مافیای آدم ربایی و قاچاق انسان در گروهک منافقین


تعریف قاچاق انسان و اهداف آن

در تعریف این پدیده شوم که در عرف جهانی منفور بوده و همچنین از منظر همه ملت ها و در قانون همه دولت ها "جرم جنایی" محسوب می گردد باید گفت که در واقع مدلی جدید از برده داری است که در دنیای مدرن امروز به اجرا در می آید.

هدف از اجرای این عمل جنایتکارانه ، عموماً انتقال و دریافت انسانها به منظور وادار نمودن به تن فروشی، مجبور ساختن به کارهای سخت و طاقت فرسا و در برخی موارد اجرای اعمال غیر انسانی می باشد. این پدیده که امروز در قالب نوعی تجارت انجام می شود پس از قاچاق اسلحه و مواد مخدر سومین تجارت غیر قانونی در دنیا به شمار می آید که متاسفانه در سطحی نگران کننده در حال اجراست.

تاریخچه و دلایل ظهور قاچاق انسان در گروهک منافقین


تاریخچه این عمل در گروهک منافقین باز می گردد به اواخر سال ۱۳۵۹ که در آن این گروهک به انتقال هواداران و اعضای خود از این طریق به خارج از ایران می پرداخت. آمار های غیر رسمی از خروج حدود ده هزار عضو یا هوادار گروهک منافقین از آن تاریخ تا مدت ۹ سال خبر می دهند.

کشورهای مقصد در این قاچاقچی گری منافقین، کشور هایی مانند عراق، ترکیه، پاکستان و کشورهای اروپا بودند. دلایل این اقدامات بعضاً استفاده از این نیروها در خارج از کشور و عموماً آموزش های تروریستی جهت اعزام به ایران و انجام عملیات های تروریستی بوده است که در عمل نتیجه این حرکت ها برای منافقین ثمر بخش بوده که بخش اعظمی از آمار ترور ۱۲۰۰۰ شهروند ایرانی توسط این گروهک از طریق همین بدست آمده است.

تعریف منافقین از قاچاق انسان!

سرکرده گروهک منافقین (مسعود رجوی) که به واسطه اینکه قاچاق انسان یکی از ارکان اصلی فعالیت این گروهک از سال ۵۹ به بعد به حساب می آمد و انجام موفقیت آمیز آن برای منافقین بسیار حیاتی بود، مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین در بهار سال ۱۳۶۶ در نشستی عمومی در پادگان اشرف، برای خروج هر فرد هوادار خود از ایران، عنوان یک عملیات را اطلاق نمود و همین نگرش که با القائات منحرف رجوی در منافقین همراه شد، سبب گردید که اعضای این گروهک در باور خود قاچاق انسان را به عنوان یک عملیات مقدس بشناسند!

مراکز اصلی منافقین به منظور قاچاق انسان


به منظور خارج سازی هواداران منافقین از ایران پایگاه هایی در کشورهای اردن، ترکیه، پاکستان، امارات، هلند، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و فرانسه و چند پایگاه در بغداد بوجود آمد که به عنوان مثال "اکبر قربانی" یکی از اعضای منافقین و "ابوالحسن مجتهد زاده" عضو شورای مرکزی گروهک منافقین به ترتیب از مسئولین این پایگاه ها در ترکیه و فرانسه بودند.

مرکز اصلی قاچاق انسان منافقین پایگاهی بود به نام "جزی" که در سال ۱۳۶۴ توسط گروهک منافقین در شهر سلیمانیه عراق تاسیس شد و قاچاقچیان انسان که برای این گروهک فعالیت می کردند از قبیل "سازمان خبات کردستان"، "حزب دموکرات کردستان"، "کومله"، "مافیای ترکیه"، "مافیای پاکستان"، "مافیای امارات و کشور های عربی"، در کنار برخی از اعضای ارشد منافقین در این مرکز ساکن بوده و فعالیت می کردند.

قاچاقچیان سازمان اطلاعات و امنیت حزب بعث نیز پس از ایجاد روابط تنگاتنگ میان رجوی و صدام به این مرکز کمک کردند.

قاچاق کودکان

قبل از پیدایی پدیده شوم طلاق اجباری در سال های ۶۷ و ۶۸ در گروهک منافقین، بسیاری از اعضای گروهک به صورت خانواده در پادگان ها ساکن بودند اما به دلیل محدودیت های غیرانسانی ایجاد شده توسط رجوی کودکان در محلی به نام پانسیون نگهداری می شدند و والدین فقط حق داشتند در روزهای آخر هفته (پنج شنبه و جمعه) کودکان خود را از پانسیون تحویل بگیرند و به مکان اسکان خود منتقل کنند. پس از این ملاقات کوتاه، دوباره مجبور بودند در بعد از ظهر جمعه فرزندان خود را دوباره تحویل پانسیون نمایند.

اما این وضع نیز مطلوب رجوی نبود زیرا که وجود این کودکان باعث ایجاد علایق دنیوی و وابستگی های خانوادگی می شد و این مانع بهره کشی از نیرو ها به عنوان "فدائی" شده بود.

پس از آغاز جنگ عراق و کویت در سال ۱۳۶۹ بهانه حفظ جان کودکان از سوی رجوی مطرح شد و او توانست در یک سلسله اقدامات مخفیانه کودکان بین سنین شیر خوارگی تا ۱۰ الی ۱۲ سالگی را از عراق به کشور های خارجی قاچاق نماید.

بدین ترتیب کانون خانواده ها در گروهک منافقین از هم پاشید و بسیاری از این والدین که در عملیات های تروریستی کشته شدند دیگر هیچ وقت نتوانستند فرزندان خود را ملاقات نمایند. اما بعد دیگر این پدیده سرنوشت کودکان بود، آن دسته از کودکانی که ظرفیت آموزشی مناسبی داشتند در کشور های دیگر تحت آموزش های نظامی و القاعات عقیدتی قرار گرفتند تا در مواقع لزوم جهت اجرای عملیات های تروریستی در عراق مورد استفاده قرار گیرند.

این کودکان از آن به بعد تحت القائات ذهنی قرار گرفتند و به گونه ای آموزش دیدند که مفهوم خانواده را فقط در "پدر مسعود" می دانستند. مابقی کودکان نیز یا در اختیار هواداران خارج کشور قرار گرفتند و یا به اتباع خارجی که فرزندی نداشتند به عنوان فرزند خواندگی فروخته می شدند.

سرنوشت این کودکان تا بدانجا پیش رقت که حتی خبر آزار و اذیت های جنسی دختران کم سن و سال توسط پدر خوانده ها نیز در عراق شنیده می شد.

دهه هفتاد و فصل جدیدی از قاچاق انسان

با شروع این دهه، منافقین دچار ریزش شدیدی در نیرو و بحرانی در این رابطه شدند که در واقع حیات این گروهک را به خطر انداخته بود زیرا که تعداد نیروها تنها عامل بقای منافقین محسوب می شود و مبالغی را که از صدام بابت مزدوری دریافت می کردند وابستگی مستقیمی با کثرت نیروها داشت. این موضوع از یک طرف و نفرت مردم ایران از این گروهک تروریست به واسطه مزدوری صدام در زمان جنگ ایران و عراق، از طرف دیگر سبب شد که دیگر روش های قدیمی به اسم آزادی و مبارزه کارگر نباشد و منافقین باید برای جذب نیرو به فریبکاری دیگری بپردازند.

به همین منظور و برای تأمین این کمبود، طرحی به تصویب رسید که در واقع حاصل ذهن بیمار خود رجوی بود. در این طرح که با همکاری دلالان و مزدوران این گروهک در کشورهای همسایه و بخصوص ترکیه و حتی در مرزهای غربی و شرقی ایران صورت می گرفت، بنا شد که ایرانیانی را که به قصد پیدا کردن کار از کشور خارج می شوند را فریب داده و با وعده کار در اروپا به عراق و اشرف وارد کنند. البته این فریب کاری و قاچاقچی گری به خارج از مرزهای ایران محدود نشد و قاچاقچیانی که در ازای دریافت مبالغی کلان از منافقین به این کار اقدام می کردند در داخل ایران نیز با فریبکاری و به وعده کار، نیرو هایی را جذب نموده و به پادگان اشرف منتقل می کردند.

نگاهی به افشاگری های جداشدگان این گروهک که به همین ترتیب به منافقین پیوسته بودند، ابعاد این پدیده را به خوبی آشکار می سازد. هر چند که برخی از آنها بر خلاف ادعایشان با آگاهی کامل جذب منافقین شده اند و اکنون که به ایران بازگشته اند این شائبه در مورد آنها وجود دارد که شاید این بازگشت تاکتیکی و بر نامه ریزی شده بوده باشد.

به هر حال قاچاق انسان برگی دیگر از اسناد جنایت منافقین است که بر علیه مردم ایران و اعضای این سازمان اعمال شده است که به صورت اجمالی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت.
امیر رضایی