با نزدیک شدن به روزهای آغازین سال ۲۰۲۰ میلادی، رسانههای غربی در حال بررسی و مرور اتفاقات یک سال گذشته هستند. برخی از این رسانهها پا را فراتر نهاده و اتفاقات و حوادث یک دهه گذشته را مرور میکنند و میخواهند بدانند دنیا در یک دهه گذشته چه درسهایی از حوادث، اتفاقات، جنگها، عملیاتهای تروریستی و چالشهای سیاسی و طبیعیای که با آن روبهرو شده، گرفته است.
اتفاقات زیادی به وجود آمدهاند که چهره دنیا و البته چهره سیاست را در یک دهه گذشته به کل تغییر دادهاند اما اگر نگاهی امنیتی و سیاسی به وقایع مهم تاریخی داشته باشیم، میتوانیم همانطور که تا چند سال پیش، تاریخ دنیا را به دو بخش قبل از جنگهای جهانی و بعد از آن تقسیم میکردند، یا آن را به قبل از جنگ سرد و بعد از جنگ سرد تبدیل میکردند، این بار ما نیز تاریخ دنیا و تحولات آن را به قبل از اتفاق ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و بعد از تقسیم کنیم.
با این نگاه میتوان نهتنها اتفاقات یک دهه گذشته، بلکه اتفاقات و رویدادها، چالشهای امنیتی و جنگهای رخداده و انقلابهای رخداده در بسیاری از کشورهای جهان را در حول و محور همین اتفاق مورد تحلیل و بررسی قرار داد. وقایع تروریستی ۱۱ سپتامبر و بعد از آن فلسفهچینیهای سیاسی آمریکا برای حمله به افغانستان و عراق در جهت «بردن دموکراسی به این کشورها»، همانطور که زمانی معمر قذافی پیشبینی کرده بود، «درهای جهنم را در خاورمیانه گشود». بعد از این حملات بود که موج جدید حملات تروریستی نهتنها منطقه بلکه کل جهان را درنوردید و ظهور گروههای تروریستی جدید چون داعش و النصره در منطقه و پدید آمدن «گرگهای تنها» در کشورهای اروپایی را رقم زد.
آمریکا که کوشیده بود با ایجاد ناامنی، از این آب گلآلود در جهت منافع خود ماهی بگیرد، این بار با ناامنی «غیرمتقارنی» در سراسر اروپا و غرب مواجه شد. حملات تروریستی یکی پس از دیگری با الهام از حرکات صورت گرفته توسط داعش در عراق و سوریه انجام میشد.
آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر در اینسوی دنیا به دنبال شکار تروریستهایی آمد که خود زمانی برای پرورششان هزینه کرد بود. اما بعد از مدتی با مشکل جدیدی روبهرو شد که دیگر این بار ریشه گرفته از خاورمیانه و یا سیاست خارجی این کشور نبود.
با روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۶، ادبیات ضدمهاجر و بیگانهستیز او نوع جدیدی از نفرت را در داخل خاک این کشور توسعه و پرورش داد که عواقب آن تا سال ۲۰۱۹ نیز بهخوبی مشاهده شده و میرود که در کل کشورهای اروپایی نیز بر سایه نفرت نژادی در بین مردم بیفزاید.
این سیاستها که با دیوار کشیدن و دلال مواد مخدر و متجاوز و تروریست خواندن مهاجران آغاز شد، در نهایت منجر به پدید آمدن رویهای در فعالیتهای تروریستی شد که دیگر ربطی به خاورمیانه یا مسلمانان نداشت و یکراست مرتبط با مسئله سفید برتر پنداران و طرفداران راست افراطی در آمریکا بود.
آنطور که در نقشه تهیهشده توسط شورای روابط خارجی آمریکا قابلمشاهده است، تعداد حملات تروریستی در این کشور که توسط نژادپرستان صورت گرفته هر روز ابعاد وسیعتری به خود میگیرد و انتظار میرود ترند جدید جهانی در تروریسم، رویهای باشد که از داخل خاک کشورهای غربی ریشه گرفته و از خاک سر برمیآورد.
بر اساس این روند، مشاهده میشود که موجهای تروریسم بیشتر به سمت راست هدایت شدهاند. در طول مدت دو سال گذشته، افراطگرایان دست راستی در آمریکا مسئول ۱۵ حمله از ۱۷ حمله تروریستی در داخل خاک آمریکا بودهاند. این رقم، رقم عجیب و جالبی برای بررسی روندهای تروریسم در جهان است.
اگر این روند را با حملات تروریستی صورت گرفته در آلمان، نیوزیلند و نروژ در کنار هم قرار دهیم، متوجه میشویم که نگرانی اصلی غرب در دهه ۲۰۲۰ نه تروریسم بیرونی، بلکه باید تروریسم درونی زاییده تفکرات راست افراطی باشد.
این روند به نظر میرسد در آمریکا باید بیشترین میزان افزایش را داشته باشد چراکه هر روز بر میزان ادبیات نفرت نژادی که توسط رئیسجمهور این کشور تولید میشود، اضافه میشود. درعینحال پیشبینیشده است که فضای دوقطبیای که به احتمال زیاد توسط دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در انتخابات ۲۰۲۰ به وجود میآید بر میزان نفرتهای نژادی افزوده و احتمال وقوع حوادث تروریستی مبتنی بر نفرت نژادی در این کشور را بالا خواهد برد.