سال 1315 در روستایی از توابع دیواندره متولد شد. دوران کودکی را به فراگیر قرآن و فرائض دینی گذراند. شانزده سال بیشتر نداشت که با دختری مومن، از خانواده ای متدین پیوند ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند پسر و 5 دختر است.
این شهید، عالمی متدین، همسری مهربان و فداکار، پدری دلسوز و موفق و راهنمایی به تمام معنا برای همه آنان که او را میشناسند بود.
شهید از زبان همسر
زهرا امینیزاد همسر شهید اللهمرادی در مورد خصوصیات اخلاقی شهید میگوید: همسرم مردی متدین و شجاع بود. هیچگاه زور و ظلم را تحمل نمیکرد، شدیدا مخالف رژیم طاغوت بود و تا زمان پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی (ره) از مبارزه علیه سلطهگران دست نکشید.
او در روزهای اول پس از پیروزی انقلاب با حضور در جهاد سازندگی و خدمت به مردم محروم، یاد و خاطرهای فراموش نشدنی برای مردم دیواندره به جا گذشت.
بارها و بارها از طرف اشرار ضدانقلاب تهدید شد و حتی اطرافیان و بستگانش را به گروگان گرفتند تا حاج ابراهیم دست از خدمت به اسلام و انقلاب بکشد، اما او هیچگاه از آرمانش دور نشد و هر روزش بیشتر از روز قبل در حمایت از جبهه حق فعالیت میکرد.
نحوه شهادت شهید از زبان همسر
شب 14 بهمن ماه 1362 که ایشان به شهادت رسید، سریال سربداران از یکی از شبکههای سیما پخش میشد که ایشان در هنگام مشاهده فیلم و شهادت شیخحسن جوری، آرزو کرد که سرنوشتی اینچنینی داشته باشد.
همان شب به دلیل کسالت و درد پا او را به همراه پسر کوچکم به بیمارستان بردیم، حالش مساعد نبود اما پسرمان را به خانه بازگرداند و گفت: من هم پس از مداوا به خانه میآیم.
بعد از رفتن پسرمان، دکتر بار دیگر همسرم را معاینه کرد و گفت: اگر میخواهید زنده بماند باید او را به بیمارستان سنندج منتقل کنید. در آن دوران جاده ها ناامن بود اما ما چارهای نداشتیم. من خواستم سری به منزل بزنم بعد راهی سنندج شویم که دقایقی بعد از رفتن من و خارج شدن دکتر و پرستار از اتاق، عدهای چادر به سر با معرفی خود به عنوان پرستار به اتاق همسرم میروند و او را به زور در حالی که جلوی دهانش را گرفته بودند کشان کشان از بیمارستان بیرون میبرند.
آنها در اوج شقاوت، سوزن سرم را داخل دستش شکسته بودند و وی را به خارج از شهر دیواندره بردند. همسرم که شرایط را اینگونه دیده بود از آنها خواسته بود که اجازه بدهند دو رکعت نماز بخواند و بعد از آن هرکاری که دوست دارند انجام دهند.
اما تروریست ها از ترس مطلع شدن سپاه و تعقیب آنان، ایشان را در حالی که به سجده رفته بود به رگبار گلوله بسته و به شهادت میرسانند.
فردای آن شب در حالی که هنوز خون از بدنش جاری بود تعدادی از نیروهای سپاه دیواندره پیکرش را پیدا کردند.