فرقان و شریعتی

گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی ابوالحسنی (منذر)

*...پس شما معتقد به نوعی ارتباط ارگانیک و نزدیک بین هسته مرکزی گروه فرقان و دکتر شریعتی هستید؟ چون عده‌ای از منتقدان فرقان حساب دکتر شریعتی را از آن‌ها جدا می‌کنند و مدعی‌اند که فرقان از افکار و اندیشه‌های دکتر شریعتی استفاده ابزاری کرده است.
_ اگر نظر بنده را بخواهید، باید بگویم دست کم برخی از اعضای فرقان صرفاً بر اساس اندیشه‌شان که البته اندیشه‌های افراطی و خطا بود، عمل می‌کردند و کسانی که از نزدیک با این‌ها ارتباط و بعضاً در محاکماتشان شرکت داشتند، برایم نقل کردند که بعضی از این‌ها از جمله خود گودرزی، زندگی بسیار ساده و فقیرانه‌ای داشتند، بنابراین نمی‌توان اعضای فرقان را تماماً افرادی بازیگر و ابزار‌انگار شمرد.
اصولاً در ارتباط فکری و عاطفی میان اعضای گروه فرقان و نیز آرمان مستضعفین با دکتر شریعتی و تأثیر‌پذیری شدید آن‌ها از افکار دکتر که وی را شهید پنجم ایدئولوژیک شیعه می‌نامیدند، تردیدی نیست؛ چون متأسفانه برخوردهای بحث‌انگیز و باید بگویم یک‌سویه، غیر‌علمی و همراه با بی‌انصافی که در جای‌جای آثار دکتر نسبت به علمای بزرگ شیعه از خواجه نصیر طوسی و شیخ بهایی گرفته تا علامه مجلسی و آیت‌الله میلانی وجود دارد و حتی مورد اعتراض پدرش مرحوم محمد تقی شریعتی قرار داشته است (ر. ک، نامه دکتر به پدرش، مندرج در کتاب یا مخاطب‌های آشنا، ص۱۰) کاملاً می‌تواند زمینه برخوردهای تند و افراطی علاقمندان به دکتر را نسبت به نهاد روحانیت و مظاهر بارز آن فراهم آورد.
عبارات مشهوری نظیر این موارد که خداپرستی را آخوندیسم به ابتذال کشاند، اسلام فردا دیگر اسلام ملا نخواهد بود، از روحانیت چشم‌داشتن نوعی ساده‌لوحی است که ویژه مقلدان عوام است و مریدان بازاری...، ... اکنون خوشبختانه... تز اسلام منهای آخوند در جامعه تحقق یافته است، تملقات پستانه علامه مجلسی، فلاسفه چهره‌های پفیوز تاریخند و... در آثار دکتر شریعتی فراوانند. (ر. ک، با مخاطب‌های آشنا، ص ۸، ۱۱، ۱۴۱، ۱۶۷، ۲۱۴، انسان و اسلام، ص ۱۸۱)
در کتاب‌ها و بیانیه‌های گروهک تروریستی فرقان، نوعاً همین‌گونه جملات دکتر شریعتی که پیام کاملاً روشن و مشخصی دارند، دیده می‌شود. علاوه بر این نحوه نگاه و نگره آن گروه به مسائل اجتماعی و فرهنگی کشور با آراء و افکار دکتر قرابت بسیاری داشت و مجموع این‌ها نشان می‌داد که استنادشان به آثار شریعتی، جنبه ابزاری ندارد.
ضمناً عناصر شاخص این گروه، به هر حال جانشان را در راه عقیده‌شان درباختند و کسی که صرفاً دنبال بازیگری و استفاده ابزاری از دیگران است، جهت باد یا موج را در نظر می‌گیرد و خودش را در شرایط خطر کنار می‌کشد.
این‌ها در شرایطی با نظام جمهوری‌اسلامی و سران انقلاب درگیر شدند که قدرت به تمامی در اختیار رهبر انقلاب بود و جامعه تا حد زیادی به صورت یکپارچهت پشت سر امام خمینی قرار داشت و برای کسی که از اوضاع اطلاع داشت، روشن بود که فرقان با آن نیروی ناچیزی که دارد در آن وضعیت فرجامی جز نابودی در پی نخواهد داشت.
آن‌ها خود نیز کمابیش این سرنوشت را پیش‌بینی می‌کردند، اما خود را با این نکته توجیه یا دلگرم می‌کردند که برای نجات اسلام از دست به اصطلاح انحراف آخوندیسم دارند کاری شهادت‌‌طلبانه و حسینی می‌کنند.
بنابراین اگر واقعاً دنیاگرایی به آن معنایی که بعضی‌ها به دنبال دلار و درهم و دینار و پست و مقام هستند، در این‌ها بود قاعدتاً باید راه دیگری را در پیش می‌گرفتند، لذا در عین تأکیدی که بر انحرافی بودن زاویه نگاه گروهک فرقان در مسائل اسلامی و حتی مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارم، این ادعا را که این‌ها صرفاً عناصری ابزار‌انگار بودند، نمی‌توانم بپذیرم.
آقایان عبدالمجید معادیخواه، علی اکبر ناطق نوری و مهندس مرتضی الویری نیز که در روند دستگیری یا محاکمه اعضای فرقان نقش مؤثری داشتند، در خاطرات منتشره خویش از تعلق خاطر اینان به افکار دکتر شریعتی و ایمان به راه خویش، سخن گفته‌اند. آقای ناطق، فرقانی‌ها را به خوارج در تاریخ صدر اسلام تشبیه می‌کند که پیشانیشان از کثرت نماز و سجده ورم کرده بود، اما در تشخیص راه شدیداً به خطا افتاده بودند.
بنده در زمینه آثار دکتر شریعتی مطالعات عمیق و گسترده‌ای داشته‌ام و اساساً از سال ۴۷ شمسی تا امروز یعنی حدود ۴۰ سال یکی از دل مشغولی‌های من بررسی افکار دکتر و پیامدهای فکری و روحی و عملی آن روی افراد و گروه‌ها بوده است.
با اندیشمندان بزرگ بسیاری نیز در این باب سخن گفته و از نظریات آن‌ها بهره گرفته‌ام و بر بنیاد این مطالعات و گفتگو‌ها، عمیقاً بر این باور هستم که تفکر دکتر شریعتی چه ایشان بخواهد، چه نخواهد و چه بداند، چه نداند، عملاً به پیدایش گروه‌هایی نظیر گروه فرقان و عملیات تند از سنخ عملیات آن‌ها نسبت به روحانیت منجر می‌شود.
البته شرایط و اوضاع زمان و مکان، در بروز نوع برخورد ذاتاً تند و یک‌سویه شیفتگان این تفکر بی‌تأثیر نیست. در شرایطی نظیر سال‌های ۵۹ تا ۵۷ که جامعه در نقطه جوش احساسات انقلابی به سر می‌برد، تز اسلام منهای آخوند، با ادبیات حمله و توهین به روحانیت، در افراد خصوصاً جوانانی که از این دیدگاه و ادبیات تأثیر شدید می‌پذیرند، به صورت جنگ سخت با روحانیت جلوه‌گر می‌شود و دست به خون مطهری‌ها می‌گشاید.
اما در شرایط اجتماعی دیگری که شور‌ انقلابی در جامعه به آن شدت‌و‌حدت نیست، این سنخ تفکر به صورت جنگ نرم با روحانیت جلوه‌گر می‌شود یا دست‌کم تبدیل به ابزاری برای این‌گونه جنگ می‌شود.
آثار دکتر، نوع تحلیل‌های او و ادبیات تند و هتاکانه‌اش نسبت به روحانیت و به ویژه حملاتش به چهره‌های برجسته و طراز اول روحانیت، از جمله علامه مجلسی، در افرادی که شیفته آراء و نظریات دکترند، به طور طبیعی بدبینی شدیدی را نسبت به علمای دین ایجاد می‌کند.
...
*اشاره کردید که هسته‌های اصلی دو گروه فرقان و آرمان مستضعفین تحت تأثیر جلسات خصوصی دکتر پس از تعطیلی حسینیه ارشاد شکل گرفت، بعد چه شد؟
_ چنان که گفتم، دکتر شریعتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، جلسات سخنرانی خصوصی داشت و افراد محدودی در آن‌ها شرکت می‌کردند. دوران، دوران اختناق و سلطه طاغوت بود و منابر و محافل مذهبی، چنان‌که باید آزاد نبودند. در عین حال نیاز به کار فرهنگی که جنبه انقلابی هم داشته باشد احساس می‌شد.
برخی از کسانی که راهی به جلسات خصوصی مزبور داشتند و بعد‌ها هسته مرکزی دو گروه فرقان و آرمان مستضعفین را تشکیل دادند، پس از رفتن دکتر شریعتی به اروپا، به این نتیجه رسیدند که با توجه به غیاب دکتر شریعتی از ایران و نیاز جامعه به حرکت فرهنگی‌‌انقلابی، بنشینند و بر اساس دیدگاه‌های کلی دکتر شریعتی و آنچه از او آموخته بودند، مطالعات خود را تکمیل کنند و حرکت فرهنگی را ادامه دهند.
این فرایند، نهایتاً به تشکیل گروه فرقان و آرمان مستضعفین منجر شد، حتی ظاهراً قرار بود احسان پسر دکتر شریعتی هم بیاید و به نحوی با آن‌ها که پاتوقشان در پاساژ شهرام، واقع در شمال میدان فوزیه آن روز تهران (امام حسین (ع) فعلی) کنار بانک صادرات بود، همکاری کنند. البته او آمد و مدتی هم با گروه آرمان مستضعفین کار کرد، ولی نهایتاً خود جریانی موازی با آن‌ها را تحت عنوان کانون ابلاغ اندیشه‌های شریعتی به راه انداخت.
فرقانی‌ها، مرکز فعالیتشان را هم در مساجد قرار داده بودند و هم در دانشگاه‌ها و از این دو طریق یارگیری می‌کردند، پاتوقشان در دانشگاه‌ها، عمدتاً دانشگاه علم‌و‌صنعت بود که می‌دانیم انسجام دانشجویی در آن‌جا نسبت به سایر دانشگاه‌ها، حتی دانشگاه صنعتی‌شریف بالا بود. پاتوق آرمانی‌ها هم عمدتاً دانشگاه ابوریحان‌بیرونی در پاکدشت ورامین بود. مساجدی که فرقانی‌ها عمدتاً در آن‌ها فعالیت می‌کردند، مساجد خیابان آذربایجان، سرچشمه و خمسه قلهک بود.
شاگردان و یاران گودرزی نسبت به وی بسیار خاضع و مطیع بودند و کاملاً مقلدانه عمل می‌کردند. نفوذ او روی مریدانش که مسلماً چشم‌های گیرا و نافذش در آن نقش اساسی داشت، به حدی بود که اگر می‌گفت بروید و فلانی را بزنید می‌رفتند و می‌زدند و مخاطرات آن را به جان می‌خریدند.
رهبری آرمان مستضعفین تکیه‌اش را بیشتر روی مبانی فکری و تحلیلی و دقت در الفاظ و این‌گونه امور متمرکز ساخته بود، اما گودرزی چنین نبود و با عبارات و ادبیاتی قشنگ که عمدتاً از دکتر شریعتی وام گرفته بود، بحث‌های زیبا و مهیجی را ارائه می‌داد و افراد را شدیداً جذب می‌کرد و بر‌می‌انگیخت.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.