فرقان؛ برکشیده نظریه تشیع علوی و صفوی


گروه فرقان به رهبری طلبه‌ای با نام اکبر گودرزی، یکی از شاخص‌ترین گروه‌های نه تنها منفصل از روحانیت، بلکه مخالف صریح با روحانیت بوده است. اکبر گودرزی اهل لرستان، روستای دوزان در نزدیکی الیگودرز، جایی میان خمین و الیگودرز بوده و از آنجا که پدرش چوپان بود، فرقانی‌ها از وی با عنوان چوپان‌زاده آزاده یاد می‌کردند.
وی در حوالی سال ۱۳۳۵ متولد شد (در شناسنامه ۱۳۳۸ قید شده)، در سال ۵۱ یا ۵۲ عازم خوانسار شد و مدتی در مدرسه علمیه آنجا تحصیل کرد و سپس یک سال در قم ماند و بعد از آن به تهران آمد. مدتی را در مدرسه چهل ستون ‌و سپس در مدرسه حاج شیخ عبدالحسین، بیتوته کرد و در سال ۵۶ آنجا را نیز ترک کرد و از لباس طلبگی هم خارج شد. او علاوه بر درس طلبگی، دروس جدید را هم تا کلاس ۱۱ خواند.
گودرزی در سال ۵۶ کلاس‌های تفسیری را در مناطق مختلف تهران (نازی آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه) برگزار و نیرو‌هایش را نیز از همین جلسات جذب کرد. برخی از این جلسات هم به اقتضای فضای آن سال‌ها در خانه‌های افراد علاقمند تشکیل می‌شدند.
مساجدی که گودرزی جلسات قرآن را در آن‌ها برگزار می‌کرد، عبارت بودند از: مسجد الهادی خیابان شوش، مسجد فاطمیه خزانه، مسجد رضوان خیابان اتابک، مسجد شیخ هادی و مسجد خمسه قلهک. مسجد اعظم هم که کتابخانه قائم در آن بود و جوانان مذهبی به آنجا رفت‌‌و‌آمد داشتند در اختیار یکی از فرقانی‌ها به نام علی خاتمی بود که افرادی را در همان‌جا جذب گروه کرد، او بعد‌ها پس از دستگیری در زندان خودکشی کرد.
گودرزی گروه فرقان را در همین جلسات قرآن تأسیس و رهبری کرد. او از سال ۵۶ به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد، اما به جز این اعلامیه‌ها، فعالیت دیگری نداشت. یک‌بار برای مدت کوتاهی به پاکستان رفت تا عازم اروپا شود و نوشته‌های تفسیری‌اش را انتشار دهد که به دلیل فراهم نشدن شرایط به ایران بازگشت.
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، فرقان با اسلحه‌هایی که وی و همراهانش از پادگان‌های فتح شده توسط مردم به‌دست آوردند، از‌‌ همان نخست وارد فاز نظامی شد، اما این بار دیگر نظام شاهی سقوط کرده بود. گروه فرقان که عقده مبارزه داشت، چون همه چیزش به مفهوم مبارزه ختم می‌شد، به جنگ با نظام اسلامی روی آورد.
گودرزی با در اختیار داشتن شماری از جوانان که همچنان روحیات انقلابی سال‌های ۵۷ تا ۵۵ را داشتند، آنان را بر اساس آموزه‌های قرآنی نشأت گرفته از برداشت‌های خود، به شدت بر ضد روحانیت و آنچه که آن را آخوندیسم می‌نامید، بسیج کرد.
او هم زمان با انتشار جزوات تفسیری، خود نیز در ترورهای سال ۵۸ درگیر شد و به طور مستقیم در ترور شهید قرنی شرکت کرد. او در ۱۸ دی ماه ۵۸ دستگیر و در ۳ خرداد ۵۹ تیرباران شد. در این روز تعداد دیگری از اعضای این گروه با نام‌های سعید مرآت، عباس عسکری، علیرضا شاه‌بابا بیگ و حسن اقرلو هم تیرباران شدند، علی حاتمی هم در زندان خودکشی کرد.
سازمان اصلی فرقان بر دوش اکبر گودرزی بود و کسانی مانند سعید واحد، حسن سیاه‌پوش، حمید نیکنام، علی اسدی و بهرام تیموری زیر نظر مستقیم او بودند. محمد متحدی که عامل اصلی ترور شهید قاضی طباطبایی بود، در ارومیه و تبریز زندگی می‌کرد. عباس عسکری عضو فعال دیگر گروه بود و کمال یاسینی و سعید مرآت زیر نظر او بودند. حسن اقرلو عضو فعال دیگر بود که عبدالرضا رضوانی، امیر قلعه نوتاش و... زیر نظرش فعالیت می‌کردند.
به این ترتیب با شگفتی باید گفت تشکیلات فرقان در اختیار یک جوان ۲۵ ساله بود که در همین فاصله سنی، برای بیش از بیست جزء قرآن حدود بیست جلد تفسیر نوشته بود و علاوه بر آن برای صحیفه سجادیه نیز شرحی دو جلدی داشت. کتابی نیز در شرح دعای عرفه و جزوه‌ای دیگر در شرح خطبه امر به معروف امام حسین (ع) دارد. همین طور کتاب پر حجمی تحت عنوان توحید و ابعاد گوناگون آن نوشته است.
فرقانی‌ها از وی با عنوان ششمین شهید ایدئولوژی یاد کردند (با احتساب شریعتی به عنوان پنجمین شهید)، در کنار وی علی حاتمی معلم (که در زندان خودکشی کرد)، علی رضا شاه بابا بیگ تبریزی و سعید مرأت (هر دو دانشجو) دستگیر و اعدام شدند.
گروه فرقان در آغاز به گروه کهفی‌ها شهرت داشت و بعد‌ها به نام فرقان شناخته شد. رژیم شاه از فعالیت این گروه کم‌و‌بیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر‌شدن در ماجراهای سال ۵۶ و سرعت و رشد حرکت‌های سیاسی و نیز ضعیف‌شدن ساواک، گویا گزارش چندانی از فعالیت آن‌ها که آن زمان بیشتر به صورت جلسات قرآن بود، نداشت. یکی از گزارش‌های بر‌جای مانده از جلسه‌ای در مسجد خمسه، حدود خیابان دولت صحبت می‌کند.
گنجه‌ای و آشوری از کادرهای این گروه بودند و امور مربوط به نشریات فرقان تحت نظارت آنان اداره می‌شد. قرار بود به زودی مناظره‌ای بین یکی از این دو نفر و صالحی‌نجف‌آبادی انجام شود. مهدی عراقی نیز اظهار داشت که آشوری از جانب گروه کهفی‌ها با او تماس گرفته و در مورد وحدت با کمونیست‌ها و مسائلی از این قبیل مذاکره نموده، لیکن بعداً قطع ارتباط نموده است. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حاج مهدی عراقی، ص ۲۷۱)
اشاره کردیم که برخی از مهم‌ترین افراد این گروه عبارت بودن از عباس عسکری، کمال یاسینی و علی حاتمی. عسکری یکی از قدیمی‌ترین افراد این گروه بود که از سال ۵۵ با گودرزی همکاری داشت و بعد‌ها خود نیز مطالبی می‌نوشت. وی در واقع نفر دوم گروه فرقان به حساب می‌آمد و افراد بسیاری توسط وی به این گروه پیوند خورده بودند.
این گروه هم زمان با رشد فزاینده نسل جدید مذهبی و متأثر از جریان‌های از روز برآمده، توانست عده‌ای را در شماری از مدارس و مساجد تهران جذب کند. از آن جمله مدرسه جهان‌آرا که شماری از معلمان آن (از جمله علی حاتمی و حسن نوری که دومی از ترور کنندگان مرحوم مفتح بود) جذب فرقان شدند.
گودرزی تلاش کرد تا پایگاهی هم در مسجد قبا به دست آورد که با مخالفت مرحوم مفتح روبرو شد. مسجد رفعت هم در نزدیکی خیابان دولت یکی از پایگاه‌های اصلی فرقان بود. گودرزی در زمینه فعالیت‌های ایدئولوژیک عمدتاً در کار نشر جزوات تفسیر قرآن بود که مطالب آن سخت بی‌پایه، مغلوط و در عین حال در قالب برداشت‌های سمبلیک و انقلابی بود.

در نشریه‌ای که به سال ۶۰ توسط بقایای فرقانی‌ها منتشر شد، آمده است که: اکبر گودرزی از سال ۱۳۵۰ در جهت راه‌یابی آزادانه به قرآن و متون اصلی تلاش خود را آغاز کرده است. حاصل این مطالعات در سال ۵۵ به دست آمد و اولین کارهای تفسیری وی در‌‌ همان سال عرضه شد. به نوشته همین نشریه، از‌‌ همان زمان آقای مطهری در جلسات هفتگی به نقد کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن (که به اسم صادق داودی به چاپ رسیده بود) و تفسیر وی می‌پرداخت.
گفتنی است که فرقانی‌ها کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن را از آن روی نوشتند که معتقد بودند ضعف عمده تشکل‌ها و سازمان‌های انقلابی از مشروطه تا زمان آن‌ها، عدم وجود نوعی آگاهی مکتبی بوده است.
در مقدمه این اثر، با اشاره به آن ضعف، اشاره شده است که این کتاب برای پر کردن آن خلاء نوشته شده است. بحث‌های نخستین این اثر در تعریف اسلام و توحید است و بنا به توضیحی که در آن آمده، خلاصه‌ترین تعریف توحید نمود خارجی جنگ سراسری و دائمی موجودات برای حل تضاد‌ها و راه یافتن به تکامل بر‌تر و بالا‌تر است. (توحید و ابعاد گوناگون آن، ص ۴) توحید اندیشه‌ای است برای تعریف مسیر حرکت موجودات در دل این تضاد‌ها به سوی الله که نقطه نهایی تکامل است.
این مباحث که در قابل تحمیل برخی از تفکرات ابتدایی با آیات قرآنی طرح می‌شود، تا پایان کتاب ادامه دارد. در این تعریف که بر فرض پذیرش، بیان نوعی حرکت تکاملی برای تمامی موجودات است، قیامت با تعبیر روز تحقق استعداد‌ها تعریف می‌شود. (توحید و ابعاد گوناگون آن، ص ۲۸۴)
آنگاه پس از ارائه برخی از آیات نتیجه می‌گیرد که پس از دید کلی و طبیعی می‌توانیم قیامت را مرحله تحقق ساعت یا فعلیت سعی عمومی موجودات به حساب آورد و از دید اجتماعی و در رابطه با پیکار خونین انقلاب گران توحیدی، آن را نهایی‌ترین و دامنه‌دار‌ترین و فراگیر‌ترین و سازنده‌ترین انقلاب توحیدی و مرجع همه انقلابات تاریخی به حساب آوریم. (همان، ص ۲۸۷)
اما در سال ۱۳۵۶ یعنی سال آغاز فعالیت فرقان، با درگذشت دکتر شریعتی، اولین اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت. (بنگرید: فرقان چیست؟ ج ۱، ص ۱۱ – ۸. البته پیش از آن هم فرقان اطلاعیه‌ای برای شریعتی و نیز مسائل دیگر داده بود که گویا نویسنده این نوشته از آن‌ها خبر نداشته و متن آن‌ها در سالنامه فرقان آمده است) آنچه در این شرایط سبب برآشفتن فرقانی‌ها شد، اطلاعیه مشترک مطهری‌‌ بازرگان(قسمت اول متن نامه: نظر به این‌که مسائل مربوط به مرحوم دکتر علی شریعتی، مدتی است موضوع جنجال و اتلاف وقت طبقات مختلف و موجب انصراف آن‌ها از مسائل اساسی و حیاتی و وسیله بهره‌برداری افراد و دستگاه‌های مغرض گردیده است، این‌جانبان تبادل نظر در این مسائل را ضروری دانستیم و در یک سلسله مذاکرات به این نتیجه رسیدم که تا حدود زیادی وحدت نظر داریم و با توجه به این‌که بیشترین افراد که دچار این سردرگمی و بیهوده کاری هستند، از قشر حقیقت‌طلب‌اند، وظیفه شرعی دانستیم، عقاید و نظریات مشترک خود را در این زمینه نخست به‌طور اجمال و سپس به‌‌طور تفضیل به اطلاع عموم و به ویژه این قشر برسانیم. باشد که وسیله خیری برای رهایی از این سردرگمی و بازگشت به وحدت و الفت میان مسلمانان گردد که البته موجب رضای خدای متعال خواهد بود) بود که چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان یا تهدید مخالفان، امضایش را پس گرفت.
به دنبال صدور آن اطلاعیه، گودرزی اطلاعیه‌ای صادر کرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع آقای مطهری پرداخت. در این اطلاعیه با اشاره به ائتلاف ارتجاع و روشنفکری مدرن، یعنی مطهری و بازرگان آمده است: حاصل زشت این ائتلاف ناجوانمردانه، آن هم در شام غریبان شهیدان، اجرای اهداف شوم نفاق‌پیشگان تاریخ بوده است.
اعلامیه‌ای به تاریخ ۲۳/۹/۵۶ و با امضای چهره‌هایی همچون مطهری و بازرگان در آمد که بازتاب مقاصد پوشیده جبهه مؤتلفه بود و از تبادل نظر میان آن‌ها که طبعاً چیزی جز مسخ هدف شهیدان و فرهنگ انقلابی آن‌ها نیست، حکایت می‌کرد. سپس با نقد برخی از عبارات آن نامه آمده است: عوام فریبی و خیانت پیشگی عوامل مزبور از فرازی دیگر از نوشته‌شان روشن می‌شود. (تاریخ این اعلامیه دی ماه ۵۶ است و در سالنامه یکم فرقان چاپ شده است)
در سالگرد سفر دکتر شریعتی به خارج از کشور و مرگ وی، باز فرقان اطلاعیه‌ای داد و ضمن آن سخت به صادر‌کنندگان آن بیانیه حمله کرد، موضع‌گیری بعدی آن‌ها اطلاعیه‌ای بود که به مناسبت قیام قم و تبریز صادر شده و آنان حادثه مزبور را ضمن احترام به خون بی‌گناهان چنین تحلیل می‌کنند که این جریان حرکتی است در جهت زنده‌کردن دوباره روحانیت حاکم و اینکه دخالت بی‌رویه و روحانیت را باید فاجعه‌ای عظیم دانست.
دراین بیانیه خطاب به شریعتی آمده است که روحانیت تجدید حیات یافته و انقلابی که هنوز هم از متهم‌کردن تو به انواع تهمت‌های سفارشی دست بر نداشته و هنوز هم ملایان‌بزرگ و فقهای عظیم‌الشأن و مفسیرین عالی‌قدر و وعاظ شهیر و فضلای فضول به کفر و وهابی بودنت فتوا می‌دهند و مطالعه آثارت را تجویز نمی‌فرمایند...، باز دیگر سنگر مدافع اسلام شدند...
به هر حال به نوشته مؤلف کتابچه فرقان چیست؟ کار تدوین ایدئولوژی فرقان در پایان سال ۵۶ به اتمام رسید. از آن پس گروه افزون بر تلاش برای پیگیری کارهای ایدئولوژیک به تحلیل‌های سیاسی و درک شرایط سیاسی جهان و طرح استراتژی جنگ مسلحانه علیه رژیم پرداخت.
هم زمان نشریه‌ای هم به نام فرقان منتشر کرد که نخستین شماره‌اش در اسفند ۱۳۵۶ چاپ شد. بعد‌ها پس از پیروزی انقلاب نیز نشریه‌ای با نام مذکور تحت عنوان نشریه دانش‌آموزی از سوی فرقان انتشار می‌یافت.
این گروه برای پیاده کردن استراتژی مسلحانه در برابر رژیم، تازه در بهمن ۱۳۵۷ به تجهیزات نظامی مجهز شد (بنگرید: فرقان چیست؟ ج ۱، ص ۱۵ – ۱۴) در این زمان انقلاب پیروز شده بود و فرقان که روحانیت را از بنیان و اساس باطل می‌دانست، تلاش خود را معطوف به مبارزه با آن‌ها کرد.
نخستین عاملی که فرقان را به رویارویی مسلحانه با جمهوری‌اسلامی کشاند، قربانی‌شدن ارزش‌های راستین تشیع سرخ علوی بود. همچنین تلاش برای آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم عامل دیگر این مبارزه قهرآمیز بود برای فرقان اکنون جای پرسش این بود که چه باید کرد؟ بر اساس آیه فقاتلوا ائمه الکفر گروه فرقان تصمیم گرفت ابتدا مرحوم محمد ولی قرنی (فرقانی‌ها یک اعلامیه چهار برگی برای ترور شهید قرنی صادر کردند و به اصطلاح دلایل ترور وی را برشمردند، عمده مطلب نقش وی در سرکوبی شورش‌هایی بود که در کردستان رخ داده بود.
شهید قرنی از چهره‌های نظامی‌فرهنگی آن روزگار بود که به دلیل تدین و اعتقادش به فرهنگ اسلامی به خصوص تشیع یک استثناء به شمار می‌آمد و نگاهی به یاداشت‌های وی درباره مطالب متفرقه پیرامون اسلام و تشیع در کتاب ناگفته‌هایی از زندگی سپهبد قرنی (ص ۳۵۴ – ۳۴۵) می‌تواند حساسیت او را روی مسائل دینی و مذهبی نشان دهد) و سپس مرحوم مطهری را بکشد.
انتخاب مطهری برای آن بود که فکر به قدرت رسیدن دیکتاتوری آخوندیسم و آماده‌سازی تشکیلاتی آن از مدت‌ها قبل و حتی قبل از خرداد ۱۳۴۲ از طرف او طرح شده بود. (فرقان چیست؟ ص ۲۴) در جایی دیگر اشاره شده که منهای مجاهدین که متأثر از مارکسیسم بودند، از سال ۱۳۵۰ به این سوی برخی گروه‌های مذهبی با توجه به قرآن و نهج البلاغه و تفسیر دل‌بخواهی از آن‌ها بر اساس نگرش مبارزاتی و به اصطلاح انقلابی جریان‌های جدیدی را پدید آوردند.
فرقانی‌ها در سال ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ مجلدات زیادی از تفسیر قرآن خود را که تحت عنوان پیام قرآن منتشر می‌شد، پخش کردند. تفسیر (با عنوان کلی پیام قرآن) و آثاری که از آن‌ها ملاحظه شده، عبارت است از تفسیر فاطر، یس، صافات، احزاب، سبا، نجم، تفسیر عنکبوت و روم، تفسیر لقمان و سجده، تفسیر شوری و زخرف، تفسیر محمد، فتح و حجرات، تفسیر دخان جاثیه و احقاف، تفسیر سوره مؤمن و فصلت و تفسیر سوره‌های فرقان و نور.
نام مؤلف همه اینهایی که ذکر شدند، نجم‌‌‌الدین شکیب است که مانند دیگر نام‌های روی تفاسیر مستعار است. تفسیر سوره انبیاء به نام حسن صادقی، تفسیر سوره بقره جواد صابر، تفسیر سوره مریم و سوره طه حسن قائمی، تفسیر توبه، شعراء، نمل و قصص احسان کمالی، تفسیر سوره یوسف و تفسیر جزء سی‌ام یا تفسیر نباء تا ناس محمد حسین آل یاسین و نیز احسان کمالی، تفسیر سوره یوسف، مزمل، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات، نجم الدین منتظر، تفسیر سوره کهف ذاریات و ق.
ترجمه کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین کتابی با عنوان فرازی از نهج البلاغه و شرح دعای عرفه (نام دیگرش پیام حسین)، فروغ نهج البلاغه دو جلد و کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن از صادق داودی، نشر کاظمیه، ۳۲۰ ص، نشریات یک ساله آنان (۱۳۵۷) تحت عنوان سالنامه فرقان چاپ شده است.
کتابی با عنوان دعا، تجلی خداگونگی انسان از سوی همین گروه به اسم محمد حسین آل یاسین چاپ شده که شرح صحیفه سجادیه است. در اینجا هم مانند تفاسیری که از قرآن ارائه شده، تمامی مضامین در ارتباط با انقلاب و ضد انقلاب تحلیل و تفسیر شده است.
کتابی دیگر با عنوان اصول تفکر قرآنی (به عنوان کتاب دوم توحید و ابعاد گوناگون آن) به نام داوود قاسمی چاپ شد که اصولی کلی مستخرج از قرآن درباره انسان‌شناسی و ایمان و انقلاب و ضد انقلاب است.
در همین کتاب است که از مرحله غیب انقلاب و مرحله شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن برای مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزی بهره‌گیری شده است. در این قسمت به روشنی آیه دوم سوره بقره که ایمان به غیب را مطرح کرده، به معنای ایمان به غیب انقلاب تفسیر شده است. (اصول تفکر قرآنی، ص ۸۵) درباره ارتباط غیب و صلاه هم آمده است که به طور کلی همه اصول تئوریک حزب توحدیدی در مرحله غیب انقلاب در کلمه صلاه جمع شده‌اند. (همان، ص ۱۱۶)
همان‌جا در تفسیر وحی هم گفته شده است: وحی در تعریف کلی آن‌‌ همان شناخت پدیده نسبت به راه تکامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و مدار تکاملی‌اش یا به قول امام آن انفجار درونی و درد تکامل خواهی می‌باشد. (همان، ص ۹۰ – ۹۱) شاید این کتاب صریح‌ترین اثر در باز نمودن آثار بی‌پایه فرقان باشد. (۱۶)
در زمینه نوشته‌های تفسیری آنان، آقای مطهری که در این سال‌ها روی تفسیر کار می‌کرد، نسبت به این مسئله احساس خطر فراوان می‌کرد و مرتباً هشدار می‌داد و از بحث غیب و شهود انقلاب مثال می‌زد.
تفسیرهای متعدد و گسترده اینان طی سال ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ موجی از بیم و هراس را در میان متدینین دامن زد. گستردگی جریانات مختلف، باز شدن فضای سیاسی کشور و ورود گروه‌های مختلف به عرصه مبارزه، اجازه بروز بیشتر به این ماجرا را نداد، در غیر این صورت ممکن بود که جریان فرقان به حرکتی شبیه به آنچه که میرزا علی‌محمد باب ایجاد کرده بود، منجر شود.
در این میان بیش از همه استاد مطهری از این تفسیر برآشفت و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادی‌گری تحت عنوان ماتریالیسم در ایران، سخت به آرای تفسیری و تعابیری که آنان در ترجمه آیات و مفاهیم قرآنی آورده بودند، حمله کرد. (بنگرید: علل گرایش به مادی‌گری، ص ۴۳ – ۲۹)
اشخاص دیگری هم روی فرقان حساسیت داشتند، عبدالرضا حجازی که متهم به همکاری با رژیم پهلوی بود، در نامه‌ای که در آبان ۱۳۵۷به امام خمینی نوشت از جمله آثار نهضت ایشان را بر آمدن کمونیست‌ها و افکار الحادی دانست و نوشت: با واقع‌بینی می‌توان با شهود عینی دریافت که کمونیست در ایران به دلیل اینکه نتوانست اسلام را فسخ کند، برای مسخ اسلام دست به کار شده است. عده‌ای از جوانان به ظاهر مسلمان تمام قرآن کریم را به مکتب مارکسیسم عرضه کرده و پس از توجیه آیات قرآن به اندیشه‌های مارکسیسم به نام فرقان و به شکل جزوه منتشر ساخته‌اند. این جزوه‌ها نزد آقای مرتضی مطهری موجود است.
حجازی بر خلاف واقع‌بینی، این قبیل افراد را به امام خمینی منتسب کرد و نوشت: این گروه خود را در لباس طرفداری از حضرت‌عالی پنهان کرده و پس از ویران کردن اندیشه‌های اصیل اسلامی، جوانان را به سوی مارکسیسم می‌برند. آقای مجید فیاضی که پیش‌تر نهج البلاغه را می‌فهمید و حفظ می‌کرد و گاهی در زندان تهجد داشت، اعلام کرده مارکسیست‌لنینیست هستم. (امام خمینی در آئینه اسناد، ج ۱۷، ص ۴۸۹)
به نوشته جعفری: گودرزی گاهی از شریعتی و اندیشه‌های او طرفداری و حتی در نوشته‌های خود از برخی تعبیرات خاص دکتر شریعتی استفاده می‌کرد، اما این طور نبود که همه طرفداران دکتر شریعتی را سلک آنان باشند. (شریعتی آنگونه که من می‌شناختم، ص ۸۹ – ۸۸، ۹۳. دکتر علی مطهری توضیحاتی درباره خاستگاه‌های فکری فرقانی‌ها به دست داده که خواندنی است: بنگرید روزنامه کیهان ۴/۱۰/۷۹)
اگر گفته شود که فرقان بر کشیده نظریه تشیع علوی و صفوی دکتر شریعتی است نباید سخنی چندان بیراهه باشد. نشریات فرقان سرشار از استناداتی است که به این اثر مرحوم شریعتی صورت گرفته و بر اساس آن اقدامات بعدی فرقان به انجام رسیده است.
عباس عسکری نفر دوم فرقان در نخستین بازجویی خود مرتباً تأکید می‌کرد که از صفویه به بعد روحانیت همواره در کنار رژیم فاسد حاکم، بر گرده مردم سوار بوده و به تحمیق آن‌ها پرداخته است و اکثریت روحانیت... در مقابل ظلم و ستم و بدعت‌های رژیم سکوت می‌کرده‌اند.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا از زمان صفویه تا کنون حرکتی مردمی‌اسلامی را می‌شناسید که روحانیت در آن نقش تعیین کننده نداشته باشد؟ می‌نویسد: تا زمان سید‌جمال من حرکتی را نمی‌شناسم و معتقدم که اگر بود حتماً بارز می‌شد.‌‌ همان‌طور که مرحوم شریعتی که مطالعه کافی هم در تاریخ داشته می‌گوید: شیعه چون فکر کرد که رژیم حاکم اسلامی است (تشیع صفوی) در کنار آن قرار گرفت.
همچنین تحلیل‌های دکتر درباره مسائل طبقاتی و جایگاه روحانیون و تز مذهب علیه مذهب دقیقاً در کتابچه تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران در رابطه با تکوین و تدوین ایدئولوژی اسلامی، تداوم انقلاب توحیدی، فرقانی‌ها نفوذ کرده است. در این جزوه تمامی استناد‌ها به آثار دکتر شریعتی، از جمله بحث او درباره تخصص و نیز بیگانگی از خویشتن و با مخاطب‌های آشناست.
فرقانی‌ها تلاش‌های خود را در امتداد تلاش‌های دکتر در تحلیل تشیع علوی و صفوی دانسته و می‌نویسند: در ‌‌نهایت مرحوم دکتر علی شریعتی آخرین تلاشش را برای جدایی تسنن اموی از تسنن محمدی و تشیع علوی و تشیع صفوی انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوین ایدئولوژی خلق‌های اسیر پیش برد، مگر نه این است که اسلام ایدئولوژی مستضعفین می‌باشد؟ (تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران (از گروه فرقان)، ص ۷)
معنای دیگر این سخن این است که شریعتی تا جایی آمده است که اکنون فرقانی‌ها باید این ایدئولوژی را که امتداد تشیع علوی است، ادامه دهند. والا روحانیت نماینده تشیع صفوی، قادر به انجام چنین رسالتی نیست.
در سال‌نامه یکم فرقان با اشاره به تاریخ خونین تشیع از شهید اول گرفته تا شهید ثانی و ثالث و حتی شهید رابع یعنی شریف (مجید شریف‌واقفی) آنان که شهید ایدئولوژی‌اند و بالاخره از حنیف گرفته تا احمد و رضا و مهدی رضایی و ناصر صادق و سعید محسن و سعیدی‌ها و غفاری‌ها (بگذریم که تجلیل فرقانی‌ها از شهید اول و شهید ثانی و شهید ثالث (مرحوم برغانی) و سعید و غفاری با اساس تفکر آن‌ها مغایرت دارد) یاد شده و سپس اکنون به شهید پنجم ایدئولوژیک بر می‌خوریم.
نباید پنهان کرد که گفتمان حاکم بر نوشته‌های فرقان، تطابق جدی با نوشته‌های شریعتی ندارد، هم به آن دلیل که این گروه سعی می‌کند تا از قرآن دستاویزی برای نگره‌های انقلابی خود عرضه کند و هم پیچ‌در‌پیچ بودن برداشت‌های شگفت فرقانی‌ها از آیات، بدون تردید پسند شریعتی هم نمی‌توانست باشد.
با این حال در بازجویی‌های اعضای فرقان، باور به شریعتی یکی از ارکان اصلی عنوان شده است. حسن عزیزی از رهبران فرقانی‌ها، با اشاره به افراد مختلف وابسته به این جریان می‌گوید: خط فکری همگی کسانی که نام بردم تقریباً تمایلاتی بین دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بود.
محمود کشانی، راننده اتومبیلی که افراد آن شهید مفتح را ترور کردند در وصیت نامه خود همچنان به افراد خانواده‌اش توصیه می‌کند که کتاب‌های شریعتی را بخوانند و نام کس دیگری را به قلم نمی‌آورد. کمال یاسینی نیز که از فعالان گروه فرقان و عامل ترور شهید مفتح بود درباره کتاب‌هایی که مطالعه کرده می‌گوید: و بیشتر از همه روی شریعتی نه اینکه علاقه داشتم، بلکه ایمان و اعتقاد داشتم، تأکید می‌کردم.
همین یاسینی به طور مبهم از قول شریعتی (به نقل از کتابی که در سالگرد شریعتی منتشر شده بود) نقل کرده که او گفته است: «من نوشته‌ای را خوانده‌ام که نشانگر تدوین ایدئولوژی است.» گویا تصور فرقانی‌ها آن بود که دکتر با دیدن برخی از جزوات آن‌ها این سخن را گفته است.
شاه بابابیگ تبریزی از دیگر عناصر این گروه می‌گوید: من به اندیشه فرقان معتقد می‌باشم. من از زمینه‌های این اندیشه از طریق مطالعه آثار دکتر شریعتی آشنا گشتم. گودرزی هم در پاسخ یک پرسش (ش ۲۱۲) درباره اینکه آیا شما ادامه دهنده راه شریعتی هستید یا نه؟ می‌گوید: فرقان کوشش داشت که افکار و اندیشه‌های شریعتی را هم ترویج کند، اگر این امر معنایش ادامه دادن راه شریعتی می‌باشد، آری ما ادامه دهندگان راه او بودیم.
همو در پاسخ به پرسشی درباره تشکیل گروه فرقان می‌نویسد: فرقان جریانی است که با بهره‌گیری از برداشت‌های درست مؤمنین به خداوند در طول تاریخ و به خصوص شهید شریعتی شکل گرفته است.
به هر روی، طی یک دوره طولانی این افراد با افکار ضد روحانیت آشنا شدند و مهم‌ترین درگیری ذهنی آنان مبارزه با پدیده‌ای بود که از آن با عنوان آخوندیسم یاد می‌کردند. در این باره البته رفتار برخی از روحانیون که زندگی مرفهی داشتند تأثیر بسیار منفی در اذهان شماری از جوانان مذهبی آن دوره که گرایش ساده زیستی بسیار افراطی در آن‌ها وجود داشت، پدید آورده بود.
گروه فرقان که سخت با روحانیت مخالف و معتقد به حذف فیزیکی آنان بود، پس از پیروزی انقلاب، تلاش خود را برای از بین بردن روحانیون سر‌شناس و رهبران انقلاب در سال ۱۳۵۸ آغاز کرد. ابتدا سپهبد محمد ولی قرنی، سپس استاد مطهری و بعد از ایشان دکتر مفتح و برخی دیگر مانند شهید مهدی عراقی (از مؤتلفه) و شهید سید محمد علی قاضی طباطبایی از روحانیون دانشمند و انقلابی و... در‌‌ همان سال ترور شدند.
مرحوم ربانی شیرازی و هاشمی رفسنجانی و آیت الله آقا رضی شیرازی نیز مورد سوء قصد قرار گرفتند که از ترور آنان جان سالم به در بردند. حاج تقی حاج طرخانی از هیئت امنای مسجد قبا هم به دست فرقانی‌ها ترور شد. همین طور حسین مهدیان از فعالان مسلمان که پس از تعطیلی حسینیه ارشاد و بعد از آزادی دکتر شریعتی، بیشتر جلسات دکتر شریعتی در خانه او برگزار می‌شد، توسط فرقانی‌ها مدعی پیروی از شریعتی ترور شد که جان سالم به در برد.
گروه فرقان پس از انجام این ترور‌ها با رخنه برخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی لو رفت و همگی آنان از جمله گودرزی، رهبر آنان به دام افتادند و کشته شدند. گویا دو نفر از اعضای این گروه گریختند که بعد‌ها به خارج از کشور رفتند. در حال حاضر (۱۳۸۱) گه‌گاه اطلاعیه‌ای از گروه فرقان در برخی سایت‌های خبری خارج از کشور دیده می‌شود. (نمونه آن‌ها اطلاعیه آنان به مناسبت حمله آمریکا به عراق در فروردین ۱۳۸۱ است که با عنوان امپریالیست‌ها در خاورمیانه چه می‌خواهند؟ انتشار یافته و نام گروه فرقان در بالا و انتهای آن دیده می‌شود)
در آستانه انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ۲۷ خرداد ۱۳۸۴، بار دیگر چند انفجار صورت گرفت که از طرف وزیر کشور به گروه باقیمانده فرقان منسوب گردید. بقایای فرقانی‌ها تا اوایل سال ۶۰ همچنان به انتشار برخی از جزوات می‌پرداختند و حتی از ترورهای مجاهدین خلق نیز به نوعی سوء‌استفاده کرده، آن‌ها را با اندیشه‌های خود پیوند می‌دادند. (نمونه آن ترور مقام معظم رهبری آیت الله خامنه‌ای بود که فرقانی‌ها جزوه‌ای هم در این ارتباط منتشر کردند)