عبدالمهدی بامری هستم فرزند رسول بخش بامری،
سازمان منافقین ما را به غلط از ایرانشهر برد به پاکستان و به ما گفت شما را می بریم به دوبی برای کار، بعد از آنجا ما را به عراق برد. یک سال و شش ماه توی سازمان بودیم، بعد از جنگ آمدیم خودمان را تحویل آمریکائیها دادیم و توی کمپ و تحویل آمریکا بودیم. اول ۱۸ نفر توی کمپ بودیم، ولی ماههای بعد بلوچها بیشتر شدند. بعد از آن، کمپ ما را به کمپ دیگری منتقل کردند، امور خارجه آمد و با آنها مصاحبه کردیم و بعد انگشت نگاری کردند و... ماندیم تا روزی که آمدیم به جمهوری اسلامی.
من می خواستم برگردم ولی نمی گذاشتند برگردم. می گفتند تا سال ۸۴ باید بمانی. می گفتند ما تعهد دادیم به دولت عراق که تا سال ۸۴ هیچکس را بیرون نکنیم و نمی خواهیم کسی را از پادگان اشرف یا از عراق بیرون کنیم. من خودم چهار یا پنج بار درخواست دادم.
روزی که آمدم به سازمان، گفتم چرا من را به غلط و به دروغ اینجا آوردید. گفت که نه اینجا کار نیست. گفتم من می خواهم کار کنم گفت که نه کاری هست و هیچی. به زور ما را نگه داشتند.