«اسلام هراسی» کلیدواژهای است که کشورهای عمدتا غربی و بعضا غیرغربی با توسل به آن در راستای تامین منافع خود به صورت ایجابی و همچنین اختلافافکنی میان امت واحده اسلامی بهعنوان هدف سلبی، قدم برمیدارند.
از منظری دیگر میتوان بروز افراطگرایی در میان کشورهای اسلامی را بهعنوان واکنشی به سیاستهای غربی در قبال ترویج تروریسم در این کشورها تحلیل کرد؛ از این نگاه افراطگرایی پدیدهای ذاتی کشورهای اسلامی نیست بلکه ناشی از سیاستهای تحمیلی تروریسم غربی است و نوعی واکنش دفاعی از سوی کشورهای اسلامی محسوب میشود.
تبارشناسی گفتمان ترویج تروریسم از سوی کشورهای غربی بسیار دیرینه است و مربوط به امروز و دیروز نیست بلکه سابقهای طولانی دارد؛ از نخستین روزهای تشکیل رژیم نامشروع اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی بلافاصله کشورهایی همچون آمریکا و انگلستان به اسرائیل در باغ سبز نشان دادند و از سوی دیگر بهنوعی بذر تروریسم را در کشورهای اسلامی نهادینه کردند تا نهال نوبنیاد و نامشروع اسرائیل آسیبی نبیند و کشورهای اسلامی بجای جبههگیری واحد در مقابل این رژیم غاصب با دشمنی داخلی روبرو شوند: افراطگرایی و تروریسم در مرزهای داخلی.
دوره طولانی مدت جنگ سرد فرصت مناسبی به ویژه برای آمریکاییها بود تا به بهانه مقابله با نفوذ اندیشههای کمونیستی در کشورهایی همچون افغانستان گروهکهای کوچک تروریستی ایجاد و آنها را تغذیه نرمافزاری و سختافزاری کند تا تهدید شوروی را به حداقل برسانند.
این دیدگاه به ویژه در دوران ریاست جمهوری افرادی همچون ریگان که بر این باور بود که باید سدی آهنین در مقابل نفوذ چپ ایجاد کرد و گروهکهای تروریستی میتوانند به خوبی در این مسیر و در راستای منافع آمریکا قدم بردارند، تقویت شد. شاید در آن برهه زمانی تا حدودی تحلیلهای کاخ سفید درست از آب درآمد اما دقیقا پس از فروپاشی بلوک شرق بود که «بومرنگ» به سوی خود آمریکاییها بازگشت و گروهکهای تروریستی ساخته و پرداخته آنان این بار غرب را دشمن خود دیدند زیرا از شر شرق رها شده بودند.
نمونه عینی و بارز این مسئله را میتوان در گروهک القاعده مشاهده کرد که با هزینههای سرسامآور از سوی آمریکاییها ایجاد شد اما در سال ۲۰۰۱ میلادی منافع غربیها و آمریکاییها را در برجهای تجارت جهانی هدف خود قرار داد.
رگههای دیگری از نقش کشورهای مدعی حقوق بشر در گسترش تروریسم در کشورهای اسلامی را باید در عصر اینترنت و شبکههای اجتماعی جستجو کرد؛ آمارهای مختلف همگی مبین این مسئله هستند که اینترنت و شبکههای اجتماعی با صحنهگردانی و بازیگردانی آمریکاییها و غربیها، نقش بسیار مهمی در عضوگیری و جذب جوانان به گروههای تروریستی و افراطگرا در برخی کشورهای اسلامی دارند؛ نوعی تغییر رویکرد از سخت افزاری به نرمافزاری در این زمینه قابل مشاهده است.
شکل دیگر مداخله غربیها در گسترش و پرورش پدیده تروریسم در کشورهای اسلامی، از نوع سلبی است به این معنا که عملکرد بسیار سوء آنها در منطقه خاورمیانه سبب میشود تا در میان برخی کشورهای اسلامی نسبت به این عملکرد اعتراضاتی شکل گرفته و جنس این اعتراضات بعضا خشونت بار شود.
شاهدی از این رویکرد اگر آورده شود مسئله بهتر تبیین میگردد؛ امروز در منطقه تقریبا همگی اتفاق نظر دارند که عربستان سعودی در ترویج اندیشههای تکفیری نقش بارزی دارد با این وجود آمریکا و غرب لحظهای از حمایت به ویژه لجستیکی عربستان دست برنمیدارند و منابع سرشاری را همواره به سود این کشور باز نگاه میدارند و همین عملکرد سوء سبب میشود تا بعضا حرکتهایی در کشورهای اسلامی در ضدیت با این قبیل حمایتها به شکل خشونتبار شکل بگیرد هرچند که در هدایت این اعتراضات از شکل مسالمتآمیز به خشونتآمیز نیز برخی دولتهای منطقه کمتر از آمریکاییها مقصر نیستند و البته که این را نیز باید پازلی در زمین بازی آمریکاییها در زمینه ترویج تروریسم در کشورهای اسلامی دانست.
شکل دیگر ترویج تروریسم از سوی کشورهای غربی، کژتابیها و وارونهنماییهایی است که رسانههای غربی سردمدار آن هستند؛ آنها تصویری کاملا مخدوش از اسلام با نیتی تعمدی نشان میدهند و با نادیده گرفتن تمامی جنبههای وحیانی و روحانی و معنوی اسلام جنبههایی را که هیچ ارتباطی با اسلام اصیل و راستین ندارد را بزرگنمایی میکنند و همین مسئله سبب میشود تا بار دیگر خشونتهایی در کشورهای اسلامی شکل بگیرد؛ این رویکرد نیز بار دیگر بر این مهم تاکید دارد که امروز نقش کشورهای غربی در ترویج تروریسم در کشورهای اسلامی عمدتا از شکل سلبی و نرمافزاری است تا سختافزاری و ایجابی.
در جمعبندی باید عنوان کرد که رویکرد امروز غربیها در ترویج تروریسم در کشورهای اسلامی با رویکرد دیروز آنها تفاوتی از زمین تا آسمان دارد؛ اگر در گذشته پایگاهی در کشورهای اسلامی بنا میکردند و به صورت مستقیم حضور فیزیکی داشتند امروز تلاش میکنند تا عمدتا با رویکردهای سلبی، رسانهمحوری و همچنین بازی با قدرتهای دست نشانده خود در منطقه، زمینه گسترش و ترویج تروریسم در کشورهای اسلامی را در راستای تامین منافع خود دنبال کنند.