جلال گنجه ای و تحریف تاریخ اسلام

روانشناسان معتقدند نام و نام خانوادگی افراد بعضاً با خصوصیات و روحیات آنان تطابق داشته و این تطابق در بعضی دیگر بار معنایی معکوس به همراه دارد . شاهد مثال اثبات این اصل روانشناختی را می توان فردی به نام جلال گنجه ای دانست که الحق گنجی از نادانی به شمار می رود .

فردی با چهره ای متمایز و موقعیتی نخ نما ، درون فرقه ای به نام منافقین ،فرقه ای که از صدر اسلام تا کنون با بی دینی خود سعی بی حاصل در مخدوش ساختن جامعه مسلمین داشته و در خدمت مطامع قدرت و شوکت در ورای نقاب نازک و دروغین انسانیت و اسلامیت به ترویج نفاق و تفرقه پرداخته اند.

و نکته جالب این که بالاخره برای توجیه برخی امور و آئین به اصطلاح مذهبی خویش ، با جسارت تمام ، لباس مقدس پیامبر اعظم اسلام (ص) را بر کالبد نامقدس خویش پوشانده تا بدین طریق آراء و کارکردهای نحله عقیدتی ناصوابش را ، راستین جلوه دهد .

Eskelet

وی اولین و آخرین فارغ التحصیل حوزه علمیه اشرفیه است که محتمل با دستان نامبارک مریم رجوی معمم گردیده است ، حوزه علمیه ای که در علم کلامش خشونت و ترور ، در علم رجالش مسعود و مریم ، در علم فلسفه اش بی دینی و در فقه اش مبانی رذالت و فضاحت تدریس می شود .

ملکات رذیله ای که طلبه این حوزه در آن غور کرده است ، بدان جا می رسد که احکام مسلمه اسلام مانند پوشش حجاب زنان برایش معنا و مفهوم و دلیلی ندارد . چه بسا فردا روز است که این ذخیره جهالت به عنوان مجتهد فاقد الشرایط اشرف ، در خطابه های خود اعتقاد به نسخ دین را به یکی از ائمه معصومین شیعیان نسبت داده و آن بزرگوار را بنیانگذار این عقیده نماید .

چرا که در سیاه مشقی نوشته بود : امام کاظم (ع) پایه گذار سنت ترک خانواده و خودداری از ازدواج بود ، این آخوند بی دین با نسبت دادن این افترا به امام کاظم (ع) بدعتی بزرگ و خطایی جبران ناپذیر را مرتکب شده است که حاصلش عذابی الیم خواهد بود .

اگر سفیه بیچاره حداقل کتب تاریخی را در اختیار داشته باشد _ که البته اگر دیگران به او اجازه دهند و خود نیز سوادش را دارا باشد _ دیگر دچار چنین غلط فضیحی نمی شود ، چرا که امام موسی بن جعفر (ع) از زمره امامان معصومی هستند که بیشترین عیال را اختیار نموده بودند ، به طوری که تعداد دختران و پسران ایشان را تا رقم 36 نفر هم نوشته اند .

حال این که این جاهل صرفاً به خاطر خوش خدمتی و ماله کردن عصیان ها و جنایات فرقه رجوی ، مدعی تحریف سیره اهل بیت می شود ، ادعایی که با دستورات خدشه ناپذیر اخلاقی و اعتقادی اسلام عزیز کاملاً در تعارض است .

خانواده اصیل ترین نهاد اجتماعی است که مخدوش گشتن آن باعث از هم پاشیدگی همه نظامات اجتماعی می شود ، نمونه بارز و بزرگ آن در گروهک بدبخت منافقین مشهود است که چه طور زنان و دخترکان مغفول به واسطه قواعد و مقررات خرافی فرقه ای ، مجبور به دوری از خانواده و محرومیت از ارتباطات درونی سازنده و گرمابخش با بستگان و والدین گشته و به بدترین شکل ممکن در بند فلاکت و اسارت گرفتار آمده اند .

علاوه بر آن آثار نمایان مشکلات روحی و روانی که در چهره تک تک این زنان و حتی مردان فرقه ، چشم هر بیننده ای را مشمئز می کند ، حاکی از این حکایت تلخ و غیر قابل انکار دارد ، به طوری که گروهک را به دارالمجانین مبدل ساخته است .

اگر توان آن باشد که به چهره ای از زنان منافقین نظر افکنید ، پژمردگی و افسردگی مزمن ، اولین نشانه و قرینه قابل مشاهده است ، حتی دختران و زنان فریفته ای که خود را با آلات هنری و فن موسیقی به بازی گرفته اند _ از قبیل دخترک همین آخوند بی دین _ مجبورند به خود تلقین کنند که در بهترین شرایط و فضای روحی و جسمی قرار داشته و از فرط خوشی به حوزه های هنری و لطیف زندگی روی آورده اند ، اما همین بس که " رنگ رخساره نشان می دهد از سر درون " .

بد نیست نویسنده چیز فهم نما ، به جای تحریف تاریخ و تهمت بستن به اولیاء الهی دقت می کرد تا جمله ای نگوید که جمله بعدش مسبب نقض آن گردد ، وی ریشه سنت ترک خانواده و دوری از ازدواج را قبل از امام کاظم (ع) به جریان همراه شدن حضرت زینب (س) با کاروان حسینی و نبود همسر ایشان در کربلا می داند و رها کردن شوهر و منحل کردن خانواده را به حضرت زینب (س) نسبت می دهد .

که این سخنان نیز برای نان خوردن به نرخ روز است و احتمالاً سرکرده رسوای منافقین _ مسعود رجوی _ برای آن که داعی متقین و شاهد مثال محکم خوبی برای اراجیف جلال گنجه ای باشد ، محتمل با طلاق مریم رجوی در پستو خانه به مبارزه نظامی و عقیدتی و ایدئولوژیکی با در و دیوار مشغول است .

نویسنده نادان ادعا می کند که امام کاظم (ع) برای امامت خود سند علنی و تعیین عریان از سوی پدر بزرگوارشان نداشته و ادامه می دهد که امام صادق (ع) در یک وصیت ، 5 نفر را اوصی خود معرفی کرد تا امام کاظم (ع) از گزند خطرات دستگاه خلافت مصون بماند ، لذا تشخیص امامت موسی بن جعفر با شرایط غامض همراه بود .

حقیقت آن است که هر یک از پیشوایان و امامان اهل بیت (ع) پیشوای بعد از خود را معین کرده و آن را به وضوح به زبان می آوردند و بر همین اساس امام صادق (ع) بر پیشوایی فرزندش موسی بن جعفر (ع) در زمان بعد از خود تصریح کرده است و این مطلب در کلمات صریح و عبارات فراوان آن حضرت در کتاب های تاریخی و امام شناسی درج شده و به وضوح آمده است :

" منصور بن حازم بر امام صادق (ع) وارد شد و از ایشان خواست که امام پس از خود را تعیین کند و چنین عرض کرد : پدر و مادرم به فدای شما باد ، همانا صبح و شب بر جانها می گذرد و با این وضع کجاست امام و پیشوای بعد از شما ؟

امام صادق (ع) فرمود : پیشوا همین فرد در کنار شماست و به ابوالحسن موسی بن جعفر اشاره نمود و به علت راهنمایی بیشتر دست خود را بر کتف فرزندش گذاشت در حالی که عمر موسی بن جعفر در آن وقت 5 سال بود . " 1

کاملاً مشخص است که حربه اعلام 5 نفر از سوی امام صادق (ع) برای عبور از یک بحران کوتاه و مقطعی بوده است ، لذا تشخیص امامت امام کاظم (ع) آن چنان هم که نویسنده می گوید غامض نبوده است و وی مجدداً می خواسته از این جریان استفاده سازمانی نماید ، غافل از این که صراط مستقیم روشن و مبرهن است و البته جاده های خاکی نیز فراوان .

معمولاً بی خبران و گمراهان پس از آن به ورطه اشتباه می افتند و در مسیر خاکی در سنگلاخ غفلت و خودخواهی گام بر می دارند ، برای توجیه زخم های وارده با خیال واهی ، سختی های ذاتی مسیر ناصواب خود را با غامض بودن تشخیص صراط مستقیم توجیه می کنند .

حقیقت بسان خورشید می درخشد و بیچاره آنان که عمرشان را در شوره زار زندگی ، سینه خیز می روند و سرانجام ورود به ترکستان ، سر منزل مقصودشان خواهد بود .

ائمه شیعه برای جلوگیری از بروز اعترافات شدید و ظهور مغرضان و مدعیان رهبری ادله امامت و زعامت جامعه مسلمین را بیان فرموده تا هر کس و ناکس خود را پیشوای مردم و صاحب امر آنها معرفی نکند ، چرا که بسیارند ، ندارندگان عقول که شیفته زرق و برق گفتار کذابی آنها شده و مدعیان را با اصطلاحاتی همچون رهبر عقیدتی و ایدئولوژیکی خود تلقی می کنند .

در جایی دیگر نویسنده با هدف انتقاد نا سالم به وضعیت اقتصادی ، نمونه هایی از کار و تلاش زراعی امام کاظم (ع) را در باغ و مزرعه را آورده و در ادامه رعایت چند بند اقتصادی را برای در نظر گرفتن منافع عمومی مردم ضروری دانسته و از زندگی امام نتیجه می گیرد .

در پاسخ به مدعی بی عمل باید گفت یکی از اهداف کار کردن و فعالیت ائمه (ع) در باغات و زمین های کشاورزی و ... آبادانی و شکوفایی ارض مسلمین بوده است ، حتی تأکید بر زندگی زاهدانه و مطرح ساختن امور پسندیده ای چون انفاق و بخشش نیز در راستای تحقق این اصل مهم بوده است .

اما گروه های تروریستی و تشکیلاتی خود گردانی که امثال نویسنده را با خود به هر ناکجا آبادی می برند ، ذاتاً و عملاً ماهیتی تخریبی و ویرانگر داشته و برای دستیابی به قدرت حاضرند 16000 نفر از مرد و زن و کودک بی گناه را به خاک و خون بکشند ، پس آیا کار کردن و ارتزاق مؤمنین مهمتر است یا حفظ جان و حیات آنان ؟ آیا منظور از منافع عمومی مردم فقط نفع اقتصادی است و مردن یا زنده بودن آنها فرقی ندارد ؟

جالب تر آن که نویسنده در ادامه سخنی از امام کاظم (ع) در مورد تأکید بر روابط برادرانه و رفع نیازهای مؤمنین می آورد و خوب می داند که به عقیده ناپاک این گروهک کشتن مردم مظلوم جزء آداب برادری نیست ، آن وقت به استناد فرموده امام دست در کیسه یکدیگر کردن و لب به سخن نگشودن صاحب کیسه از مهمترین آداب برادری و اخوت است ؟!!

پا نوشت :

______________________

1 – اصول کافی ، ج 1 ، ص 309


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

مطالب پربازدید بخش خبر

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان