قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد ۱۳

من عیسی بلوچی هستم فرزند آدم و در شهرستان نیک شهر متولد شدم، اهل سیستان و بلوچستان هستم. از دوبی با سازمان آشنا شدم و سازمان ما را به خاطر بردن به اروپا برای کار و در آوردن سرمایه گول زد. گفت شما را می برم به عراق. یک بار از دوبی من از دست اینها فرار کردم و خودم را به سفارت معرفی کردم و دوباره برگشتم به ایران، بعد از شش ماه این سازمان دوباره با ما تماس گرفت و به ما گفت بیا شما را می بریم به اروپا، ما سه نفر بودیم از آنجا رفتیم پاکستان، من با عمویم و یکی از اقوامم به اسم خسرو بلوچ اقوامی و رسول بخش بلوچی که او هم بود، ما از پاکستان رفتیم آنجا، آنجا دیدیم که هیچ خارجی در کار نیست بلکه همه اش بدبختی و بیچارگی بود. آنجا به ما فشار می آوردند و شکنجه روحی می کردند. کلاسهای ۴۸ ساعته برایمان می گذاشتند. و همه کارهایشان کارهای ضد اسلام بود، ضد محمد(ص) بود و ضد کتابهای آسمانی بود و ما را شکنجه روحی می کردند، در آنجا فقط چیزهایی از لنین چه گوارا و مائو می گفتند و تمام ضد ملت ایران بودند، همیشه بر علیه ملت ایران صحبت می کردند، من شش ماه توی سازمان بودم، بعد رفتیم جنگ، از جنگ برگشتیم، دوباره تا یک سال و خرده ای توی سازمان بودم، همیشه شکنجه روحی و کتک و ... بود.

بعد از دو سال وقتی دیدم که این سازمان، سازمانی انحرافی است، دوباره درخواست کردم که من می خواهم بروم پیش آمریکائیها که مرا با زور نگه داشتند، آنجا که ژیلا و رضا مرادی و حمید اسماعیل زاده، اینها آمدند توی یک اتاقی من را با زور تهدید کردند، شکنجه کردند و من از آنجا با یک بدبختی از آنها جدا شدم.

الان تقریباً ده تا از اقوامم در سازمان مجاهدین هستند که آنها را آنجا با زور نگه داشتند و هیچ کاری از دست من ساخته نیست و اینها با آمریکا همدستی کردند و کشور ما را فروختند، سایتهای هسته ای دولت ایران را لو دادند و از هر جا اطلاعاتی که اصلاً ایران سلاح هسته ای نداشت اینها رفتند به آمریکا گفتند و تمام ناموس خودشان را به آمریکا فروختند، بعد از کمپ آمریکایی حتی خود یکی از شکنجه گرانش به اسم حمید اسماعیل زاده آمد آنجا با من ملاقات که آنجا با هم درگیر شدیم، آنجا وقتی که باهم درگیر شدیم آمریکائیها با اینها دست به یکی داده بودند، آمریکائیها ریختند و دست و پای مرا بستند و مرا آوردند به کمپ، بعد از یک سال من درخواست کردم که برگردم به ایران و نماینده ایران آمد آنجا با من صحبت کرد، با ارگانهای بین المللی صلیب سرخ جهانی، ما در خواست کردیم که در تاریخ ۱۹ اسفند ۸۳ ما به کشور خودمان بازگشتیم.

دریافت فیلم مصاحبه