از تیر تروریسم تا تیغ تبعیض در اروپا

پس از حوادث خونین تروریستی در بارسلون اسپانیا و تورکو فنلاند، به نظر می‌رسد که ویروس تروریسم تابستانی همچنان ادامه دارد، چرا که به فاصله یک‌روز، حوادث مشابهی در سیدنی استرالیا، فلوریدای آمریکا و سورکت روسیه  نیز رخ داد.

واقعیت این است که تروریست‌های تکفیری که خلافتشان در منطقه از هم فروپاشیده حالا، تغییر استراتژی داده‌اند. آنها دیگر لزوما، برای کشتن مردم بی‌گناه به بمب و اسلحه هم نیاز ندارند. با یک خودرو هم می‌توانند به جنایاتشان ادامه دهند. نام جدیدی هم برای تغییر سبک آدم‌کشی‌شان انتخاب کرده‌اند؛ «الخَیْلِ الْمُسَوَّمَه»، یعنی «اسب‌های نشاندار». خودرویی را می‌دزدند، وارد اماکن پرجمعیت می‌شوند، به مردم یورش می‌برند و تا زمانی که پلیس و نیروهای مسلح از راه برسند، تا می‌توانند آدم می‌کشند.

همزمان، خبرگزاری سوئیسی «ATS» در گزارش خود نوشت که بیش از 42 هزار تروریست از 120 کشور جهان بین سال‌های 2011 تا 2016 میلادی به داعش پیوستند که بیش از 5 هزار نفر از آنها از کشورهای اروپایی بلژیک، فرانسه، آلمان، انگلیس، اتریش، دانمارک، فنلاند، ایتالیا، هلند، اسپانیا و سوئد هستند. 20 درصد از آنها در نبردها کشته شده‌اند. بین 30 تا 35 درصد به خانه‌های خود بازگشته‌اند و 50 درصد همچنان در سوریه و عراق هستند.  این خبرگزاری «بازگشت تروریست‌ها را باعث نگرانی شدید و رو به افزایش در اروپا» دانست. اما سوال بنیادین این است که تروریست های حملات بارسلون  یا فنلاند چه کسانی هستند و آیا همه این ها افرادی هستند که در سوریه و عراق در صفوف داعش جنگیده‌اند وحالا به خانه هایشان دراروپا بازگشته‌اند؟

ساده ترین پاسخ این است که این افراد اسلام‌‎گرایان افراطی هستند که با تمدن غرب چالش دارند. اما بسیاری از مطالعات نشان داده اند که افرادی که وارد گروه‌های افراط گرا می‌شوند، الزاما جذب ایده‌های بنیادگرایی دینی نمی شوند. طبق یافته های پژوهشی که سرویس اطلاعات نظامی انگلیس در خصوص افراط‌گرایی انجام داد و به دست رسانه‌ها افتاد، تعداد زیادی از افرادی که به تروریسم روی می‌آورند، برخلاف تعصبات مذهبی‌شان، معمولا به احکام دین خود عمل نمی‌کنند. به عنوان مثال، شریف کواچی که مغز متفکر قتل‌عام شارلی ابدو پاریس در ژانویه (2015 میلادی) بود را در نظر بگیرید. او در ژنویلیه، حومه شمالی پاریس رشد یافته بود که محل سکونت بیش از 10 هزار آفریقایی تبار (شمال آفریقا) است. وی به ندرت به مسجد می رفت و مذهبی به نظر نمی رسید اما نوعی احساس بیگانگی اجتماعی در او وجود داشت. طبق گفته محمد بنالی، امام جماعت مسجد محلی، وی "متعلق به نسلی بود که احساس می کرد مورد محرومیت، تبعیض و بیش از همه تحقیر واقع شده است. زبان و احساس آنها فرانسوی بود اما عرب در نظر گرفته می شد". امروز نیزتقریبا بر همگان روشن است که حقیقت ماجرا گرایش به برخی ایده های افراطی که اغلب با تفسیر نادرست منشاء دینی دارند نیست و برای پاسخ به این سوال باید به ریشه های اجتماعی ظهور پدیده تروریسم در اروپا توجه کرد.

بانگاهی به حوادث اخیر تروریستی باید گفت که تروریست ها دیگر از خانه های همسایه نمی آیند بلکه اتفاقا اقامت های بلند مدت در کشور های اروپایی دارند، همگی متولد شده در اروپا هستند و در کنار سایر شهروندان اروپایی به زندگی شان مشغول اند. بنابراین مسئله را باید از درون همین کشور ها دنبال کرد و نه از بیرون. واقعیت این است که این افراد در یک روند بلند مدت به حاشیه نشینانی اجتماعی تبدیل شده اند که معمولا فرهنگ اجتماعی متفاوتی از اکثریت جامعه دارند و اگر سیاست های جذب و پذیرش درباره آن ها صورت نگیرد، بی اعتمادی و شکاف اجتماعی میان آن ها و دولت گسترش پیدا خواهد کرد.

حاشیه نشینان اجتماعی که از منزلت اجتماعی پایینی رنج می برند گروه هایی هستند که مستعد انجام کنش‌هایی خارج از چارچوب هستند و اعمال سیاست های ناعادلانه و تبعیض آمیز می تواند این استعداد را در واکنش های شتاب زده و خشن آن ها علیه جامعه تقویت کند. به عبارت دیگر، مساله تحت "تعلیم" یا "تلقین" قرار گرفتن نیست، بلکه مساله از دست دادن باورها نسبت به چارچوب های اخلاقی جریان اصلی و جستجو برای یافتن یک جایگزین است. این دسته از اقلیت خاموش معمولا فاقد مطالبات سیاسی هستند و بیشتر قربانی بی عدالتی های اجتماعی و تبعیض های شهروندی هستند. برای مثال، بارسلون هفتمین منطقه‌ای از اروپاست كه در یك سال گذشته در آن حمله تروریستی با خودرو انجام می‌شود. این درحالی است که2/1 درصد مردم اسپانیا مسلمان هستند كه از این تعداد 60 درصد مسلمانان اسپانیا زیر خط فقر هستند، به همین دلیل شبكه جذب داعش در این كشور بسیار بالاست.

برخلاف آلمان و فرانسه كه احساسات ضداسلامی در آنها بالاست در اسپانیا چنین حساسیت‌هایی پایین و شكاف‌های مذهبی زیاد نیست و بحث‌ها بیشتر روی مسائل جرم، جنایت و فقر است.بدون شک عوامل تروریستی بارسلون و فنلاند هم  افرادی از درون همین حاشیه نشین ها بوده اند که نتوانسته اند به مطالباتشان دست پیدا کنند. برای مثال «موسی اوکابیر»18ساله، عامل اصلی حمله مرگبار بارسلون، شهروند اسپانیا بوده که نه مدارک جعلی داشته و نه به صورت پنهانی به فعالیت های روزمره مشغول بوده است.حتی به گفته پدرش، موسی هیچکس را از خود ناراحت نمی کرد و به تحصیل مشغول بوده وهیچ نشانه از افراط گرایی نداشته است. در واقع او و سایر انسان ها تروریست به دنیا نمی آیند بلکه تغییرات متعدد محیطی در تروریست شدن افراد نقش دارد. بنابراین سوال دیگر این است که چه عواملی سبب می شد تا حاشیه نشینان اجتماعی که اغلب دارای تضاد های فرهنگی با سایر شهروندان هستند، به قمار تلخ ترور و وحشت بپیوندند و منافع عمومی را تهدید کنند.

ریشه ای ترین عامل در تقویت حاشیه نشینی های اجتماعی و منزلتی و زندگی های زیرزمینی علیه قدرت حاکم به سیاست های دولت باز می گردد. به گفته توماس هگ همر، کارشناس برجسته در تاریخ تروریسم، اغلب تحقیقات انجام گرفته در باب اینکه به چه دلیل مردم به گروه های افراطی می پیوندند به تمایز بین انگیزه های بیرونی و درونی این افراد خلاصه می شود. انگیزه های خارجی بیشتر از درک شخص نسبت به حوادث بزرگ جهان ناشی می شود. البته، در همان حال اغلب تحلیلگران و سیاست گذاران عواملی خارجی چون ضعف حکومت ها،تبعیض، مشکلات تحصیلی، اجتماعی و اقتصادی را در انگیزه بخشی به تروریست ها دخیل می‌دانند. خلاصه آن که سیاست های غرب در برخورد با مهاجران و همچنین عملکرد غرب در کشورهای مبدا مهاجرت و استفاده های ابزاری از واژه حقوق بشر، برخورد سلیقه ای منفعت طلبانه  از سرکوب و حمایت از تروریست ها و همچنین برخورد غیر عقلانی و هیجانی با این پدیده شوم و دیگر اشتباهاتی که منشاء آن جهان بینی سود جویانه است  همه و همه باعث  رشد تروریسم شده است که نتیجه نهایی آن فقط افزایش آماری جنایت و ترور بوده است.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31