بررسی رابطه میان دو مفهوم خشونت و تروریسم با نگاهی به وضعیت گروهک منافقین

نویسنده: ياسين الحسينی


واژه‌های تروریسم و خشونت به طور آشکار طی سال‌های اخیر در قاموس سیاسی، بروز و عینیت بیشتری داشته‌اند. این دو واژه به مقدار فراوانی با یکدیگر مرتبط‌اند، به گونه‌ای که نمی‌توان تروریسم را بدون خشونت و خشونت را بدون تهدید به ترور تصور کرد. تروریسم در اساس، یک رفتار یا عمل شیوه‌مند مبتنی بر خشونت است.

البته تعیین نوع رابط موجود بین خشونت و ترور دارای پیچیدگی‌هایی است. خشونت چه زمانی تروریسم است؟ و چه زمانی نمی‌تواند باشد؟ آیا تروریسم میزان مشخصی از خشونت است؟ یا ارتکاب خشونت در شرایطی معین و خاص؟ یا برای اهدافی تعیین شده؟

با مراجعه به حقوق بین‌الملل، دو رویکرد را در این زمینه می‌توانیم مشاهده کنیم:

رویکرد اول: تأکید بر شناسایی ماهیت خشونت اعمال شده دارد، این‌که آیا هدف سیاسی است یا غیر سیاسی، اگر هدف سیاسی بود در این صورت آن خشونت تروریستی است اما اگر هدف غیرسیاسی بود، آن خشونت تنها یک خشونت خالص و یا عادی بوده است که اهداف آن می‌توانسته است اقتصادی یا اجتماعی، مانند سرقت یا انتقام‌گیری باشد.

این رویکرد انتقادات فراوانی را می‌تواند به سمت خود متوجه کند، زیرا موضوع ضرورت استفاده از خشونت توسط تروریسم یا تهدید به خشونت، باعث خارج شدن تعداد زیادی از عملیات‌هایی می‌شود که به طور خاص تروریستی به شمار می‌روند. مانند از کاراندازی سیستم‌های مخابراتی با استفاده از وسایل الکترونیکی یا وارد کردن ارز و پول تقلبی به کشور که ضررهای فراوانی به اقتصاد ملی وارد می‌کند، یا ارسال نامه‌های پستی الکترونیکی که حامل ویروس می‌باشد از جمله عملیات تروریستی است که در آنها از خشونت استفاده نمی‌شود.

رویکرد دوم: اعتقاد به نقش انگیزه های سیاسی در بسیاری از جرائم سیاسی دارد اما معتقد است که این نقش نمی تواند به عنوان مبنایی برای تعریف جنایت تروریستی که تلاش برای اشاعه رعب و وحشت را ویژگی آن می داند قرار بگیرد. ویلکینسون انگلیسی از هواداران این رویکرد و نظریه به شمار می رود. وی تروریسم را استفاده از سلاح و بمب یا خشونت علیه مردن بی گناه و ترساندن تعداد زیادی از مردم و اشاعه وحشت در میان آنها تعریف می کند.

با توجه به این نظریه، تأثیر روانی که یک عمل تروریستی برجای می‌گذارد، هدف از آن عملیات بوده است نه کشته شدگان؛ به گونه‌ای که تروریست‌ها شعار "یک شخص را بکش و ده هزار نفر را بترسان" سرلوحه خود قرار می‌دهند.

به رغم اختلاف دو رویکرد، خصیصه خشونت در عمل تروریستی وجود دارد.

در اینجا پرسشی مطرح می گردد؛ تفاوت میان تروریسم و خشونت چیست؟

اول – تعریف خشونت:

تعریف لغوی:

برخی معتقدند کلمه Violence در انگلیسی به معنای خشونت از کلمه لاتین Violentia مشتق شده است و آن به معنای اظهار قدرت (زور) به شکل کنترل نشده در پاسخ به استفاده متعمدانه از آن است. در حالی که عده‌ای دیگر عقیده دارند این کلمه از ترکیب واژه لاتینی vis به معنای قدرت و latus به معنای حمل است. یعنی خشونت از نگاه تاریخی به معنای حمل کردن قدرت و نیرو در مقابل شخص یا چیزی است. در زبان عربی نیز خشونت نشانگر رفتاری است که مفهوم شدت و توبیخ و سرزنش و زدن را می‌رساند. در زبان عربی خشونت رفتاری مبتنی بر عمل یا گفتار است اما در انگلیسی خشونت رفتاری فیزیکی و مادی است و این نشان می‌دهد که مصادیق لغوی خشونت در زبان عربی گسترده‌تر از زبان انگلیسی است.

تعریف اصطلاحی:

پژوهشگران تعاریف متعددی را درباره خشونت ارائه می‌دهند که می‌توان آنها را در سه نظریه خلاصه کرد:

نظریه اول – طرفداران این تعریف معتقدند خشونت، استفاده از نیروی فیزیکی برای آزار و اذیت کردن اشخاص یا اتلاف اموال است. از این تعریف، به تعریف چارلز ریورا و کنت سویترز می‌رسیم: استفاده ناعادلانه از زور از سوی عده‌ای از افراد برای آزار رساندن به دیگران و ضرر زدن به دارایی آنها.

نظریه دوم – در واقع کمی جلوتر از نظریه اول است و مفهوم خشونت را علاوه بر استفاده عملی، تهدید به آن را نیز در بر می‌گیرد. تعریف ساندرا پول روکیخ در همین چارچوب است: استفاده نامشروع از زور یا تهدید به استفاده از آن برای آزار و اذیت دیگران.

نگاه نظریه سوم به خشونت نگاه شمولی‌تری است، به گونه‌ای که خشونت را مجموعه‌ای از اختلالات و تناقضات نهفته در ساختار و بافت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه برشمرده است. از این جهت عنوان خشونت ساختاری یا بنیادی به آن اطلاق کرده‌اند. این‌گونه از خشونت دارای شکل‌های متعددی است که در فقدان تکامل ملی در بافت یک جامعه مانند تلاش برخی گروه‌ها برای جدایی‌طلبی و فقدان عدالت اجتماعی شکل می‌گیرد. برخی نیز عنوان خشونت مخفی را بر آن می‌گذارند، زیرا خشونتی نهفته در بافت اجتماعی سیاسی و فرهنگی جوامع می‌باشد.

از خلال این نظریه‌ها می‌توان یک تعریف جامع‌تری از خشونت را ارائه داد: خشونت هرگونه رفتار عملی یا گفتاری است که متضمن استفاده از زور یا تهدید به استفاده از آن برای آزار و اذیت و ضرر رساندن به خود یا دیگران و اتلاف اموال برای تحقق اهداف معین و خاص است.

دوم – تفاوت میان خشونت و تروریسم:

در یک چارچوب عمومی می‌توان تفاوت‌هایی را میان خشونت به طور کلی و تروریسم برشمرد:

خشونت رفتاری است که از سوی شخص یا گروهی واقع می‌شود برای تصفیه فیزیکی یا تصرف اموال از طریق زور یا انتقام‌گیری، مانند تخریب برخی تأسیسات و به آتش کشاندن آنها. در حالی که اهداف عملیات تروریستی فراتر از اهداف عملیات خشونت‌آمیز عادی مانند سرقت و قتل است و دامنه وسیع‌تری همچون تهدید امنیت جامعه و سلامت آن از بعد سیاسی و امنیتی را شامل شده، باعث تشدید رعب و نگرانی در جامعه می‌شود.

در حالی که اغلب در رفتارها یا عملیات خشونت‌آمیز رابطه مستقیمی میان فاعل و قربانی وجود دارد، اما این رابطه میان تروریست و قربانیان جرائم تروریستی وجود ندارد. هدف تروریست، قربانیان به طور مستقیم نیستند، بلکه ایجاد فضای ترس و نگرانی در جامعه هدف اوست.

به رغم همه این تفاوت‌ها، ترسیم خطی که میان تروریسم و خشونت در سطح عملی مرز قائل شود، بسیار سخت است زیرا تروریسم در اقدامات خود بشکل قابل توجهی از خشونت استفاده می‌کند.

سازمان مجاهدین خلق نیز از بدو تأسیس خود تاکنون درگیر این دو مفهوم بوده است. در واقع خشونت موجود در سازمان گاهی آنچنان رنگ خشونت و حتی ایدئولویکی به خود گرفته است که نمی‌توان میان این دو مرزی نهاد.

تصفیه حساب‌های خونین سازمان مجاهدین خلق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل مرام و مشی برخی اعضای ارشد خود، خشونتی با رنگ و بوی تروریستی بوده است. در مقابل، هزاران عملیات تروریستی برنامه‌ریزی شده این سازمان که بیش از ده‌ها هزار قربانی در داخل کشور داشت، عملیات تروریستی بوده است که با تعاریف ارائه شده فوق درباره تروریسم تطابق کامل دارد و از سویی نیز رفتارهای خشونت‌آمیز در آنها به طور کامل واضح و مشهود است.

مجاهدین خلق هر چند ادعا می‌کنند که از سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) و از زمان اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و هم‌پیمان، فعالیت‌های تروریستی را کنار گذاشته‌اند، اما نگاهی به گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای اطلاعاتی کشورهای غربی و اظهارات اعضای جداشده این گروه نشان می‌دهد رفتارها و اعمال خشونت‌آمیز آنان تا بدین لحظه ترک نشده است. شکنجه اعضای ناراضی، عقیم کردن اجباری زنان، استفاده از اعضای عادی و ناراضی خود به عنوان سپر انسانی در مواجه با نیروهای امنیتی عراق، نگه‌داری اجباری اعضای و عدم اجازه به آنان برای انتخاب مسیر و آینده خود، اداره شبکه بین‌المللی پول‌شویی، ارتباط با گروه های تروریستی فعال در عراق و ایران و موارد متعددی از این قبیل، تنها نمونه‌هایی از رفتارهای خشونت‌آمیز این سازمان در سالیان اخیر به شمار می‌رود.

بنابراین خشونت و ترور دو مقوله و مفهوم جدا نشدنی از رفتارها و اعمال سازمان مجاهدین خلق است. تصور مجاهدین خلقی که به دلیل محاصره توسط نیروهای نظامی عراقی امکان ارتکاب فعالیت تروریستی- حداقل در عراق- را ندارند، سخت است؛ زیرا رفتارهای خشونت‌آمیز رهبران این گروه در قبال اعضای دربند خود اثبات می‌کند خشونت جزیی لاینفک از ماهیت و طبعیت این سازمان است.