آیت‌الله بهشتی و فرقان

گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سیدجعفر شبیری زنجانی

مرحوم آقای بهشتی در روشنگری درباره گروه فرقان و جلوگیری از توسعه آن در جامعه نقش مهمی داشت که متأسفانه کمتر کسی از آن مطلع است. این داستانی را که نقل می‌کنم خودم شاهدش بوده‌ام.
وقتی گروه اول متهمین فرقان اعدام شدند، در بین اعدام شده‌ها، فردی به نام حمید نیکنام وجود داشت. برادر آقای نیکنام به اتفاق یکی دو نفر دیگر در کانون توحید پیش من آمدند. آقای نیکنام گفت: برادر من اعدام شد و به حق هم اعدام شد، حدود یک هفته قبل از اعدامش وقتی مادرم پیش او رفت، به او گفته بود تصمیمی که برای ما گرفته شده، تصمیم به حقی است و ما قبول داریم که مستوجب چنین مجازاتی هستیم، منتها شما کوشش کنید که باقی جوان‌ها که در معرض فریب و القائات فرقان هستند، گرفتار نشوند.
می‌دانید که فرقان در آن زمان هنوز در بیرون عواملی داشت و به شدت تلاش می‌کرد که خود را گروهی معتقد به اسلام اصیل معرفی کند و از طرف دیگر روحانیت و نظام جمهوری اسلامی را به عوام فریبی و سوء‌استفاده از اعتقادات دینی مردم و سوار‌شدن بر موج انقلاب متهم کند!
طبیعی بود که اگر این‌ها می‌توانستند به این تبلیغات اغواگرانه ادامه بدهند و در‌‌ همان حین دسته دیگری از فرقانی‌ها اعدام می‌شدند، در بیرون از زندان می‌توانستند یارگیری بیشتری کنند.
آقای نیکنام به من پیشنهاد کرد که اگر جریان دادگاه این‌ها از تلویزیون پخش شود، تأثیر زیادی در خنثی کردن تبلیغات این‌ها خواهد داشت و جلوی گرفتار شدن باقی جوان‌ها در دام این‌ها هم گرفته خواهد شد. ما آمده‌ایم از شما بخواهیم برای ما از آقای بهشتی وقت بگیرید تا این مطالب را به ایشان بگوییم.
عصر بود که به آقای بهشتی زنگ زدم و ایشان بلافاصله موافقت کردند. ایشان خانواده نیکنام را می‌شناختند و گفتند: فردا صبح به دیوان عالی کشور تشریف بیاورند. آقای نیکنام اصرار داشت که‌‌ همان شب با آقای بهشتی دیدار کند، من پیغام را به آقای بهشتی منتقل کردم و ایشان فرمودند: بسیار خوب! به منزل تشریف بیاورند. من گوشی را گذاشتم و به آن‌ها گفتم: شما بروید و نمازتان را با آقای بهشتی بخوانید، من هم بعد از مسجد می‌آیم و به شما ملحق می‌شوم.
بعد از نماز وقتی که به منزل آقای بهشتی رفتم، دیدم ایشان درخواست آن‌ها مبنی بر پخش دادگاه فرقان در تلویزیون را تأیید کرده‌اند و فکر می‌کنم از فردای آن شب بود که پخش جریان دادگاه‌ها از تلویزیون آغاز شد.
این اتفاق که افتاد مشخص شد که این‌ها چیزی در چنته ندارند و صرفاً اهل توجیه، آن هم توجیهات سطحی و سخیف هستند، با این کار زمینه رشد و توسعه این‌ها در خارج از زندان گرفته شد.
مرحوم شهید لاجوردی معتقد بود که این‌ها جوانان صادق، ساده و در عین حال فریب خورده‌ای هستند و به هیچ وجه آن‌ها را منافق نمی‌دانست. برای صحبت با آن‌ها ساعت‌ها وقت گذاشت و از نظر فکری با آن‌ها کار کرد. صرف نظر از مسئولیتی که داشت به عنوان یک فرد عادی می‌نشست و با آن‌ها بحث می‌کرد و پس از مدتی توانست اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها را برگرداند و آزاد کند. من خاطرم هست که آن‌ها تا سال‌ها پس از آزادی با آقای لاجوردی تماس داشتند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.