تفاوت شهید مطهری و دیگران
گفتوگو با دکتر علی مطهری
در سایر موارد ایشان کجا برخورد تندی کرده است؟ در تفاوت نظر شهید مطهری و شهید بهشتی، من دو عامل را دخیل میدانم، یکی اینکه شهید بهشتی دقت نظر شهید مطهری را در زمینههای فکری نداشت...
*و حتی میتوان گفت وسواس...
_ همین طور است، دقت فکری شهید مطهری گاهی حالت وسواس به خود میگرفت. شهید بهشتی از نظر علمی در سطح شهید مطهری نبود و شاید بسیاری از انحرافات را متوجه نمیشد. مرحوم آقای دوانی در خاطراتش از استاد شهید مینویسد که وقتی کتاب توحید شیخ حبیب الله آشوری را به آقای مطهری دادیم، ایشان گفت که کتاب بسیار بدی است و انحرافات زیادی دارد، ولی آقای بهشتی گفت کتاب بسیار خوبی است.
من در اینجا به دلایل مختلف ملاک را نظر شهید مطهری میگیرم و شهید بهشتی را از جنبه دیگری که قدرت سازماندهی و مدیریت و تشکیلات است، بزرگ میبینم، وگرنه ایشان را از لحاظ فکری و نظریهپردازی آنچنان قوی و در سطح بالایی نمیبینم، دقت نظر شهید مطهری مثل امام بود، امام هم بسیار ریزبین و نکته سنج بودند.
حتماً شنیدهاید موقعی که آیتالله خامنهای میخواستند به عنوان رئیسجمهور به سازمان ملل بروند، متنی را تهیه کرده بودند و وزارتامورخارجه و همه سران کشور دیده و تأیید کرده بودند، اما وقتی متن را نزد امام بردند، ایشان ایرادات فراوانی را بر آن گرفتند که اینجای مطلب به فلان حکم و اصل اسلامی نمیخورد و... شهید مطهری هم همینطور بود و نکاتی را میدید که دیگران نمیدیدند، نگاه شهید بهشتی شاید بیشتر سیاسی و نگاه شهید مطهری، ایدئولوژیک و اعتقادی بود.
دومین علت آن است که چون شهید مطهری، دکتر شریعتی را به حسینیه ارشاد آورده و موجبات نشر و گسترش افکار وی را فراهم کرده بود، شاید از درون خودش نوعی احساس گناه و اشتباه میکرد و در صدد جبران این موضوع بود و در این مورد مسئولیت بیشتری داشت. بنابراین نظرشان متفاوت بود، به هر حال من با توجه به مدارک و مستندات موجود، نظر شهید مطهری را ترجیح میدهم و معتقدم حق با ایشان بوده است.
خاطرم هست در مورد سازمان مجاهدینخلق هم همین حالت دوگانه وجود داشت. یعنی شهید مطهری از همان ابتدا در برابر آنها موضع محکمی گرفته بود و شهید بهشتی حتی تا همین اواخر هم در مخالفت با آنها خیلی محکم نبود.
در جلسهای که در سال ۱۳۵۶ بین مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تشکیل شد، شهید مطهری معتقد بود که در مورد مجاهدینخلق باید از همین حالا موضعگیری و صف خود را از آنها جدا کنیم. شهید بهشتی معتقد بود که حالا وقت طرح این گونه مسائل نیست و نباید در میان صفوف مبارزین تفرقه ایجاد کرد.
سرانجام حاصل این بحثها، با امام مطرح شد و ایشان گفتند که حق با آقای مطهری است و باید صف خود را از آنها جدا کنیم. اختلاف بینش آنها از همان ابتدا وجود داشت. من شخصاً معتقدم که نه تنها شهید بهشتی، بلکه هیچ کس دیگری غیر از امام، عمق بینش شهید مطهری را نداشت.
شواهد نشان میدهند که حتی دوستان شهید مطهری هم تا حد ایشان نسبت به انحرافات، واکنش نشان نمیدادند. به عنوان مثال کسی مانند شهید مفتح که با شهید مطهری بسیار محشور بود، در مورد دکتر شریعتی موضع متفاوتی داشت و حتی در تشییع جنازه دکتر شریعتی شرکت کرد.
علاوه بر این دشمنیها و عداوتهایی هم از سوی برخی هملباسهای شهید مطهری در جامعه پراکنده میشد که در تشدید تجری گروههایی مثل فرقان نسبت به ایشان خیلی نقش داشت. یکی از آنها شیخ علی تهرانی بود که علناً این کار را میکرد و شهید مطهری هم در نامه معروف خود به امام، تلویحاً به این موضوع اشاره کردهاند.
دیگری آقای موسویخوئینیها بود که بنابر نقل افراد مطلع در مسجد جوستان علیه ایشان سخن میگفت و حتی آیه یصدون عن سبیل الله را از این حیث که آقای مطهری و آقای مفتح دارند در دانشگاه تدریس میکنند، بر آنها تطبیق میکرد گودرزی هم به آنجا رفت و آمد داشته و سخت تحت تأثیر این سخنان بود.
منبع: نشریه یادآور، تابستان، پاییز، زمستان۱۳۸۸ و بهار ۱۳۸۹، شماره های ۶ و ۷ و ۸.