قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد ۱۵
من ابراهیم ماجلانی هستم.

در تهران در یک کارگاه خیاطی مشغول کار بودم که یک خانمی تماس گرفت و گفتند که بیا ترکیه، دوستت با تو کار دارد که من هم رفتم ترکیه. بعد دیدم آنجا یک صحبتهایی از منافقین و از اینجور صحبتها می کنند که من قبول نکردم، بعد دو نفر که آنجا بودند، صحبت می کردند و می گفتند که برویم آنجا و بعد از دو سه ماه به شما کیس سیاسی می دهند، بعد می روید کشورهای اروپایی کار می کنید و می توانید در عرض مثلاً دو سال پول خوبی در بیاورید و از این حرفها که ما هم گول خوردیم و قبول کردیم و رفتیم به عراق.

رفتیم عراق دیدیم یک سری چیزهایی می گویند که اصلاً با عقل آدم جور در نمی آید. میگفتند خانواده نداریم، نمی توانی با خانه ات تماس بگیری که ما قبول نکردیم و گفتیم بر می گردیم. آنها گفتند باید دو سال پیش ما بمانی و هشت سال هم در زندان ابوغریب که ما از ترس زندان و از این طور حرفها، قبول کردیم و گفتیم می رویم داخل، بالاخره سر یک فرصت مناسبی فرار می کنیم از این جا. که نشد تا زمان جنگ آمریکا و عراق که آمریکا به عراق حمله کرد و بعد سازمان آمد و بعد از مدتی گفت که هر کس می خواهد برود، می تواند برود. ما هم همان فردایش درخواست نوشتیم که میخواهیم جدا شویم و برویم که بعد از دو سه هفته ما را فرستادند پیش آمریکائی ها و حدود ۱۷ ماه پیش آمریکائی ها بودیم که آنجا بعد آمدند و گفتند که هر کس می خواهد برود ایران می تواند برگردد. ما هم نامه نوشتیم برای یکی از سرهنگهای آمریکایی که ما می خواهیم برگردیم ایران و قبول کرد که الان هم در خدمت شما هستیم.

دریافت فیلم مصاحبه