در شهادت برادرانمان چیزی جز زیبایی ندیدیم

Aberehخانواده آبره، خانواده‌ای از روستای چاهک، از توابع تربت‌جام است. پدر بزرگوار این خانواده که سال 13۷۳ به رحمت خداوند رفته کشاورز بوده و مادرشان که با تمام سختی‌های روزگار 10فرزند را به مرحله جوانی رساند، پس از شهادت ناگهانی 4 پسرش در 26مهر1376 به دست تروریست‌ها بیمار شد و اکنون در بستر بیماریست.

شهید غلام‌عباس آبره

متولد: ۲۰شهریور۱۳۵۰

تحصیلات: دیپلم

شغل: کشاورز


شهید محمدصادق آبره

متولد: فروردین ۱۳۵۳

تحصیلات: دوم راهنمایی

شغل: کشاورز


شهید حسین آبره

متولد: ۲مرداد۱۳۵۶

تحصیلات: دیپلم

شغل: کشاورز


شهید عبدالله آبره

متولد: ۱اسفند13۵۷

تحصیلات: اول دبیرستان

شغل: کشاورز

ده فرزند خانواده آبره که فاصله سنی‌شان باهم بسیار کم است سال 13۶۲ برای ادامه تحصیل به مشهد آمدند و در خانه‌ای اجاره‌ای زندگی کردند. با توجه به شرایط اقتصادی خانواده، بچه‌ها فقط عید و تابستان‌ها به دیدار والدینشان می‌رفتند. بعد از وفات پدرشان پسر‌ها برای انجام کارهای مزرعه به روستا بازگشتند و مدتی بعد هم دختران خانواده به آن‌ها در روستا پیوستند.

هنوز مدتی از جمع شدن دوباره اعضای خانواده دور هم نگذشته بود که گروهک تروریستی طالبان چهار پسر این خانواده را به خاطر عضویت در پایگاه بسیج روستا به اسارت برده و به شهادت می‌رساند. پیکر پاک شهدا ۱۴ روز بعد در کوه‌های اطراف روستا پیدا شد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

تیم سر‌گذشت‌پژوهی بنیاد هابیلیان این هفته به دیدار خانواده این شهدای بزرگوار در یکی از محلات فقیرنشین مشهد رفته و آنچه در ادامه می‌آید گزارش این دیدار است:

خانواده‌ای که چهار پسرشان هم‌زمان شهید شدند. تصوّر چنین واقعه‌ای برایمان خیلی سنگین بود. با اشتیاقی بی‌وصف و غمی که درعمق وجودمان بود راهی منزل شهیدان آبره شدیم. خواهران شهدا با روی گشاده به استقبال‌مان آمدند. مادر هم حضور داشت ولی بعد از شهادت پسرانش دچار فراموشی و بیماری‌های سختی شده بود.

ضربان قلبمان از حد گذشته بود. مانده بودیم از شهید غلام‌عباس بپرسیم یا شهید محمدصادق یا شهید محمدحسین یا از شهید عبدالله؟! چه باید بگوییم؟! می‌توانیم همراه و شریک دل شکسته‌شان شویم؟ با بسم‌الله شروع کردیم:

برایمان از برادرانتان بگویید:

-خیلی خوب بودند. خیلی خوب...

انگار زبان هم از گفتن خصوصیات شهدا ناتوان شده بود. بالاخره صحبتمان گرم شد و قلبمان سبک‌تر. زمانی که از خواهران شهدا خواستیم روز واقعه را روایت کنند با تمام وجود شرمنده‌شان بودیم. خواهر بزرگ‌تر با دلی پرغم ولی صبورانه واقعه را این چنین شرح داد: «بعد از نماز مغرب برادرانمان از مسجد برگشتند. سفره شام را پهن کرده بودیم. تازه نشسته بودیم که عده‌ای به زور وارد خانه شدند، دستان برادرانم را بستند و بردند. خانم‌ها را هم در یک اتاق زندانی کردند. چند روز بی‌خبر بودیم تا اینکه...»

«ما اهل روستای چاهک تربت‌جام هستیم. پدرمان کشاورز بود و مادرمان خانه‌دار. پدر مرد مهربان و خوبی بود و به مسائل دینی خیلی اهمیت می‌داد. همیشه قبل از اذان صبح بیدار بود و قرآن می‌خواند. در سال ۱۳۶۲ زمانی که برادر بزرگ یعنی غلام‌عباس اول راهنمایی بود برای درس خواندن به همراه خواهر بزرگ که هجده ساله و ازدواج کرده بود آمدیم مشهد. پدر و مادر به همراه خواهر کوچک‌تر روستا بودند. پدرمان سال ۱۳۷۳ در یک تصادف به رحمت خدا رفت. مادرمان هم از بعد شهادت پسرانش دچار مریضی‌های قلبی و عصبی شد و کم کم دچار فراموشی، به طوری که الان هیچ کداممان را نمی‌شناسد.

شهید غلام‌عباس آبره متولد ۱۳۵۰ بزرگ‌ترین برادر بود. بسیار خوشرو و مهربان بود. از میان تمام برادرانم غلام‌عباس با خواهر‌ها محترمانه‌تر برخورد می‌کرد. از ۶ سالگی برای کمک در کشاورزی همراه پدر می‌رفت. چون برادر بزرگ بود احترام خاصی برایش قائل بودیم و بسیار دوستش داشتیم. هیچ‌گاه صدایش را بلند نمی‌کرد و به خاطر موقعیت سنی‌اش زور نمی‌گفت. علاقه زیادی به کتاب خواندن داشت. بیشتر رساله علما و کتاب‌های علمی می‌خواند. بسیار تمیز و مرتب بود و هیچ وقت ندیدیم که حتی در زمستان کفش سفیدش لکه‌ای داشته باشد. آنقدر آرام بود که دوست داشتیم همیشه با او صحبت کنیم. با وجود او آرامش زیادی احساس می‌کردیم. تنها حساسیتی که داشت حجاب بود.

زمانی که می‌خواست دوستی انتخاب کند تنها معیارش این بود که اهل نماز باشد. بعد از گرفتن دیپلم به سربازی رفت. مدت زیادی نگذشت که ازدواج کرد. حدود یک ماه از عقدش گذشته بود که به شهادت رسید.

Abereh1برادر بعدی محمدصادق آبره متولد ۱۳۵۳، پسری شوخ طبع بود. از چهارم ابتدایی تا سوم راهنمایی در مشهد درس خواند. بعد از آن تصمیم گرفت به روستا برود تا کمک کار پدر باشد. علاوه بر کشاورزی، خادم مسجد روستا بود. بسیار اهل کار و تلاش بود و از بیکاری پرهیز می‌کرد. اگر زمانی مسئله‌ای ناراحتش می‌کرد، اصلا سر و صدا نمی‌کرد و فقط از خانه خارج می‌شد.

قبل از غلام‌عباس رفت سربازی می‌گفت: «می‌خواهم زود‌تر زندگیم را رو‌به‌راه کنم.»

فکرکنم به فکر ازدواج بود!

بعد از او شهید محمد حسین آبره متولد ۱۳۵۶ بچه هشتم خانواده بود. دوم ابتدایی بود که به مشهد آمدیم. خوش اخلاق و بسیار صمیمی بود.

در جلسات قرآن شرکت می‌کرد و عاشق شهادت بود. برای سربازیش عکسی گرفته بود. زمانی که عکسش را به ما نشان داد، گفت: «همین را زمان شهادتم بزرگ کنید.» شب آخر، قبل از شهادتش، گوشه‌ای نشسته بود و سیبی به سمت بالا پرتاب می‌کرد. می‌گفت: «این سیب بوی بهشت می‌دهد.»

دو ماه پیش از شهادتش وصیت نامه‌اش را نوشته بود.

عبدالله آبره بچه شوخ طبعی که خنده از لبانش جدا نمی‌شد هم متولد ۱۳۵۷ بود. با محمد حسین خیلی صمیمی بودند. بسیار مهربان بود. دوم دبیرستان بود که شهید شد.

چهار برادرم در تاریخ ۲۶‌مهر‌۱۳۷۶ دعوت حق را لبیک گفتند و به دست گروهی قاچاقچی که اجیر‌شده طالبان بودند به شهادت رسیدند.

همه برادر‌هایمان عضو بسیج بودند. بسیار مقید بودند و نمازشان را در مسجد می‌خواندند. آن شب بعد از نماز که از مسجد برگشتند تازه سفره شام را پهن کرده بودیم. در‌‌ همان زمان عده‌ای به زور وارد خانه شدند. دست‌های برادرانمان را بستند و از خانه بیرون بردند و در‌ها را روی ما قفل کردند. روز بعد نیروهای انتظامی آمدند و در را روی ما باز کردند و تعدادی عکس از برادرانم برای شناسایی گرفتند. حدود ۱۴ روز از اسارت برادر‌ها گذشته بود و ما بی‌خبر بودیم. مادرمان خیلی بی‌تاب بود و شبی نبود که همسایه‌ها از گریه‌های مادرم آسایش داشته باشند. روز پانزدهم بود که خبر آوردند برادرهای ما به همراه شش نفر دیگر از پسران روستا به شهادت رسیده‌اند و پیکرشان در کوه‌های اطراف پیدا شده است. شهادت برادرانمان خیلی سخت بود و داغ سنگینی بود برای تک تک اعضای خانواده؛ اما توسل کردیم به حضرت زینب سلام‌الله علیها. بعد از شهادت برادر‌ها سختی‌های زیادی کشیدیم و مادرمان دچار بیماری‌های سختی شد. هر چند دل شکسته‌ایم و این داغ هرگز تسکین نمی‌یابد؛ اما در شهادت برادرانمان چیزی جز زیبایی ندیدیم.


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان