قربانیان قاچاق انسان منافقین

مجاهدین و قاچاق انسان - شاهد ۵
من مهران رستگارفر هستم، ساکن همدان.سال ۸۰ برای پیدا کردن کار به ترکیه رفتم و در ترکیه از طریق رابط سازمان با سازمان آشنا شدم. داخل ترکیه یک سری صحبتها و نوارها به ما نشان داده شد و به ما گفتند که سازمانی هست در عراق که می خواهد با جمهوری اسلامی مبارزه کند به خاطر کارهایی که داخل جمهوری اسلامی هست. ما هم گول صحبتها و حرفهای آنها را خوردیم و وارد عراق شدیم. در عراق یک سری تعهدها از ما گرفتند که شامل طلاق اجباری و امضای معاصی بود و یک سری تعهد های دیگر...

در عراق فشارهای روحی، خیلی روی ما بود. به خاطر این که تمام کارها و نشستهایی که می رفتیم، همه اجباری بود و هیچ اراده ای از خودمان نداشتیم و من به مرور که پیش می رفتیم احساس می کردم که حالت ربات دارم، یعنی هیچ اراده ای از خودم ندارم. تا زمانی که جنگ آمریکا و عراق شروع شد، بعد از بحث خلع سلاح من به این نتیجه رسیدم که تمام حرفها و صحبتهای مسعود رجوی راجع به جنگ و دموکراسی دروغ بوده است. چون هیچ آلترناتیوی سلاح خودش را تحویل یک نیروی بیگانه نمی دهد، آن هم آمریکا که همه دنیا او را می شناسند. کشوری است که می خواهد تمام دنیا را تصرف کند.

بعد از خلع سلاح من درخواست انصراف نوشتم که از سازمان بیرون بیایم و بروم پیش نیروهای آمریکایی که از آنجا هم به وطن خودم برگردم، ولی مسئولین سازمان قبول نکردند. من به خاطر اینکه زیر فشار روحی بودم، چند بار دست به خودکشی زدم، قرص خوردم، رگم را زدم، ولی باز مسئولین قبول نمی کردند و می گفتند که تو الان اسیر یک سری ناباوریها شدی که به مرور خوب می شوی... تا اینکه در اردیبهشت ۸۲ با یکی از دوستانم از اشرف فرار کردیم و رفتیم پیش نیروهای آمریکایی و حدود یازده ماه پیش آنها بودیم. بعد از صحبتهایی که آنجا با ما شد فهمیدیم که به خاطر اینکه سازمان داخل لیست تروریستی است، نفرات به خارج فرستاده نمی شوند.

من اول تصمیم داشتم به خارج کشور بروم، ولی بعد منصرف شدم و با همکاری جمهوری اسلامی الان به وطنم بازگشتم و خیلی از این موضوع خوشحالم که بعد از ۴ سال دوری از وطن و خانواده ام، الان به وطنم بازگشتم و با برخورد خیلی خوبی که مسئولین با ما داشتند، من واقعاً به این نتیجه رسیدم که هیچ جا وطن خودم نمی شود و اگر هم بخواهم بمیرم چه بهتر که در وطن خودم باشم. الان هم کاملاً گروهک منافقین را شناختم و می دانم که چه کسانی داخل کمپ اشرف اسیرند و به خاطر مشکلاتی که دارند نمی توانند برگردند، چون آنجا کسی که درخواست برگشت می دهد، زیر شکنجه و ضرب منافقین می رود. من امیدوارم روزی برسد که تمام هموطنانم به کشورشان برگردند، چون واقعاً اینجا خانواده ها بی صبرانه منتظر این هستند که بچه هایشان را ببینند. خیلی از بچه ها هستند که سالهاست پدرشان را ندیدند. امیدوارم که همه به سلامت به وطنشان برگردند و هرچه زودتر گروهک منافقین از هم پاشیده شود.

جهت تماشای فیلم مصاحبه اینجا را کلیک کنید .