لاجوردی و فرقان

گفتگو با حمیدرضا نقاشیان

*شهید لاجوردی برای واپسین بار، هنگامی از زندان آزاد شدند که اوج فعالیت و تبلیغات گروه فرقان بود. از نخستین آشنایی‌ها و تحلیل‌های ایشان از این گروه چه خاطراتی دارید؟

_ محمد لاجوردی: شهید بزرگوار لاجوردی به دلیل اینکه تمام زندگی خود را صرف مبارزه با رژیم شاه کرده بود، بالطبع با بسیاری از مدعیان مبارزه و نیز مبارزین حقیقی آشنایی داشتند، من جمله با همین گروه که به رهبری اکبر گودرزی در سال ۵۶ ظاهر شده بود.
خاطره‌ای که می‌توانم در این باره عرض کنم مربوط به حضور خانواده ما در ده شهر شهرستانک در خدمت علامه شهید مطهری است. ما به آنجا رفتیم و از حسن اتفاق، شهید مطهری هم در آنجا تشریف داشتند و ما به اتفاق پدر خدمت ایشان رسیدیم.
خاطرم هست که آن موقع صحبت‌های مختلفی شد، از جمله کاری که شهید مطهری در آن مقطع در دست داشتند و آن مقدمه جدیدی بود بر کتاب علل گرایش به مادی‌گری، تصور می‌کنم چاپ هشتم این کتاب بود.
ایشان فرمود: می‌خواهم در مقدمه این کتاب به پدیده‌ای تقریباً نو ظهور بپردازم که نشانه‌های فوق العاده خطرناکی را از آن دیده‌ام و می‌ترسم که در جامعه شایع و پراکنده شود، لذا بر خود فرض و واجب می‌دانم این موضوع را مطرح کنم. بعد که بحث مقداری پیش رفت، متوجه شدم که موضوع اندیشه‌های خطرناکی است که از ناحیه این گروهک منتشر می‌شود.
یادم هست که شهید مطهری از این بابت بسیار اظهار نگرانی می‌کردند و می‌گفتند که این انحراف ممکن است به صورت مسری گریبانگیر جامعه بشود. البته بحث‌های محتوایی هم در آنجا مطرح شد که در جای خودش انشاءالله به آن می‌پردازیم.
*برخورد شهید لاجوردی در دادگاه با گروه فرقان، نشانه تسلط کامل ایشان به اندیشه و عملکرد آن‌ها بود و همین بینش سبب گردید که ایشان بتوانند عده زیادی از آن‌ها را از آن راه برگردانند. از مطالعات و پژوهش‌های شهید در این زمینه چه خاطراتی دارید؟

_ محمد لاجوردی: حاج‌آقا همیشه می‌گفتند که ما باید برداشت‌های مادی و حتی علمی از دین را باید با دقت بالا مورد واکاوی قرار بدهیم و به سادگی و سهولت، هر چیزی را دینی و مذهبی تلقی نکنیم، هر چیزی را که امروز علم به آن رسیده بر مذهب بار نکنیم و نگوییم دین درباره‌اش حرف زده.
گروهی مثل فرقان بسیار اصرار داشتند که برداشت‌های شخصی خود را تفسیر بنامند، در حالی که در آن پایه نبودند که چنین ادعاهایی بکنند و هیچ‌گونه دلیل و مستند عقلی و نقلی هم برای ادعا‌هایشان نداشتند. برداشت‌های آن‌ها مادی و بسیار مبتذل و در مواردی مبتنی بر هوای نفس بود.
بد نیست در اینجا به نکته‌ای اشاره کنم. یادم هست گودرزی و گروه فرقان علاوه بر انتشار جزوه‌های نازک جلد سفیدی که روی آن با رنگ قرمز کلمه فرقان را نوشته بودند، جسارت بزرگی هم کرده و قرآن را با ترجمه خودشان چاپ کرده بودند. وقتی که این ترجمه را مطالعه می‌کردید، می‌دیدید چه تفاسیر و معانی سخیفی، بر اساس اندیشه‌های مادی در آن آمده است.
به عنوان مثال در سوره مؤمن و آیات ابتدایی آنکه درباره ویژگی‌های اهل ایمان است، تا به مسائل ارتباط مؤمنین در زمینه همسری می‌رسید، تعریضی می‌زند که چنین روابطی درباره اعضای سازمان ما که در حال مبارزه هستند و در واقع خواهر و برادر محسوب می‌شوند، مصداق ندارد
این یک تفسیر سخیف و مادی و بر مبنای هوای نفس از آیات قرآن و فرازهای بلند آن است، در آثارشان از این گونه سخنان فراوان دیده می‌شد.
... یادم هست یک روز پدرم دو نفر از فرقانی‌ها را به خانه دعوت کرده بود و این‌ها در اتاق پذیرایی ما بودند. بعدازظهر بود که حاج آقا آن‌ها را آورد و اسلحه کمری پر و آماده خود را روی دکور اتاق پذیرایی گذاشته بود و پیش این‌ها دراز کشیده بود و با آن‌ها صحبت می‌کرد ما که در اتاق رفت و آمد می‌کردیم، دیدن این منظره برایمان واقعاً عجیب بود که دو تا زندانی، آن هم از گروه فرقان را بیاوری و اسلحه پر را هم جلوی دستشان بگذاری و بعد هم بگیری بخوابی ما واقعاً می‌دیدیم که ایشان به خواب عمیقی رفته‌اند صحنه فوق العاده عجیبی بود.
این صحنه نشان می‌داد که ابوی بر اساس اصولی که اشاره کردم، با این‌ها ارتباط برقرار کرده و باور کرده بود که این‌ها در مرحله اقناع هستند و دیگر آن انگیزه‌های گذشته را ندارند و می‌شود به این‌ها اعتماد کرد آن‌ها هنوز هم در مراسم‌های سالگرد ایشان شرکت می‌کنند.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.