روايت مرصاد؛ همراه با سربازان مرصاد

Mersad

عمليات غرور آفرين مرصاد بيش از آنکه اهداف منافقين براي دست درازي به کشورمان را برآورده کند، مجالي بود براي رزمايش غيرتمندي مردان اين آب و خاک که با گذشت تنها يک هفته از پايان جنگ تحميلي و اتمام امتحان بزرگ دفاع مقدس، حميّت خود را در دفاع از کيان کشورمان به نمايش گذاشتند.

داشته‌هاي اين عمليات پر افتخار که درطي آن دست کثيف منافقين براي هميشه از دست اندازي به خاک مقدس جمهوري اسلامي کوتاه شد، تنها منوط به همين عمليات نيست و حفظ ميراث آنچه دراين کارزار به وقوع پيوسته،‌ درست همانند حفظ ياد و خاطره تمام عمليات‌هاي دوران دفاع مقدس،‌ مسئوليتي است سنگين براي روشنگري نسل‌هاي امروز و فرداي ايران زمين، تا آنها که نبوده‌اند، بدانند براي ماندن وجب به وجب اين آشيانه پر مهرخون‌هاي زيادي ريخته شده و حماسه‌هاي زيادي خلق شده است.

گروه تفحص جنگ کانون هابيليان(خانواده شهداي ترور کشور)‌ با علم به همين موضوع چندي است در راستاي بازخواني پرونده عمليات مرصاد گام برمي‌دارد و در حال تدوين تمام داشته‌ها و رخدادهاي اين عمليات و آثار بعد از وقوع اين عمليات مي‌باشد.

متن زير بازخواني خاطره اين عمليات غرور آفرين است که با حضور چند نفر از بازماندگان پرافتخار اين عمليات و در فيلمي مستند است که توسط صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران – در منطقه عملياتي مرصاد – تهيه شده است.

سرهنگ رخسي فرمانده سپاه سرپل ذهاب:

بسم ا... الرحيم الرحيم.اينجا که ما در حال حاضر مستقر شده‌ايم ارتفاعات «ريخک» است. سمت راست بنده روستاي ريخک و سمت چپ هم ارتفاعات هميشه سرافراز بازي دراز است و در پشت سر ما هم- همانطور که ملاحظه مي‌کنيد- ارتفاعات«دانه خشک» است و سمت غرب ما هم ارتفاعات «قراويز» و روستاي قراويز قرار دارد. در سمت راست اين روستا هم دشت ذهاب قرار دارد و ارتفاعاتي که هم اکنون در تصوير مي‌بينيد، شهر سرپل ذهاب، ارتفاعات «ميان کل» است.

مجري:‌در بررسي و تجزيه و تحليل عمليات‌هاي دوران دفاع مقدس به عمليات ويژه و منحصر به فردي بر مي‌خوريم که مرصاد نام دارد و از ابعاد جهات گوناگوني قابل بررسي است. بعد از پذيرش قطعنامه 598 از سوي کشورمان، رژيم عراق به مدت يک ماه از پذيرش آن خودداري کرد و در اين مدت دو حادثه بزرگ رخ داد که يکي حمله مجدد عراق به مرزهاي غرب و جنوب کشورمان و ديگري حمله بزرگ و سازمان يافته منافقين و تحت حمايت رژيم بعثي صدام و از محورهاي سرپل ذهاب، اسلام آباد تا نزديکي کرمانشاه بود که نهايتاً در تنگه چهار زبر زمين‌گير شدند.

سردارناصح (فرمانده وقت لشکر نبي اکرم):

ما قطعنامه را پذيرفتيم و اين مسئله رسما بيست و هفتم1367 از صدا و سيما اعلام شد. روز بيست و هفتم تيرماه، منافقين به نيروهاي خود آماده باش دادند. در اين جا نکات قابل بررسي وجود دارد و آن اينکه از زمان اعلام آماده باش به نيروهاي منافقين تا زمان آغاز عميات بر عليه کشورمان يک هفته زمان گذشت و حقيقيت اين است که از زمان اعلام آتش بس توسط جمهوري اسلامي شوک شديدي به منافقین وارد شد.

سردار کوثري:

بايد به اين مسئله اشاره کنم که تصميم تاريخي امام خميني(ره) همه دنيا را غافلگير کرد زيرا امام خيمني(ره) نه به غرب وابسته بود و نه به غرب و حرف و کلام ايشان برخواسته از کلام خدا و حکم اسلام بود.

مهندس شرفي(فرماندار سرپل ذهاب):

قرار بود يک سري وضعيت‌هاي جديد و شکننده براي مان به وجود بياورند.

سردار کوثري:

توطئه‌هاي بسيار بزرگ و وسيعي را بر عليه مردم کشورمان تدارک ديده بودند که با درايت امام (ره) در پذيرش قطعنامه، تمام اين توطئه‌ها نقش بر آب شد. اما دشمنان ما در آن مقطع جنايت‌هاي زيادي بر عليه مردم کشورمان انجام دادند و در دوازدهم تيرماه بود که هواپيماي مسافربري ما را با موشک‌هايي که از روي ناو شليک شده بود ساقط کردند.

مهندس شرفي:

اين نکته قابل تامل است که به محض پذيرش قطعنامه توسط کشورمان، آمريکا، بعثي‌ها و منافقين دست‌پاچه شدند. دشمنان ما جنگ 8 ساله‌اي را بر عليه ما تدارک ديده‌ بودند که هيچ نتيجه‌اي در بر نداشته بود.

سردار شهيد شوشتري(جانشين فرمانده نيروي زميني سپاه):

ما در قرارگاه نجف در جاده آبادان مستقر بوديم، آماده مي‌شديم براي انجام عملياتي که مقابله با نظاميان عراقي بود که در ايستگاه حسينيه پيشروي کرده بودند و بخشي از منطقه رابه تصرف خود درآورده بودند. آن زمان ما لشکرها را آماده مي‌کرديم براي انجام عمليات در آن منطقه که از غرب کشور تماس گرفتند و اعلام کردند دشمن درمنطقه غرب کشور تا شهر کرند پيشروي کرده است.

مجري: رژيم بعث بعد از اشغال شهرهاي سرپل ذهاب و قصر شيرين راه را براي منافقين هموار ساخت.

سرهنگ رخسي:

سحرگاه 31 تيرماه سال 67 بود که نيروهاي منافقين با عبور از تنگه تيرکوه، بيشکان و دشت ذهاب،‌تهاجم خود را به شهر سرپل ذهاب آغاز کردند و با گسترش يگان‌هاي پياده و زرهي در داخل شهر، به مدت دو روز در سرپل ذهاب ماندند. شهر هم خالي از سکنه شده بود اما هنوز در برخي از روستاهاي اطراف کشاورزان حضور داشتند.

مجري: نقطه رهايي منافقين سرسپرده از تنگه «کل داود» سرپل ذهاب بود. (منافقين با جمع آوري ديگر ضد انقلاب سرسپرده از کشورهاي مختلف، با بهره گيري از جنگ افزارهاي اهدايي صدام و ديگر اربابان خود، حمله را از تنگه پاتاق به کشور عزيزمان آغاز کردند.

سردار ناصح(فرمانده وقت تيپ نبي اکرم(ص):

منافقين يک بسيج همگاني به همه نيروهاي خود در سراسر دنيا مي‌دهد و نيروهاي خود را جمع مي‌کند و کل استعداد نيروهاي خود را براي اين عمليات به 5 هزار نفر مي‌رساند و مجموع آنها را در 23 تيپ که هر تيپ بين 152 تا 200 نفر بود ساماندهي مي کند و سازمانش را متحول مي‌کند. در مدت زمان يک هفته‌اي که سران سازمان اعلام آماده باش و فراخوان مي‌دهند به نيروهايشان، تجهيزات زيادي از جانب عراق به آنها داده مي‌شود که شامل 100 تانک و نفربر، 1000 خودرو،‌به همراه 300 عدد انواع خمپاره انداز و انواع موشک‌هاي ضد هليکوپتر بود و به نيروهاي اين فرقه قبل از آغاز تهاجم به خاک کشورمان آموزش‌هاي لازم براي استفاده از اين تجهيزات داده شد.

Mersad5

سردار کوثري:

اعزام افراد اين گروهک از 31 تير آغاز شد و تا 2 مرداد ادامه داشت. بسياري از نيروهايي که سران اين فرقه فراخوان دادند و جمع کرده بودند و از آمريکا،‌پاکستان، کانادا، آلمان، ترکيه و برخي ديگر از کشورها آمده بودند،‌تا آن زمان حتي يک تير هم شليک نکرده بودند.

 

مجري: اينکه منافقين به عنوان يک دشمن متجاوز به خاک کشورمان تجاوزکرده بودند،‌ باز هم حمايت دست آمريکا در کار بود که اين بار از آستين منافقين بيرون آمده بود.

سرهنگ رخسي:

ارتش عراق براي پشتيباني از منافقين گردنه پاتاق را که موضع اصلي رزمندگان اسلام بود به شدت زير آتش توپخانه و بمباران‌هاي شديد هوايي قرار دادند و در پشتيباني از اين سازمان روستاهاي اطراف جاده‌ها مخصوصا روستاي «زرده» و روستاي «سرمير» و اطراف آن بمب باران شيميايي شد و تعداد زيادي از مردم روستاهاي اطرف شهر سرپل ذهاب دراين عمليات به شهادت رسيدند و منافقين ساعت 4 بعد از ظهرهمان روز با عبوراز گردنه پاتاق حرکت خودشان را به سمت شهر «کرند غرب» ادامه دادند.

سردار شهيد شوشتري:

براي آنکه منافقين به اهداف خود برسند، هليکوپترهاي عراقي در خدمت منافقين بودند و همه گونه پشتياني از آنها انجام دادند تا منافقين به اهداف خود برسند.

مجري: هم زماني هجوم منافقين و ارتش بعث عراق در روزهاي پاياني جنگ که در اوايل مرداد ماه 1367 و بعد از پذيرش قطعنامه 598 صورت گرفت بيانگر اتحاد نامقدس دشمنان خارجي و مزدوران داخلي در برابر انقلاب و ملت مسلمان ايران بود.

سردار ناصح:

دراين ميان معلوم بود که بخشي از نيروهاي منافقين براي اين عمليات خيلي خوب آماده شده بودند و بخشي ديگر که از خارج از عراق آمده بودند اصلا نسبت به مسائل جنگ هيچ شناخت وتوجيهي نداشتند.

مهندس شرفي:

منافقين در امتداد جاده پيش مي‌رفتند و اصلاً معتقد نبودند که بايد براي مسير حرکتي خود حفاظت بگذارند و اقدامات تاميني را انجام دهند. آنها با اين ديدگاه توانستند ظرف چند ساعت شهر کرند و اسلام آباد را با اتکا به جاده پشت سر بگذارند و به تنگه مرصاد برسند و اصلا فکرش را هم نمي‌کردند که نيروهاي دفاعي ما در تنگه مرصاد جلوي آنها را خواهند گرفت.

سردار سليم آبادي(فرمانده وقت لشکر 71 روح الله):

چيزي بالغ بر 100 دستگاه «کاسکاول» يا «دژرک» که سرعتشان بالغ بر 120 کيلومتر هم بود داشتند که نو بود و تازه براي اين عمليات مورد استفاده قرارمي‌گرفت. هدفشان براي استفاده از اين تانک اين بود که بتوانند خيلي زود خودشان را به مرکز کشور برسانند. تعداد تيپ‌هاي آنها مشخص بود و تعداد فرماندهان آنها و مشخص کرده بودند که هر تيپ بايد تا کجا پيش روي کند.

سردار ناصح:

آنها با همين برنامه ريزي آمدند و تا نزديکي اسلام آباد طبق زمان بندي خودشان پيش آمدند.

مجري: سرکرده منافقين در شهر اسلام آباد و بر روي خودروي ضد گلوله‌اش دست به کشتار مردم بي‌دفاع و مدافعين شهر زد.

سردار ناصح:

منافقين در اسلام آباد جنايات زيادي انجام دادند. پس ازآنکه ما شهر را از وجود دشمن پاکسازي کرديم، کاملاً مشخص شد که در مدت 48 ساعتي که در شهر بودند چقدر جنايت انجام دادند. منافقين به بيمارستان حمله کرده بودند و همه مجروحين را شهيد کرده بودند و تعدادي را هم زنده آتش زده بودند. وسط بيمارستان هم يک تل آدم را روي هم ريخته بودند و آتش زده بودند و يا مثلا سمت کرند شاهد بوديم پشت پمپ بنزين 11 نفر سرباز و بسيجي را دست بسته اعدام کرده بودند.

 

Mersad4

يک شاهد عيني: شب که آمدند توي شهر هر که را مي‌ديدند مي‌گرفتند و تيرباران مي‌کردند و من که خودم در اينجا بودم، شب که مي‌خواستيم فرار کنيم به سمت کوه‌ها، با تيربار مردم را هدف قرار دادند و تعداد زيادي را شهيد کردند. اينکه ادعا مي‌کنند بامردم کاري ندارند دروغ محض است.

سردار کوثري:

ازآن به بعد ديگر ورق برگشت.

مجري: مردم شريف ايران بعد از اطلاع از تجاوز منافقين، با خروش برآمده از فطرت خداجوي خويش اين اتحاد دشمنان قسم خورده ايران و اسلام را بر نمي‌تابند و پاي در مصاف دشمنان داخلي ديروز و خائنين به مرز و بوم مي‌گذارند.

سردارناصح:

20 تا از يگان‌هاي ما از جنوب حرکت کردند و از سمت جاده سه راه ملاوي که اين طرف اسلام آباد بود آمدند، يعني دقيقا از کمر منافقين.

سردار سليم آبادي:

بنا شد ما در فرودگاه اضطراري ارتش که پشت اسلام آباد غرب داشتند پياده شويم تا قسمت اسلام آباد غرب را با تنگه چهارزبر قطع بکنيم، يعني يک فاصله‌اي راقطع کنيم وکمين 2 تا سه کيلومتري بزنيم تا انهدام زيادي از منافقين را در آنجا داشته باشيم تا هم فشار منافقين از چهار زبر برداشته شود و هم اينکه يک قسمت تجزيه بشود. ما در فرودگاه اضطراري پياده شديم و بلافاصله آمديم و سه راهي را گرفتيم. به عبارتي از کنار پمپ بنزين تا يک ايستگاه تقويت فشار برق که وجود داشت را گذاشتيم براي آنها و از نزديکي آنها کمين زديم که طول اين کمين دو تا سه کيلومتر بود. منافقين هم از همه جا بي خبر بودند و مي‌آمدند و مثل لقمه آماده در دام نيروهاي ما مي‌افتادند. از 4 بعد از ظهر تا 9 صبح روز بعد يگان‌هاي ما آنجا بود و 64 تا از خودروهاي زرهي آنها را منهدم کرديم، جالب اينجا بود که تا چند ساعت اول خيلي از منافقين از اصل ماجرا خبر نداشتند، يعني ما 20 تا 30 خودرو آنها را زده بوديم و اصلا خبردار نشده بودند. هر کدام از منافقين که از چهار زبر مي‌آمدند مي‌افتادند توي کمين بچه‌هاي ما و زير آتش حملات ما قرار مي‌ گرفتند. هيچ کدام از منافقيني که آنجا بودند قدرت فرار نداشتند و ما هم کساني را که هدف قرار مي‌داديم قطعا کشته مي‌شدند وهر کدام از منافقين هم که قصد داشت از اسلام آباد به سمت چهار زبر بيايد در اين کمين که ايجاد کرده بوديم گرفتار مي‌شد.

سردار کوثري:

ساعت ده بود و من چند دقيقه‌اي بود که رسيده بودم آنجا. دنبال بچه‌هايي مي‌گشتیم که با آنجا آشنايي داشته باشند؛ کساني مثل سردار سليم‌آبادي که آنجا ديدمشان و اوضاع و احوال را از آنها پرسيدم. ستون منافقين را که در اصل ستون پشتيباني آنها بود، آنچنان منهدم کردند که در طول شب تا کل منطقه را روشن کرده بود. اين انهدام‌ها وحشتي در دل منافقين انداخته بود، ما هم از رو به رو به آنها زديم و هم از پشت سر آنها را غافلگير کرده بوديم.

سردار ناصح:

دقيقا آنجايي که خط بين ما و آنها مشخص شد، در چهار زبر بود، چهار زبر يک حسن داشت و آن اينکه يک گردان از بچه‌هايي که از لشکر انصار الحسين همدان بودند در چهار زبر مستقر بودند.

سردار کوثري:

نقش بارز هوانيروز که در کرمانشاه مستقر بود، در آنجا بسيار قابل ذکر و شايان بود. با اين هماهنگي‌هايي که ما داشتيم، منافقين نه تنها دستشان به جايي نرسيد،‌بلکه بيش از پيش آبرو و اعتبارشان را از دست دادند.

سردار شهيد شوشتري:

وحدت و انسجامي که در اين عمليات بين ارتش و سپاه وجود داشت، هوانيروز را در کنار لشکرهاي سپاه مي‌ديديم که در خط مقدم جبهه حضور دارد. نيروي هوايي ارتش در کنار لشکرهاي ما به خوبي مي‌جنگيد و پشتيباني بسيار خوبي ازما انجام مي‌داد.

سردار ناصح:

ازهمان روز اول واقعاً نيروي هوايي و هوانيروز ارتش خيلي خوب پاي کار آمدند و خدا رحمت کند شهيد صياد را که هليکوپترها را شخصاً هدايت مي‌کرد و هواپيماها را خيلي جاها خود ايشان هدايت مي‌کرد و به اين ترتيب مراکز منافقين را با هواپيما و هليکوپتر زدند.

سرهنگ علياني:

عمليات تثبيت دشمن و ممانعت از ادامه پيشروي آنها درتنگه مرصاد اجرا شد. اين محدوديت‌ها از يک طرف در ارتفاعات حسن آباد و از طرف ديگر در ارتفاعات چهارزبر محدود شد و يک سد دفاعي مقابل دشمن ايجاد شد و دشمن به محاصره افتاد.

سردار شهيد شوشتري:

براي پيروزي ما در اين عمليات،‌حضور هوشمندانه مردم در صحنه‌هاي دفاعي قابل ذکر بود. با وجود اينکه استکبار اينگونه برداشت کرده بود که مردم ما سست شده‌اند.

سردار کوثري:‌

اين حضور بي سابقه ترين حضور مردم در طول تاريخ جنگ بود.

سردار کوثري:

رهبري والاي امام به گونه‌اي بود که ارتباط معنوي زيادي ميان ايشان و مردم برقرار شده بود و براي دفاع از وطن نيز مردم ما گوش به زنگ فرمان ايشان بودند.

سردار ناصح:

در طول عمليات مرصاد افراد زيادي بودند که در جنگ سلاح به دست نگرفته بودند اما در اين عمليات سلاح به دست گرفتند و از اين نمونه بسيار بود.

سردار سليم‌آبادي:

‌فراموش نمي‌کنم که هر چه در توان مردم اسلام آباد غرب بود دريغ نکردند و حتي نان و آب هم آوردند براي رزمنده‌ها.

مجري: همان‌هايي که حماسه فتح خرمشهر و آبادان را رقم زدند، در اين عمليات هم خون‌شان را فداي آزادي کشور کردند.

مهندس شرفي:

در مرصاد خداوند با ما بود و با دور انديشي حضرت امام،‌اينها آمدند و در دام ما قرارگرفتند و آن ضربه نهايي را به منافقين وارد کرديم.

سردار شهيد شوشتري:

اين بود که نام اين عمليات با توجه به کمين گاه بسيار خوبي که در مقابل دشمن ايجاد شد،‌به نام عمليات مرصاد نام گزاري شد.

سردار کوثري:

همه اين پيروزي از اراده خداوند بود که اين چنين بلايي بايد به سر اين دشمنان مي‌آمد. اين روحيه شجاعت و ايثارگري باعث شد تا بالاخره، هم استکبار هم ارتش بعث عراق و هم منافقين، همه اينها دراين عمليات سرکوب شوند و اين روحيه الهي بود.

مجري: آري عزيزان، شناخت دقيق ماهيت و اهداف گروهک منافقين عمق اين کلام امام راحل است که فرمودند منافقين از کفار هم بدترند.

 

Monafeqinalqaede


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31