه صفات يك فرقه را دارا بود. آن رهبري معظم خاص خود را داشت كه به‌طور رسمي به او تحت عنوان «رهبر» اطلاق مي‌شود و به‌طور غيررسمي به او «امام حاضر» عنوان مي‌دهند.

مجاهدين سلسله مراتب خشكي به‌وجود آورده‌اند كه براساس آن دستورات از بالا صادر مي‌گردد و اولين وظيفه هر نيروي عادي و معمولي، اطاعت بي‌چون و چرا و بدون هرگونه سؤالي مي‌باشد. سازمان جزوات، شاخص‌هاي مانور، چشم‌اندازي به جهان، تغييرات تاريخي و البته ايدئولوژي مجزاي مخصوص به‌خود را به‌وجود آورده، ايدئولوژي كه علي‌رغم انكار سازمان، سعي داشته تا تركيبي از پيام مذهبي شيعه با علم اجتماعي ماركسيسم باشد ... سازمان تاريخ، شهدا و خانواده‌هاي مورد تجليل قرار گرفته مخصوص به‌خود را داشته است. اين سازمان طرز ظاهر و لباس‌هاي مخصوص به‌خود را برگزيده ... سازمان در عراق تشكيلات، چاپخانه‌ها، دفاتر، گروه‌هاي نظامي، كمپ‌هاي آموزشي، آسايشگاه‌ها، كلينيك‌ها، مدارس و حتي زندان‌هاي مخصوص به خود را تأسيس نموده، زندان‌هايي كه به اسم «مراكز بازپروري» معرفي شده است. «85»

مجاهدين خودشان شرايط خفقان و سركوبگرانه قرارگاه‌هاي ارتش آزدي‌بخش ملي را در عراق توصيف نموده‌اند. هادي شمس‌حائري يكي از اعضاي سابق سازمان مجاهدين خلق كه در سال 1991 (1370) بعد از پانزده سال عضويت، از اين سازمان جدا شده است طي گزارشي پرده از فعاليت‌هاي درون سازماني اين گروه برداشته و نوشته وي در اين خصوص، در يك سري دو قسمتي در ستون فارسي زبان روزنامه ايران تايمز در سال 1993 (1372) چاپ و منتشر گرديده است. براي مثال شمس‌حائري اشاره داشته است كه آن عده از اعضاي سازمان كه سعي در كناره‌گيري و ترك تشكيلات را داشته‌اند، يا در كمپ‌هاي ارتش آزادي‌بخش و يا در يكي از زندان‌هاي عراقي حبس و نگه‌داري شده‌اند و حتي بعضي از اعضاء به‌خاطر مخالفت‌شان به اعدام محكوم مي‌شدند، با اين حال ساير اعضاي ديگر نيز به بهانه پيروزي سازمان مجاهدين خلق در ايران نگهداري شده‌اند. شمس‌حائري در اين زمينه گفته است كه اين نيروها به‌عنوان اعضايي براي ادامه زندگي سازمان در عراق تلقي مي‌گردند. حائري اشاره نموده است كه به اين اعضاء فقط اجازه مطالعه نشريات مربوط به مجاهدين داده مي‌شده و همچنين تحت كنترل و نظارت مخبرين بوده‌اند. شمس حائري همچنين در اظهارات خود بيان داشته است كه مجاهدين زن و شوهرها و خانواده‌ها را مجبور مي‌نموده تا از يكديگر جدا شده و دليل خود را اين‌طور اظهار داشته كه خلق (اعضاء) مي‌بايستي عشق خود را تنها فداي مسعود و مريم نمايند. (86)

افرادي كه فعاليت‌هاي مجاهدين را دنبال مي‌نمايند نيز مدركي درخصوص وضعيت و رفتار كنترل شده در سازمان را به‌دست آورده‌اند. يكي از خبرنگاران روزنامه «وال ايتريت ژورنال» مصاحبه‌اي در تابستان سال جاري با تعدادي از اعضاي سابق مجاهدين خلق داشته كه اين افراد شرايط و جو استبدادي سازمان را در مصاحبه مزبور شرح نموده‌اند. اين افراد كه به‌خاطر ترس از مجازات از معرفي خود امتناع ورزيدند، بر اين ادعا بودندكه سازمان ناراضيان خود را در پايگاه‌هاي سازمان مجاهدين خلق در عراق زنداني و شكنجه مي‌نمايد. اين افراد همچنين اشاره داشته‌اند كه مجاهدين آن دسته از زوج‌هايي كه در قرارگاه‌هاي سازمان در عراق زندگي مي‌كنند را مجبور نموده تا از يكديگر طلاق بگيرند و فرزندانشان را نزد آن دسته از اعضاي سازمان كه در اروپا مستقر بوده، فرستاده تا در خانه‌هاي آن‌ها زندگي نمايند. (87)

ارتش آزدي‌بخش نيز، بنا بر گزارش واصله، هرگونه تماس فيزيكي بين زنان و مردان مستقر در عراق را منع نموده است. يكي ديگر از روزنامه‌نگاراني كه در خصوص مجاهدين گزارش مي‌نويسد نيز همين عملكرد و رفتار مشابه آنان را توصيف نموده است. اعضايي كه در كشورهاي غربي زندگي مي‌كنند بعضاً گفته مي‌شود كه در خانه‌هاي تيمي (اشتراكي) اقامت دارند و به آن‌ها اجازه داده نمي‌شود تا پول زيادي براي خود داشته باشند و بر اساس برنامه‌هاي خشك و كنترل شده‌اي نگه‌داري مي‌شوند. در كمپ اشرف (در عراق) يكي از مقامات رسمي كه هويت خود را به‌عنوان يك افسر سياسي اعلام داشته مسئول آموزش و تربيت اعضاي كادر مي‌باشد.(88)

با نظري به صحبت‌ها و سخنراني مجاهدين مي‌توان نگاه و اشارات اجمالي ديگري به عملكرد و رفتار آن‌ها داشته باشيم. زباني را كه اعضاي مجاهدين در ميان خود به‌كار مي‌برند در مقايسه با زباني كه در مورد غربيان به‌كار مي‌برند فرق داشته و غالباً با يك زبان مكاشفه‌اي و سلسله مراتبي در ميان خودشان صحبت مي‌نمايند.

برگزيده‌اي از برنامه‌هاي راديو مخفي صداي مجاهد، بيانگر سبكِ كار سازمان مجاهدين خلق مي‌باشد: «خواهر مريم رجوي... همه هموطنمان را فرا خوانده است... تا فرياد اعتراض خود را... با آتش‌زدن مراكز سركوب و غارت و چپاول رژيم، بلند كنند.» (89)

ديگر برنامه‌هاي «صداي مجاهد» آن دسته از اعضاء سازمان مجاهدين را كه كشته شده‌اند، شهيداني توصيف مي‌كند كه به «كاروان فروغ جاويدان» پيوسته‌اند. (90)

در مقابل، مجاهدين كليه مقامات دولت ايران را «مزدور رژيم» توصيف مي‌كند كه «محكوم به نابودي‌اند.» (91)

آنان همچنين اشاره كرده‌اند كه «به كليه كساني كه در برابر آتشِ سوز ارتش آزادي‌بخش ملي ايران مقاومت مي‌كنند هشدار داده كه طوفان سوزان خشم خلق تا نابودي آخرين سنگ بناي حكومت جور و ستم ايران فروكش نخواهد كرد، آتشي كه از سلاح‌هاي رزمندگان شيردل ارتش آزادي‌بخش زبانه مي‌كشد. تجلي خشم سوزان خداست. واي بر آنان كه اين را سد كنند.» (92)

4. حمايت خارجي

يكي از سرمايه‌گذاران عمده و اصلي سازمان، صدام‌حسين مي‌باشد كه سلاح و پول‌هاي نقدي بالغ بر حدود صدها ميليون دلار را تأمين نموده است. (93)

دفاتر مجاهدين در اروپا، شمال آمريكا، خاورميانه و استراليا هدايا و كمك‌هايي را براي سازمان از طريق شهروندان به‌ويژه ايرانيان تبعيدي جمع‌آوري مي‌نمايند. مجاهدين مدعي‌اند كه تجار و بازاريان ايراني كمك‌هاي مالي به سازمان داشته‌اند.

مجاهدين همچنين اظهار داشته‌اند كه اعضاي تمام وقتي را جهت كار جمع‌آوري پول مورد استفاده سازمان اختصاص داده‌اند. يك خبرنگار ايتاليايي اخيراً ادعا نموده بود كه پشتيباني مالي سازمان مجاهدين خلق از محل تجارت بين‌المللي مي‌باشد: «اپوزيسيون شبكه بسيار فعالي از شركت‌هايي برپا نموده است كه در كار فرش، طلا و اتومبيل تجارت مي‌كنند.» (94)

جزئيات هويت و ميزان درآمد مالي سازمان مجاهدين خلق به‌نقل از منابع علني موجود نيست.

يادداشتها

1. اروند آبراهاميان، «مجاهدين ايراني»، نيويورك، چاپخانه دانشگاه يل، 1989(1368)، ص 86، از سازمان مجاهدين، «مبارزه مسلحانه ضرورتي تاريخي» مجاهد 4/ I (نوامبر 1974(آذر1353))، ص 5 و 6، (اين روزنامه در تگزاس توسط يك ايراني تبعيدي منتشر مي‌شد كه عضو سرشناس گروه، اپوزيسيون ليبرال به‌نام نهضت آزادي بود، به دليل مخالفت‌هاي مجاهدين، او بعداً اين نام تغيير داد. مراجعه كنيد به يادداشت 23.

2. مراجعه كنيد به نهضت حسيني، كتاب قطور مجاهدين كه در اواخر دهه 1960 نوشته شده است. رهبر فعلي مجاهدين، مسعود رجوي نويسنده اصلي آن بود. آبراهاميان ص 92.

3. براي بحث مفصل‌تر، مراجعه كنيد به بهمن بختياري «مقايسه ايدئولوژي‌هاي علي شريعتي و مجاهدين خلق ايران» تز فوق‌ليسانس پذيرفته شده از سوي اداره امور دولتي و خارجي «وود ويلسون» در دانشگاه ويرجينيا، مه 1981(خرداد1360)، همچنين مراجعه كنيد به كتاب آبراهاميان، فصل 4، علي شريعتي.

4. آبراهاميان، ص. 1219.

5. رهبر كنوني سازمان مجاهدين خلق مسعود رجوي از اعضاء كميته مركزي يا رهبري اوليه گروه و «تيم ايدئولوژيك» سازمان مجاهدين خلق بود. رجوي در سال 1947(1326) در شهر كوچك طبس در قسمت شرقي خراسان متولد شد. پدرش به‌عنوان صاحب دفتر اسناد رسمي در مشهد كار مي‌كرد. پس از پايان تحصيلاتش در طبس و مشهد، در رشته علوم سياسي وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران شد و در اينجا به مجاهدين پيوست. آبراهاميان صفحات 89 تا 91.

6. پول اين عمليات تا حدودي توسط خميني تأمين مي‌شد. مراجعه كنيد به «شال نجاش»، «حكومت آيت‌الله‌ها»، نيويورك، انتشارات بيسيك، 1984، ص 44.

7. ر. ك. رمضاني، «ايالات متحده و ايران»، نيويورك، پريگر، 1982(1361)، ص 89، كتاب آبراهاميان صفحات 140 تا 142.

8. آبراهاميان، ص 100.

9. سازمان مجاهدين، مجاهد، شماره 107، 27ژانويه1981(7بهمن1359).

10. رمضاني ص 84، طي سال‌هاي اوليه حيات سازمان مجاهدين خلق، كليه اعضاء قوياً عنوان «ماركسيست» را رد مي‌كردند اگرچه آنان قبول داشتند، افكاراً تحت تأثير ماركسيسم قرار گرفته بودند. آنان ميان ماترياليسم ديالكتيك به‌عنوان فلسفه‌اي كه آنان به خاطر الحادي بودنش آن را رد مي‌كردند و ماترياليسم به‌مثابه سيستم اقتصادي‌كه آن‌ها به خاطر قلمداد رژيم شاه به‌عنوان ابزار امپرياليسم به سركردگي آمريكا آنرا پذيرفتند، تمايز قائل مي‌شدند. مراجعه كنيد به بهمن بختياري، «چالش چپ‌گرايانه: مجاهدين خلق و حزب توده»، «مجله مطالعات جنوب آسيا و خاورميانه»، 13، يك و دو، پائيز و زمستان 1989(1368)، صفحات 29 تا 51.

11. آبراهاميان، ص 135، از سازمان مجاهدين، «آخرين دفاعيات» 1972(1351)، صفحات 1 تا 11.

12. نجاش، ص 121.

13. انتشارات عمده مجاهدين خلق در ابتداي كارشان شامل اين موارد مي‌شد: شناخت، هژموني سلطنتي و توطئه‌هاي امپرياليستي، تكامل، اقتصاد به‌زبان ساده، آموزش‌هايي پيرامون ماركسيسم و چگونه قرآن بياموزيم. از 11نوامبر1974 تا آوريل 1975(20آبان1353 تا ارديبهشت1354)، مجاهدين روزنامه‌اي تحت اين عنوان انتشار مي‌دادند «خبرنامه مجاهدين خلق ايران»، از فوريه 1973 تا اوت 1975(اسفند1351 تا مرداد1354)، اين گروه اولين ژورنال خود را منتشر ساخت. مجاهدين همچنين تعدادي رساله به‌چاپ رساندند از جمله جزوه‌اي در مورد چگونگي تشکيل هسته‌هاي زيرزميني. آبراهاميان، صفحات 92، 136 تا 139، 175، در مورد برنامه 14 ماده‌اي «حداقل انتظارات» سازمان مجاهدين خلق مراجعه كنيد به صفحات184 تا 185.

14. «اكثر اعمال خشونت‌بار از سوي مجاهدين صورت مي‌گرفت و اهداف مطلوبشان، كاركنان آمريكائي شاغل در ايران بود ... اين تازه شروع اعمال خشونت‌بار مجاهدين عليه شهروندان آمريكائي در ايران بود. «رمضاني، ص 89 تا 90، آبراهاميان، ص 140 تا 142، هم‌چنين مراجعه كنيد به محسن م. ميلاني «روند به‌وجود آمدن انقلاب اسلامي ايران»، بولدر، چاپخانه وست‌ويو، 1988(1367)، ص 147، از سازمان مجاهدين، «شاه دشمن خلق، دشمن مجاهدين»، 1979.

15. احسان نراقي،«از كاخ تا زندان»، شيكاگو، 1994(1373)، ترجمه انگليسي صفحات 166 تا 162.

16. سازمان مجاهدين، پيشنهادات مجاهدين خلق ايران در خصوص قدم‌هاي لازم و اساسي عليه امپرياليزم آمريكا، 4نوامبر1979(13آبان1358).

17. سازمان مجاهدين، تلگراف مجاهدين خلق به امام خميني، 5نوامبر1979(14آبان1358).

18. سازمان مجاهدين، نشريه مجاهد شماره 52 ارديبهشت ماه ( 14 - 7 – 1359«؟»)

19. سازمان مجاهدين، نشريه مجاهد، شماره 107، 27ژانويه1981(7بهمن1359).

20. بمب‌گذاري‌هاي سال 1981(1360) معمولاً به سازمان مجاهدين خلق نسبت داده مي‌شود، در حالي‌كه گروه‌هاي مخالف ديگر نيز ممكن است كه در اين رابطه نقشي داشته باشند. به‌منظور داشتن مباحث جزئي‌تري به ديويد مناشري، ايران، نيويورك، هولمزومير، 1990(1369)، شماره 188 تا 192، مراجعه فرمائيد. هم‌چنين مگي‌رام خرد كردن مخالفين: دشمنان جمهوري اسلامي ايران «روزنامه خاورميانه 46، 3تابستان1992، 439 تا 426 و نجاش 219 تا 222، مراجعه نمائيد.»

21. «انفجارات بمب در طول جنگ هشت ساله ايران و عراق كه در سال 1988(1367) پايان پذيرفت امري عادي و معمولي بود. مسئوليت بسياري از آن انفجارات به‌وسيله مجاهدين خلق، يكي از گروه‌هاي عمده مخالفين، پذيرفته مي‌شد.«آژانس مطبوعاتي فرانسه 15اكتبر1992(23مهر1371): در انفجاري در شهر تهران يك نفر كشته و چهار نفر مجروح شدند. هم‌چنين به آسوشيتدپرس 24آوريل1984(4ارديبهشت1363) مراجعه فرمائيد: انفجار بمب تروريست‌ها در ايران 17 كشته و 300 مجروح به‌جا گذاشت، 20اگوست1986(29مرداد1365) انفجار اتومبيل حامل بمب 20 كشته در پايتخت ايران به‌جا گذاشت.

22. براي مثال مجاهدين در يكي از نشريات خودشان مدعي شدند كه از ماه ژوئن 1982تا ماه سپتامبر 1985(تير1361 تا مهر1364) 7500 نفر از مأموران رژيم را كشته و يا زخمي نموده‌اند. سازمان مجاهدين،«ايران» ژوئن 1986(تير1365).

23. هم‌چنين جنبش آزادي‌بخش كه به‌عنوان يك حزب آزاد معرفي شده بود، متشكل از يك گروه سياسي ليبرالي بود كه به‌وسيله مهدي بازرگان، اولين نخست‌وزير [آيت‌الله]خميني، در دهه 1960 تأسيس شده بود.

24. آبراهاميان، 246.

25. ابوالحسن بني‌صدر، «نوبت من است كه حرف بزنم»، نيويورك، براسي، 1989(1368)، 192 تا 194، سازمان مجاهدين، «خميني»، 46.

26. سازمان مجاهدين، «پرواز تاريخي» مسعود رجوي براي صلح و آزادي.

27. كلودوند انگلستان، «كريستين ساينس مانيتور»، «ايران، فرانسه خروج تبعيدي ايراني را به‌دست مي‌گيرد.» 10ژوئن1986(19تير1365).

28. آنتوني اچ. كوردزمن، جنگ ايران و عراق و امنيت غربيان، 1984 تا1987(1363 تا 1366)، نيويورك ژوئن 1987(تير1366)، شماره 105.

29. ريچارد برن استين، نيويورك تايمز، «مخالفين خميني گفتند كه فرانسه را به مقصد مرز ايران و عراق ترك مي‌كنند.» 10ژوئن1986(20خرداد1365).

30. وقتي كه رجوي در ژوئن 1986 در بغداد جايگير شد. صدام طبق گزارشات به او قول داد كه به‌منظور تربيت و تشويق تبعيديان ضد[آيت‌الله]خميني به او (رجوي) اجازه خواهد داد تا مسئوليت اداره شهر مهران كه جزئي از خاك ايرانيان تلقي مي‌گرديد را داشته باشد. مهران يكي از شهرهاي ايران است كه در جوار مرز ايران و عراق قرار گرفته است، كنترل شهر مهران در طول جنگ ايران و عراق به دفعات متعدد در دست طرفين جنگ قرار گرفت. ادگاراو بالنس، «جنگ خليج»، نيويورك براسي 1988(1367)، 189.

31. كامران‌خان، واشنگتن پست، «ايران حملات شورشيان را اعلام مي‌نمايد» ارتش آزادي‌بخش مجاهدين ده‌ها نفر را در غرب كشور كشته است.» 26اكتبر1987(4آبان1366).

32. آلن كاول، نيويورك تايمز، ايرانيان در تبعيد اصرار بر به‌وجود آوردن يك بهانه سياسي از جانب عراق دارند. 7فوريه1988(18بهمن1366).

33. كاريل مارفي واشنگتن پست، شورشيان ايراني به‌منظور حمله و فتح محتملي آموزش مي‌بينند، مجاهدين مستقر در عراق حملات ايذايي در طول مرز به راه انداخته‌اند، 17جولاي1993(26تير1372).

34. او بالنس 154، هم‌چنين شهرام چوبين و چارلز تريپ، «ايران و عراق در جنگ، لندن، تاريس، 1988، 62.

35. آلن كاول، نيويورك تايمز «صلحي موقتي در خليج، شورشيان را در هاله‌اي از سرگرداني فرو برد.» 28اگوست1988(6شهريور1377).

36. منبع ذكر شده در بالا.

37. مايكل تودولو، روزنامه تايمز لندن، «نيروهاي تهران با چريك‌هاي ايراني در مرز عراق نبرد مي‌كنند.» 2آوريل1991(13فروردين1370)، به همين ترتيب، مراجعه كنيد به «آلن كوول» روزنامه نيويورك تايمز، «سفرنامه اردوگاه اشرف، ارتشي مصمم و آگاه رودَرروي ايران» 5ژوئن1991(15خرداد1370).

38. آسوشيتدپرس، «ارتش آزادي‌بخش در عراق منتظر است.» 10مه1991(20ارديبهشت1370).

39. تودولو همان مطلب.

40. پيتر والدمن، وال‌استريت ژورنال، «چريك‌هاي ضدايراني، مريداني را از دست مي‌دهند ولي دوستاني در واشنگتن پيدا مي‌كنند.» 4اكتبر1994(12مهر1373).

41. همان منبع.

42. مايكل تودولو و مايكل ايوانز، روزنامه تايمز لندن «ايران اردوگاه شورشيان در عراق را بمباران مي‌كند» 6آوريل1992(17فروردين1371).

43.F B I S : صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 17 به‌وقت گرينويچ، 20اوت1992(29مرداد1371).

44. آسوشيتدپرس، «گروه شورشي ايران قبر خميني را منفجر مي‌سازد.» 12اكتبر1992(20مهر1371).

45. F B I S : 161020229 N C صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 18:00 به‌وقت گرينويچ، 16اكتبر1992(24مهر1371).

46. F B I S: 1610210092 N C صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 18:30 به‌وقت گرينويچ، 16اكتبر1992(24مهر1371).

47. F B I S : 1206162593N C  صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 18:00 به‌وقت گرينويچ، 11ژوئن1993(21خرداد1372).

48. F N I S : 1803215194N C  صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 18:00به‌وقت گرينويچ 18مارس1994(27اسفند1372).

49. F N I S : 1803215192N C  صداي مجاهد به‌زبان فارسي ساعت 18:00 به‌وقت گرينويچ 18مارس1994(27اسفند1372).

50.  مورفي.

51. برنادئي ترينر، نيويورك تايمز، «ناراضيان ايران وارد جنگ خليج مي‌شوند»، 16مه1988(26ارديبهشت1367).

52. پاتريك ئي تايلر، واشنگتن پست، «حمله شديد و وسيع تبعيديان ايراني، آتش‌بس را پيچيده مي‌سازد.»، 29ژوئيه1988(7مرداد1367).

53.F B I S : 0408133294 B R، ميلان، مجله ايتاليائي، فاميليا كريستيانا، 10اوت1994(19مرداد1373)، صفحات 54 تا 59.

54. آسوشيتد پرس،«ارتش آزادي‌بخش در عراق».

55. F B I S: مجله «فاميليا كريستيانا».

56. F B I S: 3107194394 J N بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 19:30 به وقت گرينويچ، 31ژوئيه1994(9مرداد1373).

57. F B I S: 2601145594 J N بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 14:40 به وقت گرينويچ، 26ژانويه1994(6بهمن1372).

58. F B I S : 1807115393J N  بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 10:00 به وقت گرينويچ، 18ژوئيه1993(27تير1372).

59.F B I S : 1706171492J N  بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 16:35 به وقت گرينويچ، 17ژوئن1992(27خرداد1371).

60.F B I S :1906072992J N  بغداد، خبرگزاري عراق به زبان فارسي، ساعت 16:30 به وقت گرينويچ، 18ژوئن1992(28خرداد1371).

61.F I B S : 0508102691J N  بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 9:45 به وقت گرينويچ، 5اوت1991(14مرداد1370).

62. F B I S : 0608150291J N  بغداد، خبرگزاري عراق به زبان عربي، ساعت 14:10 به وقت گرينويچ، 6اوت1991(15مرداد1370).

63. رابرت دي مك‌فاون، نيويورك تايمز، «شورشيان ايران به نمايندگي‌ها در 10 كشور ضربه وارد مي‌آورند.» 6آوريل1992(17فروردين1371).

64.F B I S :0604184992N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 15:30 به وقت گرينويچ، 6آوريل1992(17فروردين1371).

65. F B I S :160715492N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 17:00 به وقت گرينويچ، 16ژوئيه1992(26تير1371).

66.F B I S : 121095693N C  پاريس خبرگزاري فرانسه به زبان انگليسي، ساعت 9:23 به وقت گرينويچ، 12دسامبر1992(21آذر1371).

67. آلن كوول، نيويورك تايمز، «يك ايراني در رم توسط دو مرد مسلح موتور سوار كشته شدند.» 17مارس1993(26اسفند1371).

68. برلنگيسته تيدنده، كپنهاك، دانمارك، «مركز ارتش تبعيدي در ويلاي اوستربرو»، سپتامبر1994(شهريور1373).

69. نشريات مختلف سازمان مجاهدين.

70. F B I S :1501144693P M  لندن، المجله به زبان عربي، 13 تا 19ژانويه1993(23 تا 29دي‌ماه1371)، صفحات 35 تا 39.

71. مورفي.

72. جك آرپيتون، سنت پترزبورگ تايمز، «حتي تروريست‌ها هم براي ارائه وجهه‌اي خوش از خود تحمل رنج مي‌كنند.» 21آوريل1992(1ارديبهشت1371).

73. گزارشي پيرامون وضعيت حقوق‌بشر در جمهوري‌اسلامي ايران از سوي نماينده ويژه كميسيون حقوق‌بشر ملل متحد، ر.گاليندوپل، 90 پاراگراف 184.

74. نجاش، ص 218، آبراهاميان ص 244.

75. نشريات مختلف سازمان مجاهدين، جانبداري از حقوق زنان، يكي از عناصر برنامه جديد سازمان مجاهدين خلق است كه در آثار اوليه آنان نيز وجود داشت و زنان در شاخه‌هاي نظامي سازمان مجاهدين خلق، يعني ارتش آزادي‌بخش ملي وارد شده‌اند. معهذا تحليل‌گران آكادميسين نتيجه گرفته‌اند كه فراخوان اوليه براي احقاق حقوق زنان در ايدئولوژي مجاهدين، از سوي فراكسيون ماركسيست مطرح گرديد. امروزه، رهبران زن سازمان مجاهدين خلق، غالباً نه به خاطر صلاحيت‌هاي فرديشان بلكه به دليل وابستگي‌شان به اعضا مرد سازمان، همسر، دختر، خواهر، به موقعيت‌هاي خويش دست يافته‌اند. مراجعه كنيد به آبراهاميان صفحات 168 تا 169، 181 تا 182.

76. آبراهاميان، ص 247.

77. بني‌صدر، 191 تا 193، آبراهاميان بخش 2 «تبعيد».

78. بني‌صدر، 191.

79. آبراهاميان، 248.

80. تاريخ 18جولاي1994(27تير1373) مي‌باشد و خطاب به وزارت خارجه ايالات متحده بوده است. عنوان چاپي بالاي نامه مربوط به حزب دمكراتيك كردستان ايران بوده و به‌وسيله شاهو حسيني «دفتر روابط بين‌المللي» امضاء گرديده بود. در متن كامل اين نامه آمده است: «لازم دانستيم كه موضع حزب دمكراتيك كردستان ايران در خصوص سازمان مجاهدين خلق ايران و شوراي ملي مقاومت را به اطلاع جنابعالي برسانيم.» با در نظر گرفتن تجربه عملي ما با سازمان مزبور در سال‌هاي 1981(1360) تا 1986(1365) و نقطه نظرات اين سازمان در خصوص اپوزيسيون دمكراتيك ايرانيان در همان مقطع زماني، ما مجاهدين را يك سازمان ضددمكراتيك و فرقه‌اي تلقي مي‌نمائيم كه به هيچ وجه نمي‌تواند به‌عنوان سازماني وفادار به افكارهاي دمكراتيك ايرانيان مورد اعتماد قرار گيرد. هم مجاهدين و هم دولت جمهوري اسلامي ايران داراي زمينه‌هاي ايدئولوژيكي يكسان و مشابه مي‌باشند. هيچ‌كدام از آن‌ها نمي‌توانند جامعه ايراني را به سمت دمكراسي هدايت نموده و حقوق ملي مردم كرد را در داخل كالبد و بدنه ايران دمكراتيك به رسميت بشناسند.

81. دكتر «عليار» نماينده ما در ايالات متحده در مورد موضع كلي حزب دمكراتيك كردستان ايران را در خصوص جريانات سياسي متفاوت موجود در منطقه ما، وزارت امور خارجه و بخش‌هاي ديگر دولت ايالات متحده توضيح خواهد داد.

نامه سرگشاده ديگري در 22جولاي1994(31تير1373) در يكي از شماره‌هاي روزنامه فارسي‌زبان «صبح ايران» كه در لوس‌آنجلس منتشر مي‌شود نيز به چاپ رسيده است (نامه به زبان انگليسي مي‌باشد) اين نامه خطاب بهG . S . A  در ايالت كاليفرنيا مي‌باشد و به‌وسيله «منوچهر سهيلي» رياست هيأت مديره جامعه متخصصان ايراني امضاء شده است. در متن كامل اين نامه آمده است: طبق تماس تلفني ما و پيرو درخواست جعلي كه توسط مجاهدين خلق از جانب جامعه متخصصان ايراني هيچ‌گونه درخواست و تقاضاي اخذ مجوز راهپيمائي را نداشته و اگر تقاضايي به اين منظور به اسم ما وجود دارد، بدين‌وسيله جعلي بودن آن را اعلام و تقاضاي باطل نمودن آن را داريم.

جامعه متخصصان ايراني بر اساس ماده 501 سي، 3 قانون فدرال يك سازمان غيرانتفاعي بوده كه در خصوص امور نيكوكاري، حمايت از جامعه و فعاليت‌هاي آموزشي مرتبط و فعال است.

قانون دخالت در هرگونه فعاليت سياسي را براي ما ممنوع اعلام داشته و ما نيز طبق اين قانون عمل مي‌كنيم.

مجاهدين خلق به‌منظور ترويج فعاليت‌هاي سياسي خود از نام ما بدون اجازه ما استفاده نموده است. جامعه متخصصان ايراني هيچ‌گونه ارتباط مستقيم و غيرمستقيمي با مجاهدين ندارند.

بر اساس برداشت‌هاي سناتور «مك كين» نماينده آريزونا و قطعنامه ارائه شده توسط سناتورهاي ايالات متحده و مجلس نمايندگان، مجاهدين خلق ايران يك گروه «تروريستي» مي‌باشند. آن‌ها در كشتن آمريكائيان در ايران شركت داشته و چندين سال است كه گروه مسلح نظامي شانه‌به‌شانه نيروهاي عراقي در تجاوز ويرانگرشان عليه شهرهاي ايران جنگ نموده‌اند. آن‌ها يك گروه هستند كه براي فعاليت‌هاي تروريستي خود به‌خوبي سازماندهي و تجهيز مالي شده‌اند. لطفاً يك نسخه اصلاحيه شماره 1294 را ببينيد تا نسبت به هدف فعاليت‌هاي آنان و برداشت‌هاي سناتور «مك كين» آشنا شويد.

82. سازمان مجاهدين، نشريات گوناگون.

83. در صورتي‌كه اعضاي كنگره سؤالات بيشتري دارند، استدعا مي‌شود به ليست مأخذ متخصصين كه در ضميمه 2 آمده است، مراجعه نمايند.

84. رجوي و مريم در سال 1985(1364) طي يك سري جريانات مباحثه‌انگيز ازدواج نمودند. مريم ظاهراً به‌منظور پيشبرد هدف مجاهدين، شوهر خود را طلاق داد تا با رجوي ازدواج نمايد. شوهر سابق وي كه يكي از دوستان نزديك رجوي است متعاقب آن با خواهر كوچك رهبر معاصر اپوزيسيون ايراني كه در زمان شاه در سال 1963 (1342) كشته شده ازدواج نمود.

در هنگام ازدواج رجوي وصلت و پيوند خود را با اشاره به يكي از ازدواج‌هاي مباحثه‌انگيز پيامبر محمد(ص) توجيه نمود. اشاره‌اي كه بسياري از مسلمين را رنجاند. ايرانيان همچنين مي‌گويند كه اين ازدواج بر اساس عرف اجتماعي آن‌ها قابل قبول نمي‌باشد، به خاطر اينكه اين وصلت ازدواجي بين دوستان بوده است. همسر دوم رجوي دختر بني‌صدر بوده است. آن‌ها پس از ترك بني‌صدر از شوراي ملي مقاومت از يكديگر طلاق گرفتند. همسر اول رجوي در حکومت ايران به قتل رسيد. (آبراهاميان 252 تا 253)

مفسري كه ازدواج رجوي با مريم را تجزيه‌وتحليل نموده، نوشت: «اين ازدواج بي‌نهايت احمقانه است.» اين كار، متأسفانه با طرز فكر مجاهدين كه هنوز بزرگ‌ترين رقيب آيت‌الله‌ها براي رهبري انقلاب ايران هستند مغايرت دارد. اين كشور رنج كشيده آن‌قدر مورد تاخت‌وتاز و تجاوز انواع ايدئولوژي‌ها و تعصبات مذهبي شاهان قرار گرفته كه در اين برهه از تاريخ نيز عملاً هيچ حق اختيار مطلوبي ندارد. بعد از هرگونه ظهور بي‌حدوحساب منطق مجاهدين، آدم تقريباً [حرف‌هاي] آيت‌الله‌ها را مورد استقبال قرار مي‌دهد. گوين داير، واشنگتن‌تايمز 10ژوئن1985(20خرداد136).

85. همان منبع، ص 26.

86. هادي شمس‌حائري، ايران تايمز، 3 و 17سپتامبر1993(12 و 26آذر1372)، ايران تايمز كه در واشنگتن دي.سي منتشر مي‌شود، «يك هفته‌نامه مستقل» تلقي مي‌گردد كه «خطاهاي رژيم خميني و نيز اخبار مربوط به تبعيديان سرشناس ايراني را دنبال مي‌كند.» فرانك اودانل، «تبعيديان آيت‌الله»، اكتبر 1994(مهر1373).

87. والرمن.

88. مورفي.

89. F B I S: 1706105792N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 10 به وقت گرينويچ، 16ژوئن1992(26خرداد1371).

90. F B I S: 1803215194N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 18 به وقت گرينويچ، 18مارس1994(27اسفند1372).

91. F B I S:1706105792N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 10 به وقت گرينويچ، 16ژوئن1992(26خرداد1371).

92.F B I S : 206162593N C  صداي مجاهد به زبان فارسي، ساعت 18 به وقت گرينويچ، 11ژوئن1993(21خرداد1372).

93. براي اطلاعات بيشتر، لطفاً مراجعه كنيد به بخش طبقه‌بندي شده در ضميمه يك، همچنين مراجعه كنيد به: چوبين وتريپ ص 80، ابلانس ص 126 كوردزمن ص 105، ديليپ هيرو «طولاني‌ترين جنگ» (نيويورك، روتلخ، 1991(1370)) ص 246.

94. F B I S: «فاميليا كريستيانا»

«ضميمه 2»

«فهرست كارشناسان»

اشخاص ذيل آن دسته از كارشناسان موضوع ايران مي‌باشند كه بنا به تقاضاي وزارت امورخارجه، پذيرفتند تا از اعضاي كنگره درباره مجاهدين و موضوعات مرتبط با آن تحقيقات بيشتري را به عمل آورند:

«دكتر يرواند آبراهاميان، استاد تاريخ، دانشگاه سيتي نيويورك»؛

«دكتر شاول بكش، كلارنس رابينسون استاد تاريخ، دانشگاه جورج ماسون»؛

«دكتر بهمن بختياري، استاد علوم سياسي، دانشگاه مين»؛

«»دكتر علي بانو عزيزي، استاد روانشناسي اجتماعي و تاريخ معاصر ايران، كالج بوستون»؛

«دكتر جيمزا. بيل، رئيس مطالعات بين‌المللي، كالج ويليام و مري»؛

«دكتر ريچارد باليت، رئيس انستيتو خاورميانه، دانشگاه كلمبيا»؛

«دكتر پاتريك كلاسيون، فراخانه تحصيلات ملي، دانشگاه دفاع ملي»؛

«دكتر ريچارد كتام، استاد حقوق سياسي، دانشگاه پيتزبرگ»؛

«دكتر گراهام فولر، عالم سياسي، راند دفتر واشنگتن دي.سي»؛

«دكتر مارك گازيوروفسكي، استاد حقوق سياسي، دانشگاه لوئيزيانا»؛

«دكتر گرگوري كاز، استاد دانشگاه كلمبيا در علوم عربي و اسلامي و شوراي روابط خارجي»؛

«دكتر جرولد گرين، رئيس تحقيقات، قسمت روابط بين‌المللي، رئيس مركز تحقيقات خاورميانه، دانشگاه آريزونا»؛

«دبل يو.اسكات هراپ، استاد حقوق سياسي، دانشگاه ويرجينيا»؛

«دكتر اريك هوگلاند، ناشر روزنامه خاورميانه»؛

«دكتر فرهاد كاظمي، استاد حقوق سياسي، دانشگاه نيويورك»؛

«دكتر نيكي كدي، استاد حقوق سياسي، دانشگاه كاليفرنيا لس‌آنجلس»؛

«دكتر جفري كمپ، همكار اول، كارني ايندومنت براي صلح بين‌المللي»؛

«دكتر محسن ميلاني، استاد حقوق سياسي، دانشگاه فلوريداي جنوبي»؛

«دكتر روي متحده، استاد تاريخ، دانشگاه هاروارد»؛

«مهدي نوربخش، انستيتو تحقيقاتي مطالعات اسلامي، هيوستن، تگزاس»؛

«دكتر روح‌الله رمضاني، رئيس امور خارجي و دولتي ودرو ويلسن، دانشگاه ويرجينيا»؛

«دكتر خسرو شاكري، معاون سردبير، دايره‌المعارف ايرانيكا، دانشگاه كلمبيا، از اعضاي مؤسس پيمان دفاع از حقوق‌بشر در ايران»؛

«دكتر گري سيك، استاد ارشد تحقيق، استاد همكار در علوم سياسي، دانشگاه كلمبيا»؛ «دكتر جان وانز باي، رئيس مركز مطالعات بين‌المللي، دانشگاه پرنيستون»؛ «آندرو وايتلي، عضو مشاورتي انستيتو خاورميانه، رئيس سابق ناظر حقوق‌بشر خاورميانه و رئيس سابق خبرنگاران بي‌بي‌سي، ايران»؛

«دكتر ماروين زونيس، استاد اقتصاد سياسي بين‌المللي، مدرسه فارغ‌التحصيلي تجارت، دانشگاه شيكاگو».


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان