قاچاق انسان و کم حافظگی مافیای رجوی
محمد مرادی،
|
پس از افشای توطئۀ قاچاق انسانِ ِ دار و دستۀ رجوی، که توسط بیش از ۱۰۰ تن از کسانی که در دام این باند مخوف افتاده بودند برملا گردید، دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین به انحاء مختلف و با انواع سناریونویسیهای بهداشتی و مددکارانه! تلاش کرد که به هر طریق ممکن بر روی این افتضاح سرپوش بگذارد.
مجاهدین با ساخت فیلمهای مختلفی در تلویزیونشان، با شرکت محدثین، ابریشمچی، مدنی و ... (آمران این عمل شنیع) و همچنین با نگارش داستانهای اینترنتی به قلم سعید و نقاش و نعمت اولیائی و ... (دستاندرکاران اصلی) تمام مهارت و تجربه در وارونهسازی که در ۳۰سال گذشته بهدست آوردهاند را به خدمت گرفتند تا بلکه اصل موضوع را طور دیگری وانمود کنند.
یکی از این وارونهنماییها (که دل هر کارمند بهزیستی را برای مجاهدین آب میکرد!) مطلبی بود که توسط نعمت اولیایی علیه یکی از این بهدام افتادگان بیسر و زبان به نام ریگی نوشته شده بود، که نگارنده چند خطی را در پاسخ به (نه اولیائی) بلکه امرایش در گشتاپوی اشرف نوشتم.
اولیایی بعد از هفتهها سکوت و با رهنمودها و هماهنگیهای کامل با مسؤولینش، پاسخی را در جواب آن مطلب تهیه دیده که وقتی فرعیات، اباطیل و لجنپراکنیهایش را حذف کنی باقی میماند همان ادعای نخنما شده و وارونه مجاهدین در این رابطه:
« همه ورشکستگان بی مایه به خوبی میدانند مداری از تعلیم و تربیت عنصر والای انسانی در ورودی و پذیرش ارتش آزادیبخش بوده است که حتی ماکارانگو همه دستاوردهای پداگوژیکی اش بعد از انقلاب شوروی را با یکروز مناسبات انسانی ورودی ارتش آزادیبخش همسنگ نخواهد دانست. به همین دلیل برایمان پر واضح است که مخاطب ریگی و... نیستند و همین که از زیر تیغ جلادان دجال گامی فراتر نهند بلاشک در درونش به ارزشهای فوق تصور انسانی مجاهدین اذعان خواهند نمود. مگر نه اینکه دار و تازیانه و شکنجه و حالا تطمیع و یاس، خیلی از مدعیان را به نفی باورهایش کشانده است چه رسد به ریگی که نزده رقصیده و نخورده مست بوده است. »
و چند خط بعد:
« اما بگذار همچنانکه قبلا هم گفتم تاکید کنم که چه افتخاری بالاتر از اینکه خادم مردممان و نوکر و کلفت همه آنها باشیم و با همین ارزش و باور هست که هر نفر جدیدالورود با هر پیشینه و با هر نیتی که وارد خانه مان میشد و میشود از نوکری و کلفتی بی نصیب نمانده و نمی ماند. ما کسی نیستیم که با یاوه گویی چند عنصر ضعیف النفس در زیر علم ننگین وزارت بدنام از کرده خود پشیمان شویم و پرنسیب هایمان را تغییر دهیم. »
گر چه هدف از بیان این جملات عوامفریب این است که افسانۀ پداگوژیکی و تیمارگری و وجود بهزیستی در مجاهدین جا بیفتد، اما از آنجا که دروغگو کم حافظه است و عوامفریب همۀ آنچه بوده است را نمیگوید، یکبار دیگر سؤال میکنیم که ممکن است رؤسای این باند با پرنسیب! بفرمایند هر کسی با هر پیشینهای چگونه وارد تشکیلات آهنین شما شده است؟!
مگر شما اطلاعیه بازپروری معتادان و دائمالخمرها را صادر کرده بودید و ما نمیدانستیم؟
و مگر افراد معتاد و مست، جایی بهتر از تشکیلاتی که ادعای مبارزه دارد، برای پناه بردن پیدا نکردند؟
مگر شما مدعی نیستید اعضای جدیدالورود را همان ابتدای کار ماهها در پشت در پذیرش نگه داشتهاید تا از آنها تعهداتی مبنی بر طلاق، پوشیدن لباس نظامی، نبرد تا سرنگونی و ... بگیرید و تازه به آنها تأیید وصل دادید؟ با این وصف کدام آدم معتاد و بدبختی است که این شیوۀ درمان را بپذیرد و سر از پذیرش شما در آورد و تحت مسؤولیت اولیایی، فرشته شجاع، فهیمه، سعید نقاش، حمید ادهم، قدرت حیدری و ... کادرهای باسابقه سازمان درآید؟
حتماً یادتان رفته است که پیش از این چه دروغهایی به هم بافتهاید و آنها را افراد جدیدالورود نامیدید که تمام تعهدات را به شما دادهاند و حالا یادتان آمده است که آنها معتاد و ... بودهاند.
اما یک نکته جهت تفهیم یک واژه به نعمت اولیایی و بالا دستیهایش و ... :
گشتاپو، جریانی است که وقتی فردی، دیگر تمایل به ماندن در اردوگاه اشرف ندارد را دو سال به خروجی و ۸ سال به ابوغریب میفرستد، ولو اینکه این فرد کادر قدیمیاش باشد.
گشتاپو همان است که برای خوابیدن و خوردن و پوشیدن، برنامه دارد و به ازای هر فرد، یک مأمور و جاسوس و مراقب میگمارد.