فضای بعد ترورها
گفتوگو با دکتر احسان شریعتی
*از فضای بعد از ترورها و انتساب آنها به دکتر شریعتی و سؤالاتی که جامعه از شما میپرسید، چه خاطراتی دارید؟
_ بعد از انتشار اولین اطلاعیه به نام فرقان، توجه جامعه از جمله خانواده و طیف ما به این مسئله جلب شد، به خصوص که نقل قولی از دکتر بالای آن نقش بسته بود. در آغاز اقامت آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو، ما در آنجا بودیم و دو بار با ایشان ملاقات داشتیم که یکی از آنها بعد از آمدن آیتالله مطهری بود.
آقای مطهری گویا از مسئله فرقان یا مسائل روشنفکری در جامعه ایران، گزارشی به آیتالله خمینی داده بود و لذا تفاوت برخورد ایشان با ما در آن دو ملاقات کاملاً محسوس بود. ما با عدهای برای مصاحبه به بیت آقا در پاریس رفته بودیم که آقای لاهوتی به من گفت: الان آقای مطهری اینجا بودند و ذهن آقا نسبت به روشنفکرها کمی خراب شده است.
در آن مصاحبه که آقای دکتر منصور فرهنگ از آمریکا آمده بود، از آیتالله خمینی سؤال کرد: نقش روشنفکرها امثال طالقانی، بازرگان و شریعتی در این جنبش چه بوده؟ آقای خمینی جواب دادند: هیچ نقشی نداشتند پرسید: عرفا چه نقشی داشته؟ جواب دادند: آنها هم هیچ نقشی نداشتهاند.
در این جلسه یادم هست که آقای لاهوتی، سید احمد آقا، آقای خوئینیها، دکتر یزدی و شاید آقای موسوی اردبیلی هم بودند. معلوم بود که اوقات آقا کمی تلخ شده بود. البته احمد آقا در ادامه مصاحبه از ایشان پرسید: خود شما چه نقشی داشتید؟ ایشان جواب دادند: ما هم هیچ نقشی نداشتیم، ما ۱۵ سال است که داریم اطلاعیه میدهیم و کسی گوش نمیدهد و الان عنایت الهی شامل حال ما شده و وحدت کلمهای پیش آمده، در مورد آقایان اختلافاتی پیش آمد که الان نباید دامن زد.
بعد هم سخنرانی کردند و به گروههایی اشاره کردند که اسلام منهای آخوند را مطرح میکنند که معلوم بود اشارهشان به گروه فرقان است. این حوادث خیلی سریع گذشت و گروه فرقان چند اعلامیه دیگر هم داد که دیکتاتوری چکمه میرود و دیکتاتوری نعلین میآید .
این برای خیلیها عجیب بود که اولین گروهی که به مخالفت با رهبری انقلاب پرداخت، گروهی مذهبی بود، نه گروه غیر مذهبی پس از پیروزی ۲۲ بهمن هم که ناگهان وارد عمل شدند و ترورها پشت سر هم اتفاق افتاد، اول هم معلوم نبود که اینها که هستند و چه میخواهند.
در شب حادثه ترور مرحوم مطهری، اتفاقاً شوهرعمه ما آقای دکتر روحانی منزلمان بود. فردای روز حادثه با ماشین خودم پسران آقای مطهری را به مراسم تشییع بردم. رفتم ماشین را پارک کردم و برگشتم و دیدم صف طویلی از مردم در دانشگاه تهران تشکیل شده است، طوری که ما آخر صف تشییعکنندگان بودیم.
اتفاقاً مرحوم فخرالدین حجازی هم آمد کنار ما و گفت: بله، من هم با آقای مطهری اختلافاتی داشتم، ولی الان که صحنه را دیدم، حلال کردم.
بعد از چند روز دیدم که در نشریه صبح آزادگان به ما حمله شده و مرا به گروه فرقان نسبت دادهاند در آن زمان گروههای ناشناختهای هم تشکیل شده بودند که بعضی از روحانیون را ترور میکردند. مثلاً گروه ۲۱ که میگفتند ۲۱ تیر به روحانیونی که بر اساس اسناد با ساواک همکاری کرده، خالی میکند.
نوعی آشوب پیش آمده بود که هر کسی هر چیزی میگفت و هر کاری میکرد، از این نظر دوستان توصیه کردند که شما سریع این موضوع را تکذیب کنید. مادر ما زنگ زد به این روزنامه و گفت که این را تکذیب کنید. آنها خندیدند و گفتند: اگر ما بخواهیم خبرهایمان را تکذیب کنیم، باید هر روز دو تا روزنامه در بیاوریم، یکی صبح که خبر را میدهیم، یکی عصر که خبرهای صبح را تکذیب کنیم
*یعنی خودشان میدانستند ماهیت خبرهایشان چگونه است؟
_ همین طور است، ما رفتیم دادگستری که شکایت کنیم و با مرحوم آقای بهشتی ملاقات کردیم. ایشان گفتند شما بروید طبقه پایین پیش آقای موسوی اردبیلی که دادستان هستند، ولی توصیه کردند که سعی کنید در روشتان مثل خود دکتر باشید، ببینید که در مورد آقای مطهری چه تعبیر زیبایی به کار میبرد، میگفت ایشان خیلی کافرغضب هستند.
من فهمیدم مرحوم بهشتی هم نسبت به برخوردهای احساسی مرحوم مطهری انتقاد دارند، اما این را بسیار مؤدبانه مطرح کردند. این آراء را در کتاب شریعتی، متفکری در حال شدن هم که مؤسسه آقای بهشتی منتشر کرده، دیدهام و یا در بحث تصحیح آثار دکتر، ایشان توصیه کرده بودند که اگر کسی هم میخواهد در مورد آثار دکتر نظری بدهد و نقدی کند، باید در حاشیه آثار باشد، نه اینکه در آنها دست ببرد.
به هر حال از نظر خانوادگی، دوستی ما با مرحوم مطهری و خانواده ایشان قدیمی بود، عرض کردم که اتفاقاً من خودم فرزندان آقای مطهری را برای تشییع ایشان بردم.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.